زنان تاثیرگذار ایران: صدیقه دولت آبادی

ایران وایر می نویسد : تاریخ ایران و جهان به زندگی و سرنوشت چهره ها گره خورده است، هر یک خشتی گذاشته اند تا سقفی پدیدار شده، خشت هایی که گاه به قیمت زندگی و جان شان تمام شده است. در این معماری عظیم، زنان و مردان بسیاری نقش آفریده اند. در این میان، زنان ایرانی در این گذار طولانی، نویسنده برگ های بسیاری از کتاب تاریخ دویست سال اخیر ما بوده اند.
تاثیر مهم آنها در افزایش آگاهی عمومی، کاهش تبعیض علیه زنان، ارتقای سواد و موقعیت اجتماعی شان، مقابله با فشارهای مذهبی، مشارکت در پروژه های علمی، سیاست ورزی، موسیقی، سینما و ... یک لیست پر و پیمان فراهم کرده است. مجموعه ای که از امروز ایران وایر منتشر می کند، یک مقدمه است. افرادى که اسمشان در این فهرست آمده، نماینده میلیون ها زن ایرانى هستند که هر روز در ایران و کشورهاى دیگر بر زندگى خانواده و اجتماع خود تاثیر مى گذارند.
 *********
وصیت کرده بود هیچ زنی با حجاب در مراسم تشییع و به خاک‌سپاریش شرکت نکند و جنازه‌اش از کانون زنان جایی که سال‌ها برای برابری حقوق زنان در آن جنگیده بود به سوی خانه‌ابدیش برود. این وصیت‌ها کافی بود تا بعد از 16 سال وقتی حکومت مذهبی جمهوری اسلامی به قدرت رسید روحانیان دستور خراب کردن گور صدیقه دولت‌آبادی را بدهند. زنی که همه زندگیش را وقف کرد تا بتواند حق رای و برابری را برای زنان بدست بیاورد و درست در زمانی که به مقصود خود رسید چشم از جهان فروبست.
صدیقه دولت‌آبادی در سال ۱۲۶۱ خورشیدی در اصفهان به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا هادی دولت آبادی و مادرش خاتمه بیگم  بودند. حاج میرزا هادی از روحانیان متجدد آن زمان بود که اجازه داد  دخترانش نیز تحصیل کنند و صدیقه در کنار یحیی و محمدعلی، دو برادرش که از پایه‌گذاران انجمن معارف و مشروطه خواهان بودند، ادامه داد.
 
با وجود آزادی‌های نسبی که در خاندان دولت آبادی وجود داشت به خاطر نبود مدرسه‌ای برای دختران صدیقه مجبور شد در ۱۵ سالگی به عقد اعتضادالحکما در آید. ازدواجی که خیلی زود از هم گسست و او از آن به بعد به عنوان یکی از شناخته شده ترین فعال حقوق زنان در ایران شناخته شد. صدیقه دولت‌آبادی یکی از زنانی بود که از روزی که وارد مبارزات برابری خواهانه زنانه شد تا زمان مرگ یک لحظه دست از تلاش برنداشت.
 
همزمان با امضای فرمان مشروطه در تهران توسط مظفرالدین شاه قاجار صدیقه دولت‌آبادی که بعد از ازدواج در تهران ساکن شده بود به همراه گروهی از زنان پیشرو انجمن مخدرات را بنیان گذاشتند. انجمنی که ریاست آن را زنی به اسم بانوآغا بیگم برعهده داشت که بسیاری او را همسر و برخی دختر حاج هادی نجم‌آبادی می‌دانند. صدیقه دولت‌آبادی سمت منشی هیات مدیره را داشت. این انجمن که در ابتدا جزو انجمن‌های سری بود نخستین انجمنی بود که و  برای کسب حقوق زنان تصویب شد. اعضای این انجمن در ابتدا در کنار مردان به پیشبرد مشروطه کمک کردند. علی‌رغم همه تلاش این انجمن قانون‌نویسان ایرانی هیچ جایی برای زنان قائل نشدند و حتی برخی از نمایندگان ملت که با حمایت زنان به مجلس آمده بودند در برابر اجازه تحصیل دختران نیز ایستادند و با آن مخالفت کردند. این‌ها دلایل خوبی بود تا انجمن‌های زنانه برای برابری زنان دست به اقدام جدی بزنند. انجمن مخدرات هم به همین دلیل تاسیس شد. ساخت مدارس دخترانه، کم کردن جهیزیه سنگین دختران و حمایت از تولیدات داخلی و کمک به بازگشایی بانک ملی از مهمترین اقدامات این انجمن بود. صدیقه دولت‌آبادی به همراه یکی دو نفر از زنان فعال در انجمن به قهوه‌خانه‌ها و جاهایی که مردان بودند، می‌رفتند و آن‌ها را از به استفاده اجناس داخلی تشویق می‌کردند.  این انجمن در آذر ۱۲۸۸ زمانی که روسیه به ایران به خاطر استخدام مستشاران مالی از جمله مورگان شوستر اولتیماتوم داده بود در یک میتینگ بزرگ که در مجلس برگزار کردند و کفن‌‍ پوش، اسلحه زیر چادرهایشان بستند و به نمایندگان ملت گفتند که اگر نمی‌توانند کشور را اداره کنند و در مقابل زور بیگانه بایستند، بروند و اداره کشور را به آن‌ها بسپارند.
 
دولت‌آبادی در حدود سال ۱۲۹۴ به اصفهان بازگشت و درخواست انتشار روزنامه «زبان‌ زنان» را به وزارت معارف داد. او پیش از این زمان عضو انجمن آزادی زنان نیز بود که بیشتر از سایر انجمن‌ها به احقاق حقوق زنان و شکستن سنت‌های مردانه زمانه خود دست زده بود. در این انجمن تاج‌السطنه دختر ناصرالدین شاه قاجار نیز عضویت داشت. او در اصفهان به همراه بدرالدجی درخشان که از فارغ‌التحصیلان مدرسه آمریکایی تهران بود، مکتب‌خانه شرعیات را راه‌انداخت. این مدرسه که از مدارس پیشروی زمان خود بود بیشتر از سه ماه دوام نیاورد. مدرسه بعدی یعنی ام‌المدارس هم دوام نیاورد. بعد از این بود که صدیقه دولت‌آبادی به همراه تعدادی از زنان اصفهان شرکت خواتین اصفهان را تاسیس کرد. این انجمن بیشترین تلاششان در جهت آگاه سازی زنان در مورد حقوقشان بود. دولت‌آبادی قبل از پاسخ وزارت معارف روزنامه زنان را در چهار صفحه منتشر کرد. دفتر روزنامه خانه دولت‌آبادی بود. او این روزنامه را سه‌سال بعد از شکوفه مریم عمید راه انداخت.
 
زبان زنان نخستین ارگان زنانه‌ای بود که از حقوق زنان می‌گفت و اعلام کرد «تنها نـوشته‌های‌ دختران‌ و زنان پذیرفته می‌شود.» زبـان زنـان در آغاز مانند بیشتر مجلات اختصاصی زنان در آن‌ دوره، به‌ لزوم‌ تحصیل‌ دختران‌ و ضرورت تأسیس مدرسه‌ برای‌ آنان و مباحث مربوط به حوزه خصوصی مانند شرایط انتخاب هـمسر،روابط زن و وشـوهر، اصول خانه‌داری و ... می‌پرداخت. مناسبات مرد سالارانه‌ و روابـط سنتی‌ را در ایـن حوزه نـقد و بـررسی‌ مـی‌کرد‌ و می‌کوشید‌ طرحی‌ نو‌ برای تحول آن ارائه کـند.
 
زبان زنان حتی فراتر از این‌ها به نقد برخی رفتارهای دولتمردان پرداخت و به قرارداد ۱۹۱۹ و نفوذ انگلیسی‌ها اعتراض کرد. این باعث شد تا برخی از تندروهای مذهبی به خانه و دفتر روزنامه زبان زنان حمله کنند و دولت‌آبادی و زنانی که در آن‌جا کار می کردند را تهدید کنند. این تهدید عاملی برای توقف آن ها نبود. سرانجام سپهدار تنکابنی نامه‌ای به نظمیه اصفهان زد و دستور توقیف مجله را صادر کرد. رییس نظمیه وقت اصفهان که این حکم را به دولت‌آبادی ابلاغ کرد به او گفت:« خانم شما صد سال زود بدنیا آمدید.» دولت‌آبادی که نامه توقیف را در کیفش می‌گذاشت به او گفت: « اشتباه می‌کنید آقا من صد سال دیر بدنیا آمدم. چون در غیر این صورت نمی‌گذاشتم امروز زنان چنین خوار و خفیف در زنجیر شما مردان اسیر باشند.»
 
بعد از توقیف زبان زنان دولت‌آبادی به تهران بازگشت و بار دیگر فعالیت‌های اجتماعی خود را از سر گرفت. او به همراه گروهی از زنان انجمن آزمایشی زنان را بنیان گذاشت و مدرسه‌ای برای دختران بی‌بضاعت افتتاح کرد. او در سال ۱۳۰۱ راهی فرانسه شد و در یک کالج شبانه‌روزی به تحصیل مشغول شد و همزمان در روزنامه‌هایی مانند تایم مقالاتی در باره استقلال زنان نوشت.
او در سال ۱۳۰۵ در کنگره بین‌المللی زنان در پاریس شرکت کرد و درباره زنان نطق مهمی را ایراد کرد. دولت‌آبادی بعد از بازگشت به ایران در کنار مبارزاتش برای کسب حقوق برابر به دفاع از کشف حجاب پرداخت.  او یکی از بنیانگذاران کانون بانوان ایران است که در سال ۱۳۱۴ راه‌اندازی شد. در سال ۱۳۳۰ که دکتر محمد مصدق لایحه انتخابات را بازبینی کرد صدیقه دولت‌آبادی نامه‌ای به او نوشت و از او خواست تا حق رای زنان را در آن لایحه بیاورند.
 
 هرچند مصدق با تلاش فراوان نتوانست درخواست صدیقه دولت‌آبادی را پاسخ دهد اما تلاش او و همفکرانش کم نشد و  سرانجام در سال ۱۳۴۱ در اصل پنجم اصول انقلاب شاه و مردم  حق رای و انتخاب شدن به زنان داده شد. حق رایی که صدیقه دولت‌آبادی آن را ندید و نتوانست رای خود را به صندوق بیاندازد. او در سال ۱۳۴۰ در اثر بیماری درگذشت و به گفته برخی به خواسته خودش پیکرش از کانون بانوان تشییع و در زرگنده دفن شد. او وصیت کرده بود هیچ زنی با حجاب در مراسمش شرکت نکند. این دستاویزی شد برای تندروها که سال ۵۷ به گورستان بریزند و قبر او برادرش محمد علی دولت آبادی و محمود نریمان را خراب کنند. سال‌ها بعد در دوران شهرداری احمدی‌نژاد در آن‌جا پارکی ساخته شده است تا نشانی از گورها نماند. با این که گوری برای این فعال زن نمانده اما تلاش او برای برابری حقوق زنان نام او را در تاریخ زنان ایران ثبت کرده است. 
لینکهای مرتبط :
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.