زنان تاثیرگذار ایران: مهدعلیا

خشت هایی که گاه به قیمت زندگی و جان شان تمام شده است. در این معماری عظیم، زنان و مردان بسیاری نقش آفریده اند. در این میان، زنان ایرانی در این گذار طولانی، نویسنده برگ های بسیاری از کتاب تاریخ دویست سال اخیر ما بوده اند.
تاثیر مهم آنها در افزایش آگاهی عمومی، کاهش تبعیض علیه زنان، ارتقای سواد و موقعیت اجتماعی شان، مقابله با فشارهای مذهبی، مشارکت در پروژه های علمی، سیاست ورزی، موسیقی، سینما و ... یک لیست پر و پیمان فراهم کرده است. مجموعه ای که از امروز ایران وایر منتشر می کند، یک مقدمه است. افرادى که اسمشان در این فهرست آمده، نماینده میلیون ها زن ایرانى هستند که هر روز در ایران و کشورهاى دیگر بر زندگى خانواده و اجتماع خود تاثیر مى گذارند.
 
 *********
با وجود آن که دست‌هایش در قتل تنها دامادش آلوده است اما بی‌تردید «ملک جهان خانم»، ملقب به «مهدعلیا» می‌تواند لقب مقتدرترین و با نفوذترین زن تاریخ معاصر را به نام خود ثبت کند. او در جامعه مردسالار قاجار به مدت 40 روز توانست کشور را در شرایط بحرانی اداره کند بدون آن که خونی از بینی کسی بریزد یا  کسی فکر شورش به سرش بزند.
 
او همان زنی است که با نگاهی مقتدر و چهره‌ای مصمم، بالاتر از پسر تاج‌دارش روی تخت طاووس نشسته و به دوربین «عبدالله خان قاجار» چشم دوخته است.
 
ملک‌جهان خانم درست در همان لحظه که «محمد شاه قاجار» در کاخ «محمدیه تجریش» نفس آخر را کشید، به جای شیون کردن، به اتاقش رفت و نخستین فرمان حکومتی را نوشت. او تنها پسرش، یعنی «ناصرالدین میرزا» را با نام شاه بعدی به تهران فراخواند و با اعلام خبر مرگ شاه، به او فرمان داد تا با کوکبه و دبدبه‌اش به تهران برسد و زمام کشور را خود به دست گرفت.
 
مهدعلیا در دومین حکم خود، «حاج میرزا آقاسی» را از صدارت خلع کرد و خودش هم‎زمان هم صدراعظم بود و هم شاه بی تاج. او دختر «امیرمحمدقاسم خان قاجار»، ملقب به «ظهیرالدوله» و از تیره «قوانلو»ها بود که خانواده حکومت گر قاجاریه هستند. مادرش «بیگم جان خانم»، دومین دختر فتحعلی‌شاه قاجار بود.
 
نامش را در زمان تولد ملک‌جهان گذاشتند. ۱۵ ساله بود که دایی بزرگش «نایب‌السلطنه»، او را از پدرش برای «محمد میرزا» پسرش خواستگاری کرد. ظهیرالدوله بدون هیچ‌تردیدی این درخواست را قبول کرد؛ نه تنها برای این که «عباس‌میرزا»، سردار بزرگ ایران در دو جنگ ایران و روس و شجاع‌ترین و عاقل ترین پسر فتحعلی شاه بود بلکه برای همه مشخص بود که شاه بعدی بی‌تردید عباس میرزا است و از آن‌جا که محمدمیرزا پسر بزرگش است، حتما شاه چهارم قاجار خواهد بود.
 
عباس‌میرزا در کنار وزیر مقتدری چون «میرزا عیسی قائم مقام فراهانی» بنیان اصلاحات را در کشور با فرستادن تعدادی از جوانان ایرانی به فرنگ برای تحصیلات عالیه گذاشته بود و از تبریز کل کشور را اداره می‌کرد. اما سرنوشت چرخ دیگری خورد؛ عباس میرزا که مدتی بود ناخوش احوال بود، به همراه محمد میرزا که بعد از چندین سال زندگی با ملک‌جهان صاحب پسری شده بود، به جنگ هرات رفت که خبر مرگش به تهران رسید.
 
مورخان نوشته‌اند بیماری او از عوارض شوک هولناکی بود که بعد از جنگ‌های ایران و روس و بر خاک افتادن سربازان شجاعش و جدا شدن بخشی از خاک ایران  بر او وارد شد اما برخی منابع مرگ او را ناشی از بیماری کلیه می‌دانند.
 
مرگ عباس‌میرزا معادلات جانشینی را در خاندان قاجار برهم زد. فتحعلی شاه که جانش به جان ولیعهد دلاورش بسته بود، مرگ ناگهانی او را باور نمی‌کرد و بی‌تاب بود. هنوز 40 روز از مرگ عباس میرزا نگذشته بود که در مجلسی رسمی، رسم سلطنت را برهم زد و به جای انتخاب ولیعهد از میان بیش از ۱۴۰ پسرش، محمد میرزا را به عنوان جانشین خود معرفی کرد اما دلتنگی و دلبستگی به فرزند ارشدش بهانه‌ اجرای بند آخر عهدنامه ترکمانچای بود. در بند آخر آن قرارداد که نام ننگین‌ترین قرارداد تاریخ ایران را به خود گرفته، آمده است که روس‌ها از تداوم سلطنت در خاندان عباس‌میرزا حمایت می‌کنند. این به معنی آن بود که با به سلطنت رسیدن محمدشاه، خاندان قاجاریه در پناه حمایت همسایه شمالی خواهد بود.
 
با اعلام نام محمد میرزا به ولایتعهدی، به نظر می‌رسید که وضعیت ملک‌جهان به عنوان ملکه آینده بر وفق مراد باشد. خاصه که کمی بعد از خواندن خطبه ولایتعهدی برای محمد میرزا، فتحعلی شاه از غصه مرگ عباس‌میرزا بیمار شد و چند ماه بعد نیز در تهران درگذشت و تاج کیانی را به نوه‌اش سپرد.
 
بعد از به سلطنت رسیدن محمد شاه، خطبه ولیعهدی برای ناصرالدین میرزا، پسر دو ساله او خوانده شد و حالا ملک‌جهان که فرزند دومش را باردار بود، مادر ولیعهد هم بود. اما او هیچ گاه ملکه دربار محمد شاه نشد. عشق محمد شاه به زنی از اهالی کردستان به نام «خدیجه بیگم» که نسبش به شیوخ «نقشبندیه» می رسید، در اتاق خواب شاه را برای همیشه بر روی ملک‌جهان خانم بست.
 
او که زنی جاه طلب و حسود بود، از این فرصت استفاده کرد و پشت پرده وارد سیاست شد. با کشته شدن قائم مقام فراهانی دوم، یعنی میرزا عیسی در کاخ «نگارستان»، رقیب دیگری برای ملک‌جهان به میدان آمد. شاه قاجار مرادش «میرزا عباس ایروانی» ملقب به «حاج میرزا آغاسی» را به صدارت انتخاب کرد. او بدون اجازه حاج میرزا آب هم نمی خورد و براثر القائات او بود که تصمیم گرفت قانون سلطنت در خاندان قاجار را بر هم بزند و «عباس‌میرزا ملک‌آرا»، پسر خدیجه خانم را به نایب‌السلطنتی انتخاب کند. این تصمیم اختلاف میان ملک‌جهان و همسرش را بیش تر و آن دو را به دو دشمن تبدیل کرد. ملک‌جهان به بزرگان خانواده پناه برد و به شاه یادآوری کرد که مادر شاه باید خون قاجاری خاندان قوانلو داشته باشد؛ نسبتی که میان سه زن محمدشاه تنها ملک‌جهان داشت و به همین دلیل، تنها پسرش ناصرالدین میرزا را لایق جانشینی خاندان قاجار می‌کرد.
 
محمد شاه نیز به تلافی ضربه‌ای که ملک‌جهان به او زده بود، پسرش را در ‍پنج‌سالگی به دست «میرزا تقی‌خان امیرنظام» که شاگرد خانه و معتمد قائم مقام‌ها بود و در جریان قتل «گریبایدوف» به همراه «فرهاد میرزا» حامل پیام عذرخواهی عباس‌میرزا و عاقد قرارداد «ارزنه‌الروم» بود، سپرد و او را با حکم حاکم ولیعهدنشین راهی تبریز کرد.
 
با آن که دوری از پسر برای ملک‌جهان سخت بود اما او را از پای نیانداخت. ملک‌جهان در زمان ولایتعهدی همسرش با زنی فرانسوی آشنا شده بود که همسر «حاجی عباس گل‌ساز» بود. حاجی عباس نقاش محمد میرزا بود که به فرمان او به فرانسه رفته و ساخت گل مصنوعی را آموخته بود. او در آن جا زنی فرانسوی از اهالی اورلئان را به همسری برگزید که هم آرایش‎گری بلد بود و هم گل‎سازی می‌کرد. خیاطی را هم به کفایت بلد بود و این‌ها کافی بودند تا ملک‌جهان از او خوشش بیاید و تربیت دو فرزندش، یعنی ناصرالدین و «ملکزاده عزت‌الدوله» را به او سپرد.
 
زنی که به «مادام عباس گل‎ساز» معروف است و هیچ کس نام کوچکش را نمی داند، مهم‏ترین مشاور مهدعلیا در اداره کشور بود. مهدعلیا در دورانی که مورد غضب شوهرش بود، به آموختن مشغول شد و زبان فارسی و عربی را به حد کفایت آموخت و کمی فرانسه را نیز نزد دوست نزدیکش یاد گرفت. او موسیقی را می‌شناخت، خط بسیار زیبایی داشت، قرآن را با قرائتی خوش می‌خواند و اصول سیاست را پنهانی از همسرش آموخته بود.
 
محمد شاه بعد از ۱۴ سال پادشاهی، در ۶ شوال ۱۲۶۴ قمری در قصر محمدیه تجریش به بیماری نقرس دارفانی را وداع گفت. ملک‌جهان از زمانی که وضعیت جسمی شاه ۴۴ ساله وخیم شده بود، عملا اداره کشور را به دست گرفت.
 
او «حاجب الدوله» را با نامه‌ای به باغ سفارت انگلیس و روسیه فرستاد و از طریق سفارت انگلستان به تبریز خبر داد که حال شاه خوب نیست و ناصرالدین میرزا را برای آوردن به تهران آماده کنند.
 
مهدعلیا برخلاف قاعده مرسوم پادشاهی در ایران، بر تخت نشست و نیابت سلطنت و ریاست شورای سلطنت را به همراه بزرگان خاندان قاجار و دولتمردان به دست گرفت. منابع تاریخی می‌گویند در طول این 40 روز پرده‌ای در تالار اصلی کاخ «گلستان» گذاشته بودند و ملک جهان خانم که حالا به دلیل این که مادر شاه بود، مهدعلیا نامیده می‌شد، پشت آن می‌نشست و با مهر و نشان خود فرمان دولتی می‌نوشت.
او حکم عزل حاجی‌میرزا آغاسی را بعد از به قدرت رسیدن صادر کرد و بعد از آن فرمان داد تا خدیجه خانم و پسرش را سربه نیست کنند. اما همسر کردستانی محمدشاه به دربار «فرهاد میرزا معتمدالدوله»، دایی دیگر مهدعلیا پناه برد و جان خود و پسرش را نجات داد.
 
تاج‎گذاری ناصرالدین شاه، مهدعلیا را به حرم‎سرا بازنگرداند. او از این که فرزندش مربی خود «میرزا تقی‌خان امیرنظام» را لقب «امیرکبیر» داده و به عنوان صدراعظم انتخاب کرده بود، راضی نبود چون در ناصیه این مرد خودخواهی می‌دید اما نتوانست با خواست پسرش مخالفت کند. به همین دلیل، قصد کرد تا ملک‎زاده خانم عزت‌الدوله، تنها دخترش را به عقد امیرکبیر درآورد.
 
اختلاف میان امیرکبیر و مهدعلیا روز به روز بیش تر می‌شد و کار به جایی رسید که امیرکبیر از شاه درخواست کرد تا مادرش را از دخالت در امور دولت دور بدارد. دعوای لفظی میان داماد و مادر زن به جایی رسید که یک روایت تایید نشده می‌گوید زمانی امیرکبیر، مهدعلیا را روسپی خوانده بود. این اعلام جنگ برای مهدعلیا سخت آمد و به «حمام فین» و رگ بریدن امیرکبیر منتهی شد. مهدعلیا حتی نگذاشت تا یک سال از مرگ امیر بگذرد، او ملک‌زاده را که دو دختر از امیر داشت، به عقد پسر میرزا آقاخان نوری، صدراعظم دست‌نشانده خود در آورد.
 
مهدعلیا تا سال ۱۲۹۰، یعنی بیش از نیمی از سلطنت ناصرالدین شاه به عنوان مقتدرترین زن دربار ایران، سمت «ملکه ایران» را در دست داشت. تا زمانی که او زنده بود، ناصرالدین شاه روی حرف او کم تر حرفی می‌زد و زنان حرم‎سرا نیز زیر سایه او اداره می‌شدند. زنان فرنگی مانند «لیدی شیل» که در این سال‌ها به ایران آمدند، او را زنی قدرتمند توصیف کرده اند که با طلا و جواهر و آرایشی بسیار تند از آن ها درباره وضعیت حکم‎رانی ملکه انگلستان سوال می‌کرد. مادام حاجی عباس در کنار وی به عنوان مترجم حضور داشت.
 
مهدعلیا مانند همه زنان قدرتمند به ساخت و ساز و وقف اهمیت زیادی می داد. ساختن و نوسازی بناها مانند «باغ مادر شاه» در زاویه مقدسه «عبدالعظیم حسنی»، «مدرسه حکیم‌باشی» (یا مدرسه مهدعلیا)، ساختن بارگاه و بقعه «زبیده خاتون»، تعمیر و اتمام «مسجد امیرقاسم خان» به یاد پدرش و یا «مسجد مادر شاه» به دستور او بود. از مهدعلیا چند مُهر با عنوان‌های «ملک النساء العالمین»، «عصمة الدنیا و الدین» و… باقی مانده است. او به کتاب خواندن هم بسیار علاقه‏مند بود و کتاب‎خانه خصوصی او به دیوان شعرا و کتب تاریخی اختصاص داشت.
 
مهد علیا در سن ۷۰ سالگی در ۶ ربیع‌الثانی ۱۲۹۰ قمری، هنگامی که ناصرالدین شاه به سفر اروپا رفته بود، در تهران درگذشت و در آرامگاه محمدشاه در قم دفن شد. سنگ گور او در حال حاضر در کنار سنگ گور محمد شاه، در موزه آستان قم قرار دارد.
لینکهای مرتبط :
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۴۷
دایره مینا - پوزنان ، لهستان
دیدید حدس من درست بود ?! بنده حدود سه هفته پیش در همینجا گفتم که در این لیست ما مهد عُلیا و مادر فولادزره را هم خواهیم دید !ما منتظر دومی هستیم هیچ جا نمی ریم همینجا هستیم !! ضمنا عجب لقبی -ظاهرا-هم از امیرکبیر گرفته بود ! واقعا وبلاشک یکی از زنان حسود و خودخواه و جاه طلب تمامی دوران سلسله های پادشاهی های تاریخ ایران بوده است همو که به طور غیرمستقیم در قتل امیرکبیر دست داشته است !
‌چهارشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۱
۴۴
ekman - شیراز، ایران
عفریته
‌چهارشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۴ - ۲۳:۱۷
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.