النگوهات نشکنه! - قسمت چهارم ( آخر)
رأی دهید
ایران وایر , آنا روژینا :من «آنا» هستم؛ یک دختر ترنسسکشوال ایرانی. در سنندج متولد شده ام و ۲۹ سال از به دنیا آمدنم میگذرد. گوشه ای از زندگی خودم را این جا مینویسم به امید این که با خواندنش، برخورد مردم با ترنسها بهتر شود.
بعد از یک ماه دوندگی، بالاخره برای سه ماه بعد نوبت کمیسیون پزشکی قانونی دادند. برنامههایم را تنظیم کردم؛ اول مجوز، بعد پس دادن خانه و رفتن به خانه یکی از دوستانم و سپس تعیین وقت عمل اصلی در تایلند با دکتر «سارن». بعد هم عمل لاغری و تخلیه چربیهای شکم و پهلو و تزریق مجدد چربی ها به سینه و باسن، عمل دماغ و سپس تایلند برای عمل اصلی. همین که به ایران بازگردم، خانهای اجاره کنم و آغاز هورمون درمانی. بعد از همه اینها، زندگی...
روزی چند بار این برنامه را از اول تا آخر دوره میکردم و بعد لبخند میزدم. اما امان از بازیهای مسخره زندگی که همه چیز را به هم ریخت .
بالاخره میان هقهق گریه و جملههای ناتمامش متوجه شدم یکی از آشنایان مرا در پوشش زنانهام در تهران دیده و عکسهایی از من را به پدرم نشان داده است. خواهرم را زیر کتک گرفتهاند تا آدرس خانهام را پیدا کنند. در راه بودند. میآمدند که مرا بکشند!
میدانستم باید ایران را ترک کنم. آن ها را میشناختم؛ تا خونم را نمیریختند، آرام نمیگرفتند. این را هم میدانستم که حتی اگر همه چیز به خوبی پیش برود، باز هم زندگی به عنوان یک ترنس در ایران سختی های خودش را دارد. فقط کافی است یک نفر در جایی مثل محل کار یا محله و یا هر جای دیگری بفهمد ترنس بودهای.
فقط کمی لباس و لوازم آرایش برداشتم و رفتم هتل. بعد هم با اولین پرواز به ترکیه سفر کردم و پناهجو شدم. در عرض چند روز، تمام آن برنامههایی که تکرارشان میکردم، باد هوا شده بودند. متوجه زمان و مکان نبودم. گویا در یک شوک بزرگ بودم و آرزوی ۲۲ سالهام را که تا چند روز قبل اینقدر به من نزدیک شده بود، از دست رفته میدیدم.
وقتی رفتم دنیزلی و سراغ آن مرکز را از پلیس گرفتم، گفتند برای اولین بار است که چنین چیزی میشنوند! ویران شدم.
دقیقاً یک روز بعد از ورودم به این شهر، برایم روشن شد که این جا هم آرامشی در کار نیست. یک فرد همجنسگراستیز مست میخواست به زور وارد خانه من و دو همخانه لزبینام شود. وقتی به پلیس زنگ زدیم، آمدند و او را بردند اما نگذاشتند شکایتی تنظیم کنیم. گفتند کلی هزینه مالی خواهد داشت و هر روز هم باید به دادگاه برویم و برگردیم.
چند روز بعد فهمیدم این جا نه به من به عنوان ترنس کاری میدهند و نه حتی خانهای. به همین دلایل، به اضافه فوبیا و ترس و ستیز علیه جامعه «الجیبیتی»، مجبور شدم به قالب زندگی پسرانهام بازگردم.
خیلی سخت بود، خیلی سخت... روزهای ناامیدی پشت سرهم تاریکتر میشدند و پولی که با خودم آورده بودم، به سرعت هزینه میشد. خواستم این جا با دانشی که از کامپیوتر و زبان دارم، آنلاین کار کنم ولی نتوانستم حساب بانکی باز کنم و این گزینه هم حذف شد. بالاخره مجبور شدم کامپیوترم را هم بفروشم و ماه بعد از آن، گوشی موبایلم را.
***
میدانم این جا ترکیه است و زندگی سخت است. اگر خیلی خوششانس باشم، هفتهای دو، سه مشتری پیدا میکنم اما این کفاف خرج و مخارج من را نمیدهد. در طول سه ماه و نیمی که این جا بودم، دو ماه را در خانه دوستانم گذراندم و یک ماه با پنج نفر دیگر همخانه بودم. یک بار هم تلاش کردم خانه بگیرم اما چون توان پرداخت اجاره خانه را نداشتم، خانهام را پس دادم. امیدوارم بالاخره راهی پیدا بشود که بتوانم برای این مدت دو، سه سال دوران اقامت در ترکیه، جایی از خودم داشته باشم تا وقتی بالاخره وارد کشور سوم شدم، فرآیند تغییر جنسیت را از سر بگیرم. با یک حساب سرانگشتی و تقریبی، پنج تا شش سال دیگر باید صبر کنم.
سعی کردم از سازمانهای مختلف حامی حقوق رنگینکمانیها و یا از سازمان ملل کمک بگیرم اما کسی جواب گو نبود و نیست. در شهری زندگی میکنم که محل زندگی کُردها و اشخاصی از طریقت خاندان من است، اما مأمور اسام در پاسخ به این که گفتم احساس امنیت نمیکنم، خیلی ساده گفت همه جای دنیا همین است! شاید راست میگوید اما من نمیخواهم دست از امید بکشم.
تمام تلاشهایی که در ایران با هورموندرمانی و لیزردرمانی کرده بودم، به هدر رفته و همه چیز به حالت قبل برگشته است. لباس زنانه پوشیدن برای آنا دیگر یک رویا شده و عملهای جراحی یک خیال دستنیافتنی. هر روز صورتم را اصلاح میکنم تا وقتی توی آینه نگاه میکنم، کمتر عذاب بکشم. بعد یک نقاب بزرگ روی صورت و بدنم میزنم، خودم را به نفهمی میزنم و از خانه میزنم بیرون تا شاید بتوانم یک قدم به آرزویم نزدیک شوم.
وقتی در این وبلاگ شروع به نوشتن کردم، میدانستم باید برای تبعات سنگینی آماده باشم اما نه این قدر. دیروز برای تعمیر لپتاپ یکی از پناهجویان ایرانی به خانهشان رفتم. بعد از تمام شدن کارم، به من گفت همسایهشان هم گویا نیاز به کلاس کامپیوتر دارد و او را صدا کرد.
خانم همسایه خیلی با علاقه گفت وگو را شروع کرد اما میان توضیحاتم درباره مطالب و روش تدریسم، بیهوا پرسید: «شما الجیبیتی هستید؟»
شوکه شدم ولی با خونسردی گفتم بله، مشکلی هست؟ در سکوت کمی با دقت نگاهم کرد و گفت: «اوه اوه من تو رو میشناسم، تو آنا روژینا هستی. من داستانت را خوندهام.»
و بعد با صدای بلند گفت: «این ترنسه! نه، نه، من نمیخوام این جور معلمی!»
بعد هم دوان دوان به خانهاش برگشت. این رفتار خیلی من را شوکه کرد. دوستانم راست میگفتند که ما هنوز توی همان زندان ایران هستیم.
شوکه شدم ولی با خونسردی گفتم بله، مشکلی هست؟ در سکوت کمی با دقت نگاهم کرد و گفت: «اوه اوه من تو رو میشناسم، تو آنا روژینا هستی. من داستانت را خوندهام.»
و بعد با صدای بلند گفت: «این ترنسه! نه، نه، من نمیخوام این جور معلمی!»
بعد هم دوان دوان به خانهاش برگشت. این رفتار خیلی من را شوکه کرد. دوستانم راست میگفتند که ما هنوز توی همان زندان ایران هستیم.
غیر از این رفتار، پیغامهای زیادی هم از دوست و آشنا و غریبه گرفته ام. در میان پیامهای دوستی و دلگرمی، پیامهایی هم سراسر فحش بود و تحقیر. حتی پیغامی دریافت کردم مبنی بر این که من اشتباه میکنم و توسط یک روح خبیث تسخیر شدهام و با کمک «عرفان حلقه» درمان خواهم شد!
دیدگاه خوانندگان
۷۹
ایوان مدائن - فرانکفورت، آلمان
برو تایلند آنجا زندگی کن چرا رفته پیش ترکها
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۵
۷۷
فدای آقا - اودنسه، دانمارک
آخ آخ چقدر ضایع؛ اصلأ حال آدم منقلب میشه که نیگاشون کنه. قیافه داد میزنه که مذکره. اینها نمیخوان بفهمن که با عمل و دارو نمیشه طبیعت خداوند رو عوض کرد. جنس مؤنث هر چقدر هم که چاق؛ کوتاه و دماغ پخمهای باشه؛ ولی اصلش زنه. مثل آهنربا که آهن رو جذب میکنه؛ مرد رو جذب میکنه. آخه نمیفهمم این رقم تیپا چه فکری کردند؛ والله آدم کورم که باشه؛ حس چشایی و لامسه رو که داره؛ میفهمه شماها مرد هستین؛ مگه دیوانست که با شماها نکاح کنه.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۱
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا
پاسخ عدم عدالت طبیعت-به قول افراد ساده خدا !!! را دادی پیروز باشی در هویت اصلی خود-لذت ببر-- به درک اسفل السافلین اگر کسی درک نمیکند.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۳
۴۴
kiyanzx1 - استکهلم، سوئد
انگار دارى به سرانجام کم کم میرسى بالاخره !
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۰:۴۹
۴۳
چرا برق آ رفت ی - پاریس، فرانسه
جناب با آقای هُلاکویی یه تماس بگیر،دکترِ روانشناسیِ،نه بخاطرِ این که شما مشکل داری، فقط بخاطرِ اینکه به شما مشاوره میده، و این مشاوره ها به شما این امیدُ میده که شما در راهی که دارید، راسختر و با امید تر پیش برید، شخصاً با شما احساسِ همدردی میکنم، و امیدوارم. که یه زندگیه پر از آرامش داشته باشی
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۱
۳۲
agha_ehsan - تهران، ایران
[::فدای آقا - اودنسه، دانمارک::] خب دیوانه اینهارو هم همون خدا آفریده که یک زن در بدن مرد باشن .
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۲:۱۲
۴۲
Alish_uk - بیرمنگهام، انگلستان
ای کاش میشد از طریقی با آنا تماس گرفت.من انگلیس هستم و خوشحال میشم اگه بتونم کمکی بهش بکنم.از ادمین وبسایت درخواست دارم اگه میتونه ایمیل من رو بهش بده با من تماس بگیره.من میتونم هزینه رو شدنش به یونان رو بدم.بعدشم که الان خودشون کارت پناهندگی میدن که میتونه باهاش هرجای اروپا میخوار بره.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۳:۱۹
۴۴
Arisha - آکسفورد، انگلستان
فدای آقا - اودنسه، دانمارک, چرا شما رفتی دانمارک داری زندگی میکنی؟ افکارت به دارد زندگی تو دهاتهای ایران و افغانستان و عربستانو اینجور جاها میخوره. تو رو چه به زندگی تو کشورهای متمدن.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۳:۴۰
۷۰
senator x - تهران، ایران
Arisha - آکسفورد، انگلستان:چقدرشما ساده ائی,خودش که نرفته(فرستادنش)
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴ - ۰۶:۱۴
۴۲
shahab2016 - تهران، ایران
درک مصاعب کسی بداند که خود در بطنش شریک بوده...قضاوت درباره این موضوع سخته ولی امیدوارم هر کسی در زندگی با این مشکل در ارتباط هست خانواده با شعور و با ادراکی داشته باشه
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۱
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا
[::فدای آقا - اودنسه، دانمارک::]. آبجی زینب دانمارک نشین که خاک بر سر دانمارک با دادن اقامت به تو!! این طفلک-با این تحول جسمی که هزاران برابر زیباتر است از ۹۰ در صد فاطمه کماندهای رژیمت!!!-حسودیت شد؟ ...
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۹
۴۵
parissan - کردستان، ایران
سلام داستانت رو خوندم واقعا ناراحت ومتاسف شدم . هرکسی نظری داره اما به هر دلیلی این داستان زندگیت رو نوشتی ناراحت شدم و قبول دارم که حتی آدمای عادی هم مشکل دارن چه بسا کسی با این زندگی. چون توی ایران همه به زندگی خصوصی ادمها کار دارند حتی به نوع تفکر . ارزوم اینه هر فکری داری و هر خواسته ای داری خدا کمکت کنه . من خودم کورد هستم و میدونم طرز فکرشون رو من خودم شاید بارها به فکر خارج شدن از ایران افتادم اما متاسفانه ...
شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۴ - ۲۱:۲۸
۴۵
parissan - کردستان، ایران
سلام داستانت رو خوندم واقعا ناراحت ومتاسف شدم . هرکسی نظری داره اما به هر دلیلی این داستان زندگیت رو نوشتی ناراحت شدم و قبول دارم که حتی آدمای عادی هم مشکل دارن چه بسا کسی با این زندگی. چون توی ایران همه به زندگی خصوصی ادمها کار دارند حتی به نوع تفکر . ارزوم اینه هر فکری داری و هر خواسته ای داری خدا کمکت کنه . من خودم کورد هستم و میدونم طرز فکرشون رو من خودم شاید بارها به فکر خارج شدن از ایران افتادم اما متاسفانه ...
شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۴ - ۲۱:۲۸
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا
[::فدای آقا - اودنسه، دانمارک::]. آبجی زینب دانمارک نشین که خاک بر سر دانمارک با دادن اقامت به تو!! این طفلک-با این تحول جسمی که هزاران برابر زیباتر است از ۹۰ در صد فاطمه کماندهای رژیمت!!!-حسودیت شد؟ ...
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۹
۴۲
shahab2016 - تهران، ایران
درک مصاعب کسی بداند که خود در بطنش شریک بوده...قضاوت درباره این موضوع سخته ولی امیدوارم هر کسی در زندگی با این مشکل در ارتباط هست خانواده با شعور و با ادراکی داشته باشه
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۱
۷۰
senator x - تهران، ایران
Arisha - آکسفورد، انگلستان:چقدرشما ساده ائی,خودش که نرفته(فرستادنش)
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴ - ۰۶:۱۴
۴۴
Arisha - آکسفورد، انگلستان
فدای آقا - اودنسه، دانمارک, چرا شما رفتی دانمارک داری زندگی میکنی؟ افکارت به دارد زندگی تو دهاتهای ایران و افغانستان و عربستانو اینجور جاها میخوره. تو رو چه به زندگی تو کشورهای متمدن.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۳:۴۰
۴۲
Alish_uk - بیرمنگهام، انگلستان
ای کاش میشد از طریقی با آنا تماس گرفت.من انگلیس هستم و خوشحال میشم اگه بتونم کمکی بهش بکنم.از ادمین وبسایت درخواست دارم اگه میتونه ایمیل من رو بهش بده با من تماس بگیره.من میتونم هزینه رو شدنش به یونان رو بدم.بعدشم که الان خودشون کارت پناهندگی میدن که میتونه باهاش هرجای اروپا میخوار بره.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۳:۱۹
۳۲
agha_ehsan - تهران، ایران
[::فدای آقا - اودنسه، دانمارک::] خب دیوانه اینهارو هم همون خدا آفریده که یک زن در بدن مرد باشن .
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۲:۱۲
۴۳
چرا برق آ رفت ی - پاریس، فرانسه
جناب با آقای هُلاکویی یه تماس بگیر،دکترِ روانشناسیِ،نه بخاطرِ این که شما مشکل داری، فقط بخاطرِ اینکه به شما مشاوره میده، و این مشاوره ها به شما این امیدُ میده که شما در راهی که دارید، راسختر و با امید تر پیش برید، شخصاً با شما احساسِ همدردی میکنم، و امیدوارم. که یه زندگیه پر از آرامش داشته باشی
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۱
۴۴
kiyanzx1 - استکهلم، سوئد
انگار دارى به سرانجام کم کم میرسى بالاخره !
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۰:۴۹
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا
پاسخ عدم عدالت طبیعت-به قول افراد ساده خدا !!! را دادی پیروز باشی در هویت اصلی خود-لذت ببر-- به درک اسفل السافلین اگر کسی درک نمیکند.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۳
۷۷
فدای آقا - اودنسه، دانمارک
آخ آخ چقدر ضایع؛ اصلأ حال آدم منقلب میشه که نیگاشون کنه. قیافه داد میزنه که مذکره. اینها نمیخوان بفهمن که با عمل و دارو نمیشه طبیعت خداوند رو عوض کرد. جنس مؤنث هر چقدر هم که چاق؛ کوتاه و دماغ پخمهای باشه؛ ولی اصلش زنه. مثل آهنربا که آهن رو جذب میکنه؛ مرد رو جذب میکنه. آخه نمیفهمم این رقم تیپا چه فکری کردند؛ والله آدم کورم که باشه؛ حس چشایی و لامسه رو که داره؛ میفهمه شماها مرد هستین؛ مگه دیوانست که با شماها نکاح کنه.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۱
۷۹
ایوان مدائن - فرانکفورت، آلمان
برو تایلند آنجا زندگی کن چرا رفته پیش ترکها
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۵
۷۹
ایوان مدائن - فرانکفورت، آلمان
برو تایلند آنجا زندگی کن چرا رفته پیش ترکها
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۵
۷۷
فدای آقا - اودنسه، دانمارک
آخ آخ چقدر ضایع؛ اصلأ حال آدم منقلب میشه که نیگاشون کنه. قیافه داد میزنه که مذکره. اینها نمیخوان بفهمن که با عمل و دارو نمیشه طبیعت خداوند رو عوض کرد. جنس مؤنث هر چقدر هم که چاق؛ کوتاه و دماغ پخمهای باشه؛ ولی اصلش زنه. مثل آهنربا که آهن رو جذب میکنه؛ مرد رو جذب میکنه. آخه نمیفهمم این رقم تیپا چه فکری کردند؛ والله آدم کورم که باشه؛ حس چشایی و لامسه رو که داره؛ میفهمه شماها مرد هستین؛ مگه دیوانست که با شماها نکاح کنه.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۱
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا
پاسخ عدم عدالت طبیعت-به قول افراد ساده خدا !!! را دادی پیروز باشی در هویت اصلی خود-لذت ببر-- به درک اسفل السافلین اگر کسی درک نمیکند.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۳
۴۴
kiyanzx1 - استکهلم، سوئد
انگار دارى به سرانجام کم کم میرسى بالاخره !
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۰:۴۹
۴۳
چرا برق آ رفت ی - پاریس، فرانسه
جناب با آقای هُلاکویی یه تماس بگیر،دکترِ روانشناسیِ،نه بخاطرِ این که شما مشکل داری، فقط بخاطرِ اینکه به شما مشاوره میده، و این مشاوره ها به شما این امیدُ میده که شما در راهی که دارید، راسختر و با امید تر پیش برید، شخصاً با شما احساسِ همدردی میکنم، و امیدوارم. که یه زندگیه پر از آرامش داشته باشی
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۱
۳۲
agha_ehsan - تهران، ایران
[::فدای آقا - اودنسه، دانمارک::] خب دیوانه اینهارو هم همون خدا آفریده که یک زن در بدن مرد باشن .
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۲:۱۲
۴۲
Alish_uk - بیرمنگهام، انگلستان
ای کاش میشد از طریقی با آنا تماس گرفت.من انگلیس هستم و خوشحال میشم اگه بتونم کمکی بهش بکنم.از ادمین وبسایت درخواست دارم اگه میتونه ایمیل من رو بهش بده با من تماس بگیره.من میتونم هزینه رو شدنش به یونان رو بدم.بعدشم که الان خودشون کارت پناهندگی میدن که میتونه باهاش هرجای اروپا میخوار بره.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۳:۱۹
۴۴
Arisha - آکسفورد، انگلستان
فدای آقا - اودنسه، دانمارک, چرا شما رفتی دانمارک داری زندگی میکنی؟ افکارت به دارد زندگی تو دهاتهای ایران و افغانستان و عربستانو اینجور جاها میخوره. تو رو چه به زندگی تو کشورهای متمدن.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۳:۴۰
۷۰
senator x - تهران، ایران
Arisha - آکسفورد، انگلستان:چقدرشما ساده ائی,خودش که نرفته(فرستادنش)
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴ - ۰۶:۱۴
۴۲
shahab2016 - تهران، ایران
درک مصاعب کسی بداند که خود در بطنش شریک بوده...قضاوت درباره این موضوع سخته ولی امیدوارم هر کسی در زندگی با این مشکل در ارتباط هست خانواده با شعور و با ادراکی داشته باشه
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۱
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا
[::فدای آقا - اودنسه، دانمارک::]. آبجی زینب دانمارک نشین که خاک بر سر دانمارک با دادن اقامت به تو!! این طفلک-با این تحول جسمی که هزاران برابر زیباتر است از ۹۰ در صد فاطمه کماندهای رژیمت!!!-حسودیت شد؟ ...
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۹
۴۵
parissan - کردستان، ایران
سلام داستانت رو خوندم واقعا ناراحت ومتاسف شدم . هرکسی نظری داره اما به هر دلیلی این داستان زندگیت رو نوشتی ناراحت شدم و قبول دارم که حتی آدمای عادی هم مشکل دارن چه بسا کسی با این زندگی. چون توی ایران همه به زندگی خصوصی ادمها کار دارند حتی به نوع تفکر . ارزوم اینه هر فکری داری و هر خواسته ای داری خدا کمکت کنه . من خودم کورد هستم و میدونم طرز فکرشون رو من خودم شاید بارها به فکر خارج شدن از ایران افتادم اما متاسفانه ...
شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۴ - ۲۱:۲۸
۴۴
Arisha - آکسفورد، انگلستان
فدای آقا - اودنسه، دانمارک, چرا شما رفتی دانمارک داری زندگی میکنی؟ افکارت به دارد زندگی تو دهاتهای ایران و افغانستان و عربستانو اینجور جاها میخوره. تو رو چه به زندگی تو کشورهای متمدن.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۳:۴۰
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا
پاسخ عدم عدالت طبیعت-به قول افراد ساده خدا !!! را دادی پیروز باشی در هویت اصلی خود-لذت ببر-- به درک اسفل السافلین اگر کسی درک نمیکند.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۳
۳۲
agha_ehsan - تهران، ایران
[::فدای آقا - اودنسه، دانمارک::] خب دیوانه اینهارو هم همون خدا آفریده که یک زن در بدن مرد باشن .
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۲:۱۲
۷۹
ایوان مدائن - فرانکفورت، آلمان
برو تایلند آنجا زندگی کن چرا رفته پیش ترکها
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۵
۴۴
kiyanzx1 - استکهلم، سوئد
انگار دارى به سرانجام کم کم میرسى بالاخره !
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۰:۴۹
۴۳
چرا برق آ رفت ی - پاریس، فرانسه
جناب با آقای هُلاکویی یه تماس بگیر،دکترِ روانشناسیِ،نه بخاطرِ این که شما مشکل داری، فقط بخاطرِ اینکه به شما مشاوره میده، و این مشاوره ها به شما این امیدُ میده که شما در راهی که دارید، راسختر و با امید تر پیش برید، شخصاً با شما احساسِ همدردی میکنم، و امیدوارم. که یه زندگیه پر از آرامش داشته باشی
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۱
۴۲
shahab2016 - تهران، ایران
درک مصاعب کسی بداند که خود در بطنش شریک بوده...قضاوت درباره این موضوع سخته ولی امیدوارم هر کسی در زندگی با این مشکل در ارتباط هست خانواده با شعور و با ادراکی داشته باشه
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۱
۷۰
senator x - تهران، ایران
Arisha - آکسفورد، انگلستان:چقدرشما ساده ائی,خودش که نرفته(فرستادنش)
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴ - ۰۶:۱۴
۴۲
Alish_uk - بیرمنگهام، انگلستان
ای کاش میشد از طریقی با آنا تماس گرفت.من انگلیس هستم و خوشحال میشم اگه بتونم کمکی بهش بکنم.از ادمین وبسایت درخواست دارم اگه میتونه ایمیل من رو بهش بده با من تماس بگیره.من میتونم هزینه رو شدنش به یونان رو بدم.بعدشم که الان خودشون کارت پناهندگی میدن که میتونه باهاش هرجای اروپا میخوار بره.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۳:۱۹
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا
[::فدای آقا - اودنسه، دانمارک::]. آبجی زینب دانمارک نشین که خاک بر سر دانمارک با دادن اقامت به تو!! این طفلک-با این تحول جسمی که هزاران برابر زیباتر است از ۹۰ در صد فاطمه کماندهای رژیمت!!!-حسودیت شد؟ ...
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۹
۴۵
parissan - کردستان، ایران
سلام داستانت رو خوندم واقعا ناراحت ومتاسف شدم . هرکسی نظری داره اما به هر دلیلی این داستان زندگیت رو نوشتی ناراحت شدم و قبول دارم که حتی آدمای عادی هم مشکل دارن چه بسا کسی با این زندگی. چون توی ایران همه به زندگی خصوصی ادمها کار دارند حتی به نوع تفکر . ارزوم اینه هر فکری داری و هر خواسته ای داری خدا کمکت کنه . من خودم کورد هستم و میدونم طرز فکرشون رو من خودم شاید بارها به فکر خارج شدن از ایران افتادم اما متاسفانه ...
شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۴ - ۲۱:۲۸
۷۷
فدای آقا - اودنسه، دانمارک
آخ آخ چقدر ضایع؛ اصلأ حال آدم منقلب میشه که نیگاشون کنه. قیافه داد میزنه که مذکره. اینها نمیخوان بفهمن که با عمل و دارو نمیشه طبیعت خداوند رو عوض کرد. جنس مؤنث هر چقدر هم که چاق؛ کوتاه و دماغ پخمهای باشه؛ ولی اصلش زنه. مثل آهنربا که آهن رو جذب میکنه؛ مرد رو جذب میکنه. آخه نمیفهمم این رقم تیپا چه فکری کردند؛ والله آدم کورم که باشه؛ حس چشایی و لامسه رو که داره؛ میفهمه شماها مرد هستین؛ مگه دیوانست که با شماها نکاح کنه.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۱
۷۷
فدای آقا - اودنسه، دانمارک
آخ آخ چقدر ضایع؛ اصلأ حال آدم منقلب میشه که نیگاشون کنه. قیافه داد میزنه که مذکره. اینها نمیخوان بفهمن که با عمل و دارو نمیشه طبیعت خداوند رو عوض کرد. جنس مؤنث هر چقدر هم که چاق؛ کوتاه و دماغ پخمهای باشه؛ ولی اصلش زنه. مثل آهنربا که آهن رو جذب میکنه؛ مرد رو جذب میکنه. آخه نمیفهمم این رقم تیپا چه فکری کردند؛ والله آدم کورم که باشه؛ حس چشایی و لامسه رو که داره؛ میفهمه شماها مرد هستین؛ مگه دیوانست که با شماها نکاح کنه.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۱
۴۵
parissan - کردستان، ایران
سلام داستانت رو خوندم واقعا ناراحت ومتاسف شدم . هرکسی نظری داره اما به هر دلیلی این داستان زندگیت رو نوشتی ناراحت شدم و قبول دارم که حتی آدمای عادی هم مشکل دارن چه بسا کسی با این زندگی. چون توی ایران همه به زندگی خصوصی ادمها کار دارند حتی به نوع تفکر . ارزوم اینه هر فکری داری و هر خواسته ای داری خدا کمکت کنه . من خودم کورد هستم و میدونم طرز فکرشون رو من خودم شاید بارها به فکر خارج شدن از ایران افتادم اما متاسفانه ...
شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۴ - ۲۱:۲۸
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا
[::فدای آقا - اودنسه، دانمارک::]. آبجی زینب دانمارک نشین که خاک بر سر دانمارک با دادن اقامت به تو!! این طفلک-با این تحول جسمی که هزاران برابر زیباتر است از ۹۰ در صد فاطمه کماندهای رژیمت!!!-حسودیت شد؟ ...
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۹
۴۲
Alish_uk - بیرمنگهام، انگلستان
ای کاش میشد از طریقی با آنا تماس گرفت.من انگلیس هستم و خوشحال میشم اگه بتونم کمکی بهش بکنم.از ادمین وبسایت درخواست دارم اگه میتونه ایمیل من رو بهش بده با من تماس بگیره.من میتونم هزینه رو شدنش به یونان رو بدم.بعدشم که الان خودشون کارت پناهندگی میدن که میتونه باهاش هرجای اروپا میخوار بره.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۳:۱۹
۷۰
senator x - تهران، ایران
Arisha - آکسفورد، انگلستان:چقدرشما ساده ائی,خودش که نرفته(فرستادنش)
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴ - ۰۶:۱۴
۴۲
shahab2016 - تهران، ایران
درک مصاعب کسی بداند که خود در بطنش شریک بوده...قضاوت درباره این موضوع سخته ولی امیدوارم هر کسی در زندگی با این مشکل در ارتباط هست خانواده با شعور و با ادراکی داشته باشه
یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۱
۴۳
چرا برق آ رفت ی - پاریس، فرانسه
جناب با آقای هُلاکویی یه تماس بگیر،دکترِ روانشناسیِ،نه بخاطرِ این که شما مشکل داری، فقط بخاطرِ اینکه به شما مشاوره میده، و این مشاوره ها به شما این امیدُ میده که شما در راهی که دارید، راسختر و با امید تر پیش برید، شخصاً با شما احساسِ همدردی میکنم، و امیدوارم. که یه زندگیه پر از آرامش داشته باشی
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۱
۷۹
ایوان مدائن - فرانکفورت، آلمان
برو تایلند آنجا زندگی کن چرا رفته پیش ترکها
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۵
۴۴
kiyanzx1 - استکهلم، سوئد
انگار دارى به سرانجام کم کم میرسى بالاخره !
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۰:۴۹
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا
پاسخ عدم عدالت طبیعت-به قول افراد ساده خدا !!! را دادی پیروز باشی در هویت اصلی خود-لذت ببر-- به درک اسفل السافلین اگر کسی درک نمیکند.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۴۳
۳۲
agha_ehsan - تهران، ایران
[::فدای آقا - اودنسه، دانمارک::] خب دیوانه اینهارو هم همون خدا آفریده که یک زن در بدن مرد باشن .
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۲:۱۲
۴۴
Arisha - آکسفورد، انگلستان
فدای آقا - اودنسه، دانمارک, چرا شما رفتی دانمارک داری زندگی میکنی؟ افکارت به دارد زندگی تو دهاتهای ایران و افغانستان و عربستانو اینجور جاها میخوره. تو رو چه به زندگی تو کشورهای متمدن.
شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ - ۲۳:۴۰