ایران وایر می نویسد : تاریخ ایران و جهان به زندگی و سرنوشت چهره ها گره خورده است، هر یک خشتی گذاشته اند تا سقفی پدیدار شده، خشت هایی که گاه به قیمت زندگی و جان شان تمام شده است. در این معماری عظیم، زنان و مردان بسیاری نقش آفریده اند. در این میان، زنان ایرانی در این گذار طولانی، نویسنده برگ های بسیاری از کتاب تاریخ دویست سال اخیر ما بوده اند.
تاثیر مهم آنها در افزایش آگاهی عمومی، کاهش تبعیض علیه زنان، ارتقای سواد و موقعیت اجتماعی شان، مقابله با فشارهای مذهبی، مشارکت در پروژه های علمی، سیاست ورزی، موسیقی، سینما و ... یک لیست پر و پیمان فراهم کرده است. مجموعه ای که از امروز ایران وایر منتشر می کند، یک مقدمه است. افرادى که اسمشان در این فهرست آمده، نماینده میلیون ها زن ایرانى هستند که هر روز در ایران و کشورهاى دیگر بر زندگى خانواده و اجتماع خود تاثیر مى گذارند.
به رویای دکتر شدن وارد مدرسه طب شد اما راه و تقدیر «مرضیه ارفعی» این بود که وارد ارتش ایران شود و نخستین زن ایرانی باشد که درجه «سرتیپی» را دریافت میکند. هر چند که او اولین زنی نبود که در تاریخ پر فراز و نشیب ایران وارد ارتش میشد و ردههای نظامی را پشت سر میگذاشت.
مرضیه ارفعی میراثدار تاریخ فراموش شده زنان دلاوری بود که در مقابل دشمن خارجی ایستادند و به ردههای نظامی بالا رسیدند.
سابقه حضور زنان ایران در ارتش، فراتر از تاریخ، به دوران اسطورهها می رسد. «گردویه»، زنی دلاور بود که با لباس مردانه در سپاه ایران میجنگید و دل ناکامترین پهلوان شاهنامه، یعنی «سهراب» را به یک نگاه برد. اما برخلاف گردویه، «آرتمیس» در پوشش مردانه وارد ارتش نشد و به عنوان زنی دلاور، فرماندهی سپاه ایران را به دست گرفت.
آرتمیس دختر «نیکدامیس»، یکی از «ساتراپ»های ایران در دریای مدیترانه و همجوار یونان بود که بعد از مرگ پدر و همسرش اداره ساتراپی را به دست گرفت.
او که از کودکی اسبسواری و زوبیناندازی را آموخته بود، فرماندهی سپاه را در یکی از نقاط حساس سرزمین ایران آن روزگار برعهده داشت.
با آغاز جنگ میان ایران و آتن، او در راس یک سپاه قدرتمند، ناوگانی از کشتیها را به حمایت از سپاه خشایارشاه فرستاد و در رویارویی با سپاه آتن، جنگ معروف «ترموپیل» را به نفع ایران خاتمه داد.
بعد از آرتمیس، زنان بسیاری توانستند رتبههای نظامی را پشت سر بگذارند و پابهپای مردان بجنگند؛ زنانی که گاه پیروز جنگها بودند و گاهی نبودند.
ورود اسلام به ایران اما زنان را محدود و محدودتر کرد تا جایی که آنها را مجبور کرد تا خانهنشین و پردهنشین شوند. اوج این پرده نشینی در دوران قاجار بود اگرچه مشروطه فرصتی بود تا زنان ایرانی بار دیگر تواناییهای خود را نشان دهند و با آغاز دوران پهلوی، مردان را به پذیرش حضور خود در خارج از مرزهای خانه وادار کنند.
مرضیه ارفعی درست در چنین دورانی به دنیا آمد. او پنجسال پیش از مشروطه، یعنی در سال ۱۲۸۰ شمسی در استانبول به دنیا آمد. خانواده او برای زندگی، ترکیه را انتخاب کرده بودند. او دوران کودکی و نوجوانی را در این شهر به پایان برد، به دانشگاه طب استانبول رفت و در سال ۱۳۰۸ به عنوان پزشک فارغالتحصیل شد. دو سال در ترکیه به عنوان پزشک اطفال و زنان طبابت کرد و سرانجام در سال ۱۳۱۰ تصمیم گرفت به سرزمین خانوادگی خود باز گردد.
مرضیه پس از بازگشت به وطن، به وزارت بهداری رفت و به عنوان پزشک استخدام شد. ارتباطات خانوادگی به کمک او آمد و ریاست بخش دو بیمارستان را در زمان اندکی به دست گرفت. درایت و تجربهای که در پزشکی داشت باعث شد به سرعت به ریاست آموزشگاه زنان ارتش برسد. ورود او به ارتش همزمان با تحول و بنیانگذاری ارتش نوین در ایران توسط رضا شاه بود.
از آن جا که اکثریت مردان خانواده دکتر ارفعی را افسران ارتش تشکیل میدادند، حضورش در پست ریاست آموزشگاه زنان ارتش سبب شد تا به تدریج طبابت در بیمارستان های ارتش را به صورت شغل رسمی به عهده بگیرد.
ارفعی ۱۹ سال در هنرستان دخترانه به تدریس بهداشت و پزشکیاری پرداخت. مدتی هم در سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی به معالجه بیماران مشغول بود. نخستین ازدواج او با سروان دکتر «پیشوا» عمر کوتاهی داشت. چند سال پس از فوت همسر اولش، با دکتر «بختیاری» ازدواج کرد.
اولین سرتیپ زن ایرانی، تیمسار سرتیپ مرضیه ارفع بود. وی در سال ۱۳۱۲ به دستور رضا شاه با درجه همردیف سروانی مشغول به خدمت در ارتش شاهنشاهی شد و این آغاز فعالیت زنان در ارتش شاهنشاهی ایران بود. در سال ۱۳۳۸ به عنوان اولین زن ایرانی به درجه سرتیپی ارتقا یافت و در سال ۱۳۴۱، پس از ۳۰ سال خدمت در ارتش شاهنشاهی، از خدمت بازنشسته شد. وی در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۷ چشم از جهان فرو بست