جمعه ۳ آبان ۱۳۸۷ - ۲۴ اكتبر ۲۰۰۸
شفیعی کدکنی از ایران رفت
موج سبز آزادی : شاید مسافران پنجشنبه شب فرودگاه بینالمللی امام نمیدانستند آوازخوان «کوچه باغهای نیشابور» برای اینکه دیگر طاقت خیلی چیزها را نداشت مجبور شد اسباب اثاثیهاش را جمع کند و به رفتنی تن بدهد که یک عمر از آن گریزان بود.پنج شنبه شب گذشته دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر و پژوهشگر برجسته، تهران را به مقصد آمریکا ترک کرد تا فصل تازهای را در آغاز دهه هفتم زندگیاش پیش بگیرد، اما تردیدی وجود ندارد که صندلی خالی آقای دکتر، سالها در دانشگاه تهران خالی خواهد بود و دانشجویان حسرت روزهایی را خواهند خورد که مثل برق از کنارشان گذشته است. کسی شک ندارد که شفیعی کدکنی برای جامعه فرهنگی ایران ارزشمندتر از تصور خیلیها بود؛ هرچند هیچ عکاس و خبرنگاری در فرودگاه حاضر نبود تا رفتن همیشگی او را به تصویر بکشد و کسی غیر از خانوادهاش برای بدرقه او نرفته بود. خبر رفتن شفیعی کدکنی به آن سوی آبها زمستان گذشته دهان به دهان چرخید، اما کسی آن را جدی نگرفت. ماجرا از این قرار بود که استاد در یکی از کلاسهای درسش قصد خود برای عزیمت به خارج از کشور را مطرح میکند و از دانشجویان میخواهد تا کارهای نیمه تمامی را که به او مربوط میشود، انجام دهند. آن روزها یکی از دانشجویان حاضر در آن کلاس خبر را با خبرنگار یکی از روزنامهها مطرح میکند و نگران اتفاقی است که قرار است شکل بگیرد. رفتن شفیعی کدکنی آن روزها برای اولین بار در یکی از وبلاگها منتشر شد، ولی کسی جدیاش نگرفت. رسانهها از یک طرف اصل خبر را شایعه نویسنده وبلاگ میدانستند از طرفی دیگر نمیتوانستند به راحتی از کنارش بگذرند. حتی همین اواخر یکی از نشریات تقریبا زرد یک بار دیگر به قول خودش به آن شایعه دامن زد و یادآور شد که خوشبختانه خبر تنها در حد شایعه باقی مانده است. همه چیز همینگونه گذشت تا یکی از روزهای هفته گذشته فیض شریفی شاعر و منتقد شیرازی و از دوستان چهره بلند آوازه ادبیات ایران یک بار دیگر خبر رفتن شفیعی کدکنی را برای نویسنده همان وبلاگ تشریح کرد. انگار شفیعی کدکنی با تلفن از دوستانش خداحافظی میکرد. به هرحال آنقدر دست روی دست گذاشتیم و منتظر ماندیم تا بالاخره اتفاقی که نباید افتاد و شفیعی کدکنی به دعوت دانشگاه پریستون ترجیح داد زندگیاش را در آمریکا ادامه بدهد و در همان جا به تدریس بپردازد. او اولین استاد برجستهای نیست که رفتن را به ماندن ترجیح داد؛ اما تا این لحظه آخرین نفر از نسل طلایی اساتید ایرانی است که بیشتر از این ماندن را تاب نیاورد. شاید هم از مهمترین استاد دانشگاههای ایران به شمار بیاید که تاکنون ترک وطن کرده است. پنجشنبه گذشته شفیعی کدکنی آخرین لحظات تهران را با دوستان قدیمیاش مرتضی کاخی و محمد رضا حکیمی و خانوادهاش گذراند. انگار دعوت دانشگاه پریستون یکساله است، ولی چون شفیعی گرین کارت دارد قصد کرده سالهای بیشتری را در آمریکا بگذراند. جامعه دانشگاهی ایران یکی از علمیترین چهرههایش را از دست داد. برای آنهایی که مثل مرتضی کاخی یک عمر را با شفیعی گذراندند این روزها، به تلخی زیتونهای رودبار میگذرد. حتما تا چند وقت دیگر که دانشگاهها پس از تعطیلات تابستانی کار خود را شروع کنند روزهای تلخ دانشجویان دانشگاه تهران هم آغاز میشود که ناگهان با صندلی خالی استادی روبهرو خواهند شد که یکسال و اندی پیش بارها روی آن نشسته بود و خداحافظی قیصر را اشک ریخته بود. مهرماه که بیاید تازه روزهای تلخ آغاز میشود و خیلیها تنها میایستند و زمزمه میکنند:«به کجا چنین شتابان؟ به هر آن کجا که باشد، به جز این سرا، سرایم «سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا راچو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی، به شکوفهها، به باران، / برسان سلام ما را»
شفیعی کدکنی رهسپار آمریکا شد
خبرگزاری مهر : محمدرضا شفیعی کدکنی در آستانه 70 سالگی و برای تدریس در دانشگاه پرینستون واقع در ایالت نیوجرسی راهی ایالات متحده آمریکا شد.
به گزارش خبرنگار مهر، وی پنجشنبه هفته گذشته و برای یک فرصت مطالعاتی یکساله جهت تدریس در این دانشگاه، ایران را به مقصد آمریکا ترک کرد.
خبرهایی تائید نشده مبنی بر صدور حکم بازنشستگی وی به گوش میرسد. با این حال تا کنون هیچ مقام رسمی در دانشگاه تهران یا وزارت علوم این اخبار را تائید نکرده است.
این در حالی است که سال گذشته حکم بازنشستگی سه استاد همکار محمدرضا شفیعی کدکنی در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، رضا داوریاردکانی، ابراهیم باستانیپاریزی و علی شیخالاسلامی صادر شد و قرار بود حکم بازنشستگی برخی دیگر از اعضای هیئت علمی این دانشکده از جمله کریم مجتهدی، محسن جهانگیری، غلامحسین ابراهیمیدینانی و محمدرضا شفیعی کدکنی نیز در آینده نزدیک صادر شود.
کدکنی از جمله نویسندگان و شاعران امروز مشهور ایران به شمار میرود که با تخلص "م. سرشک" اشعارش را منتشر میکرد. در میان آثار نظری وی کتاب "موسیقی شعر" دارای جایگاهی ویژه است و در میان مجموعه اشعارش نیز "در کوچه باغهای نشابور" آوازه بیشتری دارد.
زمزمهها، شبخوانی، از زبان برگ، بوی جوی مولیان، از بودن و سرودن، مثل درخت در شب باران و هزاره دوم آهوی کوهی برخی از مجموعههای شعری شفیعی کدکنی و صور خیال در شعر فارسی، موسیقی شعر، تصحیح اسرارالتوحید نوشتهٔ محمد بن منور، تصحیح تاریخ نیشابور نوشتهٔ حاکم نیشابوری، تصحیح آثار عطار نیشابوری، تصحیح مختارنامه، تصحیح مصیبت نامه، تصحیح منطقالطیر، تصحیح اسرارنامه، تصحیح دیوان عطار و تصحیح آفرینش و تاریخ نیز از جمله آثار نظری و انتقادی و تصحیح و ترجمه وی به شمار میروند.
«سفر به خیر
رادیو دویچه وله : شاعر و استاد برجستهی ادبیات فارسی برای تدریس به دانشگاه پرینستون در آمریکا رفته است. برخی خبرگزاریها نوشتهاند که او برای همیشه ایران را ترک کرده است. او زمانی سروده بود که هوس سفر دارد، اما «چه کنم که بسته پایم».
آخرین شعری که از محمدرضا شفیعی کدکنی انتشار یافته، به عنوان واکنشی به روند و برآیند انتخابات اخیر در ایران تعبیر شده است:
پیش از شما
به سان شما
بیشمارها
با تار عنکبوت
نوشتند روی باد
کین دولت خجستهٔ جاوید زنده باد
و آخرین خبر در مورد استاد برجستهی ادبیات فارسی این است که او در پنجشنبهی گذشته به دعوت دانشگاه پرینستون برای تدریس راهی آمریکا شده است.
«سفر به خیر»
محمدرضا شفیعی کدکنی، متولد ۱۳۱۸ به پژوهشهای ادبیای چون "صور خیال در شعر فارسی" و تصحیح متون کهن شهرت دارد و به عنوان شاعری با تخلص "م. سرشک" که "در کوچه باغهای نشابور" را سروده است.
او از شاگردان استادان برزگ ادبیات بدیعالزمان فروزانفر، محمد معین و ناتل خانلری بوده و خود یک عمر در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تدریس کرده است.
خبرگزاری "ایلنا" نوشته است که شفیعی کدکنی برای همیشه از ایران رفته است. خیرگزاری" مهر" ولی مدت اقامت برنامهریزیشدهی وی در آمریکا را یک سال دانسته است. "جام جم آن لاین" نوشته است که خبرهایی تائید نشده مبنی بر صدور حکم بازنشستگی وی به گوش میرسد. با این حال تاکنون هیچ مقام رسمی در دانشگاه تهران یا وزارت علوم این اخبار را تائید نکرده است.»
در سایتهای فارسیزبان در اینترنت خبر مهاجرت شفیعی کدکنی به آمریکا پربازتاب بوده است.
شعری از شفیعی کدکنی، که در حافظهها مانده و مدام نقل میشود، به موضوع سفر اختصاص دارد. شعر "سفر به خیر" از مجموعهی «در کوچهباغهای نشابور» است:
− «به کجا چنین شتابان؟»
گون از نسیم پرسید
− « دل من گرفته زاین جا،
هوس سفر نداری
زغبار این بیابان؟»
− « همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم...»
− « به کجا چنین شتابان؟ »
− « به هر آن کجا که باشد، به جز این سرا، سرایم... »
− « سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی،
به شکوفه ها، به باران،
برسان سلام ما را.»
ballotak - انگلستان - لندن |
سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را. چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی، . به شکوفه ها، به باران،. برسان سلام ما را. |
یکشنبه 8 شهریور 1388 |
|
بهدین - آمریکا - نشویل |
به کجا چنین شتابان....شعری که بخشی از گذشتهام را با خود در یادم ماندگار کرده است. |
یکشنبه 8 شهریور 1388 |
|
sara-j - سوید - استگهلم |
− « به کجا چنین شتابان؟ » . − « به هر آن کجا که باشد، به جز این سرا، سرایم.. » . |
یکشنبه 8 شهریور 1388 |
|
always - انگلیس - لستر |
سفرت به خیر اما تو و دوستی . خدا را. برسان به گوش دنیا که چه ها رفته بر ما. و بگو قلب ندا را ......... |
یکشنبه 8 شهریور 1388 |
|
coolboy - ایران - کرما |
استاد ......................................................... شما هم برو!........................................... این خاک نامراد بی مرد نمی ماند ............ جای تو کنار نیما و احمدو فرووغ وسهراب ومنوچهر وسیاوش سبز است..................... ما همچون ریشه های گون شعرت به این خاک میچسبیم تا نرود تا نرویم... دلم بد گرفته ....هی روزگار |
یکشنبه 8 شهریور 1388 |
|
free iran 4ever - سوییس - برن |
اینم گذاشت رفت.... |
یکشنبه 8 شهریور 1388 |
|
martin moghaddam - المان - بن |
افسوس |
یکشنبه 8 شهریور 1388 |
|
i.am.the.world. - لو کزامبورک - اش |
همه اینا هم که دادگاهی شدن و تو زندون هستن به محض خلاصی از زندان میرن بیرون. باید تمام عاطفه و انسانیت یک ادم مرده باشه که تو اونجا بمونه و بگه من زنده ام. این حقیقت. |
یکشنبه 8 شهریور 1388 |
|
coolboy - ایران - کرمان |
استاد .......... شما هم برو!...... این خاک نامراد بی مرد نمی ماند ......جای تو کنار نیما و احمدو فرووغ وسهراب ومنوچهر وسیاوش سبز است...... ما همچون ریشه های گون شعرت به این خاک میچسبیم تا نرود تا نرویم... دلم بد گرفته ....هی روزگار |
یکشنبه 8 شهریور 1388 |
|
علیرضا دادا - امارات - دبی |
جناب استاد هر کجا که رفتی ...به یاد ایران هم باش....استاد هر جا باشی خدا نگهدارت....استاد هر کجا که باشی جوانهای ایران منتظر شعرهایت خواهند بود.سفر بخیر...به امید دیدار دوباره در ایران.یکی از افتخارات ایران تویی. پس هیچگاه فراموش نخواهی شد....سفر بخیر.... |
یکشنبه 8 شهریور 1388 |
|
ArdeshirBabakan - کانادا - تورونتو |
ما که یه آدم ساده ی معمولی هستیم نتونستیم تو اون سرزمین اشغال شده دوام بیاریم چه برسه به اهل ادب و اهل نظر که برای همکاری و تملق اشغالگران تحت فشارند. |
یکشنبه 8 شهریور 1388 |
|
alireza.ch - سوییس - نوشاتل |
استاد بالاخره فهمیدی که کجا جای زندگی است؟ |
یکشنبه 8 شهریور 1388 |
|
i.am.the.world. - لو کزامبورک - اش |
چرا این همه ننه من غریبم اینجا نوشتید؟ عجب ملت جوگیری هستیم ما. این همه کلمه بی ارزش و صد من یک قاز از کجا در میارید؟ دنیا و زمین وطن تمام انسانهاست. این ملت 70 ملیون شاعر داره. مردم به زندگی در ارامش وصلح احتیاج دارند. |
دوشنبه 9 شهریور 1388 |
|
778899 - ایران - شیراز |
عادت بدی است اما گاهی چاره این است که وداع بهانه گفتن باشد وبهانه نگفتن همیشه وداع معنای رفتن نمی دهد گاهی یک خداحافظی بهانۀ میشود برای اشنای و آن که میرود در ذهن وقلب دیگران سالیان دراز میماند. ای کاش در این دنیای وارونه جاده ای وجود نداشت ... وقتی قراری برای رسیدن وجود ندارد....... سفر به خیر استاد.. |
دوشنبه 9 شهریور 1388 |
|
bluestar - ایران - تهران |
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ/در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست/هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران/بی شبه که مغزش به سر و روح به تن نیست/پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران/لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست/هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ/چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست/این کوه بلند است ولی نیست دماوند. این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست/این شهرعظیم است ولی شهرغریب است/این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست. (دکتر خسرو فرشید ورد). |
دوشنبه 9 شهریور 1388 |
|
bluestar - ایران - تهران |
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست/این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست/آن کشور نو آن وطن دانش و صنعت/هرگز به دل انگیزی ایران کهن نیست/در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان/لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست/در پیکر گلهای دلاویز شمیران/عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست/آواره ام و خسته و سرگشته و حیران/هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست/آوارگی وخانه به دوشی چه بلایست/دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست/و.. (دکتر خسرو فرشیدورد). |
دوشنبه 9 شهریور 1388 |
|
tabeshesahar - ایران - تهران |
و او بود که می گفت: آن فرو ریخته گلهای شقایق در باد/کز می جام شهادت همه مدهوشانند.نامشان زمزمه نیم شب مستان باد/تا نگویند که از یاد فراموشانند. و حافظ گفت:آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست/هر کجا هست خدایا به سلامت دارش. |
دوشنبه 9 شهریور 1388 |
|
آنتی اسلام - ایران - اهواز |
بهتر که رفت. باید زودتر هم میرفت. به جایی رفت که قدرش رو بدونند. ملتی که جومونگ و برره نگاه میکنند چه به این چیزها! lt;<سفرت به خیر gt;> |
دوشنبه 9 شهریور 1388 |
|
amir_B220 - ایران - نیشابور |
خبر.شفیعی کدکنی از ایران رفت مسلما درسته اما اینکه استادبرای همیشه رفتن شاید حقیقت نداشته باشه.چون استاد در این موارد هیچ وقت با خبر نگارها مصاحبه نمی کنن(که بگن واقعا قصدشون چیه). |
دوشنبه 9 شهریور 1388 |
|
garfild - ایران - تهران |
bluestar - ایران - تهران== مرسی عزیز بابت این شعر زیبا - دل انگیزو غم انگیز /// من که خیلی ناراحت شدم - امیدوارم غم غربت نگیرن و سلامت و موفق باشن --- سرمایه هامون یک به یک می رن |
دوشنبه 9 شهریور 1388 |
|
sabzrokh - هند - بمبی |
آنتی اسلام - ایران - اهواز سلام دلمون برای چرت و پرتات تنگ شده بود |
دوشنبه 9 شهریور 1388 |
|
khalije hamishe fars - ایران - خارگ |
هرکجا که هستم باشم عشق هوا زمین.. اسمان مال من است...چه اهمیت دارد گاه اگر میرویند قارچهای غربت...موفق باشی استاد.. |
سهشنبه 10 شهریور 1388 |
|
bluestar - ایران - تهران |
garfild - ایران - تهران . خواهش میکنم. فقط جابجا شد.کاش از لحاظ تمدن و فرهنگ و ثروت و علم و صنعت به جایی برسیم که غربی ها حسرت سکونت در ایران را داشته باشند. یعنی من اون روز رو میبینم؟ |
سهشنبه 10 شهریور 1388 |
|
babak z uk - انگلستان - منچستر |
به قول برشت هر کس اگر ندانسته در مقابل جنایت پیشه گان سکوت می کند .... است واگر آگاهانه با آنان همکاری می ورزد جنایت کاری بیش نیست .در سال 54 و 16ساله بودم با شعر های استاد کدکنی آشنا شدم واستاد کسی نبود در رویاروئی با جنایات شاه و شیخ سکوت نماید .پس باید آزادی پیشه می کرد از این بیابان جور و ستم نمرودی .تا در آسمان این میهن به خون خفته با صدای بلند و شب شگنش ستاره باران نماید. به کجا چنین شتابا ؟ به هر آن کجا که بــــــــاشد بجز این سرا سرایم . به شکوفه ها به باران برسان سلام مارا . |
سهشنبه 10 شهریور 1388 |
|
آنتی اسلام - ایران - اهواز |
sabzrokh - هند - بمبی--- سلام به روی نشسته ات. آیدیت رو باره اوله که میبینم. "نیم رخ" هستی خودت رو به شکل "سبز رخ" در اوردی؟ sabzrokh = نیمرخ |
سهشنبه 10 شهریور 1388 |
|
shahram khosh maram - ایران - تهران |
قسمت اول: وای وای. چه فاجعه ای. من در بین ایرانیان بیش از همه ارزوی دیدن و صحبت کردن با دکتر شفیعی کدکنی را دارم. او استاد مسلم حافظ شناسی و عطار شناسی هست. مقدمه ای که او در تصحیح منطق الطیر عطار نوشته بینظیر است و تاریخ ادبیات عرفانی ما را با زیبایی هرچه تمامتر در. 40 صفحه توضیح میدهد و من خواندن این 40 صفحه را به علاقه مندان زبان و ادبیات فارسی توصیه میکنم. بسیاری از محققانی که از کشورهای دیگر به ایران می امدند فقط به خاطر او می امدند. تلویزیون ایران هم پارسال با دو تا ایتالیایی که برای کار تحقیقی زیر نظر دکتر شفیعی امده بودند مصاحبه کرد. به نظر من دانشگاه تهران گوهر گرانبهایی را از دست داد. |
چهارشنبه 11 شهریور 1388 |
|
shahram khosh maram - ایران - تهران |
قسمت دوم: دکتر شفیعی شاگرد اول دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد بود و بعد به دانشگاه تهران امد و شاگرد دکتر معین و بدیع الزمان فروزانفر بود. از معدود کسانی هست که دکتر ناتل خانلری شعر نوی او را قبول داشت. او در غزل هم بسیار تواناست. همزمان با فارسی٬ عربی را هم در حوزه علمیه مشهد تمام کرد. دکترای زبان و ادبیات عربی راهم دارد. او بر انگلیسی هم مسلط هست و در انگلستان چند سالی روی نقد ادبی و سبک شناسی کار کرد. مدتی هم در دانشگاههای اکسفورد و پرینستون درس داد. ادمی گوشه گیر است و اهل خودنمایی نیست. نه در زمان شاه و نه بعد از آن پست و مقامی را قبول نکرد. معروف هست که فرح دیبا تلاش زیادی کرد که به او که شاگرد اول و در دانشگاه تهران بسیار مشهور بود پست بدهد ولی او قبول نکرد و در عوض 6 سال به کتابخانه مجلس سنا رفت و مشغول مطالعه و تحقیق شد. |
چهارشنبه 11 شهریور 1388 |
|
shahram khosh maram - ایران - تهران |
قسمت سوم: . خدا میداند من چقدر از شنیدن خبر رفتن او ناراحت شدم. البته دانشگاه پرینستون همیشه جزو 4 دانشگاه برتر امریکا بوده. انیشتن هم انجا درس میداده. استاد شفیعی را هم خوب میشناسند ولی من مطمئنم اگرشرایط مساعد بود هرگز ایران را ترک نمیکرد. افسوس. خداوند او را برای ما و کشور ما سالیان سال سالم و تندرست نگه دارد. |
چهارشنبه 11 شهریور 1388 |
|