زنان تاثیرگذار ایرانی: عفت تجارتچی

ایران وایر می نویسد : تاریخ ایران و جهان به زندگی و سرنوشت چهره ها گره خورده است، هر یک خشتی گذاشته اند تا سقفی پدیدار شده، خشت هایی که گاه به قیمت زندگی و جان شان تمام شده است. در این معماری عظیم، زنان و مردان بسیاری نقش آفریده اند. در این میان، زنان ایرانی در این گذار طولانی، نویسنده برگ های بسیاری از کتاب تاریخ دویست سال اخیر ما بوده اند.
تاثیر مهم آنها در افزایش آگاهی عمومی، کاهش تبعیض علیه زنان، ارتقای سواد و موقعیت اجتماعی شان، مقابله با فشارهای مذهبی، مشارکت در پروژه های علمی، سیاست ورزی، موسیقی، سینما و ... یک لیست پر و پیمان فراهم کرده است. مجموعه ای که از امروز ایران وایر منتشر می کند، یک مقدمه است. افرادى که اسمشان در این فهرست آمده، نماینده میلیون ها زن ایرانى هستند که هر روز در ایران و کشورهاى دیگر بر زندگى خانواده و اجتماع خود تاثیر مى گذارند.
 *********
وقتی برای  نخستین بار به تنهایی  برفراز آسمان پرواز کرد رسانه‌ای نبود تیتر بزند: «زنان ایرانی نیز در آسمان به پرواز در آمدند» اما  عفت تجارتچی این لحظه را به خاطر سپرد و  پشت دیوان حافظ چاپ سربی‌اش ثبت کرد: «امروز برای اولین بار به تنهایی در آسمان پرواز کردم و چه لحظه فراموش نشدنی بود.»
درباره این که سرتیپ نخجوان نخستین خلبان ایران است یا کلنل محمد تقی‌خان پسیان اختلاف نظر وجود دارد اما درباره این که نخستین زنی که در آسمان به پرواز در آمده، تنها نام عفت تجارتچی ثبت شده است.
زن جوانی که با یک آگهی ساده زندگیش از یک مترجم دانشکده پزشکی تغییر کرد و نامش را در فهرست زنان ایرانی پیشرو و تاثیرگذار ثبت کرد.
تجارتچی که ۱۲۹۶ شمسی بدنیا آمده بود از دوران کودکی با رویا پرواز بزرگ شد. اما تا زمانی که در سال 1313  دیپلم گرفت این رویا هنوز شبیه یک خیال دست نیافتنی بود. او در آستانه حرکت جدی زنان ایرانی برای تغییر به دنیا آمد. 18 سالگی او همزمان با دورانی بود که زنان ایرانی قدم‌های بزرگی را برای رسیدن به حقوق حداقلی برداشته بودند و برای گرفتن حقوق برابر دور خیز کرده بودند. تجارتچی درباره این زمان و رویای پرواز در خاطراتش نوشت: «سال ۱۳۱۳ بود که از دبیرستان آزرم دیپلم گرفتم و مدتی در بانک ملی و بعد در کتابخانه دانشکده پزشکی به‌عنوان مترجم زبان فرانسه مشغول کار شدم، اما از همان کودکی شوق پرواز آرام و قرارم را گرفته بود. بزرگ‌ترین آرزویی که در دل داشتم این بود که روزی خلبان شوم.»
سفر پهلوی اول به ترکیه، پیامدهای زیادی داشت، از تلاش برای کشف حجاب تا تاسیس نخستین باشگاه پرواز ایران که در زمین‌های مهرآباد جایی که بعدها فرودگاه اصلی پایتخت ساخت شد.
آگهی تاسیس و پذیرش متقاضی خلبانی 15 آبان 1318 در روزنامه‌های کیهان و اطلاعات منتشر شد و تجارتچی هم یکی از کسانی بود که این  آگهی را دید و بدون این که درنگی کند به خیابان سعدی که ساختمان باشگاه در آن جا بود رفت تا ثبت‌نام کند.
هیچ زنی تا پیش از او ثبت‌نام نکرده بود، نامش را در دفتر ننوشت و به خانه برگشت، اما سرنوشت این بود که او خلبان شود: «وقتی به خانه برگشتم و موضوع را به پدرم گفتم او با حیرت گفت چرا برای خلبانی نام‌نویسی نکردی؟ در جواب گفتم چون هنوز هیچ زنی داوطلب این کار نشده ‌است. پدرم در پاسخ گفت: چه اشکالی دارد که تو اولین زن خلبان ایرانی باشی! برو هرچه زودتر در باشگاه خلبانی ثبت‌نام کن.»
این تشویق باعث شد تا او همان 16 آبان ماه به باشگاه برود و به عنوان نخستین زن نامش را به لیست وارد کند: «وقتی مسوولان باشگاه مرا داوطلب خلبانی دیدند شگفت‌زده شدند و تحسینم کردند. جراید وقت هم عمل مرا ستودند و خبر آن را با لحنی غرورآمیز درج کردند.» خبر ثبت نام او، موجی راه انداخت و زنان دیگر هم وارد این عرصه شدند. دوره پرواز در دوشان تپه برگزار شد: «در دوشان تپه پس از مراسم پذیرایی به هریک از ما لباسی دادند که شامل یک کلاه مخصوص، روپوش خلبانی، گوشی تماس با مربی، کمربند پرواز و چتر نجات بود. در ابتدای کار مربی طرز استفاده از این وسایل را به ما آموخت. ناگفته نماند چون لباس خلبانی تا آن زمان فقط برای آقایان تهیه می‌شد به تن خانم‌ها، بزرگ و بدقواره بود به هرحال بعد از دو سه جلسه، لباس‌هایی به اندازه خودمان دوختیم و پوشیدیم. در آن روز هریک از ما با معلم خود سوار هواپیمایی ساده شدیم و پرواز تفریحی کوتاهی انجام دادیم.
علاقه و تیزهوشی باعث شد تا تجارتچی زودتر از سایر دوستانش به مرحله پرواز مستقل برسد: «نخستین پرواز مستقل من ۲۷ آبان ۱۳۱۹ انجام شد ... یک ربع روی آسمان بودم. اطراف فرودگاه را دور زدم و دوباره به محل سابق فرود آمدم. همه حاضران متوجه من بودند که چگونه برمی‌خیزم و چطور هواپیما را کنترل می‌کنم؛ به‌خصوص مربیانم با دقت و وسواس خاص تمامی حرکت‌هایم را زیرنظر داشتند تا از درصد نتایج تعلیمات آگاه شوند. خوشبختانه زحمت‌های آنان را بی‌ثمر نگذاشتم و از آزمایش سربلند بیرون آمدم.»
مرحله دوم پرواز که آموزش خلبانی آکروباتی بود به راحتی دوره اول نبود. در روزهایی که خلبانان جوان آماده پرواز آکروباتیک بودند به یک باره سایه شوم جنگ جهانی دوم به ایران هم رسید و ایران هم اشغال شد و مدرسه خلبانی تعطیل شد. تجارتچی در همان زمان بود که ازدواج کرد و بچه‌دار شد و  همراه شوهرش دکتر مهدی فیاض منش  به کرمانشاه و همدان رفت.
چند سال بعد بار دیگر که جنگ به پایان رسیده بود این بار به تشویق همسرش به خلبانی بازگشت و به عنوان افسر پرواز در نیروی هوایی استخدام شد و تا نزدیک انقلاب به عنوان خلبان و مدیر باشگاه هوانوردی فعالیت می‌کرد. از سه فرزند تجارتچی، سینا فیاض منش رشته مهندسی هواپیما  را در آمریکا ادامه داد.
عفت تجارت چی در سال‌های میانسالی به نوشتن شعر و خاطراتش مشغول شد و در سال ۸۷ چند روز بعد از درگذشت همسرش، دارفانی را وداع گفت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
لینکهای مرتبط :
+30
رأی دهید
-2

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.