از عروسی تا دم مرگ؟ نه مثل گذشته

مجید محمدی ( جامعه شناس )

آنچه امروز از آن با عنوان طلاق خاکستری (طلاق در افراد بالای ۵۰ سال) یاد می‌شود و در ایران نیز آمار آن افزایش یافته‌است در جامعهٔ ایران بیشتر به صورت طلاق عاطفی (زندگی در زیر یک سقف اما جدایی عملی زن و شوهر) بروز و ظهور یافته‌است بدین معنا که دو دایرهٔ طلاق خاکستری و طلاق عاطفی برهم‌افتادگی قابل توجهی دارند.
 


بر اساس آمارهای سازمان ثبت احوال، آمار طلاق در زوج‌های بالای ۵۰ سال، بیش از ۶۵ سال و حتی بیش از ۷۵ سال در ایران در سال‌های دههٔ هشتاد در حال افزایش بوده‌است (نگاه کنید به سایت سازمات ثبت احوال) اما این جدایی‌ها بخش کوچکی از جدایی‌هایی است که عملا اتفاق افتاده‌است. همچنین طلاق عاطفی در زوج‌های جوان‌تر نیز افزایش یافته تا حدی که بر اساس برخی گفته‌ها آمار آن دو برابر طلاق  رسمی است. (خبر آنلاین، ۱۹ آذر ۱۳۸۹)

 
ازدواج در هیچ کجای این کرهٔ خاک از جمله ایران دیگر پیوندی ناگسستنی و مقدس نیست و افراد همان طور که این نهاد را می‌سازند آن را از هم می‌گسلند.
 
طلاق دیگر به ازدواج‌هایی خاص (دگرجنس‌گرایان)، سنینی خاص (زیر پنجاه سال)، اقشاری خاص یا مناطقی ویژه (شهرهای بزرگ) تعلق ندارد. همان طور مفهوم و شکل ازدواج تحول و تغییر یافته‌است (مثل افزایش بی سابقهٔ ازدواج مردان با زنانی مسن‌تر از خویش تا حد ده درصد از ازدواج‌های سه ماه اول سال ۱۳۹۱، فارس ۱۹ فروردین ۱۳۹۲). اما چرا پیوند کهنسالان که انتظار می‌رود نماد ثبات بیشتر باشد نیز به این جریان پیوسته است؟
 
طلاق خاکستری
 
طلاق خاکستری در ایالات متحده از دههٔ ۱۹۹۰ تا دههٔ ۲۰۱۰ از حدود یک به ۱۰ ازدواج به یک به چهار ازدواج رسیده‌است. افزایش طلاق در میان میانسالان و کهنسالان ناشی است از تغییر معنای ازدواج در جامعهٔ آمریکا نسبت به نیم قرن پیش. امروز ما با پدیده‌ای به نام ازدواج مبتنی بر فردیت مواجه هستیم که افراد به جای ایثار برای حفظ نهاد خانواده از آن انتظاراتی دارند که اگر برآورده نشود آن را منحل می‌کنند.
 
افراد از ازدواج تنها ثبات و امنیت احساسی و روانی اراده نمی‌کنند بلکه به دنبال رضایت شخصی و برآوردن و تحقق امیال و آرزوهای خود هستند. نقش‌ها انعطاف‌پذیر شده‌است و دیگر مرد خانواده تنها تامین‌کنندهٔ معیشت نیست تا زن نقش‌های خاصی را بر خود تحمیل کند یا به خاطر احساس بی‌ثباتی مالی به اجبار در زندگی خانوادگی باقی بماند. زن و مرد برای حفظ نهاد خانواده تا روزهای مرگ خود باید واقعا تلاش کنند و اگر نکنند این نهاد را از دست می‌دهند.
 
طلاق عاطفی
 
طلاق عاطفی در ایران غالبا ترجمهٔ همان طلاق خاکستری در جوامع غربی است که در بافت و زمینهٔ جامعهٔ ایران تحقق یافته‌است. زنان ایرانی در بخشی از قشرهای بالاتر، به حد گفته شده از انتظار از نهاد خانواده رسیده‌اند اما اکثریت آنها به علت فقدان شغل و استقلال مالی مجبور به ماندن در رابطهٔ ازدواج هستند.
 
همچنین دو عامل دیگر زنان ایرانی را در خانه نگاه می‌دارد: دادن حق حضانت به مردان پس از سنین اولیهٔ کودکان و عدم تقسیم اموال خانواده به دو طرف طلاق که هر دو علیه زنان عمل می‌کند و زن بلافاصله پس از خروج از نهاد خانواده از هر دو جهت متضرر می‌شود. به همین دلیل آنها رابطهٔ عاطفی خود را با شوهر خود قطع می‌کنند اما در منظر عمومی در قالب نهاد خانواده می‌مانند.
 
علل و ریشه‌ها
 
طلاق‌های عاطفی در ایران دو گونه علت دارند: علل اختصاصی و علل مشترک. علل اختصاصی همانا موجبات انتخاب این نوع طلاق در برابر نوع رسمی آن است. علل مشترک نیز همان علل عمدهٔ افزایش طلاق در ایران و دیگر جوامع هستند. برای علل مشترک به سه نکته می‌توان اشاره کرد: نکتهٔ اول تغییر وضعیت ذهنی و عاطفی افراد در نقاط چرخش زندگی و ارزیابی مجدد وضعیت پیوند ازدواج در این نقاط است. اما زنان و مردان ایرانی اکثرا با بازگویی مشکلات با هدف چاره‌یابی برای این مشکلات غریبه‌اند. آنها با امکان رجوع به مشاور خانواده برای مواجههٔ موثر با بحران‌های میانسالی یا بحران‌های ناشی از فرزنددار شدن نیز غریبه‌اند. بدین ترتیب نهاد خانواده به سوی فروپاشی پیش می‌رود.
 
نکتهٔ دوم بالا رفتن امید به زندگی است. کسانی که در سن ۵۰ یا ۶۰ سالگی هستند می‌توانند امید داشته باشند تا ۲۰ یا ۳۰ سال دیگر هم زنده باشند و این مدت برای تحمل یک پیوند سست شده یا رخوت‌انگیز یا سرد در حال تعلیق بسیار زیاد است. طلاق عاطفی حداقل تکلیف آنها را روشن می‌کند.
 
و نکتهٔ سوم مشکل همبستری در بسیاری از خانواده‌های ایرانی است. در شرایطی که زن و شوهر نمی‌توانند رابطهٔ موفق جنسی داشته باشند یا زن احساس تجاوزشدگی پیدا می‌کند- اگر مرد به خوابیدن با زن بدون رضایت وی اصرار داشته باشد- این احتمال هست که یکی از همسران بیرون از ازدواج به ارضای خود بپردازد که همسر دیگر حتما بدان سوء ظن می‌برد. در هر دو صورت جدایی عاطفی تشدید شده و به شکاف هرچه بیشتر زن و مرد منجر می‌شود حتی اگر دو طرف تصمیم بگیرند زندگی با هم را ادامه دهند.
 
در باب علل اختصاصی نیز به سه علت عمده می‌توان اشاره کرد: علت اول نگرش منفی جامعه به طلاق به‌ویژه زنان مطلقه است. افراد با ماندن در چارچوب خانواده از «حرف مردم» پرهیز می‌کنند و از فشار اعضای خانواده بر خود می‌کاهند. علت دوم، امکان بسیار پایین زنان بیوه برای ازدواج مجدد (نه همسر دوم یا سوم شدن) است. وقتی قرار نباشد ازدواج مجددی صورت بگیرد می‌توان در چارچوب همین ازدواج ماند به‌ویژه برای زنانی که میل جنسی آنها به دلیل بالا رفتن سن کاهش یافته‌است. دلیل سوم نیز عدم استقلال مالی زنان است (تنها حدود ۱۵ درصد از زنان ایرانی شغل بیرون از خانه دارند، همشهری، ۸ تیر ۱۳۸۹) که بسیاری از آنها نمی‌تواند در صورت جدایی خود را تامین کنند و برای آنها بهتر است در چارچوب خانواده بمانند.
 
پیامدها
 
ما هنوز از پیامدهای طلاق‌های عاطفی برای افرادی که این طلاق را تجربه می‌کنند چندان آگاه نیستیم. نمی‌دانیم که پیامدهای آنها برای خود افراد در سنین بالا و سعادت و خوشبختی آنها و نیز برای دیگر اعضای خانواده و جامعه چیست. همچنین نمی‌دانیم چه تعدادی از این افراد مطلقه دوباره بخت خود را در یک پیوند خانوادگی دیگر آزمایش می‌کنند. همچنین از میزان عوارض روانی طلاق عاطفی یعنی افسردگی و غیره اطلاع دقیقی در دست نداریم.
 
البته به دلیل کاهش نیروی این افراد و نیز ضرر و زیان مالی ناشی از طلاق می‌دانیم که این افراد دیگر نمی‌توانند خسارات وارده را جبران کنند. به همین دلیل این گونه افراد تلاش می‌کنند بازنشستگی خود را به تعویق بیندازند و در نیروی کار باقی بمانند حتی با درآمد کمتر. همچنین می‌دانیم که افراد میانسال و کهنسالی که تنها زندگی می‌کنند از لحاظ سلامت جسمانی به طور متوسط در وضعیت بدتری نسبت به افراد دارای زوج هستند چون کسی نیست که مواظب آنها باشد.
 
طلاق عاطفی راه را برای روابط عاطفی و جنسی بیرون از چارچوب خانواده نیز در سنین پایین‌تر باز می‌کند. تحقیقاتی در این مورد در ایران انجام نشده تا روشن شود پیامدهای روابط جنسی بیرون از خانواده برای مردان و زنانی که از نظر عاطفی از هم جدا شده‌اند چیست. شاید انجام این تحقیقات در ایران که روابط جنسی بیرون از خانواده جرم تلقی می‌شود و مجازات‌های شدیدی مثل سنگسار دارد غیر ممکن یا بسیار دشوار باشد.

رأی دهید
بنیامینا - وین - اتریش
بزرگترین عامل از بین رفتن اعتقادات مدهبی در بین خانواده های ایرانی می باشد.متاسفانه ما ایرانیها هم به راهی میرویم که دیگران رفتند.(اروپا و امریکا)
شنبه 31 فروردين 1392 - 20:04
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.