گنجی: بازنگری تجربه ۹۰- ۸۸
رأی دهید
اکبر گنجی
آدمی موجودی خردورز است. پیرامون مسائل تأمل و سپس تصمیم گیری می کند. عقلانیت معانی گوناگونی داشته و دارد. به گفته ی برخی از صاحبنظران، عقل در فرهنگ و تمدن اسلامی به معنای "حفظ التجارب" به کار رفته است. نگاه به تجربیات گذشته، بازنگری در آنها و عبرت آموزی از آنها، حداقل بخشی از عقلانیت است. شاید از یک منظر بتوان فلسفه را "عقل پیشینی" و علم تجربی را "عقل پسینی" به شمار آورد.
رفتارهای فردی و جمعی آدمیان، کنش معنی دار فاعل اعتبارساز دارای اهداف است. فاعل یا عامل با نیت، انگیزه و قصد خاصی دست به عمل می زند.هدف ویژه ای را تعقیب می کند و آگاهانه به دنبال آن است که به مقصد خاصی برسد. کنشگر ممکن است به اهداف خود دست یابد یا دست نیابد. اما هر نوع رفتار فردی و جمعی، دارای پیامدهای ناخواسته ای است که از تیررس اذهان فاعلان بیرون است. یعنی بازیگران یا به طور مطلق چنان پیامدهایی را حدس نمی زنند، و یا اصلاً چنان پیامدهای منفی ای را نمی خواهند. اما هر نوع رفتاری، دارای لوازم منطقی خاص خویش است.
ماکس وبر وقتی از عقلانیت عملی- به معنای تناسب روش ها و وسایل با اهداف- سخن می گفت، آدمیان را با همین مسأله مواجه می ساخت. بعدها، رابرت مرتن و کارل پوپر تبیین پیامدهای ناخواسته ی رفتارهای جمعی را موضوع علم جامعه شناسی به شمار آوردند. به عنوان نمونه می توان به خشونت نگریست. خشونت یک نوع رفتار دارای لوازم منطقی- یا پیامدهای ضروری- خویش است.به این پرسش بیندیشیم: آیا با استفاده ی از خشونت- مثلاً ترور- می توان به دموکراسی رسید یا خشونت علیه رژیم استبدادی همه را وارد دور باطل خشونت می سازد که رهایی از آن بسیار دشوار است؟
افراد می توانند مدعی شوند که رژیم استبدادی آن قدر قوی است که بدون خشونت نمی توان رفتار آن را تغییر داد یا سرنگونش ساخت. سپس یک سازمان چریکی- با انگیزه و نیت خوب- تأسیس می کنند تا از شر دیکتاتوری خلاص شوند. اما سازمان چریکی، زندگی مخفیانه، حفظ اسرار سازمانی، تبعیت سازمانی و خشونت و ترور، مقتضیاتی دارد که مستقل از نیات پاک انسان های آرمان خواه است. ممکن است در حین عملیات و فرار، مأمور راهنمایی و رانندگی بی گناهی را که سر چهار راه ایستاده و به وظیفه ی خود عمل می کند، ترور شود و سپس با صدور اطلاعیه، همان فرد مزدور شاه و امپریالیسم قلمداد گردد.
پس در بازنگری تجربه های گذشته نمی توان فقط و فقط به "پیامدهای مثبت خواسته" توجه کرد، بلکه باید ذهن و نظر را به "پیامدهای منفی ناخواسته" نیز معطوف داشت.
آنچه جنبش سبز نامیده شد، پیامدناخواسته ی انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۸۸ بود(اگر چه علل و دلایل تاریخی- اجتماعی بستر وجودی آن را پدید آورده بود). احزاب و سازمان ها و کاندیداها هیچ برنامه یا طرحی نداشتند که پس از انتخابات مردم را به خیابان ها بکشانند. مدعای اصلی اصلاح طلبان این بود که رژیم توانایی محدودی برای تقلب در انتخابات دارد. اگر اکثریت مردم در انتخابات شرکت کنند، مسأله ی تقلب منتفی شده و دوم خرداد ۱۳۷۶ تکرار خواهد شد. شور و نشاط هفته های پیش از انتخابات نیز نشان می داد که اکثریت مردم در انتخابات شرکت خواهند کرد.
از سوی دیگر، اصلاح طلبان ضمن قبول اسلام، انقلاب، قانون اساسی، جمهوری اسلامی و امام خمینی، به دنبال اصلاح نظام بودند و هستند، نه براندازی نظام. هیچ برنامه ای برای رویارویی با نظام و قرار گرفتن در برابر رهبری وجود نداشت.
اما فضای کلان شهرها- خصوصاً تهران- این تصور را برای سبزها پدید آورده بود که داستان دوم خرداد ۷۶ تکرار شده و موسوی به ریاست جمهوری انتخاب خواهد شد. وقتی آخر شب سایت های اصول گرایان تیترهای "احمدی نژاد رکورد خاتمی را شکست" یا "احمدی نژاد با بیش از ۲۴ میلیون رأی پیروز شد" را انتشار دادند، سبزها دچار شوک شدند. شوکی که واکنش فوری به دنبال داشت.
برای سبزها که خود را پیروز انتخابات می دانستند،آن چه رخ داده بود معنایی جز "تقلب" نداشت. به همین دلیل مردم به خیابان ها ریختند و تنها پرسش آنها این بود: "رأی من کجاست". وقتی صندوق های رأی درست کار نمی کرد، نوبت "خیابان" ها شد تا مردم با پاهای خود تکلیف "سیاست" را روشن سازند. رژیم که سه دهه با برپایی تظاهرات خیابانی نوعی مشروعیت برای خود به نمایش می گذارد، اینک با این مسأله مواجه شده بود که خیابان ها در دست مخالفان بود. به تعبیر دیگر، نظام "غافلگیر" شد. چند ماه طول کشید تا "اعتراض سیاسی" مردم ، توسط رژیمی که "توانایی" و "اراده" ی سرکوب داشت، به شکست کشانده شد.
اصلاح طلبی ماقبل ۲۲ خرداد ۸۸ ، "بسیج اجتماعی" و "نافرمانی مدنی" را بر نمی تافت. گویی این نوع کنش های جمعی را با اصلاح طلبی در تعارض می دید. کل پروژه ی آن نوع اصلاح طلبی، شرکت در انتخابات، پیروزی در آن و گرفتن شورای های شهر و مجلس و قوه ی مجریه بود. اما نگریستن به انتخابات به عنوان یک "فرصت" چیز دیگری است. به تعبیر دیگر می توان ، در عین اذعان به ناآزاد، نا منصفانه ، متقلبانه و ناموثر بودن انتخابات؛ به انتخابات به عنوان فرصتی برای بسیج اجتماعی از طریق ساختن شبکه های بالفعل و نافرمانی مدنی نگریست. این نگرش که پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ به صورت حاشیه ای همیشه توسط اقلیتی مطرح می شد، به یکی از پیامدهای ناخواسته ی انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ تبدیل شد.
جنبش سبز که محصول مشارکت همگانی مخالفان بود، شکست خورد(یعنی سرکوب شد).اگر چه دلایل و علل "اعتراض سیاسی" همچنان وجود دارد، اما شکست، یأس و سرخوردگی پدید می آورد. همه را به لاک تنهایی و تک افتادگی باز می گرداند. گرد مرگ بر همه جا می پراکند. ولی همیشه، دوباره شاهد باز شدن مفرها خواهیم بود. دوباره همه گرد می آیند تا از فرصت استفاده کرده و کاری صورت دهند. اینک وقت بازنگری سه سال گذشته، استراتژی و تاکتیک ها، و گشودن راه های تازه(یا باز شدن مفرهای جدید) است[۱].
سید محمد خاتمی همچنان به اصلاح طلبی ماقبل ۲۲ خرداد ۸۸ معتقد است و آن پروژه را تعقیب می کند. به طور طبیعی گروهی از اصلاح طلبان به دنبال او خواهند رفت، چون نه تنها خاتمی همچنان یک "سرمایه ی ملی" است، بلکه روایت او از اصلاح طلبی طرفدارانی دارد. نامه ی خانم آمنه خاتون فهیمی- مادر سهراب اعرابی- به خاتمی و پاسخ خاتمی به او، نمادی از این خط مشی است[۲].
گروه های دیگری می گویند همه راه ها بسته است و هیچ کاری نمی توان انجام داد. رژیم اصلاح ناپذیر است و تنها راه پیش روی، سرنگونی رژیم با کمک خارجی( تحریم های فلج کننده ی اقتصادی، حمله ی نظامی، پول گرفتن اپوزیسیون از دولت های خارجی و اپوزیسیون سازی مطابق مدل لیبی و سوریه) است. این گروه نیز این نوع پروژه ها را تعقیب می کنند.برخی از سازمان ها وارد مراحل عملیاتی مشترک با دولت های خارجی شده اند، اما برخی دیگر، پول گرفتن اپوزیسیون از دولت های خارجی، تحریم های اقتصادی فلج کننده، تهاجم نظامی دولت های خارجی به ایران، همکاری و همسویی با دولت های متجاوز را توجیه کرده و به دنبال جمع کردن نیروهای همسوی با دولت های غربی و ساختن "اپوزیسیون مورد حمایت آمریکا" هستند.
تا حدی که من می فهمم، راه دیگری نیز وجود دارد که نتیجه بخش است. به جای دولت، باید به جامعه نظر انداخت. به جای تسخیر قدرت سیاسی، به فکر تسخیر مردم- یا هژمونی در جامعه ی مدنی- بود. اگر خواهان دموکراسی هستیم، باید مردم را از طریق سازمان یابی های متنوع و متکثر قدرتمند ساخت. باید در میان مردم پایگاه اجتماعی پدید آورد. با طرح شعارهای انتزاعی معطوف به تسخیر دولت، لزوماً نمی توان به مقصدی رسید. باید به سراغ اقشار متفاوت اجتماعی رفت، آنان(کارگران، معلمان، و...) را سازماندهی کرد و مطالبات آنها را بیان و پیگیری کرد.
دموکراسی محصول موازنه ی قوا میان جامعه و دولت است. اگر مردم قدرتمند نباشند یا نشوند، حتی اگر رژیم سرنگون شود، دموکراسی ای در کار نخواهد بود. اگر هدف گذار از رژیم استبدادی به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است، باید نگاه ها را به جامعه و مردم ایران معطوف کرد. به سراغ اقشار متفاوت اجتماعی رفت. سازمان یابی متنوع آنها قدرت آفرین است. مطالبات آنها به زبان سیاسی بیان نمی شود.
شعارهای انتزاعی مخالفان هیچ جاذبه ای برای آنها ندارد. کارگران با شعار سکولاریسم بسیج نمی شوند و با اعتصاب کارخانه ها را تعطیل نمی سازند. مطالبات آنها امور دیگری است.
اپوزیسیونی که بخواهد "مفت" و "مجانی" به قدرت برسد، باید تحریم های اقتصادی کمرشکن و تهاجم نظامی به ایران را تشویق نماید. اما "اپوزیسیون ملی" به دنبال دموکراسی از طریق قدرتمند کردن مردم است. برای این کار، باید در برابر قدرت نظام سیاسی، در داخل جامعه قدرت آفرید، پایگاه اجتماعی درست کرد، "نارضایتی" را به "اعتراض سیاسی" تبدیل کرد، میان قدرت جامعه ی مدنی و رژیم سیاسی توازن ایجاد تا تا "موازنه ی قوا"ی واقعی پدیدار شود.
ناقدان می گویند که "رژیم نمی گذارد". گویی رژیم های فرانکو و پینوشه و توتالیتر اروپای شرقی می گذاشتند. گویی که رژیم جمهوری اسلامی سرکوبگرتر از رژیم فرانکو(اسپانیا) و پینوشه(شیلی) و یاروزلسکی(لهستان) است.مخالفان در رژیم پینوشه چه کردند و چگونه این رژیم مورد حمایت دولت آمریکا را عقب راندند؟ آیا مخالفان پینوشه از دولت آمریکا درخواست کردند تا شیلی را بمباران کند؟
در آرژانتین در دوران حکومت نظامی رینالدو بیگنونه، بیش از ۳۰ هزار تن از مخالفان به قتل رسیدند که هنوز حدود چهار هزار تن از آنها جزو مفقودالاثرها به شمار می روند. نکته ی جالب این است، بیگنونه در دفاعیه ی خود مدعی شد که تنها ۸ هزار نفر مفقودالاثر هستند. وی تعداد نوزادان و کودکان مفقودالاثر را ۳۰ تن اعلام کرد.
مخالفان در آرژانتین چه کردند؟ چگونه هزاران اعتصاب به راه انداختند؟ جنبش مادران ناپدید شدگان که به دنبال فرزندان مفقود شده ی خود بودند، چگونه به وجود آمد؟ آیا دیکتاتورهای نظامی آمریکای لاتین به مردم اجازه ی "اعتراض سیاسی" می دادند ، یا مخالفان خود را بر آنها تحمیل کردند؟ در آرژانتین هم دولت آمریکا حامی دیکتاتوری نظامی بود، نه مخالفان. اگر مخالفان گمان می کنند که رژیم استبدادی مطابق قانون به آنها اجازه می دهد تا سندیکا و اتحادیه تشکیل دهند، گرفتار خطای مهلکی شده اند.مخالفان باید به طور غیر قانونی(نافرمانی مدنی) این نهادها را تشکیل دهند. ضمن آن که مطابق قوانین بین المللی و قانون اساسی ایجاد تشکل های مدنی حق مردم است.
بدین ترتیب، وقتی مخالفان می توانند مردم خود را علیه سرکوبگرترین دیکتاتوری های مورد حمایت دولت آمریکا بسیج کنند، چرا مخالفان در ایران نتوانند مردم را علیه دیکتاتوری سلطان علی خامنه ای، که در ضمن "مغضوب دولت های غربی" است، بسیج کنند؟
در جوامعی که گذار به دموکراسی صورت گرفت، نگاه مخالفان معطوف به قدرتمندسازی مردم از طریق سازمان یابی آنها بود، نه آن که دولت های غربی به رهبری دولت آمریکا به جای آنها،از طریق تحریم های فلج کننده و بمباران کشور، رژیم دیکتاتوری شان را سرنگون سازد. راهکار روشن بود: قدرتمندسازی مردم از طریق سازمانی یابی، بسیج اجتماعی، نافرمانی مدنی، فلج کردن کار رژیم از طریق اعتصابات و اعتراضات، تشکیل میز مخالفان، مذاکره ، برگزاری انتخابات آزاد منتهی به "انتقال قدرت" از زمامداران حاکم به مخالفان(در صورت پیروزی در انتخابات)، تغییر قانون اساسی .
پاورقی ها:
۱- گفت و گوی عباس عبدی با سایت عصر ایران، صرف نظر از لحن و مواضع مطروحه ی در آن که می توان با آن موافق نبود، یک نمونه از بازنگری انتقادی تجربه ی سه سال گذشته است.
۲- رجوع شود به لینک:
https://www.kaleme.com/۱۳۹۱/۰۱/۰۲/klm-۹۵۲۹۷/
bavar88 - آمستردام - هلند
چرت از گفتههای ایشون رفتار ایشون است که هیچ گونه همخوانی ندارد.. قرار بود بعد یکی دو ماه برگردد ایران مبارزه کند چی شد که الان چند عسلی در خانه دشمنان میهن لانه کرده،،، نکنه همه زورش را توی دستشویی میزند... هههههه
چهارشنبه 9 فروردين 1391 - 08:54
*israel* - اورشلیم - اسرائیل
این موجود کثیف هنوز هم در سپاه پاسداران فعالیت داره اون زندان رفتنو همه اینا ساختگی بود که بد بفرستنش اینور واسه تخریب افکار عمومی کسی که واقعا سیاسی باشه و در اوین به هیچ عنوان نمیتونسته به این صورت از ایران خارج شه چون زیر نظر میمونه تا مدتها و اگه سپاه بد بود عدم میکشتن و شکنجه میدادن چرا همون اول از ایران نیومد بیرون و افشا کنه خوب زندان رفت آزاد شد پس مشکلش چی بود؟*
چهارشنبه 9 فروردين 1391 - 09:47
kamran631 - لیون - فرانسه
برادر گنجی، یادت هست که رو صورت دخترهای بد حجاب تیغ میکشیدی !؟ تو نمیتونی "روشنفکر" باشی، حتی در ایران خودمان !!
چهارشنبه 9 فروردين 1391 - 09:50
kokex - فرانکفورت - آلمان
این هم ۱ نوکر بدبخت راه گمکرده که نمیدونه چی میخواد چی میگه و خلاصه ۱ بدبخت
چهارشنبه 9 فروردين 1391 - 09:53
yas abi - ببرسل - لز
مقاله را به دقت خوندم. پر از تناقض بود. ادبیات آن هم ظاهری سنگین ولی باطنی بی معنا و تناقض الود داشت. فک کنم خودش هم نفهمیده چی نوشته. بیکار است و برای اینکه حقوق ماهیانه آاش را بدهند هر از چند گاهی باید یک مقاله بنویسد تا دلار دریافتی حلال شود!
چهارشنبه 9 فروردين 1391 - 10:05
ذک گرجی - فررارا - ایتالیا
اقای شتر در خواب بیند پنبه دانه گه لف لف خورد گه دانه دانه دموکراسی با مبارزه مدنه یواش یواش دانه دانه خوردن شتری دموکراسی به درد عمه ات می خورد.
چهارشنبه 9 فروردين 1391 - 10:57
zendehroodehziba - ونکوور - کانادا
با سلام و عرض ادب حضور تمام ایران دوستانه عزیز، با آنکه بعده هم با برخی از مطالبه ایشان مشکلدرم، ولی به عنوان یک ایرانی و عاشقه این خاک و مردمش از خدا میخواهم که مسیره دموکراسی بدونه تلفات و دخلته بیگانگان باشه. تاریخ ایران همیشه پر بده از خیانت بیگانگان و به بد دادنه سرمیهیه این سرزمین عزیز. امیدوارم ایران چون شیلی روی دموکراسی رو ببینه. در این برهه حساس ما میبایستی از عقاید و افکار یک دیگر سود ببریم. به امیده ایرانی پر از دمپکرسی که همه در اون در ختمته تعالی و پیشرفته ایران با هم در یک واحد ولی با عقایده متفاوت ولی با یک هدفه مشترک ایرنو ایرانی را به جای شایستش برسونیم.
چهارشنبه 9 فروردين 1391 - 12:33
massoudoslo - اسلو - نروژ
گنجی گفته مهم نیست بلکه چی گفته خوندی بود ،نکات روشن و درست هم زیاد داشت .
چهارشنبه 9 فروردين 1391 - 13:19
مهم - بروكسل - بلزيك
اینها یه کیسی درست کردن که برن آمریکا و انگلیس بتوانند بمونند مثل اون مهاجرانی که تو انگلیس و بچهای رفسنجانی همه دزد و عوضی هستن اصلاح طلب چیه این آخوند فقط بازور میره بعدش ایران حالا حالاها با دمکراسی فاصله دارد خودمونو گول نزنیم ایرانیها تو ایران فقط ۲۰ درصد شاید یهچیزی بدون درمورد دمکراسی ولی ۸۰ درصد اصلا دموکراسی نمیدونه چیه اگه هم بدون چون اینقده منافع شخصی مهم براشون که دوست نداره دموکراسی باشه ایران فقط یکی میخواد مثل رضاخان که بتونه از منافع ایران دفاع کند
چهارشنبه 9 فروردين 1391 - 14:06
سهیل ایرانی - اصفهان - ایران
اشتباه در درک مسئله منجر به حل غلط میشه. گنجی به اشتباه جمهوری اسلامی را نوعی حکومت سلطانی میدونه اما اگه عمیقتر به ساختار رژیم و طرفداران و شعارهای آنها توجه کنه متوجه میشه، خامنهای نه یک سلطان بلکه در نقش یک نظریه پرداز یک رژیم فاشیستی اسلامی عمل میکنه و در حقیقت خامنهای گیاه منحوسی است که ریشهای عمیق در بخشی از توده گمراه جامعه داره. با قطع کردن این گیاه ریشه هنوز در خاک باقی میمونه و گیاه دیگهای جوانه میزنه. در برخورد با رژیمهای با روحیات فاشیستی جنبشهای مدنی صد در صد در کوتاه مدت با شکست مواجه میشه (چون بخشی از توده جامعه با رژیم همراه). باید آب را بر روی این گیاه منحوس بست تا ریشه اون خشک بشه (تحریمهای شدید) اما حمله نظامی ریشه اون را قویتر و متحدتر میکنه (برخورد اوباما با ایران فوق العاده هوشمندانه است). در نهایت اگه تحریم جواب نداد با این رژیم باید به مانند رژیم هیتلر برخورد کرد.
چهارشنبه 9 فروردين 1391 - 14:40
سهیل ایرانی - اصفهان - ایران
در ادامه توضیحاتم باید بگم فاشیسم چه ملی گرایانه و چه اسلامی اصولا به دلیل داشتن شعارهای قدرت طلبانه افراد تنبل و ساده لوح جامعه را که به دنبال راهی میانبرد برای رسیدن به قدرت هستن جذب میکنه. بنابراین جذب بخشی از توده جامعه بخشی از خصوصیات جدا ناپذیر رژیمهای فاشیستی است و جمهوری اسلامی از این قاعده کلی مستثنی نیست.
چهارشنبه 9 فروردين 1391 - 14:58
سهیل ایرانی - اصفهان - ایران
به منظور ریشه کن ساختن کامل فرهنگ فاشیسم (چه اسلامی چه ملی) در یک جامعه، میباید رشد فرهنگی در بستر آموزشهای فلسفی در مدارس آغاز بشه. جامعهای که اهل تفکر کردنه و درست فکر کردن را آموخته باشه برای خودش اهداف متعالی ترسیم میکنه و هیچگاه در دام شعارهای پوپولیستی فاشیستها گرفتار نمیشه (و یا اگه شد به سرعت خودش را از دام فریبنده آنها رها میکنه).
پنجشنبه 10 فروردين 1391 - 02:35
mamoti - کرج - ایران
خدایا من چرابایدوسط یه عده مسلمون ابله ازنوع شیعه اثنی عشری زندگی کنم؟. لامصب جواب بده دیگههههههه.
جمعه 11 فروردين 1391 - 17:24