نگاهی به فیلمهای پرفروش سینمای قبل از انقلاب؛ «قیصر» که به کلانتری نرفت و «در امتداد شب» با رویای رنگی گوگوش
رأی دهید
سینمای ایران که با نمایش فیلم صامت آبیورابی اوانس اوگانسیان در ۱۳۰۹ و فیلم ناطق دختر لر در ۱۳۱۲ راه خود را آغاز کرده بود پس از وقفهای چند ساله با ساخت طوفان زندگی به کارگردانی علی دریابیگی و تهیه کنندگی اسماعیل کوشان در سال ۱۳۲۷ به رشد و توسعه خود ادامه داد.
به مرور زمان فیلمهایی که مخالفانش برای تحقیر به آن «فیلمفارسی» میگفتند تسلط همه جانبه خود را بر آن تحمیل کرد. سینمایی که میتوان گفت در عین کپی برداری از فیلمهای خارجی، گاهی هم آئینه کج و معوجی از زندگی تناقضآمیز جامعه سنتی ایران در برخورد با مدرنتیه دوران پهلوی بود.
این سینما که الهام گرفته از سینمای عامهپسند هند، ترکیه و کشورهای عربی بود با داستانهایی سانتیمانتال و رمانتیک همراه با رقص وآواز و پایانی خوش، آرزوها و رویاهای مخاطبانش را بر سفیدی پرده و سیاهی سالن سینما به تصویر میکشید و آنها را در میان انبوهی از دردها و رنجهای فردی و جمعی، خوش و خرم، راهی خانه میکرد.
این فیلمها با آنکه از نظر ساختار سینمایی به عبارتی الکن بودند اما مخاطبان پرشمار خود را تا اواسط دهه پنجاه داشتند. اما با ورود روز افزون فیلمهای خارجی، به مرور تماشاگران خود را از دست دادند و با بحران فروش روبرو شدند.
تماشاگر ایرانی ترجیح میداد صحنههای حاوی خشونت و سکس را در نسخههای اصلی اروپایی و آمریکایی ببینند که هم خوش ساختتر و بیپرواتر بودند و هم داستانهای متنوع تر و باورپذیرتری داشتند.
در کنار خیل عظیم «فیلمفارسیهای» پیش از انقلاب پنجاه و هفت، فیلمهای متفاوتی هم ساخته شدند که در رده موج نوی سینمای ایران قرار داشتند که گاه مانند قیصر و گوزنها پرفروش هم شدند. برخی از فیلمهای موج نوی سینمای ایران، حامل روح زمانه و دارای مضامین اجتماعی و سیاسی بودند و مخاطبان متفاوتی را جذب سینما کردند.
دست یافتن به آمار پرمخاطب ترین فیلمهای سینمای ایران در سالهای پیش از انقلاب کاری سخت و تقریبا نشدنی است. چون از سویی فهرست فیلمها براساس فروش آنها به ریال است نه تعداد مخاطبان و از سوی دیگر در بسیار از شهرستانها آمار دقیقی از مقدار فروش فیلمها هم وجود نداشت. همچنین باید نسبت جمعیت و تورم سالیانه را نیز در نظر گرفت.
با توجه به محدود بودن نسخههای سینمایی، اکران دوباره برخی از فیلمها در سالهای متمادی یکی از عوامل موفقیت آنها بود.
در این یادداشت به چند فیلمی اشاره میشود که در سالهای پیش از انقلاب توانستند طیفهای مختلف و متنوعی را راهی سینماها کنند و هنوز هم در خاطره جمعی مردم، حضوری پررنگ دارند. نسخههای ویدئویی و دیجیتالی و با کیفیت پایین این فیلمها با وجود ممنوعیت دولتی، حدود نیم قرن است که دست به دست میچرخد و تلویزیونهای خانگی و رایانههای شخصی، امتداد حضور آنها را در حافظه جمعی ایرانیها ادامه میدهند.
فیلم سینمایی «در امتداد شب» در سال ۱۳۵۶ و یک سال پیش از برآمدن جهوری اسلامی ایران اکران شد. پرویر صیاد کارگردان و گوگوش و سعید کنگرانی از جمله بازیگران این فیلم بودند. در امتداد شب از معدود فیلمهای رنگی آن سالها بود. داستان فیلم درباره رابطه خواننده معروفی به نام پروانه با پسری به نام بابک است که سرطان خون دارد.
از یک سو حضور گوگوش، محبوبترین خواننده پاپ و موسیقی ایران که در فیلم، اشارهای ضمنی به داستان زندگی واقعی اش هم میشد و ازسوی دیگر عاشقی که نمونه تیپیک یک جوان عاصی شهری طبقه متوسط آن سالها بود در کنار بار اروتیک فیلم، از جمله دلایل موفقیت در امتداد شب بودند.
داستان فیلم نیز مانند همه داستانهای عامه پسند و پرمخاطب، وصال دو شخصیت در موقعیتهای اجتماعی متفاوت را روایت میکند که در جهان واقعی امکان تحققش در حد هیچ است.
هوشنگ گلمکانی منتقد سینمای ایران درباره دلایل پرفروش بودن این فیلم میگوید: «در امتداد شب به نوعی تحقق رویاهای جوانان آن دوره است که گوگوش، ستاره رویاهایشان بود اما با رقم زدن مرگ بابک، مدعی نوعی واقعبینی هم میشود که البته بیش از آن که رنگ اجتماعی داشته باشد جنبه تقدیری دارد.»
به گفته سردبیر مجله فیلم امروز: «در امتداد شب، هم رویاپردازی دوره گنج قارون را دارد و هم تلخی سینمای اجتماعی پس از قیصر را. مثل آثار رویاپرداز دهه چهل به نوعی پیام آشتی طبقاتی میدهد و دو شخصیت از دو جایگاه اجتماعی متفاوت و دور از هم را پیوند میدهد و مثل سینمای موج نو، با تلخی و مرگ قهرمانش به پایان میرسد.»
اگر چه در امتداد شب نتوانست به دوره دوم اکران در تهران برسد و حتی در برخی از شهرستانها با پیش آمدن موج انقلاب اکران نشد، اما بسیاری از منتقدان و پژوهشگران، آن را یکی پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران میدانند.
گنج قارون ساخته سیامک یاسمی کارگردان شناخته شده فیلمهای ملودرام بود که در آن محمدعلی فردین و فروزان از ستارهای آن روزهای سینما به همراه آرمان و تقی ظهوری بازی میکردند.
داستان فیلم درباره فرد ثروتمندی به نام قارون است که زمانی زن و پسرش را طرد کرده است و قصد خودکشی دارد اما با کمک علی بیغم و دوستش نجات مییابد. فیلم با رسیدن پسر و پدر به یکدیگر پایان خوش خود را رقم میزند.
در بسیاری از نوشتههای سینمایی، گنج قارون پرفروشترین فیلم سینمای ایران قلمداد شده است. گفته میشود این فیلم نخستین فیلم سینمای ایران بود که به فروش میلیونی (یک میلیون تومان) رسید.
علاوه بر مضمون آن، یکی دیگر از دلایل پرمخاطب بودن آن، اکرانهای متعدد این فیلم در طول بیش از یک دهه است.
به گفته حسن حسینی، منتقد سینمایی: «اهمیت گنج قارون در این است که سینمای ایران را تودهای میکند». به گفته او: «این فیلم گردش مالی سینمای ایران را دگرگون میکند و پای اقشار تازهای را به سینمای ایران باز میکند.»
سه ترانه «علی بیغم»، «گنج قارون» و «اومدم از هند اومدم» با صدای ایرج، پس از نمایش فیلم با محبوبیت زیادی در بین مردم روبرو شدند.
میتوان گفت بعد از گنج قارون بود که فروش صفحههای موسیقی فیلمهای سینمایی هم رونق یافت.
بعد از موفقیت گنج قارون، فیلمهای فراوانی به تقلید از آن ساخته شدند که برخی پرفروش بودند و بعضی هم در گیشه شکست خوردند. بسیاری از منتقدان سینمای ایران، گنج قارون را نمونه اعلای یک «فیلم فارسی» میدانند.
در میان انبوه فیلمهای عامه پسند و پرمخاطب آن سالها، فیلم «قیصر» را میتوان استثنایی در میان جمع قلمداد کرد. فیلمی که از پیشگامان موج نوی سینمای ایران هم بود.
قیصر بر خلاف بسیاری از فیلمهای پرفروش، که مشکلات متعددی در داستان پردازی و کارگردانی داشتند، از فیلمنامه و کارگردانی تا بازیگری و موسیقی به سینمای ایران اعتباری تازه بخشید، هر چند از برخی از نشانههای فیلمفارسی مانند کاباره و رقص هم غافل نبود.
قیصر، بهروز وثوقی، ستاره آن سالها را به اوج برد و جانی دوباره به شخصیت سینمایی ناصر ملکمطیعی بخشید.
این دومین ساخته مسعود کیمیایی هم با موفقیت خیرهکنندهای در گیشه روبرو شد و هم منتقدان آن را ستودند. میتوان گفت کمتر فیلم و کارگردانی به چنین جایگاهی در سینمای ایران رسیده است. موفقیتی که برای کارگردانش دیگر تکرار نشد.
داستان فیلم، طغیان یک جوان از طبقه محروم جامعه را در برابر ظلم رفته بر خانواده و خواهرش را نشان میدهد که بجای راهحل پیشنهادی «خان دایی» برای سکوت یا شکایت به مراجع قانونی، تصمیم به انتقام فردی میگیرد. انتقامی که با مرگ تراژیکش همراه میشود.
شخصیت قیصر تبدیل به اسطورهای شد که نه تنها در سینما با ساختن فیلمهایی با شخصیتهایی شبیه او ادامه یافت که در حافظه جمعی جامعه ایران هم نفوذ و نمود پیدا کرد.
برخی از تحلیلگران، شخصیت قیصر را نشانه روح عاصی و ضد مدرن آن دوران میدانند که در گذر سالها، انتقام فردیاش به انتقام جمعی جامعه از طبقه حاکم و بازگشت به سنتها انجامید.
یکی دیگر از فیلمهای پرمخاطب پیش از انقلاب، «شب نشینی در جهنم»، ساخته مشترک ساموئل خاچیکیان و موشق سروری است، هرچند به نظر میرسد نقش و تاثیر خاچیکیان بر فیلم محسوستر است.
داستان فیلم درباره حاج جبار، شخصیت ثروتمند و خسیسی است که با تلنگر کابوس جهنم در خواب، تصمیم به تغییر رویه در زندگی شخصی و توجه و کمک به دیگران و بخصوص خانوادهاش میگیرد.
این فیلم با استقبال مخاطبان روبرو شد و یکی از دلایل موفقیتش، دیده شدن مکانها و نمادهای دینی مانند جهنم، آتش دوزخ و پل صراط برای تماشاگر ایرانی بود.
یوسف لطیفپور منتقد سینمایی درباره این فیلم میگوید: «شب نشینی در جهنم بخشی از ایران و تناقضهای فرهنگی و اجتماعیاش را نشان میدهد که در بیشتر فیلمهای سینمای هنری ایران آن دوره غایب است و این تصویر دقیق و بعضاً طنزآمیز و مفرح خاچیکیان از رسیدن مدرنیزم به ایران و تضادها و تناقضهایی است که مواجهه جامعه سنتی با آن به ارمغان میآورد.»
به گفته این منتقد سینمایی: «خاچیکیان که میداند دارد برای جامعهای با اکثریت مسلمان فیلم میسازد، هوشمندانه این تضادها را با زبانی ترسیم میکند که به دل تماشاگر اکثریت بنشیند (فیلم کلیدی او، چهارراه حوادث، با صدای اذان شروع میشود و نمایی از یک ماشین آمریکایی را نشان میدهد که در خیابانی در تهران به سوی چهارراه تقدیر میراند.)»
فیلم شب نشینی در جهنم و شخصیت معروفش، حاج جبار در سالهای پیش از انقلاب به حافظه جمعی مردم راه یافت و بارها از تلویزیون پخش شد.
فیلمهای صمد روایتگر برخورد فرهنگ روستایی سنتی با فرهنگ شهری مدرن در دهههای چهل و پنجاه بودصمد: روستایی زیرکی که راهی شهر میشود
شخصیت صمد که ابتدا یک شخصیت فرعی در سریال سرکار استوار بود، کم کم به شخصیتی اصلی در فیلمهای سینمایی تبدیل شد که پرویز صیاد، آن را بازی و کارگردانی میکرد.
صمد، روستایی ظاهرا ساده دل و مخالف نوگرایی بود که از روستا راهی شهر میشد و در تلاش بود تا راه خود را با فرصت طلبی و زیرکی در این جهان جدید و متفاوت باز کند.
صمد را میتوان یکی از میلیونها روستایی دانست که پس از انقلاب سفید، حاشیه نشین شهرها شدند و هیچ قرابت فرهنگی و تاریخی با مکان جغرافیایی زندگی جدید خود نداشتند.
میتوان مجموع فیلمهای صمد را از پرمخاطب ترین فیلمهای سینمای پیش از انقلاب دانست. از جمله دلایل اقبال عمومی به صمد، حضور شخصیتهای نمونهای در جامعه بود که صیاد آنها را با اغراق و طنز به تصویر کشیده بود. همچنین فیلمهای صیاد تصویرگر جدال سنت و مدرنیته در زندگی مردم آن سالها بود که گاه رنگ تراژیک به خود میگرفت و گاه کمدی.
این سری فیلمها، با صمد و قالیچه سلیمان شروع شد و با دنبالههایی مانند صمد به مدرسه میرود و صمد آرتیست میشود تا پیروزی انقلاب ادامه یافت.
پرویز صیاد درباره موفقیت فیلمهای صمد در مصاحبهای میگوید: «خب به هر حال ماندگار بودنش بخاطر اقبالی است که مردم نشان دادند. در واقع میشود گفت مردم صمد را نگه داشتند.»
استقبال تماشاگران از فیلم «طوفان در شهر ما» ساخته ساموئل خاچیکیان در سال ۱۳۳۷
داستان فیلم درباره حاج جبار، شخصیت ثروتمند و خسیسی است که با تلنگر کابوس جهنم در خواب، تصمیم به تغییر رویه در زندگی شخصی و توجه و کمک به دیگران و بخصوص خانوادهاش میگیرد.
این فیلم با استقبال مخاطبان روبرو شد و یکی از دلایل موفقیتش، دیده شدن مکانها و نمادهای دینی مانند جهنم، آتش دوزخ و پل صراط برای تماشاگر ایرانی بود.
یوسف لطیفپور منتقد سینمایی درباره این فیلم میگوید: «شب نشینی در جهنم بخشی از ایران و تناقضهای فرهنگی و اجتماعیاش را نشان میدهد که در بیشتر فیلمهای سینمای هنری ایران آن دوره غایب است و این تصویر دقیق و بعضاً طنزآمیز و مفرح خاچیکیان از رسیدن مدرنیزم به ایران و تضادها و تناقضهایی است که مواجهه جامعه سنتی با آن به ارمغان میآورد.»
به گفته این منتقد سینمایی: «خاچیکیان که میداند دارد برای جامعهای با اکثریت مسلمان فیلم میسازد، هوشمندانه این تضادها را با زبانی ترسیم میکند که به دل تماشاگر اکثریت بنشیند (فیلم کلیدی او، چهارراه حوادث، با صدای اذان شروع میشود و نمایی از یک ماشین آمریکایی را نشان میدهد که در خیابانی در تهران به سوی چهارراه تقدیر میراند.)»
فیلم شب نشینی در جهنم و شخصیت معروفش، حاج جبار در سالهای پیش از انقلاب به حافظه جمعی مردم راه یافت و بارها از تلویزیون پخش شد.
شخصیت صمد که ابتدا یک شخصیت فرعی در سریال سرکار استوار بود، کم کم به شخصیتی اصلی در فیلمهای سینمایی تبدیل شد که پرویز صیاد، آن را بازی و کارگردانی میکرد.
صمد، روستایی ظاهرا ساده دل و مخالف نوگرایی بود که از روستا راهی شهر میشد و در تلاش بود تا راه خود را با فرصت طلبی و زیرکی در این جهان جدید و متفاوت باز کند.
صمد را میتوان یکی از میلیونها روستایی دانست که پس از انقلاب سفید، حاشیه نشین شهرها شدند و هیچ قرابت فرهنگی و تاریخی با مکان جغرافیایی زندگی جدید خود نداشتند.
میتوان مجموع فیلمهای صمد را از پرمخاطب ترین فیلمهای سینمای پیش از انقلاب دانست. از جمله دلایل اقبال عمومی به صمد، حضور شخصیتهای نمونهای در جامعه بود که صیاد آنها را با اغراق و طنز به تصویر کشیده بود. همچنین فیلمهای صیاد تصویرگر جدال سنت و مدرنیته در زندگی مردم آن سالها بود که گاه رنگ تراژیک به خود میگرفت و گاه کمدی.
این سری فیلمها، با صمد و قالیچه سلیمان شروع شد و با دنبالههایی مانند صمد به مدرسه میرود و صمد آرتیست میشود تا پیروزی انقلاب ادامه یافت.
پرویز صیاد درباره موفقیت فیلمهای صمد در مصاحبهای میگوید: «خب به هر حال ماندگار بودنش بخاطر اقبالی است که مردم نشان دادند. در واقع میشود گفت مردم صمد را نگه داشتند.»