تجربه مهاجرت غیرقانونی به آمریکا از زبان یک ایرانی
بر اساس اطلاعات این اداره، از این ۲۵ نفر، ۲۰ نفر از مرز مکزیک، ۴ نفر از مرز کانادا و یک نفر از مرزهای ساحلی وارد آمریکا شدند.
داستان علی را از زبان خودش بشنوید
علی یکی از کسانی است که در سالهای اخیر از مسیر غیر قانونی وارد آمریکا شده است.
وی که نمیخواهد نام کاملش فاش شود، موافقت کرد ماجرای سفر خود را با بیبیسی فارسی در میان بگذارد.
او شش سال پیش جانش را به خطر انداخته و سفر خود را از ایران به آمریکا آغاز کرد.
علی بار خود را بست و به فرانسه رفت. تا آنجا همه چیز برنامه ریزی شده بود. اما در مقصد بعدی که مکزیک بود، سرنوشتش به دستان قاچاقچیانی افتاد که باید او را به خاک آمریکا وارد میکردند.
زمانی که علی به مکزیک رسید، نه کسی را میشناخت و نه به زبان انگلیسی و یا اسپانیایی مسلط بود.
او میگوید اگر کسی در مکزیک به دنبال افرادی باشد که مهاجران را از مرز به آمریکا وارد میکنند، با کمی جستجو میتواند آنها را به راحتی پیدا کند.
فردی ایرانی در مکزیکو سیتی، رابط میان علی و قاچاقچیان شد و اینگونه بود که ماجرای پرفراز و نشیب سفر علی به آمریکا شش سال پیش، با پرداخت ۵ هزار دلار به قاچاقچیان آغاز شد.
اتوبوس، جاخواب و ایست بازرسی
سه هفته بعد از دیدار علی با رابط ایرانی، به او خبر رسید که آماده حرکت هستند.
قاچاقچیان به سراغش آمدند و از او خواستند که تمامی وسائل اش را به جا بگذارد.
سالانه هزاران نفر جان خود را برای عبور از مرزهای آمریکا به خطر میاندازند
او میگوید همه چیز با سرعت انجام میشد.
"همه با تلفن هایشان صحبت میکردند و هماهنگ میکردند که همه چیز زیاد معطلی نداشته باشد و همه چیز سریع انجام بشود."
او را به محلی بردند که اتوبوسی منتظرش بود. دست کم ۱۵ نفر دیگر در اتوبوس بودند. به نظر او همه آنها میخواستند از مرز رد شده و وارد آمریکا شوند.
قاچاقچیان قوانین جدی داشتند. داخل اتوبوس، علی حتی نمی توانست به عقب برگردد و به افرادی که پشت سرش بودند نگاه کند.
بعد از آن نوبت به اتوبوس دوم رسید.
اینجا دیگر نشستن روی صندلی به حالت معمولی خارج از بحث بود. آنها را داخل محفظه ای به نام "جاخواب" جا دادند.
"طول و اندازه جاخواب به اندازه یک نفر است. نمیشود در آن دراز کشید و یا ایستاد. شش نفر ما را در آنجا جا دادند."
این محفظه هواکشی داشت که زمانی که کولر اتوبوس در آن روشن بود، فعال میشد و به کسانی که داخل آن بودند اجازه تنفس میداد.
هر نفر تنها دو یا سه سانتیمتر میتوانست دست و پای خود را تکان دهد. هواکش را زمانی که اتوبوس به ایستهای بازرسی میرسید، خاموش میکردند که توجه نیروهای امنیتی را جلب نکند.
آنطور که علی به یاد می آورد، آنها از چهار یا پنج ایست بازرسی رد شدند.
اما چند ساعت نشستن در آن محفظه، بدون تحرک، کار دشواری بود.
علی میگوید: "گفتنش شاید راحت باشد، باید یک بار مجبور باشید، یک ساعت به طور ثابت بشینید. ما شش ساعت نشستیم. وقتی پیاده شدیم، همه افتادیم. عضلههایمان خشک شده بود."
قاچاقچیان چند بار خودرویی را که با آن مهاجران را جابجا میکردند، عوض کردند. آنها را در مدت زمان کم، از خانه ای به خانه دیگر بردند تا ردی از آنها به جا نماند.
به گفته علی، همه این تغییر مکانها طوری انجام میگرفت که آنها کمترین تماس را با محیط خارج داشته باشند.
به خانه سوم که رسیدند، آنها را به مدت دو شب در خانه ای "متروکه و کثیف" نگه داشتند.
مسیر مرگبار رودخانه
علی میگوید به دلیل اینکه تماس کمی با خارج داشت، نمیتواند روی نقشه دقیقا بگوید از کدام منطقه مرزی عبور کرده است.
اما به هر حال در مسیر، رودخانه ای قرار داشته است که برای ورود به خاک آمریکا، باید از آن عبور میکردند.
علی میگوید یکی از قاچاقچیان از درون ساکش قایقی را درآورد و با تلمبه بادی آنرا باد کرد، چیزی که تعجب و نگرانی او را برانگیخت.
"هرچقدر که باد میخورد، من دیدم قایق همه جایش پاره است. مثل کارتونها که قایق پاره را با چسب زبدر میزنند، شاید نزدیک به هفت یا هشت چسب روی آن زد."
در حالی که گروه برای عبور از رودخانه آماده میشدند، یکی از مهاجران که علی گمان میکند اهل گوآتمالا بود، تصمیم گرفت مسیر رودخانه را شنا کند.
جریان آب در رودخانه تند بود و همزمان باران هم میبارید.
مرد گوآتمالایی لباسش را به دست گرفت و تن را به آب زد.
علی میگوید چند ثانیه ای بیشتر نگذشت که هیاهوی او بلند شد و کمی بعد هم آب او را با خود برد.
قاچاقچیان هم در ساحل اشاره میکردند که کاری برای او نمی توانند انجام دهند.
بقیه مهاجران با قایق از آب رد شدند.
به سمت هیوستون
بعد از طی مسیر خطرناک رودخانه، ۱۵ نفر از مهاجران را در یک وانت سوار کردند و روی آنها را پوشاندند.
طمع رد کردن تعداد بیشتر مهاجر برای درآمد بیشتر، باعث لو رفتن آنها شد، چراکه وزن بالای خودرو باعث شد پلیس مرزی آمریکا آنها را شناسایی کند.
علی میگوید قاچاقچیان که کار خود را بلد بودند، حرفه ای عمل کردند. ماشین را در حالت حرکت رها کرده و خودشان از آن بیرون پریدند.
پلیس مرزی بعد از جستجو در داخل ماشین، آنها را دستگیر کرد و به بازداشتگاه برد.
علی میگوید برای اولین بار در آن لحظه بود که رعایت حقوق بشر را در برخورد پلیس مرزی آمریکا با خود و گروهی که همراهش بودند مشاهده کرد.
او میگوید به آنها دستبند نزدند و بدرفتاری نکردند. در صورتی که در میان آنها فردی به زبان انگلیسی مسلط نبود، مترجم در اختیارش میگذاشتند.
علی در زمان دستگیری، از دولت آمریکا درخواست پناهندگی سیاسی کرد. پرونده او را یک وکیل بر عهده گرفت.
بعد از گذشت شش ماه، درخواست او پذیرفته شد و به قول خودش از آنجا "پاک" بیرون آمد.
بعد از طی مراحل قانونی، او برای برای همسر و پسرش درخواست مهاجرت کرد و اکنون آنها هم در کنار او در آمریکا زندگی میکنند.
زندگی عادی
روزی که علی از بازداشتگاه خارج شد ۵۵ دلار در جیب بیشتر نداشت، که ۵۰ دلار از آن را هم به ایرانی دیگری داد که در آنجا احتیاج به پول داشت.
این روزها اما او از طریق رانندگی، زندگی خود و خانواده اش را تامین میکند. آنها در خانه ای در حومه واشنگتن زندگی میکنند.
خانه شان حس و حالی کاملا ایرانی دارد. دکور آن را مبلمان به سبک ایرانی و فرشهایی با طرحهای ایرانی تشکیل میدهند.
در تریلی اش که مینشینیم، از سفر به نقاط مختلف در آمریکا و دیدار با افراد جدید و مختلف میگوید.
علی میگوید رانندگی در کشور بیگانه دشواریهای خاص خود را دارد، اما، این بهترین راه برای شناخت مملکتی است که به آن مهاجرت کرده است.
آمار مهاجرت غیرقانونی به آمریکا در سال گذشته
بر اساس آماری که سخنگوی اداره گمرک و حفاظت مرزی آمریکا در اختیار بیبیسی فارسی قرار داده است، در سال ۲۰۱۱ میلادی، ۲۵ نفر ایرانی به طور غیر قانونی وارد آمریکا شدند.
این آمار شامل کسانی میشود که اداره گمرک آنها را شناسایی کرده است. احتمال میرود تعداد واقعی مهاجران بیشتر باشد.
از این ۲۵ نفر، ۲۰ نفر از مرز مکزیک، ۴ نفر از مرز کانادا و یک نفر از مرزهای ساحلی وارد آمریکا شده اند.
در مقایسه با کشورهای دیگر در خاورمیانه، تعداد ایرانیهای مهاجر نسبتا بالاتر بوده است.
در همین مدت از افغانستان ۲ نفر، تاجیکستان ۱۳ نفر، عراق ۲ نفر و از امارات ۱ نفر از مرزهای آمریکا غیر قانونی وارد شدند.
تعداد مهاجران اهل ترکیه با ایرانیها برابر بوده است.