واکنش ها به تنبیه بدنی یک دانش آموز؛ استعفای رئیس آموزش و پرورش بمپور
رأی دهید
در بخشی از متن استعفای فریدون دامنی خطاب به مدیر کل آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان آمده است: با توجه به اینکه «تنبیه بدنی این دانش آموز در حوزه مسؤلیت اینجانب و نظر به حساسیت موضوع و اینکه شاید قصوری از طرف اینجانب در امر نظارت و توجیه زیر مجموعه صورت گرفته باشد به احترام دانش آموز عزیز و خانواده اش و همچنین به حرمت افکار عمومی که به حق در این قضیه جریحه دار شده استعفای خویش را از مسؤلیت آموزش و پرورش بمپور» اعلام می کنم.
فریدون دامنی در پایان نامه استعفای خود ابراز امیدواری کرده است که «اینگونه حوادث در مجموعه دستگاه تعلیم و تربیت» تکرار نشود.
همزمان علیرضا نخعی مدیرکل هموزش و پرورش سیستان و بلوچستان گفته است: «با انگیزه صیانت از فداکاری های همه ی معلمان این استان که در شرایطی سخت برای آموزش کودکان این مرز و بوم فداکارانه تلاش می کنند» با عاملان تنبیه بدنی دانش هموز «قیصر قادری» شدیدا برخورد خواهد شد .
علیرضا نخعی ضمن تاکید براینکه « به هیچ وجه اجازه نخواهیم داد اقدام غیر تربیتی و نسنجیده یک همکار فرهنگی به حیثیت تلاش های سایر همکاران ما خدشه وارد کند و به همین سبب علاوه بر این معلم خطا کار با مدیر مدرسه ای که چنین اتفاقی در مدرسه ی وی رخ داده نیز با شدت برخورد خواهد شد»، اعلام کرده است که «پس از ارزیابی های انجام شده مدیر این مدرسه تعلیق و معلم خاطی نیز به هیئت رسیدگی به تخلفات احضار شده است.»
قیصر قادری دانش‌آموز پایه پنجم دبستان ادیب روستای خیرآباد منطقه بمپور روز یک شنبه گذشته براثر تنبه بدنی توسط معلم خود، دچار آسیب بدنی شده و به بیمارستان منتقل شد. این دانش آموز در بیمارستان «ایران» شهر ایرانشهر تحت مداوا قرار دارد. سایت رسمی آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان خبر داده که روز جمعه بیست و سوم مهر ماه فریدون نخعی مدیرکل آموزش و پرورش این استان به همراه جمعی از مسئولان آموزش و پرورش به منظور دیدار و دلجویی قصیر قادری و خانواده او و همچنین و و اطلاع از روند درمان این دانش آموز به بمپور سفر کرده است.
دیدگاه خوانندگان
۳۶
Mamali-hogo - هرات جان، افغانستان
خداوکیلی ۱۵ سال پیش یک چک از معلم شیمیمون خوردم تمام ترکیبات مغزی و عقلیم به هم ریخت. نمیدونم ببخشمش یا نفرینش کنم؟
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۷
۴۹
لعنت بر ذات پلید - ملبورن، استرالیا
اصل داعشی ها دولت ایران وکارمندهای دولتی آنهاست . اعم از مأموران شهرداریها که هر روز مردم بینوای دست فروش رو میزنند ومی کشند وبا در مدارس هایشان به جای تعلیم وتربیت وتدریس هر روز تنبیه بدنی درحد مرگ می کنند ویا با بی توجهی کلاس های درسی رو با بخاری های قدیمی وغیر استاندارد به آتیش میکشند وبه کشتن میدهند ویا دکترها وجراحهایشان با بی توجهی باعث مرگ مریضهایشان میشوند خلاصه هر جا وهرلهشی رو انگشت بگذاریم جز اذیت شدن مردم چیزی نخواهیم دید . کشورهای دور ونزدیک هم از دستشان درعذابند .
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۸
۳۷
Imod.barbekan - منامه، بحرین
همزیستی با یهودیان بهتر از همزیستی با یه مشت مهاجر کولی دور گرد زابلی هست
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۷
۱۰۷
pars40 - فرایبورگ، سوییس
یادمه دوران راهنمایی معلم حرفه و فن گفت درس تمام شد هر کس هر کاری خواست در نیم ساعت باقی مانده انجام بده من هم چون زنگ بعد جغرافی می پرسید شرو کردم در جامیزی کتاب جغرافی رو باز کردم و و خواندن که آمد و من رو جلو 40 نفر دیگه فلک کرد من که بخشیدم اما هر گز فراموش نمیکنم . کی میشه معلمها مشکلات خودشونو سر دانش آموز بدبخت خالی نکنن . امید وارم یک روزی بیاد که ما ایرانی ها بفهمیم کتک کاری مشکلی حل نمیکنه و باید با هم حرف بزنیم . امیدوارم قبل از مدنم آبادی ایران رو ببینم .
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۵
۴۸
Omidy - لندن، انگلستان
[::Imod.barbekan - منامه، بحرین::]. شما از کره ماه تشریف آوردید ؟. ..بى ادبى هم حدى داره.
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۴:۲۶
۴۲
sleepyhollow - کوالا لامپور، مالزی
اولین معلمی که من را زد زن بود. اونقدر عوضی بود که برای تنبیهاتش اسم هم داشت. گوش و اونقدر میپیچوند که تا 3 ساعت قرمز میموند و اسمش موج رادیو بود. خودکار میگذاشت لای انگشت و فشار میداد. با لبه خط کش میزد رو بندهای استخوان انگشتهای دست یعنی بیشرف کف دست هم نمیزد. همه تو عالم بچگی ازش می ترسیدیم و همین ترس هم اجازه نمیداد لوش بدیم تا اینکه یک روز پدرم متوجه شد. پدر من هم که سرهنگ قبل انقلابی و فوق العاده حساس. دست و بال قرمز من رو که دید اونقدر سوال پیچ کرد تا بالاخره لو دادم. با هم رفتیم مدرسه. من تو راهرو بیرون اتاق مدیر ایستادم و پدرم رفت تو. جالب بود هیچ سر و صدا و داد و بیدادی نمیومد تا خانم معلم و احضار کردند. این تا رفت تو با صدای چک افسری خودش را دیدم که با سرعت 60 کیلومتر بر ساعت شوت شد بیرون. چنان کیفی خودم و باقی بچه های مدرسه کردند که تا آخر دوره دبستان شاخ مدرسه بودم. خودش هم استعفا داد و رفت!
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۱
۴۲
paksan - ایران، ایران
وزارت آموزش پرورش که نیست وزارت دیوانه هاس. نود و نه درصد کسانی که معلم میشن بیشتر از اینکه از نظر علمی و اخلاقی و عصاب نظارت بشوند از نظر شئونات اسلامی زیر نظر هستند و کسی که استخدام میشه بیشتر مدیون این چیزاست و طبق همین شئونات حتماً زدن بچه ها آزاده. وزارت خانه و مراکز آموزش پرورش پر شده از آدمهای عصبی بیسواد که کارشون اینه که بیان اونجا صبحانه بخورن و چرخ بزنند و کسی هم نمی تونه به اینا بگه بالا چشمت ابرو چون اکثراً انقلابی هستند و جانباز یک درصد و بسیجی و خودشون معتقدند که کار آنها حفاظت از انقلاب و بقولی زیرآب زدن بقیه اس.چند سال پیش ما تویکی از مراکز آموزش پرورش مشهد شبکه نصب میکردیم و مجبور بودیم برای زدن داکت ها دیوار را سوراخ کنیم.بعد از دو روز ما رو جمع کردند که یکی از کارمندای آموزش پرورش(با دومن ریش و لهجه دهاتی)اعلام کرده اینا ضدانقلاب هستند و دارن جاسوسی میکنند!طرف از اینکه خاک روی میزش ریخته بود ناراحت شده بوده بعد گزارش کرده اینا با ضدانقلاب در ارتباط هستند و خواستار قطع کار ما و بررسی موضوع در حراست شده بود.تو هر اطاق که می رفتی یخچال پر و همه درحال بمبوندن
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۷:۲۱
۵۳
عشق من ایران - چستر، انگلستان
طفل معصوم این بچه..جیگرم اتیش گرفت بخدا.اون پدر و مادر با هزار امید و ارزو بچه رو فرستادن مدرسه، به امیدى که اینده اى خوب در انتظارش باشه، غافل از اینکه بچه رو به جلادخونه سپردند. حیف اسم معلم که به همچین جلادان عقده اى گفته بشه ، حیف.
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۷
۵۳
عشق من ایران - چستر، انگلستان
درس معلم أر بود زمزمهء محبتى. جمعه به مکتب اورد طفل گریزپاى را
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۸
۵۳
عشق من ایران - چستر، انگلستان
بنظرم تمامى این أفراد نالایق باید استعفا دهند و راه را براى ورود أفراد لایق و کارازموده و دلسوز باز کنند
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۳۴
۳۴
Unkn0wn - اصفهان، ایران
اره درسته استعفا داده اما به جاش میره یه آموزش و پرورش دیگه!
شنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۵ - ۰۰:۳۶
۳۴
Unkn0wn - اصفهان، ایران
اره درسته استعفا داده اما به جاش میره یه آموزش و پرورش دیگه!
شنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۵ - ۰۰:۳۶
۵۳
عشق من ایران - چستر، انگلستان
بنظرم تمامى این أفراد نالایق باید استعفا دهند و راه را براى ورود أفراد لایق و کارازموده و دلسوز باز کنند
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۳۴
۵۳
عشق من ایران - چستر، انگلستان
درس معلم أر بود زمزمهء محبتى. جمعه به مکتب اورد طفل گریزپاى را
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۸
۵۳
عشق من ایران - چستر، انگلستان
طفل معصوم این بچه..جیگرم اتیش گرفت بخدا.اون پدر و مادر با هزار امید و ارزو بچه رو فرستادن مدرسه، به امیدى که اینده اى خوب در انتظارش باشه، غافل از اینکه بچه رو به جلادخونه سپردند. حیف اسم معلم که به همچین جلادان عقده اى گفته بشه ، حیف.
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۷
۴۲
paksan - ایران، ایران
وزارت آموزش پرورش که نیست وزارت دیوانه هاس. نود و نه درصد کسانی که معلم میشن بیشتر از اینکه از نظر علمی و اخلاقی و عصاب نظارت بشوند از نظر شئونات اسلامی زیر نظر هستند و کسی که استخدام میشه بیشتر مدیون این چیزاست و طبق همین شئونات حتماً زدن بچه ها آزاده. وزارت خانه و مراکز آموزش پرورش پر شده از آدمهای عصبی بیسواد که کارشون اینه که بیان اونجا صبحانه بخورن و چرخ بزنند و کسی هم نمی تونه به اینا بگه بالا چشمت ابرو چون اکثراً انقلابی هستند و جانباز یک درصد و بسیجی و خودشون معتقدند که کار آنها حفاظت از انقلاب و بقولی زیرآب زدن بقیه اس.چند سال پیش ما تویکی از مراکز آموزش پرورش مشهد شبکه نصب میکردیم و مجبور بودیم برای زدن داکت ها دیوار را سوراخ کنیم.بعد از دو روز ما رو جمع کردند که یکی از کارمندای آموزش پرورش(با دومن ریش و لهجه دهاتی)اعلام کرده اینا ضدانقلاب هستند و دارن جاسوسی میکنند!طرف از اینکه خاک روی میزش ریخته بود ناراحت شده بوده بعد گزارش کرده اینا با ضدانقلاب در ارتباط هستند و خواستار قطع کار ما و بررسی موضوع در حراست شده بود.تو هر اطاق که می رفتی یخچال پر و همه درحال بمبوندن
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۷:۲۱
۴۲
sleepyhollow - کوالا لامپور، مالزی
اولین معلمی که من را زد زن بود. اونقدر عوضی بود که برای تنبیهاتش اسم هم داشت. گوش و اونقدر میپیچوند که تا 3 ساعت قرمز میموند و اسمش موج رادیو بود. خودکار میگذاشت لای انگشت و فشار میداد. با لبه خط کش میزد رو بندهای استخوان انگشتهای دست یعنی بیشرف کف دست هم نمیزد. همه تو عالم بچگی ازش می ترسیدیم و همین ترس هم اجازه نمیداد لوش بدیم تا اینکه یک روز پدرم متوجه شد. پدر من هم که سرهنگ قبل انقلابی و فوق العاده حساس. دست و بال قرمز من رو که دید اونقدر سوال پیچ کرد تا بالاخره لو دادم. با هم رفتیم مدرسه. من تو راهرو بیرون اتاق مدیر ایستادم و پدرم رفت تو. جالب بود هیچ سر و صدا و داد و بیدادی نمیومد تا خانم معلم و احضار کردند. این تا رفت تو با صدای چک افسری خودش را دیدم که با سرعت 60 کیلومتر بر ساعت شوت شد بیرون. چنان کیفی خودم و باقی بچه های مدرسه کردند که تا آخر دوره دبستان شاخ مدرسه بودم. خودش هم استعفا داد و رفت!
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۱
۴۸
Omidy - لندن، انگلستان
[::Imod.barbekan - منامه، بحرین::]. شما از کره ماه تشریف آوردید ؟. ..بى ادبى هم حدى داره.
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۴:۲۶
۱۰۷
pars40 - فرایبورگ، سوییس
یادمه دوران راهنمایی معلم حرفه و فن گفت درس تمام شد هر کس هر کاری خواست در نیم ساعت باقی مانده انجام بده من هم چون زنگ بعد جغرافی می پرسید شرو کردم در جامیزی کتاب جغرافی رو باز کردم و و خواندن که آمد و من رو جلو 40 نفر دیگه فلک کرد من که بخشیدم اما هر گز فراموش نمیکنم . کی میشه معلمها مشکلات خودشونو سر دانش آموز بدبخت خالی نکنن . امید وارم یک روزی بیاد که ما ایرانی ها بفهمیم کتک کاری مشکلی حل نمیکنه و باید با هم حرف بزنیم . امیدوارم قبل از مدنم آبادی ایران رو ببینم .
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۵
۳۷
Imod.barbekan - منامه، بحرین
همزیستی با یهودیان بهتر از همزیستی با یه مشت مهاجر کولی دور گرد زابلی هست
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۷
۴۹
لعنت بر ذات پلید - ملبورن، استرالیا
اصل داعشی ها دولت ایران وکارمندهای دولتی آنهاست . اعم از مأموران شهرداریها که هر روز مردم بینوای دست فروش رو میزنند ومی کشند وبا در مدارس هایشان به جای تعلیم وتربیت وتدریس هر روز تنبیه بدنی درحد مرگ می کنند ویا با بی توجهی کلاس های درسی رو با بخاری های قدیمی وغیر استاندارد به آتیش میکشند وبه کشتن میدهند ویا دکترها وجراحهایشان با بی توجهی باعث مرگ مریضهایشان میشوند خلاصه هر جا وهرلهشی رو انگشت بگذاریم جز اذیت شدن مردم چیزی نخواهیم دید . کشورهای دور ونزدیک هم از دستشان درعذابند .
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۸
۳۶
Mamali-hogo - هرات جان، افغانستان
خداوکیلی ۱۵ سال پیش یک چک از معلم شیمیمون خوردم تمام ترکیبات مغزی و عقلیم به هم ریخت. نمیدونم ببخشمش یا نفرینش کنم؟
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۷
۳۶
Mamali-hogo - هرات جان، افغانستان
خداوکیلی ۱۵ سال پیش یک چک از معلم شیمیمون خوردم تمام ترکیبات مغزی و عقلیم به هم ریخت. نمیدونم ببخشمش یا نفرینش کنم؟
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۷
۴۹
لعنت بر ذات پلید - ملبورن، استرالیا
اصل داعشی ها دولت ایران وکارمندهای دولتی آنهاست . اعم از مأموران شهرداریها که هر روز مردم بینوای دست فروش رو میزنند ومی کشند وبا در مدارس هایشان به جای تعلیم وتربیت وتدریس هر روز تنبیه بدنی درحد مرگ می کنند ویا با بی توجهی کلاس های درسی رو با بخاری های قدیمی وغیر استاندارد به آتیش میکشند وبه کشتن میدهند ویا دکترها وجراحهایشان با بی توجهی باعث مرگ مریضهایشان میشوند خلاصه هر جا وهرلهشی رو انگشت بگذاریم جز اذیت شدن مردم چیزی نخواهیم دید . کشورهای دور ونزدیک هم از دستشان درعذابند .
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۸
۳۷
Imod.barbekan - منامه، بحرین
همزیستی با یهودیان بهتر از همزیستی با یه مشت مهاجر کولی دور گرد زابلی هست
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۷
۱۰۷
pars40 - فرایبورگ، سوییس
یادمه دوران راهنمایی معلم حرفه و فن گفت درس تمام شد هر کس هر کاری خواست در نیم ساعت باقی مانده انجام بده من هم چون زنگ بعد جغرافی می پرسید شرو کردم در جامیزی کتاب جغرافی رو باز کردم و و خواندن که آمد و من رو جلو 40 نفر دیگه فلک کرد من که بخشیدم اما هر گز فراموش نمیکنم . کی میشه معلمها مشکلات خودشونو سر دانش آموز بدبخت خالی نکنن . امید وارم یک روزی بیاد که ما ایرانی ها بفهمیم کتک کاری مشکلی حل نمیکنه و باید با هم حرف بزنیم . امیدوارم قبل از مدنم آبادی ایران رو ببینم .
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۵
۴۸
Omidy - لندن، انگلستان
[::Imod.barbekan - منامه، بحرین::]. شما از کره ماه تشریف آوردید ؟. ..بى ادبى هم حدى داره.
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۴:۲۶
۴۲
sleepyhollow - کوالا لامپور، مالزی
اولین معلمی که من را زد زن بود. اونقدر عوضی بود که برای تنبیهاتش اسم هم داشت. گوش و اونقدر میپیچوند که تا 3 ساعت قرمز میموند و اسمش موج رادیو بود. خودکار میگذاشت لای انگشت و فشار میداد. با لبه خط کش میزد رو بندهای استخوان انگشتهای دست یعنی بیشرف کف دست هم نمیزد. همه تو عالم بچگی ازش می ترسیدیم و همین ترس هم اجازه نمیداد لوش بدیم تا اینکه یک روز پدرم متوجه شد. پدر من هم که سرهنگ قبل انقلابی و فوق العاده حساس. دست و بال قرمز من رو که دید اونقدر سوال پیچ کرد تا بالاخره لو دادم. با هم رفتیم مدرسه. من تو راهرو بیرون اتاق مدیر ایستادم و پدرم رفت تو. جالب بود هیچ سر و صدا و داد و بیدادی نمیومد تا خانم معلم و احضار کردند. این تا رفت تو با صدای چک افسری خودش را دیدم که با سرعت 60 کیلومتر بر ساعت شوت شد بیرون. چنان کیفی خودم و باقی بچه های مدرسه کردند که تا آخر دوره دبستان شاخ مدرسه بودم. خودش هم استعفا داد و رفت!
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۱
۴۲
paksan - ایران، ایران
وزارت آموزش پرورش که نیست وزارت دیوانه هاس. نود و نه درصد کسانی که معلم میشن بیشتر از اینکه از نظر علمی و اخلاقی و عصاب نظارت بشوند از نظر شئونات اسلامی زیر نظر هستند و کسی که استخدام میشه بیشتر مدیون این چیزاست و طبق همین شئونات حتماً زدن بچه ها آزاده. وزارت خانه و مراکز آموزش پرورش پر شده از آدمهای عصبی بیسواد که کارشون اینه که بیان اونجا صبحانه بخورن و چرخ بزنند و کسی هم نمی تونه به اینا بگه بالا چشمت ابرو چون اکثراً انقلابی هستند و جانباز یک درصد و بسیجی و خودشون معتقدند که کار آنها حفاظت از انقلاب و بقولی زیرآب زدن بقیه اس.چند سال پیش ما تویکی از مراکز آموزش پرورش مشهد شبکه نصب میکردیم و مجبور بودیم برای زدن داکت ها دیوار را سوراخ کنیم.بعد از دو روز ما رو جمع کردند که یکی از کارمندای آموزش پرورش(با دومن ریش و لهجه دهاتی)اعلام کرده اینا ضدانقلاب هستند و دارن جاسوسی میکنند!طرف از اینکه خاک روی میزش ریخته بود ناراحت شده بوده بعد گزارش کرده اینا با ضدانقلاب در ارتباط هستند و خواستار قطع کار ما و بررسی موضوع در حراست شده بود.تو هر اطاق که می رفتی یخچال پر و همه درحال بمبوندن
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۷:۲۱
۵۳
عشق من ایران - چستر، انگلستان
طفل معصوم این بچه..جیگرم اتیش گرفت بخدا.اون پدر و مادر با هزار امید و ارزو بچه رو فرستادن مدرسه، به امیدى که اینده اى خوب در انتظارش باشه، غافل از اینکه بچه رو به جلادخونه سپردند. حیف اسم معلم که به همچین جلادان عقده اى گفته بشه ، حیف.
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۷
۵۳
عشق من ایران - چستر، انگلستان
درس معلم أر بود زمزمهء محبتى. جمعه به مکتب اورد طفل گریزپاى را
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۸
۵۳
عشق من ایران - چستر، انگلستان
بنظرم تمامى این أفراد نالایق باید استعفا دهند و راه را براى ورود أفراد لایق و کارازموده و دلسوز باز کنند
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۳۴
۳۴
Unkn0wn - اصفهان، ایران
اره درسته استعفا داده اما به جاش میره یه آموزش و پرورش دیگه!
شنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۵ - ۰۰:۳۶
۳۶
Mamali-hogo - هرات جان، افغانستان
خداوکیلی ۱۵ سال پیش یک چک از معلم شیمیمون خوردم تمام ترکیبات مغزی و عقلیم به هم ریخت. نمیدونم ببخشمش یا نفرینش کنم؟
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۷
۴۸
Omidy - لندن، انگلستان
[::Imod.barbekan - منامه، بحرین::]. شما از کره ماه تشریف آوردید ؟. ..بى ادبى هم حدى داره.
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۴:۲۶
۴۹
لعنت بر ذات پلید - ملبورن، استرالیا
اصل داعشی ها دولت ایران وکارمندهای دولتی آنهاست . اعم از مأموران شهرداریها که هر روز مردم بینوای دست فروش رو میزنند ومی کشند وبا در مدارس هایشان به جای تعلیم وتربیت وتدریس هر روز تنبیه بدنی درحد مرگ می کنند ویا با بی توجهی کلاس های درسی رو با بخاری های قدیمی وغیر استاندارد به آتیش میکشند وبه کشتن میدهند ویا دکترها وجراحهایشان با بی توجهی باعث مرگ مریضهایشان میشوند خلاصه هر جا وهرلهشی رو انگشت بگذاریم جز اذیت شدن مردم چیزی نخواهیم دید . کشورهای دور ونزدیک هم از دستشان درعذابند .
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۸
۱۰۷
pars40 - فرایبورگ، سوییس
یادمه دوران راهنمایی معلم حرفه و فن گفت درس تمام شد هر کس هر کاری خواست در نیم ساعت باقی مانده انجام بده من هم چون زنگ بعد جغرافی می پرسید شرو کردم در جامیزی کتاب جغرافی رو باز کردم و و خواندن که آمد و من رو جلو 40 نفر دیگه فلک کرد من که بخشیدم اما هر گز فراموش نمیکنم . کی میشه معلمها مشکلات خودشونو سر دانش آموز بدبخت خالی نکنن . امید وارم یک روزی بیاد که ما ایرانی ها بفهمیم کتک کاری مشکلی حل نمیکنه و باید با هم حرف بزنیم . امیدوارم قبل از مدنم آبادی ایران رو ببینم .
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۵
۵۳
عشق من ایران - چستر، انگلستان
طفل معصوم این بچه..جیگرم اتیش گرفت بخدا.اون پدر و مادر با هزار امید و ارزو بچه رو فرستادن مدرسه، به امیدى که اینده اى خوب در انتظارش باشه، غافل از اینکه بچه رو به جلادخونه سپردند. حیف اسم معلم که به همچین جلادان عقده اى گفته بشه ، حیف.
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۷
۵۳
عشق من ایران - چستر، انگلستان
بنظرم تمامى این أفراد نالایق باید استعفا دهند و راه را براى ورود أفراد لایق و کارازموده و دلسوز باز کنند
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۳۴
۳۴
Unkn0wn - اصفهان، ایران
اره درسته استعفا داده اما به جاش میره یه آموزش و پرورش دیگه!
شنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۵ - ۰۰:۳۶
۵۳
عشق من ایران - چستر، انگلستان
درس معلم أر بود زمزمهء محبتى. جمعه به مکتب اورد طفل گریزپاى را
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۸
۴۲
sleepyhollow - کوالا لامپور، مالزی
اولین معلمی که من را زد زن بود. اونقدر عوضی بود که برای تنبیهاتش اسم هم داشت. گوش و اونقدر میپیچوند که تا 3 ساعت قرمز میموند و اسمش موج رادیو بود. خودکار میگذاشت لای انگشت و فشار میداد. با لبه خط کش میزد رو بندهای استخوان انگشتهای دست یعنی بیشرف کف دست هم نمیزد. همه تو عالم بچگی ازش می ترسیدیم و همین ترس هم اجازه نمیداد لوش بدیم تا اینکه یک روز پدرم متوجه شد. پدر من هم که سرهنگ قبل انقلابی و فوق العاده حساس. دست و بال قرمز من رو که دید اونقدر سوال پیچ کرد تا بالاخره لو دادم. با هم رفتیم مدرسه. من تو راهرو بیرون اتاق مدیر ایستادم و پدرم رفت تو. جالب بود هیچ سر و صدا و داد و بیدادی نمیومد تا خانم معلم و احضار کردند. این تا رفت تو با صدای چک افسری خودش را دیدم که با سرعت 60 کیلومتر بر ساعت شوت شد بیرون. چنان کیفی خودم و باقی بچه های مدرسه کردند که تا آخر دوره دبستان شاخ مدرسه بودم. خودش هم استعفا داد و رفت!
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۱
۴۲
paksan - ایران، ایران
وزارت آموزش پرورش که نیست وزارت دیوانه هاس. نود و نه درصد کسانی که معلم میشن بیشتر از اینکه از نظر علمی و اخلاقی و عصاب نظارت بشوند از نظر شئونات اسلامی زیر نظر هستند و کسی که استخدام میشه بیشتر مدیون این چیزاست و طبق همین شئونات حتماً زدن بچه ها آزاده. وزارت خانه و مراکز آموزش پرورش پر شده از آدمهای عصبی بیسواد که کارشون اینه که بیان اونجا صبحانه بخورن و چرخ بزنند و کسی هم نمی تونه به اینا بگه بالا چشمت ابرو چون اکثراً انقلابی هستند و جانباز یک درصد و بسیجی و خودشون معتقدند که کار آنها حفاظت از انقلاب و بقولی زیرآب زدن بقیه اس.چند سال پیش ما تویکی از مراکز آموزش پرورش مشهد شبکه نصب میکردیم و مجبور بودیم برای زدن داکت ها دیوار را سوراخ کنیم.بعد از دو روز ما رو جمع کردند که یکی از کارمندای آموزش پرورش(با دومن ریش و لهجه دهاتی)اعلام کرده اینا ضدانقلاب هستند و دارن جاسوسی میکنند!طرف از اینکه خاک روی میزش ریخته بود ناراحت شده بوده بعد گزارش کرده اینا با ضدانقلاب در ارتباط هستند و خواستار قطع کار ما و بررسی موضوع در حراست شده بود.تو هر اطاق که می رفتی یخچال پر و همه درحال بمبوندن
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۷:۲۱
۳۷
Imod.barbekan - منامه، بحرین
همزیستی با یهودیان بهتر از همزیستی با یه مشت مهاجر کولی دور گرد زابلی هست
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۷
۳۷
Imod.barbekan - منامه، بحرین
همزیستی با یهودیان بهتر از همزیستی با یه مشت مهاجر کولی دور گرد زابلی هست
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۷
۴۲
paksan - ایران، ایران
وزارت آموزش پرورش که نیست وزارت دیوانه هاس. نود و نه درصد کسانی که معلم میشن بیشتر از اینکه از نظر علمی و اخلاقی و عصاب نظارت بشوند از نظر شئونات اسلامی زیر نظر هستند و کسی که استخدام میشه بیشتر مدیون این چیزاست و طبق همین شئونات حتماً زدن بچه ها آزاده. وزارت خانه و مراکز آموزش پرورش پر شده از آدمهای عصبی بیسواد که کارشون اینه که بیان اونجا صبحانه بخورن و چرخ بزنند و کسی هم نمی تونه به اینا بگه بالا چشمت ابرو چون اکثراً انقلابی هستند و جانباز یک درصد و بسیجی و خودشون معتقدند که کار آنها حفاظت از انقلاب و بقولی زیرآب زدن بقیه اس.چند سال پیش ما تویکی از مراکز آموزش پرورش مشهد شبکه نصب میکردیم و مجبور بودیم برای زدن داکت ها دیوار را سوراخ کنیم.بعد از دو روز ما رو جمع کردند که یکی از کارمندای آموزش پرورش(با دومن ریش و لهجه دهاتی)اعلام کرده اینا ضدانقلاب هستند و دارن جاسوسی میکنند!طرف از اینکه خاک روی میزش ریخته بود ناراحت شده بوده بعد گزارش کرده اینا با ضدانقلاب در ارتباط هستند و خواستار قطع کار ما و بررسی موضوع در حراست شده بود.تو هر اطاق که می رفتی یخچال پر و همه درحال بمبوندن
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۷:۲۱
۴۲
sleepyhollow - کوالا لامپور، مالزی
اولین معلمی که من را زد زن بود. اونقدر عوضی بود که برای تنبیهاتش اسم هم داشت. گوش و اونقدر میپیچوند که تا 3 ساعت قرمز میموند و اسمش موج رادیو بود. خودکار میگذاشت لای انگشت و فشار میداد. با لبه خط کش میزد رو بندهای استخوان انگشتهای دست یعنی بیشرف کف دست هم نمیزد. همه تو عالم بچگی ازش می ترسیدیم و همین ترس هم اجازه نمیداد لوش بدیم تا اینکه یک روز پدرم متوجه شد. پدر من هم که سرهنگ قبل انقلابی و فوق العاده حساس. دست و بال قرمز من رو که دید اونقدر سوال پیچ کرد تا بالاخره لو دادم. با هم رفتیم مدرسه. من تو راهرو بیرون اتاق مدیر ایستادم و پدرم رفت تو. جالب بود هیچ سر و صدا و داد و بیدادی نمیومد تا خانم معلم و احضار کردند. این تا رفت تو با صدای چک افسری خودش را دیدم که با سرعت 60 کیلومتر بر ساعت شوت شد بیرون. چنان کیفی خودم و باقی بچه های مدرسه کردند که تا آخر دوره دبستان شاخ مدرسه بودم. خودش هم استعفا داد و رفت!
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۱
۵۳
عشق من ایران - چستر، انگلستان
درس معلم أر بود زمزمهء محبتى. جمعه به مکتب اورد طفل گریزپاى را
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۸
۳۴
Unkn0wn - اصفهان، ایران
اره درسته استعفا داده اما به جاش میره یه آموزش و پرورش دیگه!
شنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۵ - ۰۰:۳۶
۵۳
عشق من ایران - چستر، انگلستان
بنظرم تمامى این أفراد نالایق باید استعفا دهند و راه را براى ورود أفراد لایق و کارازموده و دلسوز باز کنند
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۳۴
۵۳
عشق من ایران - چستر، انگلستان
طفل معصوم این بچه..جیگرم اتیش گرفت بخدا.اون پدر و مادر با هزار امید و ارزو بچه رو فرستادن مدرسه، به امیدى که اینده اى خوب در انتظارش باشه، غافل از اینکه بچه رو به جلادخونه سپردند. حیف اسم معلم که به همچین جلادان عقده اى گفته بشه ، حیف.
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۷
۴۹
لعنت بر ذات پلید - ملبورن، استرالیا
اصل داعشی ها دولت ایران وکارمندهای دولتی آنهاست . اعم از مأموران شهرداریها که هر روز مردم بینوای دست فروش رو میزنند ومی کشند وبا در مدارس هایشان به جای تعلیم وتربیت وتدریس هر روز تنبیه بدنی درحد مرگ می کنند ویا با بی توجهی کلاس های درسی رو با بخاری های قدیمی وغیر استاندارد به آتیش میکشند وبه کشتن میدهند ویا دکترها وجراحهایشان با بی توجهی باعث مرگ مریضهایشان میشوند خلاصه هر جا وهرلهشی رو انگشت بگذاریم جز اذیت شدن مردم چیزی نخواهیم دید . کشورهای دور ونزدیک هم از دستشان درعذابند .
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۸
۱۰۷
pars40 - فرایبورگ، سوییس
یادمه دوران راهنمایی معلم حرفه و فن گفت درس تمام شد هر کس هر کاری خواست در نیم ساعت باقی مانده انجام بده من هم چون زنگ بعد جغرافی می پرسید شرو کردم در جامیزی کتاب جغرافی رو باز کردم و و خواندن که آمد و من رو جلو 40 نفر دیگه فلک کرد من که بخشیدم اما هر گز فراموش نمیکنم . کی میشه معلمها مشکلات خودشونو سر دانش آموز بدبخت خالی نکنن . امید وارم یک روزی بیاد که ما ایرانی ها بفهمیم کتک کاری مشکلی حل نمیکنه و باید با هم حرف بزنیم . امیدوارم قبل از مدنم آبادی ایران رو ببینم .
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۵
۴۸
Omidy - لندن، انگلستان
[::Imod.barbekan - منامه، بحرین::]. شما از کره ماه تشریف آوردید ؟. ..بى ادبى هم حدى داره.
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۴:۲۶
۳۶
Mamali-hogo - هرات جان، افغانستان
خداوکیلی ۱۵ سال پیش یک چک از معلم شیمیمون خوردم تمام ترکیبات مغزی و عقلیم به هم ریخت. نمیدونم ببخشمش یا نفرینش کنم؟
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۷