دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۱۲ می ۲۰۰۸
ایرانیان باستان، سرآمد پوشاک و پارچه در جهان
ایرانیان از بیش از 10 هزار سال پیش دارای تمدن بودهاند. از این رو، ریشهی بسیاری از دستاوردهای بشر را در این تمدن میتوان یافت. برای مثال، نخستین ابزار ریسندگی و بافندگی در غار کمربند، نزدیک بهشهر، یافت شده است که به 7 هزار سال پیش از میلاد مسیح بازمیگردد. به علاوه، در قدیمیترین بخشهای شهر باستانی شوش، که در خوزستان قرار دارد، سوزنهای سوراخدار پیدا شده است.این دستاوردهای و نوآوریهای دیگری که در دورانهای بعدی رخ داد، صنعت پارچه و پوشاک ایران را پیشتاز و سرآمد جهانیان کرد. جالب است بدانید اسکندر مقدونی، با آنکه به ایران حمله و آن را اشغال کرده بود، لباس ایرانی میپوشید. در این جا به برخی از نوآوریهای ایرانیان در زمینهی پوشاک و پارچه اشاره میشود.کت و شلوارایرانیان نخستین مردمانی بودند که کت آستیندار و شلوار میپوشیدند. مردمان تمدنهای دیگر، بابلیها، آشوریها، یونانیها و رومیها، شلوار نمیپوشیدند و حتی یونانیها ایرانیان را به خاطر شلوارهای رنگیشان مسخره میکردند. ایرانیان حتی نوعی شلوار ویژهی سوارکاری نیز داشتند که تنگ و چسبان بود و اغلب از چرم ساخته میشد.شلوار در اصل شروال خوانده میشد. عربها آن را سروال نامیدند و جمع آن را سراویل میگویند. در ترکی و کردی نیز شروال گفته می شود. مجارهای آن را شلواری (Schalwary) میگویند. به زبان لاتین، سارابارا (Sarabara) گفته میشد. واژهی انگلیسی Pajama (پاجاما) از واژهی پای جامه ساخته شده است که از واژههای فارسی کهن است.پوشش زنانایرانیان از دیرباز به پاکدامنی اهمیت میدادند و زنان ایرانی پوشیده با چادر یا پوششهای دیگری که بخشهایی از موها را میپوشاند و تنه را در بر میگرفت، در میان مردان ظاهر میشدند. در یک مهر سنگی استوانهای که از دورهی هخامنشی برجای مانده و اکنون در موزهی لوور فرانسه نگهداری میشود، شاهزادهی ایرانی و ندیمههایش دیده می شود که شاهزاده چادر و ندیمهها سرپوش دارند. در طرحی که روی سنگی در ارگیلی ترکیه نقش بسته است، زن ایرانی باپوشش چادر و سوار بر اسب دیده میشود. حتی سرپوشهای پارچهای دورهی هخامنشی از زیر برفهای منطقهی پازریک روسیه پیدا شده است. (یادآوری میشود، سرزمینهایی که نام بردیم، بخشی از امپراطوری پهناور پارسها بودند.)
اثر یک مهر هخامنشی که در موزهی لوور فرانسه نگهداری میشود.
تصویر بازسازی شده با رایانه
گلدوزینقش زدن بر پارچه و لباس از دیرباز در ایران مرسوم بود. در تابوت سنگی اسکندر که در موزهی استامبول نگهداری میشود، ایرانیان شلوارهایی با پارچههای زیبا پوشیدهاند که طرح دار و گاهی نقشهایی از گلها دارند. گلدوزی در دورهی صفویه به شکوفایی رسید به نحوی که هنرمندان روم شرقی (امپراتوری بیزانس) طرحهای ایرانی را بر لباسهای فاخر نقش میزدند. حتی ریشهی عنصرهای اصلی گلدوزی امروزی نیز به ایران بازمیگردد که از راه کشورهای ساحل دریای مدیترانه به ایتالیا و اسپانیا رفته و بعدها در سرزمینهای دیگر مورد توجه قرار گرفته است.
خشایارشاه و همراهانش
ابریشم ایرانیبافتن پارچه از ایران آغاز شده و تا دروهی صفوی از مهمترین فرآوردههای صادراتی ایرانیان بوده است. با آن که بافت ابریشم به چینیها بازمیگردد، ابریشم ایرانی در دورهی ساسانیان به چنان کیفیت و ظرافتی رسیده بود که چینیها نیز از ایران پارچهی ابریشمی وارد میکردند. برخی از پارچههای ایرانی که ویژهی اسقفها تهیه شده، هنوز در گنجینههای کلیساهای اروپا نگهداری میشود.ردپای شکوه صنعت پارچهبافی را در واژههای ایرانی که به زبانهای مختلف راهیافته است، میتوان پیدا کرد.در زبان عربی: دیباج (از واژهی دیباگ به مفهوم زری ابریشمی) و استبرق (از واژهی ستبرگ به مفهوم نوعی پارچهی ابریشمی)در زبان انگلیسی: Tafta (از واژهی تافته به مفهوم نوعی پارچهی ابریشمی) Chintz (از واژهی چیت به مفهوم نوعی پارچه)در زبان روسی: Izarbaf (از واژهی هزارباف به مفهوم پارچهی زری گلابتون) و Partcha (از واژهی پارچه)لباس ورزشایرانیان نخستین مردمانی هستند که از لباس ورزشی استفاده میکردند. چوگان ورزش باستانی و مورد علاقهی ایرانیان بود. چوگان بازان نوعی پیراهن نیمآستین و شلوار تنگی میپوشیدند تا هنگاه بازی راحتتر باشند. جنس پیراهن چوگان بازی را نیز نوعی انتخاب کرده بودند تا کمتر عرق کنند. انگلیسیها در سالهای استعمار هندوستان در آن سرزمین با چوگان و لباس نیم آستین آشنا شدند و آن را به خود به اروپا بردند که بعدها به آمریکا نیز راه یافت و به تیشرتهای امروزی منجر شد.لباس شوایههادر دورهی اشکانیان و ساسانیان مردان جنگی خود و اسبانشان را زره پوش میکردند. در تاق بستان، در کرمانشاه، سربازی زرهپوش سوار بر اسب زرهپوش بر پهنهی سنگ کندهکاری شده است که با دیدن آن به یاد شوالیههای اروپایی میافتیم. در واقع، شوالیههای اشکانی سرمشق شوالیههای اروپایی قرار گرفتند.
شوالیه ساسانی
نوآوریهای دیگردستکش: گزنفون، تاریخنگار یونانی با ایرانیانی روبهرو شده بود که دستهایشان را در پوستهای ضخیم و قابهایی نگه میداشتند. نمونههایی از دستکشهای زینتی در موزهی ایران باستان نگهداری میشود.انوع کلاه: ایرانیان از دیرباز کلاههای گوناگونی میپوشیدند که نشاندهندهی موقعیت اجتماعی آنان بود. کلاه پاپها و حتی تاج برخی از پادشاهان قدیم اروپا، برگرفته از کلاه و تاج پادشاهان ایران است.چکمه : پوشیدن چکمههای چرمی از زمان هخامنشیان مرسوم بود و حتی ژوستینین، امپراتور روم شرقی، چکمههای ایرانی میپوشید.شال: هنوز هم در زبان انگلیسی به همین نام خوانده میشود (shawl) و نوع مردانه و زنانهی آن هر دو نوآوری ایرانی هستند.
آن سه خرمند: طرحی از سه مغ زردشتی که برای شست و شو و معطر کردن عیسی مسیح(ع) دعوت شده یودند. این تصویر موراییک، بر دیوار کلیسای سنت اپالینار در شهر راون ایتالیا نقش بسته است.
منبع : سایت گوناگون
شجاعتی - ایران - ایران |
از کی تمدن بین النهرین شوش جز امپراطوری ایران شده؟ حالا که تخت جمشید قلابی ونیمه کاره (مراجعه شود به فیلم تختگاه هیچ کس پورپیرار)از آب در آمده می خواهید با اینها تمدن درست کنید!!!!!!!!!!!!!!!! |
جمعه 4 بهمن 1387 |
|
وارث با قلندران نشسته - میلان - ایتالیا |
قابل توجه خانم هایی که تا از ایران خارج میشوند و کشف حجاب میکنند و میگویند ما ایرانی هستیم نه مسلمان. حتی این موارد را در شاهنامه سترگ فردوسی نیز میتوان دید |
جمعه 4 بهمن 1387 |
|
rezanl - هلند - امستردام |
اره ولی میدونید از صدقه سر نظام اسلامی اون روسری و چادر سیاهی که سر بعضیها مثل فاطمه رجبی هست ساخت جمهوری اسلامی کره هستش !
جدی میگم |
جمعه 4 بهمن 1387 |
|
Mehrdadpars - آلمان - دوسلدورف |
در قسمتی که در مورد نجیب بودن زنان ایرانی در هزاران سال قبل نوشته شده شخص نویسنده برداشت بسیار غلطی از نجابت زنان داشته است که داشتن یک تکه پارچه را روی سر یک زن دلیلی برای نجیب بودن زنان میداند . . . من به هیچ عنوان در هیچ یک از آثار بدست آمده تاریخی تا به حال نه وصفی از چادر سر کردن زنان ایرانی خوانده ام و نه دیده ام . صد البته اگر به موزه بزرگ بریتانیا در لندن تشریف ببرید و آثار و نقشهای ایران باستان را کمی با دقت ملاحظه کنید صدها بار این ادعا را مشاهده خواهید کرد . در ضمن در آن تصاویر بالا به آن تکه پارچههایی که زنان زیر کلاه خود آویزان میکردند به هیچ عنوان و مفهوم چادر گفته نمیشود . . . و البته که این نمونه لباس زنان در بسیاری از اقوام دیگر هم وجود داشته که هم اکنون بازماندگان آنها در قلب اروپا زندگی میکنند . . . به این ترتیب میتوانیم بگوییم که کفشهای مردان در 10000 سال پیش شباهت بسیاری یه نعلین داشته و کلاه مردان همان عمامه بوده و پارچههایی که روی خود میانداختند همان عبا بوده . . . و در نهایت در آن زمان خود اشکانیان همه از دم آخوند بوده اند و زنان هم همه از دم فاطی کماندوی بو گندوی عقده ای و دشمن تمدن ایرانی . . .
|
جمعه 4 بهمن 1387 |
|
mohammad.r.k - ایران - تهران |
شجاعتی - ایران - ایران
من آن فیلم رو دیده ام اما در طی 2500 سال خیلی عوامل طبیعی و غیر طبیعی می تونسته روی آن بنا تاثیر بگذارد.
بنابر این نباید زود قضاوت کرد. |
جمعه 4 بهمن 1387 |
|
atoosairan - بلژیک - کنوکه |
واقعا درود بر تمدن و فرهنگ اصیل ایرانی و ننگ و مرگ بر آنانی که نتوانستند و نمیتوانند این تمدن را ببینند.با خوندن هر چه بیشتر این نوشته ها میتونم مطمئن تر از اول بگم که ایران در دنیا حرف اول رو میزده و همه چیز از ابتدا مال ایرانیان بوده و تمام بدبختی ما با پیدایش اسلام در ایران شروع شد.به امید روزی که ریشه اسلام ،دینی که عقل ایرانیها رو دزدیده حداقل در ایران بخشکه. |
جمعه 4 بهمن 1387 |
|
mlowes - .... - ... |
وارث با قلندران نشسته - میلان - ایتالیا
در این بحثی نیست که چادر (البته نه به این شکل مفتضح امروزی) مربوط به ایرانیان بوده. حتی در کهن ترین فرش دستباف ایرانی که قدمتی حدود 3000 سال دارد تصویر یک شهبانوی ایرانی با چادری بسیار فاخر دیده میشه که همراه با ندیمه هاش مشغول نگریستن به چندین شمع هستند. اما این چه ربطی به پوشش چادر امروزی داره.
پس اگر اینطوره ما هم مثل نیاکانمون با اسب و خر و الاغ از این به بعد سفر کنیم که چه خبره در دوره ای بسیار طولانی چنین میکردیم.
انسانهایی موفق خواهند بود که تغییر کنند. تغییر نشانه پیشرفت و مبارزه با حماقت است. من مطمئنم که شما هم با این نظر من مخالف نیستید. به علاوه مساله ای را که باید امروزه در نظر بگیریم اینه که بی حجابی شده نوعی مبارزه با حکومت دیکتاتوری. درست مانند آرایشهای تند خانمها یا موهای عجیب و غریب آقایون. اتفاقا بعضی اوقات که به شیوه پوشش مردم در ایران از طریق عکس نگاه میکنم شباهت بسیار زیادی با مد سیاهپوستان داره. برای اینکه سیاهپوستان هم دوران مبارزه را طی کردند. و همواره میخواستند به چشم بیان. دقیقا همین کار را هم امروزه مردم ما در ایران میکنند.
--------------
کاربر گرامی
لطفا نام شهر و کشور محل زندگی خود را به طور صحیح بنویسید.در غیر اینصورت از درج نظرات شما در آینده معذور خواهیم بود.
با تشکر |
جمعه 4 بهمن 1387 |
|
dastopaaa - روسیه - مسکو |
نامه یزدگرد سوم به عمر
از سوی شاهنشاه ایران، یزدگرد به عمرابن خطاب خلیفه تازیان
تو در این نامه ما ایرانیان را به سوی خدای خود که "الله اکبر"نام داده اید، می خوانید و از روی نادانی و بیابان نشینی، خود بی آنکه بدانید ما کیستیم و چه می پرستیم، می خواهید که به سوی خدای شما بیاییم و "الله اکبر" پرستشویم.
شگفتا که تو در پایه خلیفه عرب نشسته یی ولی آگاهیهای تو از یک عرب بیابان نشین فراتر نمی رود. به من پیشنهاد می کنی که خدا پرست شوم. ای مردک، هزاران سالست که آریاییان در این سرزمین فرهنگ و هنر، یکتا پرست می باشند و روزانه پنج بار به درگاهش نیایش می کنند. هنگامی که ما پایه های مردمی و نیکو ورزی و مهربانی را در سراسر جهان می ریختیم و پرچم "پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک" را در دست داشتیم، تو و نیاکانت در بیابانها می گشتید و مار و سوسمار می خوردید و دختران بیگناهتان را زنده بـــــه گور می کردید.
تازیان که برای آفریده های خدا ارزشی نمی شناسند و سنگدلانه آنها را از دم تیغ می گذرانند و زنان را آزار می دهند و دختران را زنده به گور می کنند و به کاروانها می تازند و به راهزنی و کشتار و ربودن زن و همسر مردم دست می زنند، چگونه مارا که از همه این زشتیها بیزاریم، می خواهند آموزش خدا پرستی بدهند؟
به من می گویی که از آتش پرستی دست بردارم و خدا پرست شوم؟ ما مردم ایران، خدا را در روشنایی می بینیم. فروغ و روشنایی تابناک و گرمای خورشیدی آتش در دل و روان ما، جان می بخشند و گرمی دلپذیر آنها، دلها و روانهای ما را به یکدیگر نزدیک می کنند تا مردم دوست، مهربان، مردم دار، نیکخواه باشیم و رادی و گذشت را پیشه سازیم و پرتو یزدانی را در دلهای خود هماره زنده نگهداریم.
خدای ما "اهورا مزدای" بزرگ است و شگفت انگیز است که تازه شما هم او را خواسته اید نام بدهید و "الله و اکبر" را برای او بر گزیده اید و او را به این نام صدا می کنید. ولی ما با شما یکسان نیستیم، زیرا ما به نام "اهورا مزدا" مهرورزی و نیکی و خوبی و گذشت می کنیم و به درماندگان و سیه روزان، یاری می رسانیم و شما به نام "الله اکبر" خدای آفریده خودتان دست به کشتار و بدبختی آفرینی و سیه روزی دیگران می زنید.
شما از دل بیابانهای تفته و سوخته که همه روزگارتان را به ددمنشی و بیابان گردی گذرانده اید، برخاسته اید و با شمشیر و لشکر کشی می خواهید آموزش خدا پرستی به مردمانی بدهید که هزاران سالست شهریگرند و فرهنگ و دانش و هنر را همچون پشتوانه نیرو مندی در دست دارند؟ شما به نام "الله اکبر" به این لشکریان اسلام جز ویرانی و تاراج و کشتار چه آموخته اید که می خواهید دیگران را هم به سوی این خدای خودتان بکشید؟
امروز تنها نا یکسانی که مردم ایران با گذشته دارند آن است که ارتش آنها که فرمانبردار "اهورا مزدا" بوده، از ارتش تازیان، که تازه پیرو"الله اکبر"شده اند، شکست خورده اند و مردم ایران به زور شمشیر شما تازیان باید همان خدا را ولی با نام تازی بپذیرند و بپرستند و در روز پنج بار به زبان عربی برایش نماز بگذارند.
زیرا "الله اکبر" شما تنها زبان عربی می داند.
به تو سفارش می کنم به دل همان بیابانهای سوزان پر سوسمار خویش برگرد و مشتی تازی بیابان گرد و سنگدل را به سوی شهرهای آباد همچون جانوران هار، رها مکن و از کشتار مردم و تاراج دارایی آنان و ربودن همسران و دخترانشان به نام "الله اکبر" خود داری نما و دست از این زشتکاری ها و تبهکاریها بکش.
آریاییان، مردمی با گذشت، مهربان و نیک اندیشند. هر جا رفته اند تخم نیکی و دوستی و درستی پاشیده اند. از این رو از کیفر دادن شما برای نابکاریهای تو و تازیان، چشم خواهند پوشید.
شما با همان "الله اکبر" تان در همان بیابان بمانید و به شهرها نزدیک مشوید که باورتان بسیار هراسناک و رفتارتان ددمنشانه است.
یزدگرد ساسانی
برگرفته از نسک کارنامه دکتر کوروش آریامنش |
جمعه 4 بهمن 1387 |
|
farimahx - ایران - شیراز |
متاسفانه بعد از حمله عربهای سوسمار خور به ایران افت شدیدی هم در عرصه نو آوری و هم در اندیشه و خرد داشتیم.
به امید داشتن ایرانی با تفکرات و خلاقیتهای ایران باستان |
جمعه 4 بهمن 1387 |
|
mah1 - ایران - تهران |
شجاعتی - ایران - ایران. خیلی ن. ره مهمی داشتی. اول از همه هم نطق کردی؟ معلومه ایرانیم نیستی با اون شهرت. مطمئن باش نظر ندی کسی دلش تنگ نمیشه. |
جمعه 4 بهمن 1387 |
|
atoosairan - بلژیک - کنوکه |
دست و پا روسیه مسکو:
مرسی زیبا بود.فقط افسوس ... |
جمعه 4 بهمن 1387 |
|
alman-westfalen - ایران - ایزان |
شجاعتی - ایران - ایران
از کی تاحالا مزدوران اطلاعاتی و وابستگان حزب توده باستان شناس شدن.این اقا فقط یه دیپلم بزور داره .کتابهای دوازده قرن سکوت تلاش احم..نه این اقا (پورپیرا)برای پاسخ به کتاب دو قرن سکوت استاد زرینکوب است.این عنصر خودفروخته شدیدا دچار توهم شده تا جایی که می گوید غربیها تخت جمشیدروساختن.اخه بیکاربودن.اینا اگه می تونستن اول یه فکری به حال خودشون می کردن.امریکا هر جور شده می خواد بگه 400 سال تاریخ وتمدن داره درحالیکه برخی جیره بگیرهای جمهوری اخوندی سعی در تخریب 7000 سال تمدن ایران دارند.دراخر اینکه طبق مشکوفات جدید از جیرفت اولین تمدن بشری در ایران شکل گرفته نه بین النهرین. |
جمعه 4 بهمن 1387 |
|
shahram khosh maram - ایران - تهران |
شجاعتی - ایران - ایران
alman-westfalen - ایران - ایزان
باسلام. میشود به من بگویید اقای پورپیرار کی هستند. من در مورد ایشان متاسفانه هیچ چی نمیدانم. من مقاله های زیادی در مورد تاریخ ایران خوانده ام و فرصت این را خوشبختانه داشته ام که شنونده خیلی از سخنرانیها در کشورهای مختلف باشم. اما من متاسفانه اسم ایشان را تا قبل از امدن به این وب سایت نشنیده بودم. یکی دیگر از دوستان هم گفتند که نظرشان شبیه اقای پورپیرار هست ولی متاسفانه وقتی از ایشان خواستم کمی در مورد ایشان توضیح بدهند پاسخ ندادند. من بینهایت متشکر میشوم که اگر کسی درمورد ایشان اطلاعاتی دارند جواب سوالات مرادقیق بدهند.
1. ایشان ایا هنوز در قید حیات هستند یا در زمان شاه یا رضاشاه بوده اند
2.ایشان ایا باستانشناس هستند یا مورخ یا مقام اجرایی دارند یا...
3. ایا ایشان دارای تحصیلات اکادمیک هستند و اگر هستند در چه رشته ای و در کجا
با سپاس |
جمعه 4 بهمن 1387 |
|
آنتی اسلام - ایران - اهواز |
وارث با قلندران نشسته - میلان - ایتالیا
مسله روسری و حجاب یک مسله 100% شخصی است. مثل اینکه من به شما بگویم: باید آستی کوتاه بپوشی!!! اگر کسی حجاب بزند یا نزند به کسی لطمه میزند؟ یا به نفع کسی است؟؟؟ در آن زمان هم اگر کسی حجاب یا رو سری یا هر چیز دیگه ای میزد واقعاً به یک چیزی رسیده بود که این کار رو میکرد. دوست من، شما که خارج هستی و در یک جامعهء دموکرات زندگی میکنی دیگه چرا؟!!!! |
جمعه 4 بهمن 1387 |
|
TurKTaz - ترکیه - انکارا |
مه که تو ترکی نه در ایران و نه در ترکیه شروال نمی گیم البته از متون باستانی ترکی خبر ندارم |
جمعه 4 بهمن 1387 |
|
Hoja Verde - ایران - تهران |
شجاعتی - ایران - ایران
تو چه نسبتی با قوزی فیش فیش داری که به تمدن ایرانی توهین می کنی.تازه گیریم که قلابی باشه که نیست.نمی بینی این عظمتو که ایرانیان خردمند 2500 سال پیش چی ساخته اند.اگه قلابی باشه که باز هم جای تحسین داره.تازه اگه سازنده ی تخت جمشید یک جاعل باشه (که نیست) باز هم مورخین و باستان شناسان شاهکار بودن تخت جمشید رو ثابت کرده اند.در هر صورت در تاریخ خودش بی نظیره. |
جمعه 4 بهمن 1387 |
|
Surrender - دانمارک - شیلند |
شجاعتی - ایران - ایران
البته تمدن بین النهرین نیز تمدن بسیار باشکوهی بوده است، ولیکن تصور نمی کنم قسمت مربوط به حجاب زنان چندان مربوط به بین النهرین باشد!!
البته نکته ی قابل توجهی که وجود دارد این است که تمام کشورهایی که زمانی دارای تمدن بودند ،اکنون در حال پسرفت هستند و کشورهایی که تاریخی بس سیاه و بدون شهرت داشتند، اکنون جزو کشورهای ابرقدرت محسوب می شوند!
ما چنین *بودیم* چندان مهم نیست! ما چنین *هستیم* مهم است. |
شنبه 5 بهمن 1387 |
|
saeed1 - کانادا - تورنتو |
dastopaaa - روسیه - مسکو
از زمان فتح بابل توسط کورش کبیر ایرانیان شروع به جذب تمدن بین النهرین کردند. کورش شخصا به تمدن بابل احترام قایل شد.
ولی ساسانیان از جمله همین یزدگرد سوم با ایجاد سیستم بسته و سرکوب شدید
دگراندیشان زمینه ساز سقوط ایران شدند. وگرنه امکان نداشت که چنین امپراطوری بزرگی با ارتش قوی و تجربه هزاران ساله جنگی در مقابل مردمانی اندک شکست بخورد |
شنبه 5 بهمن 1387 |
|
datam - ایران - تهران |
آقا یا خانم شجاعتی - ایران - ایران دیگران به اندازه کافی بهت اعتراض اصولی کردند فقط بهت میگم خاک...که یقینا ایرانی نیستی
باید بدانی کوروش متولد شهر انشان ( انزان) 15 کیلومتری شمال غربی شوش بود . باید بدانی شهر تیسفون پایتخت غربی ایران بود . باید بدانی بیش از 95000 کتیبه از خزانه تخت جمشید بدست آمد که همگی نشان از ایرانی متمدن است که چشمان امثال تو و اسلامی های متحجر را کور میکنه.
تو برو یاوه های آن محمد کلاش را بخوان که گفته اسکندر مقدونی آدم مصلحی است یا اینکه در جواب یهودی که ازش در مورد ذوالقرنین پرسید گفت اسکندر ( همه میدانند اسکندر مفعول بوده )همان ذوالقرنین است . |
شنبه 5 بهمن 1387 |
|
farzande koroshe kabir - ایران - تهران |
mlowes
احسنت به صحبت های شما. دختران و پسران ما دارند با نوع حجابشون دارند مبارزه می کنند. با وجود این که خودم اهل این طور لباس پوشیدن ها نیستم ولی خیلی خوشحال می شم وقتی می بینم جوانان ما زیر بار این دیکتاتورها نمی رن. برای سلامتی همه شون دعا می کنم.
موفق باشید دوست عزیز |
شنبه 5 بهمن 1387 |
|
$persian$ - ایران - تهران |
dastopaaa - روسیه - مسکو
دمت گرم آریایی به خدا هنوزم بعد از 1400سال درد دل ایرانیای روشن فکر همینه |
شنبه 5 بهمن 1387 |
|
mehraeen - ایران - تهران |
شجاعتی - ایران - ایران
من فیلم تختگاه هیچکس پورپیرار بیچاره را دیدم . سراسر تناقض. برای نمونه ستونی که پورپیرار ادعا می کند قبلا وجود نداشته ( با استناد به عکسها ) و نتیجه گرفته نوشته داریوش بر آن قلابی بوده و پس از بازسازی نوشته شده است . ولی این مردک احمق که همه تاریخ را یک شبه دارد می نویسد و همه آنرا توطئه یهود می داند به خودش زحمت نداده که سری به تخت جمشید بزند و ببیند که آن ستون باز سازی شده در حقیقت نمونه بازسازی شده از ستون غربی است که به دلیل قرینه بودن از نمونه غربی بازسازی کردند و آنچه که بر ستون غربی داریوش نوشته بود بر ستون شرقی پس از بازسازی کپی کرده اند.
پورپیراراست و یک مشت حزب الهی و همچنین پان ترک متعصب . |
شنبه 5 بهمن 1387 |
|
mehraeen - ایران - تهران |
shahram khosh maram - ایران - تهران
پورپیرار هنوز زنده است و قبلا توده ای بوده و در کار انتشارات هست که به واسطه همین انتشارات گهگاهی در کتابهای تاریخی یک زیرنویسی هم میکرد ولی این آدم نان به نرخ روز خور که جمهوری اسلامی بدلیل کینه ورزی با پادشاهان تاریخ ایران به ویژه هخامنشیان که یهودیان را آزاد کردند شدیدا از وی حمایت می کنند . ایشان کلا منکر بخش بزرگی از تاریخ پیش از اسلام ایران هستند و اعتقاد دارد که یهودیان تاریخ پیش از اسلام را برای ایرانیان نوشته اند. از نطر ایشان ایران در بخش بزرگی از تاریخ پیش از اسلام به دلیل کشتار ایرانیان توسط یهود خالی از سکنه بوده و در کتاب 12 قرن سکوت ادعا می کند که مردم ایران 1200 سال زجر و سکوت کردند و منتظر هجوم اعراب بوده اند که توسط آنان گ.... شوند و اسلام بیاورند |
شنبه 5 بهمن 1387 |
|
alman-westfalen - ایران - ایران |
shahram khosh maram - ایران - تهران
دوست عزیز اقای پورپیرار یکی از عوامل اطلاعاتی ویکی از شکنجه گران وزارت اطلاعات است.این فرزند ناخلف با همکاری رژیم سعی در زیر سوال بردن تمدن ایران را دارد.هدف او و رژیم این است که بگوید ما اگر تمدنی داریم فقط بعداز اسلام بوده ولا غیر.از این فرد کتابهایی با عنوان دوازده قرن سکوت با تیراژ بالا در ایران چاپ کرده است.که البته بسیار زیرکانه نوشته شده و متاسفانه جامعه فرهنگی و اساتید اهل قلم در پاسخگویی به این شبه افکنی کوتاهی نموده اند.نمونه ای از تناقض در کتابها وگفتار این فرد مربوط به دوره ساسانیان :
درجایی وجود سلسله ساسانیان را انکار می کند ودر جای دیگر می نویسد ساسانیان به دست مسلمانان منقرض شدند.
دراخراینکه این فرد در پی لجنمال کردن تمدن ایران به دنبال هویت سازی برای نظام اخوندی می باشد.این رژیم برای ایجاد هویت جعلی برای خود ابتدا باید هویت 7000 ایران را که درتضاد با فرهنگ جعلی اخوندی است از بین ببرد ودر گام بعد هویت ساختگی خود را جایگزین کند.
ننگ براین خائنین |
شنبه 5 بهمن 1387 |
|
man iraniam - هندوستان - بنگلور |
شجاعتی - ایران - ایران
دوست عزیز با وجود7 درس خواندن دردانشگاه هنر هیچ گاه نامی ازاین اقا نشنیدم (چون اگربدونی دانشگاههای هنر بسیار انگشت شمارند درایران و همه اساتیدو می شناسند چون اکثرا اساتید پروازی هستند ) و هنوزهم بین اساتید این سوال هست که این اقا این نظریه ها را ازکجاش دراورده ؟
الان که ایران نیستم ولی دوستان هم درایران ازاینکه این اقا یه دفعه چطور درمجامع باستان شناسی ظاهر شده اظهارتعچب می کنند !!!ازطرف دیگردوست من حتی به تاریخ نویس ها هم نمی شود اعتماد کرد به قول بهرام بیضایی :گفته می شود که یزدگرد سوم فرارکرد وبه دست چوپانی کشته شد .چطور میتوان مطمئن بود که او یزگرد بوده درحالیکه معروف است که چهره شاه را به جزهمسرو وزیر ومحارم کسی ندیده بود چرا که او همیشه یک نقاب طلا برچهره داشته .با تعاریفی که ازجثه و قدرت شمشیر بازی او دراسناد هست چطور یک چوپان می توانسته شاهنشاه ایران را ازپای دراورد .ایا این امکان نیست که او چوپان راکشته و نقاب والبسه خود را به او پوشانید ه باشد ؟؟؟؟ برای مطالعه می تواننید فیلمنامه مرگ یزدگرد را بخوانید همه احتمالات دران به تصویرکشیده شده اند . |
شنبه 5 بهمن 1387 |
|
alman-westfalen - ایران - ایران |
نورالدین کیانوری (دبیر کل حزب توده / حزب کمونیست)، در کتاب خاطرات نورالدین کیانوری (انتشارات اطلاعات، تهران، ۱۳۷۱) در صفحات ۵۱۶ و ۵۱۷ ناصر بناکننده (پورپیرار) را اینگونه معرفی می کند: ناصر بناکننده، که پورپیرار امضا میکرد، پس از اخراجش از حزب در سال ۱۳۵۸ به علت خوردن پول حزب و کلاهبرداری از شرکایش در انتشارات نیل و بالاکشیدن حق التألیف آقای محمود اعتمادزاده (به آذین)، با نام مستعار ناریا به انتشار جزوههایی علیه حزب و بدگویی به شخص من، که دستور اخراج او را داده بودم پرداخت.
یکی از مهمترین ویژگیهای نوشتاری ناصر پورپیرار (ناصر بناکننده) وجود تناقضهای آشکار و عدم همخوانی نوشتار وی با اسناد و منابع تاریخی است. از آنجاییکه وی فاقد هرگونه مدرک دانشگاهی و آشنایی تخصصی با منابع تاریخی و باستانی است، بروز چنین تناقضهایی در نوشتار وی چندان دور از انتظار نیست. به عنوان نمونه وی در کتاب برآمدن اسلام، بخش دوم: بررسی اسناد ص ۲۶۹، مدعی میشود که «توطئه مشترک یهود و کلیسا و زمینداران عرب حریص خراسان و 'بقایای ساسانیان'» باعث فروپاشی بنی امیه شده است؛ و مدتی بعد، ادعا میکند که اصلا ساسانیان وجود خارجی نداشتهاند! در جایی مدعی است که منظور آیه ۱۰۳ سوره نحل، سلمان فارسی است و در جایی دیگر وجود سلمان فارسی را منکر شده و آن را ساخته یهود میداند! در جایی اسکندر مقدونی را به خاطر بر انداختن پادشاهی هخامنشیان میستاید و در جای دیگر منکر بروز جنگ بین هخامنشیان و اسکندر مقدونی شده و مدعی است که یهودیان داستان این جنگ را ساختهاند تا پوریم پنهان بماند و کسی نفهمد که ایران خالی از سکنه بوده است! از این نمونه، در نوشتار او بسیار است.
محمد تقی عطایی و علی اکبر وحدتی دو تن از منتقدین وی، معتقدند ادعای پورپیرار مبنی بر موهوم خواندن هویت تاریخی ایران و نسبت دادن آن به جعل و تحریف یهودیان، از مباحث دیرینه تبلیغات پان عربی است.
داریوش احمدی (کیانی) یکی از نویسندگان در زمینه باستانشناسی است که به نقد نظریات پورپیرار پرداخته و علاوه بر انتشار آنها در وبنوشت شخصی خود (فرهنگ ایران باستان)، جامع نقدهایش را در کتاب «هزارههای پرشکوه» منتشر کردهاست.
هوشنگ صادقی دیگر نویسنده توانایی است که تناقضها و غلطهای فاحش علمی پورپیرار را به شکلی بسیار گویا و قابل فهم برای تمامی افراد، در کتاب «کوروش و بابل» منتشر کردهاست. وی در این کتاب بخشهای مختلف کتابهای پورپیرار را در کنار هم گذاشته و موارد تناقض آنها با همدیگر و با منابع علمی معتبر را به خوانندگان نشان دادهاست.
در این بین، علیرضا افشاری، نویسندهای است که اگر چه خود یکی از منتقدان پورپیرار است، ولی تلاش نمودهاست نقدهای دیگران را نیز در کتاب «نقدهایی بر آرای ناصر پورپیرار، آشتی با تاریخ» جمع آوری و منتشر نماید.
امیر نعمتی لیمایی یکی دیگر از تاریخنگارانی است که به نقد آرای پورپیرار پرداختهاست. او به همراه داریوش احمدی در سال ۱۳۸۳ کتابی با نام ۱۲ قرن شکوه منتشر کرد و در آن به نقد دیدگاههای پورپیرار پرداخت.
محمد رضا ترکی از معدود افرادی است که به نقد نظرات پورپیرار در مورد تاریخ پس از اسلام ایران پرداختهاست. وی به نقد نظر پورپیرار در خصوص جعلی دانستن سلمان فارسی پرداخته و با بهره گیری از مطالب نوشته شده توسط پورپیرار به تناقضهای نوشتاری وی پرداختهاست
|
شنبه 5 بهمن 1387 |
|
alman-westfalen - ایران - ایران |
mehraeen - ایران - تهران
به هر حال در رد نظریه پورپیرار در مورد پوریم می توان دلایل زیر را بیان نمود :
۱- حتی اگر بتوان متون مقدس یهودیان را تا بدان درجه اعتبار بخشید که محتوی واقعیتهای تاریخ پنداشت حداکثر ۷۵۰۰۰ نفر در سراسر قلمروی هخامنشی کشته شده اند و نه بیشتر . این در حالی است که بر پایه ی اعتقاد پورپیرار این قتل عام ها موجب خالی گشتن شرق میانه از سکنه گردید . ایا کل جمعیت ساکن در قلمروی هخامنشی همین ۷۵۰۰۰ نفر بودند ؟
۲- بنا به نوشته ی کتاب استر این رخداد در زمان فرمانروایی خشایار شاه فرزند داریوش بزرگ رخ داده است . این در حالی است که پورپیرار مدعی ان می باشد که پوریم در روزگار داریوش بزرگ رخ داده است در حالیکه دلایل و سند دیگری غیر از گفته ی تورات در دست ندارد ؛ پس ناگزیر باید بپذیرد که پوریم به روزگار خشایار رخ داده است .
۳- پورپیرار در به اصطلاح تاریخ نوشته های خود به کرات یهودیان را به جعل ؛ دروغگویی ؛ فریبکاری و تاریخ سازی متهم می نماید اما هرگز بیان نمی دارد چرا کتاب مقدس انان را برای اثبات نظریات خود و از جمله نظریه ی پوریم سندی معتبر به شمار می اورد . ایا نمی توان چنین پنداشت که این جاعلان بزرگ داستان پوریم را نیز به دروغ ساخته و پرداخته باشند ؟
۴- اگر به راستی پوریم رخ داده باشد و ان هم با ان شدت و وسعت که پورپیرار یاد می کند تا بدان حد که تا به روزگار اسلام خالی از جمعیت ماند ؛ اسکندر که پورپیرار او را چونان قدیسان می ستاید و ذوالقرنین یاد شده در قران کریم می پندارد برای چه و چگونه به سرزمینی چنین وارد شد . و ان کلنی های یونانی نشینی که او در کتاب اشکانیان خود از انها به کرات یاد می کند چگونه پا گرفتند ؟
۵ - اگر به واقع پوریم رخ داده باشد چرا به غیر از تورات در هیچ یک از منابع اصلی تاریخ کهن و اثار نویسندگان ان روزگار چون هرودوت ؛ توسیدید ؛ کتزیاس ؛ دی نن ؛ مان تن ؛ پولی بیوس ؛ دیودور سیسیلی و ... حتی اشاره ای نیز بدان نشده است؟
انچه روشن است تا زمانی که پورپیرار پاسخی مستدل و مستند به این پرسشهای پنجگانه ندهد نمی توان نظر او در مورد پوریم را درست پنداشت . حال بماند که پورپیرار از سرنوشت یهودیان پیروزمند از جریان پوریم مورد ادعای او و همچنین هخامنشیان هیچگونه خبری نمی دهد .
دلایلی دیگر نیز در دست است که به روشنی عدم صداقت پورپیرار در ابداع این نظریه را روشن می دارد . چنانکه گفته شد پورپیرار گفته ی تورات مبنی بر کشته شدن ۷۵۰۰۰ نفر ( که البته ان را هم نمی توان پذیرفت ) را به کشتن تمام نفوس ساکن در قلمروی هخامنشی و از جمله سرزمینهای بزرگی چون ایران ؛ میان رودان ؛ فرارودان ؛ مصر و ... تعمیم می دهد . اما کشتار وحشتناک مردمان همان سرزمینها به توسط مغولان و همچنین تیمور لنگ را با وجود یادکرد افزون منابع متعدد از ان به هیچ می انگارد و حتی در پاسخ به یکی از خوانندگان تارنگارش انان را فراری دهندگان یهود به شمال افریقا و اروپا معرفی می نماید . این در حالی است که برابر با متون تاریخی ان عهد یهودیان حتی به وزارت حاکمان مغول نیز برگزیده می شدند و گهگاه چنان قدرت می یافتند که دستور قتل بزرگان و اندیشمندان مسلمان را صادر می کردند و همچنین اندیشه تبدیل کعبه به بتخانه را به سر می پروراندند . ( تاریخ وصاف ؛ ص۲۴۲) به هر ترتیب برای روشنگری بیشتر نمونه هایی از جنایات و همچنین ارقام کشته شدگان فجایع حمله ی مغول و تیمور از منابع تاریخی ان عهد بازگو می گردد :
۱- بر اساس گزارش عطاملک جوینی که خود در دربار مغولان صاحب منزلت و مقام بود و سرانجام نیز به دست یکی از انان ؛ ارغون ؛ به قتل رسید مغولان در شهر مرو « زیادت از صد هزار را شهید کردند » و « در جمله ی شهر چهار کس بیش نماند » ( جهانگشای جوینی ؛ ج۱ ؛ ص۱۳۱) میرخواند نیز در این باره گفته است که « به روایتی در شهر مرو بیش از دوازده تن و به روایت دیگر بیش از چهار تن نماند .» (روضه الصفا ؛ ج۲ ؛ ص۸۵۳)
۲- در نیشابور نیز وضع اسفناک بود و مغولان این شهر را چنان خراب ساختند که قابل زراعت و کشت گردد . بایسته است یاد گردد میرخواند بلخی شمار کشتگان این شهر را یک میلیون و چهل و هفت هزار نفر نام برده است و شمار زنده ماندگان را تنها چهارصد نفر بیان داشته است که البته کار همه ی انان به بردگی انجامیده بود . ( همان ؛ ص ۸۵۴) جوینی نیز بر زنده ماندن تنها چهارصد نفر از مردم این شهر صحه نهاده است و اورده است که مغولان سگ و گربه را نیز زنده نگذاشتند .(جهانگشای جوینی ؛ ج۱ ؛ ص۱۴۰ )
۳- بنا به نوشته ی حمدالله مستوفی در هنگام یورش هلاکوخان مغول به بغداد « هشتصد هزار ادمی کشته شد .» (تاریخ گزیده ؛ ص۵۸۹) نگارنده ی تاریخ وصاف نیز گفتاری مشابه گفتار فوق بیان داشته و اورده است که « افراط در قتل بغایتی انجامید که از خون کشتگان نهری بر صفت نیل ... روان شد .» ( تاریخ وصاف ؛ ص۳۸)
۴- به هنگام حمله ی امیر تیمور به اصفهان نیز بر اساس گزارش ابن عربشاه ؛ نگارنده ی کتاب زندگی شگفت اور تیمور ؛ و هاتفی ؛ سراینده ی تمرنامه ؛ به دستور این پادشاه ترک تبار کشتار عظیم برپا گردید (زندگی شگفت اور تیمور ؛ ص۴۹ و تمرنامه ) به گونه ای که « حداقل هفتاد هزار نفر بکشتند و از سرهای کشته ها در مواضع متعدد مناره ها ساختند . » ( روضه الصفا ؛ ج۲ ؛ ص۱۰۴۹) بقای بلخی نیز روایتی مشابه بیان داشته است اما رقم کشتگان را چهل هزار تن یاد کرده است . ( تذکره مقیم خانی )
۵- امیر تیمور در مازندران نیز چنین کشتار عظیمی برپا کرد و « ساری و امل را غارت و تالان فرمود و قتل عام نمود و چنان ساخت که در تمامی ممالک مازندران خروسی و ماکیانی نماند که بانگ کند و بیضه نهد . » ( تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ؛ ص۲۳۷) مشابه این روایت را میرخواند نیز در کتاب خویش اورده است . ( روضه الصفا ؛ ج۲ ؛ ص۱۰۶۱)
به هر ترتیب در این باره بسیار افزونتر از این می توان نوشت فقط این نکته یاد اور می گردد که هجوم مغول و همچنین تیمور چندان و حشتناک بود که تاریخنگاری چون ابن اثیر عرب تبار که خود شاهد فجایع مغولان بوده در مورد ان چنین نوشته است :
« چند سال از ذکر این حادثه خودداری کردم و به مناسبت عظمت ان ؛ از نوشتن ان کراهت داشتم . کیست که بر او نوشتن جز مرگ اسلام و مسلمین اسان اید و این کار را سهل و ساده پندارد . کاش از مادر نزاده بودم و قبل از این واقعه مرده و در اعداد فراموش شدگان معدوم شده بودم .» ( الکامل فی التاریخ ؛ ج۲۶ ؛ ص۱۲۵)
اما نکته این است که ایا ناصر پورپیرار ؛ این به اصطلاح تاریخنگار نواندیش ؛ می تواند پاسخ گوید چرا گفته ی یک شبه سند تاریخی مبنی بر کشته شدن ۷۵۰۰۰ نفر را به قتل عام کلیه ی مردمان شرق میانه به توسط یهودیان و هخامنشیان تعمیم می دهد اما کشته شدن میلیونی مردمان همین سرزمین به توسط مغولان و ترکان تیموری که گزارش ان در اسناد متعدد و پرشمار امده است را به هیچ می انگارد و حتی برپادارندگان ان فجایع را بانیان خیر بر می شمارد ؟
|
شنبه 5 بهمن 1387 |
|
yashar74 - ایران - تبریز |
shahram khosh maram - ایران - تهران
به لجن پراکنی های پان فارسا در مورد آفای پورپیرار زیاد اهمیت نده/ نمیگم همه حرفاش درسته/ ولی اکثرا واقعیتو نوشته/ 2 جلد اول(هخامنشیان و اشکانیان با تیراژ 3300 تو ایران چاپ شده ) و ساسانیان و پلی بر گذشته تو سنگاپور(وزرارت ارشاد مجوز چاپ نداده)
همه حرفش هم اینه که تاریخ ایران با کوروش غیر ایرانی شروع نمیشه و به ساسانیان هم ختم نمیشه/ و نوشته شاهان سه تا سلسله فوق غیر ایرانی بوده و .....
اگه اهل مطالعه هستی من کتابشو میتونم به شما هدیه کنم/ یه فیلم ؛تختگاه هیچ کس؛ هم هست که خالی از لطف نیست.
برای اطلاعات بیشتر به وب سایت https://naria5.blogfa.com مراجعه کنید
موفق باشید |
شنبه 5 بهمن 1387 |
|
rezanl - هلند - امستردام |
اضافه کنم!
در ادامه بیان حقایق قبلی و توضیح درباره حمایت کنندگان و افشای ماهیت و اهداف او، سلسله مقالاتی در مورد حامیان پورپیرار در اینجا ذکر می شود .
1. مهمترین حامی او در سطح ملی ، جناب وزیر ارشاد است . متاسفانه وزیر محترم از فرمان شورای جهانی یهود در خصوص سکوت کامل در برابر داده های جدید ، تبعیت نداشته و چپ و راست برای کتاب های ایشان ، مجوز چاپ صادر می نمایند . براستی که این اقدام مشکوک قابل تامل است . با توجه به اینکه آقای پورپیرار از فرماندهان ارشد و مامورین وزارت اطلاعات است ، این امر اصلا هم عجیب و دور از انتظار نبوده است .
2. دیگر صدا و سیمای خودمان است که شبانه روز دارد فیلم جعلی " تخت گاه هیچ کس ؟! " را نمایش می دهد . می بینیم که این سازمان دولتی هم زیرمجموعه ای از باند آقای پورپیرار است .
3. همچنین بخش خدمات اینترنتی این کشور نیز اسیر دست اوست و شاهدیم که وبلاگ آقای پورپیرار هنوز فیلتر نشده ولی وبلاگ های معظم ذوالقرنین از هر طرف فیلتر شده و تحت فشارند .
4. تمام نشریات این کشور ، تحت فرمان اوست و خصوصا برادر حسین شریعتمداری ، هر روز یک صفحه کامل روزنامه کیهان را به ابعاد رخداد پوریم اختصاص داده است . هیچ روزنامه ای در این کشور نیست که لااقل 1 صفحه کامل را به طور روزانه به موضوع پوریم و مطالب پورپیرار در این باره اختصاص نداده باشد .
5. وزارت اطلاعات نیز به دو دلیل از او پشتیبانی می کند: اولا او یک بازجوی کهنه کار وزارت خانه است و از ما شکایت کرده و ما به همین دلیل مثل کرم خاکی ، عرضه ظاهر شدن در ملا عام را نداریم و با اسامی مستعار و زنانه علیه او می نویسیم ؛ دوم مامورین وزارت اطلاعات با لباس شخصی ، CD های فیلم ضد ایرانی " تخت گاه هیچ کس ؟! " را به سرعت بین مردم پخش کردند و حالا بچه های 1 ساله هم می دانند تخت جمشید نیمه کاره است و تلاشهای چند قرنه ما در این زمینه ها ، حتی به قدر کشک هم ارزش ندارد . حیف آن همه زحمت اریک اشمیت مادر پیاله. |
شنبه 5 بهمن 1387 |
|
alman-westfalen - ایران - ایران |
yashar74 - ایران - تبریز
اگه دو زار سواد داری کامنت قبلی منو رو بخون و جوابی درخوربده.زیادهم به خودت فشار نیار چون هویتت برای همه رو شده.تو اگه قدرت تشخیص حقیقت رو داشتی شعار تجزیه طلبی نمی دادی.
برگرد باکو.درضمن من فارس نیستم من اذری هستم. |
یکشنبه 6 بهمن 1387 |
|
alman-westfalen - ایران - ایران |
yashar74 - ایران - تبریز
اگه دو زار سواد داری کامنت قبلی منو رو بخون و جوابی درخوربده.زیادهم به خودت فشار نیار چون هویتت برای همه رو شده.تو اگه قدرت تشخیص حقیقت رو داشتی شعار تجزیه طلبی نمی دادی.برگرد باکو. |
یکشنبه 6 بهمن 1387 |
|
yashar74 - ایران - تبریز |
alman-westfalen - ایران - ایران
من قصد دهن به دهن شدن با امثال شماها رو ندارم/ ولی خاطر نشان میسازم که تو ای 7-8 ماهی که کامنت میزارم یه با از تجزیه طلبی حمایت نکرده و نخواهم کرد/ پاینده ایران ولی نه با تعریف پان فارسا |
یکشنبه 6 بهمن 1387 |
|
وارث با قلندران نشسته - ایتالیا - میلان |
mlowes - .... - ...
آنتی اسلام - ایران - اهواز
اگر تغییر نشانه پیشرفت باشد بی گمان تغییر در پوشش نشانه پیشرفت نیست. آنهم پوششی برگرفته از افرادی که تمدن و هویت تاریخی مشخصی ندارند.
پوشش زنان ایران باستان نشانه ای از فرهنگ و باورهای آنهاست. باوری که میگوید برای برابری و نقش آفرینی زن در جامعه نباید به زن به عنوان محرک مرد نگاه کرد. اما بهره گیری از چهارپایان برای سفر نشانه نبودن دانش و فن آوری امروزی در آن زمان است. مسایل را با هم قاطی نکنید. متاسفم که فکر میکنید باقیافه ظاهری و رفتاری بسان آفریقائیان باید اعتراض کنید.
بله من هم میگویم پوشش مساله ای کاملا شخصی است. اما اگر کسی می خواهد پوششی مانند بردگان و زنانی که بعنوان تحفه فرستاده می شدند برگزیند آنرا به آزادی خواهی و ایرانی بودن و باستانی بودن و تمدن و ... ربط ندهد که کاملا با فرهنگ با شکوه ایرانیان نا آشناست.
همچنین با دیدگاه دوستان درباره یاوه های پورپیرار موافقم. مثلی هست که می گویند می خواهی معروف شوی با افراد بزرگ درگیر شو. ولی افرادی مثل پورپیرار بدانند که پاسخ به آنها سخن سعدی است که می گوید "کی شود دریا به پوز سگ نجس" |
یکشنبه 6 بهمن 1387 |
|
kooroshe hakhamanesh - ایران - تهران |
درود بر جد بزرگو گرامیه تمام ایرانیان واقعی،کوروش بزگ. |
یکشنبه 6 بهمن 1387 |
|
alman-westfalen - ایران - ایران |
yashar74 - ایران - تبریز
سواد و معلومات کم حضرتعالی اجازه نمیدهد که وارد مقوله نقد(یا به قول خودت دهن به دهن شدن)شوید. دفاع کورکورانه شما فقط یک معنی میتواند داشته باشدو ان کینه ورزی به قوم فارس است.شما در دفاع از پورپیرار به دنبال نمدی برای کلاه تجزیه طلبی خود هستید. |
یکشنبه 6 بهمن 1387 |
|
taraneh2008 - المان - هامبورگ |
نویسنده عزیز ممنون که ایران پرستی ولی برخی از نوشته های شما پایه علمی نداره.
ایرانیان باستان به فرهنگ بشریت خدمات زیادی کردند .جای شک نیست ولی کت و شلوار
و چادر از ابداعات ایرانیان نبوده. |
یکشنبه 6 بهمن 1387 |
|
shahram khosh maram - ایران - تهران |
alman-westfalen - ایران - ایران
mehraeen - ایران - تهران
yashar74 - ایران - تبریز
ممنون از توضیحاتی که در مورد اقای پورپیرار دادید. من سعی کردم در اینترنت در مورد زندگی ایشان مطالبی پیدا کنم اما متاسفانه من نتوانستم. این مسئله برای من بینهایت مهم هست. برای من مهم هست که در مورد اتوریته ایشان بدانم. اتوریته در حقیقت همان نفوذ اکادمیک ایشان هست. چون من باید اول بدانم که چقدر میتوانم روی نظرات ایشان حساب کنم. برای همین فکر میکنم که باید از افرادی که با نظرات ایشان موافقند و بنابر این تصور میکنم در مورد ایشان و نظراتشان بررسیهایی هر چند کوچک انجام داده اند بخواهم که اگر ممکن هست به این سوالات پاسخ دهند.
1. ایا ایشان تحصیلات دانشگاهی دارند یا خودشان در منزل مطالعات خود راانجام داده اند و به این نتایج رسیده اند.
2. ایا ایشان دوره های باستانشناسی گذرانده اند یا در تحقیقات باستانشناسی حضور داشته اند.
3.من تا انجا که فهمیده ام در مورد ترجمه کتیبه ها شبهاتی برای ایشان وجود دارد. ایا ایشان با زبانها و خطهای باستانی اشنایی دارند. کلا به کدامیک ازخطوط و زبانهای زیر که در حقیقت به نوعی به مسندات تاریخی ایران مربوط میشود تسلط دارند. خط میخی. زبان یونانی. زبان فارسی پهلوی. زبان یونانی. زبان عربی. زبان انگلیسی.
4. ایا ایشان نظرات خود را در کنفرانسها و یامجلات بین المللی مطرح کرده اند یا فقط به صورت کتاب و نوار هست.
yashar74 - ایران - تبریز. من بینهایت ممنون میشوم که به سوالات بالا جواب بدهید. من به وب سایتی که فرستاده بودید مراجعه کردم ولی کوچکترین مطلبی در مورد زندگینامه یا تحصیلات اقای پورپیرار در ان ندیدم.
باتشکر |
یکشنبه 6 بهمن 1387 |
|
alman-westfalen - ایران - ایران |
shahram khosh maram - ایران - تهران
دوست عزیز چند بار چند ادرس سایت گذاشتم ولی مدیران سایت از انتشار ان کامنتها جلوگیری کردند. با احترام به مدیران سایت دوباره چندادرس اینترنتی برایتان می گذارم:
https://www.naria2.blogfa.com/
https://zulqarnain.persianblog.ir/
https://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/main.htm
https://www.ariya.blogsky.com/
https://antipourpirarcollection.blogsky.com/
https://naria.blogspot.com/2007/10/blog-post_6638.html
https://www.tarhenoonline.com/fa/index.php?option=com_contenttask=viewid=52Itemid=2
با سپاس |
یکشنبه 6 بهمن 1387 |
|
yashar74 - ایران - تبریز |
shahram khosh maram - ایران - تهران
به آقای پورپیرار ایمیل بزنید و سوالاتتونو از خودش بپرسید یا تو موضوعات مطروحه کامنت گذاشته سوالاتتونو مطرح کنید. |
یکشنبه 6 بهمن 1387 |
|
shahram khosh maram - ایران - تهران |
alman-westfalen - ایران - ایران
mehraeen - ایران - تهران
yashar74 - ایران - تبریز
دوستان گرامی. خیلی ممنون. بینهایت از اینکه ادرس سایت https://naria5.blogfa.com را دادید متشکرم و ساعتها مطالب مختلفش را خواندم. من قبل از اینکه برداشتم را از سایت بگویم باید عرض کنم که خودم کتیبه ها را دیده ام و در کنفرانسهای خارجی شنونده بوده ام. حتی یکی از دوستانم که چینی هست با یک گروه امریکایی از دانشگاه کلمبیا در یک حفاری 4ماهه در مغولستان شرکت کرد و اطلاعات خوبی را در مورد نحوه کندوکاوهای باستانشناسی به من داد. شغل من هم جوری هست که باید مقالات متعدد و مختلفی را بخوانم و بر اساس اعتبار انها و متد تحقیقی نظراتم را به افراد مختلف از گروههای مختلف اجتماع ارائه دهم و باید مسوولیت نظراتم را به عهده بگیرم. من به کلاسهای گوناگون روش تحقیق و نوشتن مقالات رفته ام. البته رشته من تاریخ نیست.
من برای کوروش احترام فوق العاده ای قائل بودم که قطعا بخشی از ان به خاطر ایرانی بودنم هست ولی قسمت اصلی بعد از اینکه به اروپا امدم و با افراد مطلع صحبت کردم وکتابها و مقالات جدیدتری راخواندم شکل گرفت. تا اینکه من به تازگی متوجه شدم که نویسنده ای به نام اقای پورپیرار نظرات کاملا متفاوتی دارند. من واقعا علاقه مند بودم که باایشان و نظراتشان بیشتر اشنا شوم. و سعی بینهایت زیادی کرده ام که تا انجا که میتوانم بیطرفانه نگاه کنم.
1. اول باید بگویم که اقای پورپیرار نظراتشان را نوشته اند که همین کار از نظر من ارزش بسیار دارد. در ضمن در وب سایتشان دارند به سوالات جواب میدهند که جای تقدیر دارد.
2. شک ندارم که ایشان اکادمیک نیستند. خودشان هم در جایی نگفته اند که در دانشگاه بوده اند. اگر هم بوده اند به هیچ وجه دید اکادمیک ندارند. جمله زیر را ایشان در پاسخ اقای سهند در سه شنبه 17 اردیبهشت1387 ساعت: 13:48 نوشته اند
lt;< ادعا می کنم که درک معماری و هنر را در سلول های خود دارم. درست به علت همین موهبت الهی میراث مانده از پدر به رحمت خدا رفته است که در برخورد نخست با تخت جمشید و به خصوص پاسارگاد حقارت کلی دیدگاه معماری، ناتوانی در اجرا، انتخاب احمقانه ی فضا و مکان، بی هویتی و سرگردانی اندیشه و انتقال جاعلانه ی اجزا’ در آن دو مجموعه را دریافتمgt;>
دلیل بالا اصلا علمی و اکادمیک نیست. من و یکی از استادان انگلیسی وقتی میخواستیم یک مقاله بنویسیم سر دوجمله مدتها بحث کردیم. انتخاب جملات و کلمات در متون علمی اهمیت بسیار دارد که متاسفانه اقای پورپیرار انرا رعایت نکرده اند.
3. متاسفانه در نوشته هایشان بر خلاف رسم متعارف روزنامه نگاری و کتاب نویسی و یا مقاله نویسی که باید احترام و ادب رعایت شود حتی نسبت به نظر مخالف؛ ایشان انواع و اقسام توهینها را به کار برده اند. مثل موارد زیر
ص142
lt;< هنوز شیاد دروغ سازی بی آبروتر از پوپ به حوزه ی مسائل ایران نخزیده، هنوز متنی عوام فریبانه و بی معناتر، از سطور بالا، جز در کتاب پوچ آرتور پوپ در هیچ ماخذی دیده نشده و هنوز مادر بزرگی برای خواب نوه های اش قصه ای تا این مقیاس بی سر و ته نگفته، که پوپ در شرح قصر طاقدیس به هم بافته است. او با وقاحت کامل خرابه های بی هویت و بارها زیر و رو شده
کم ترین توصیف برای نویسنده ی سطور بالا، بخشیدن لقب توطئه گر و مجنون به اوستgt;>
ص190
lt;< هزل سرایی های موجود در باره ی هر یک از ملل روی زمین، از دلقک مآبانی صادر شده، که تماشاخانه هایی با نام و ظاهر دانشگاه های پرآوازه ی غرب، حقه بازانه آن ها را پروفسوران و محققان و شارحان و کاشفان پیش تاز در عقلانیت آدمی معرفی کرده اند!!!؟ gt;>
ص190
lt;<این است علائم آن عفونتی که انسان جست و جوگر حقیقت را به بیماری ساده لوحی مبتلا کرده است: آنکارا که در اسناد عثمانی نیز شرحی بر آن نیست و خشت کهنه ای را با عمر بیش از دو قرن در آن نمی یابیم، ...gt;>
ص 190
lt;< اینک دامنه ی رخنه ی اسرائیلیات، در متن و مندرجات آن کتب تاریخ تمدن، که در دانشگاه های سراسر جهان، تالیف، توصیه و یا تدریس می شود، از حوزه ی ایران و اسلام و شرق میانه درگذشته و چنان کپکی فرهنگ جهان را پوشانده gt;>
این نوع ادبیات خیلی شبیه ادبیات روزنامه کیهان است که پر از تنفر و سیاه ببینی هست. امکان ندارد شما چنین ادبیاتی را در کارهای افراد اکادمیک مثل دکتر شفیعی کدکنی یا مرحوم دکتر جعفر شهیدی ببینید. من بحثم را در کامنت بعدی ادامه میدهم و ممنون میشوم که نقد شما را در مورد نتیجه گیریهایم بشنوم. یاحق |
یکشنبه 6 بهمن 1387 |
|
shahram khosh maram - ایران - تهران |
alman-westfalen - ایران - ایران
mehraeen - ایران - تهران
yashar74 - ایران - تبریز
من کامنت قبلی را ادامه میدهم حتما سوالهایم را برایشان ایمیل میزنم و جوابشان را خدمتتان عرض خواهم کرد.
4. ایشان عقایدشان بعضی مواقع کاملا به چپ متمایل هست. مثل پاسخ ایشان در سه شنبه 9 مهر1387 ساعت: 2:52
lt;<. فلاکت سرمایه داری در مسدود بودن راه بازگشت است، دیگر نمی توانند به رقابت آزاد در تولید و از آن هم ناممکن تر به رعایت دموکراسی بورژوایی بازگردند. اولترا امپریالیسم در حال سقوط آزاد سریع و بدون چتر حمایت است. حادثه ای که چون افتادن پاره سنگ بزرگی از کهکشان، تا مدت ها جهان را در تاریکی وحشت از ناامنی و گرسنگی فرو خواهد برد و میلیون ها سرمایه دار از دماغ فیل افتاده را در کسب لقمه نانی به گدایی بی نتیجه واخواهد داشت. چنان که اینک با برنامه های حمایت بوش، به گدایی از مالیات دهندگان آمریکا مجبور شده اند. ممکن است که جهان سرمایه داری از این بحران نیز عبور کند، ولی سونامی سقوط با امواجی بلندتر باز خواهد گشت.gt;>
یا lt;< پشم و پیلی های شان در آغاز فصل سرمای جهان ریخته است و تمام این سلسله ی شقاوت و غرور در همه جا باید شاهد غضب خداوند باشند و بدانید که اگر غرب تمام دارایی خود را به آفریقاییان ببخشد، هنوز خون بهای یک دهم جنایات مرتکب شده در آن قاره ی مظلوم را نداده است. موعد فرا رسیده استgt;>
5. نوشته های ایشان نشان میدهد که به قران اعتقاد دارند و انقلاب اسلامی را پذیرفته اند.
ص169
lt;< جست و جوی مورخ در مراجع ادیان آسمانی، نقد تورات و انجیل و نیز اثبات آسان سلامت و صلابت و صحت قرآن، که تنها سند دینی غیر مخدوش است، gt;>
دوشنبه 16 اردیبهشت1387 ساعت: 1:32
lt;< ؟ حقیقت این که لااقل من به نمونه های کلاسیک اعتبار می دهم و از عوام زدگی می ترسم. بنا بر این و خلاف شما اعتقاد دارم که تکلیف رهبری و تظاهرات در انقلاب پر شکوه بهمن 57، از زمانی معلوم شد که کسی با نام و شناسه ی معین و معلوم، بر سر منبر ابتدا گفت انا لله و انا الیه راجعون gt;>
مهر1387 ساعت: 1:25
lt;< تبعیت از دعوت های قرآن، چه با قید حرمت و یا بدون آن، موجب رستگاری استgt;>
6.ایشان به شدت از یهودیان و مسیحیان متنفرند و انها را عامل اصلی جعل تاریخ میدانند. از انها با تحقیر یاد میکنند.
ص164
lt;< تذکر ساده ی آیه و کله پوک خواندن سران کنیسه و کلیسا، که می کوشند....gt;>
7. کلا سیستم دانشگاهی را قبول ندارند و در حقیقت کلا رشته تاریخ را که در دانشگاه داریم جعلی میدانند.
سه شنبه 9 مهر1387 ساعت: 22:32
lt;< در سرزمینی که کتیبه های تخت جمشید و نقش رستم آن جعلی است گیر داده ای به دکترای طرف؟!! وانگهی اشتباه نکن دکترای جعلی در علوم انسانی بسیار از دکترای واقعی با ارزش تر است، زیرا طرف پایان نامه ننوشته و مجبور نبوده مثل بعضی ها با اختراع سلمان فارسی دکترا بگیرد!gt;>
چهارشنبه 3 مهر1387 ساعت: 20:33
lt;< روزی که حساب رسی های فرهنگی در این سرزمین و جهان باب شود، لااقل پنجاه دپارتمان در دانشگاه های غرب که در زمینه ی ایران شناسی فعال بوده اند، به طویله تبدیل می شودgt;>
ص190
lt;< اینک دامنه ی رخنه ی اسرائیلیات، در متن و مندرجات آن کتب تاریخ تمدن، که در دانشگاه های سراسر جهان، تالیف، توصیه و یا تدریس می شود، از حوزه ی ایران و اسلام و شرق میانه درگذشته و چنان کپکی فرهنگ جهان را پوشانده، که خردمندان امروزین سرزمین های کهن، از چین و مصر و پهنه ی شرق میانه و هند و یونان و روم و نیز مردم آفریقا و روسیه و کشورهای نوپدید اروپا، فرانسه و آلمان و اسکاندیناوی و نیز افغانستان و ترکیه و ماوراء النهر و ژاپن و کره و حتی آمریکای شمالی و جنوبی و مرکزی، بدون استثناء، به ایکناسیو اولاگوئه ی حوزه ی خود نیازمندند، تا زندگانی و پیشینه آدمی از پشتیبانی عقلی بیش تری برخوردار شود و برای توضیح ساده ترین شیوه دیرینگی و حضور، مجبور به تکرار افسانه های شبه توراتی نباشند. باید مبنا و مبداء قصه های موجود را شکافت، به سراغ سازندگان نخستین آن ها رفت و به جست و جویی متوسل شد که سرانجام ثابت می کند، هزل سرایی های موجود در باره ی هر یک از ملل روی زمین، از دلقک مآبانی صادر شده، که تماشاخانه هایی با نام و ظاهر دانشگاه های پرآوازه ی غرب، حقه بازانه آن ها را پروفسوران و محققان و شارحان و کاشفان پیش تاز در عقلانیت آدمی معرفی کرده اند!!!؟gt;>
دوشنبه 15 مهر1387 ساعت: 22:10
lt;< . می خواستم نصایح شما را به گوش گیرم و به اقوالی مودب تر شوم، ولی خواندم که خاور شناسان معزز را «جنودِ در لباسِ گوسفند» نامیده اید!! حقیقت همین است. ما با انسان مواجه نیستیم که مراعات کنیم، چنان که آنان ما را انسان نپنداشته و بدون رحم و مکث، همه را در زمینه های گوناگون به باطلاق عمیق دروغ هل داده اند. کژدم اند لانه کرده در سجاف لباس های ما، باید با انبر گرفت و بر سرشان کوفت. الاغ خطاب «لطفا توقف کنید» را نمی فهمد، باید بشنود که «هش»! نمونه ی آن هم همین رفتاری که 189 روز با شما داشتند و بیش از سالی است نسبت به استاد غفوری اعمال می کنند. در عین حال توصیه ی دل سوزانه ی آن آقایان، که لحن را موجب صدمه به متن می دیدند، در حالی که ظاهرا با این نوشته ها آشنا نبوده اند، موجب شگفتی شد. نگران نباشید آن ها و پیروان شان در کتاب خدا نیز به حمار تشبیه شده اند: مثل الذین حملوا التوراتgt;>
8. ایشان عملا تاریخ ایران را از فتحعلیشاه میدانند و شروع جعل را از زمان مشروطه میدانند. اما در جای دیگر میگویند
13 اردیبهشت1387 ساعت: 12:0
lt;< تاریخ ایران پس از پوریم، از مبداء فتح علی شاه آغاز می شود و در آن زمان کسی خود را ترک و فارس و کرد و گیلک و مازندرانی نمی خوانده و زبان و پرچم و مرزکشی های جغرافیایی و اختلافات و ادعاهای کنونی میان اندک ساکنان کشور نبوده است. به گمانم به تر است پیشنهاد آقای آیدین یاشار را بپذیریم و تا بیان مطالب نهایی حول مطالب یادداشت ها اظهار نظر کنیم، هرچند برابر نمونه ای باشد که خود ایشان اندکی بالاتر ارائه داده اند:
«به نظر من تأسیسات جادهای و شبکه کاروانسراهای دوره صفویه نیز به عنوان تأسیسات نظامی با ابتکار و راهنمائی قدرتهای غربی جهت ایجاد آمادگی برای «ضربه زدن از پشت» به امپراطوری عثمانی بود که موی دماغ قدرتهای غربی شده بودgt;>
9. در ضمن ایشان در مورد ترکیه هم امپراتوری بیزانس را ساختگی میدانند و معتقدند تاریخ ترکیه هم که ما در دانشگاه میخوانیم جعلی است. ترکها در حقیقت همان پرهیزگارانی هستند که با کشتی حضرت نوح نجات یافتند.
ص169
lt;<جست و جوی مورخ در مراجع ادیان آسمانی، نقد تورات و انجیل و نیز اثبات آسان سلامت و صلابت و صحت قرآن، که تنها سند دینی غیر مخدوش است، با مقصد دریافت تصویر درست از پروسه ی پیدایش و پیشینه ی تجمع و تمدن و ظهور انبیاء در حوزه ی شرق میانه انجام می شود، تا بتوان در گفت و گو از تحولات تاریخی قرون اخیر در این منطقه، به برداشت های آن رجوع داد، چنان که با کشف تاریخی و جغرافیایی حوزه وقوع طوفان نوح، اینک می دانیم، در زمانی مقدم بر ابراهیم، در بخش نامعینی از ترکیه کنونی، برگزیده ای به نام نوح، با کمک و راه نمایی خداوند، موفق به نجات وابستگان و احتمالا گروهی از مومنین و معتقدین قوم خود، از آسیب طوفان شده است. بدین ترتیب و با مراجعه به تصاویر مکملی که قرآن در باب اجتماعات انسانی در منطقه ما ارائه می دهد، اینک نوح از شمایل و شخصیتی در قصص ادیان، به تاریخ سازی اثر گذار، تغییر جایگاه و وجهه داده و ماجرای مبهم آن طوفان، به آغاز دیگری در تاریخ تمدن این منطقه بدل شده است. مطلبی که از تصورات تورات در باب نوح و ابراهیم و یعقوب، قابل حصول نبود و ادعاهای نادرست بسیاری در باب تاریخ سرزمین ترکیه را دگرگون کرده استgt;>
من در کامنت اخرم ادامه میدهم. |
دوشنبه 7 بهمن 1387 |
|
shahram khosh maram - ایران - تهران |
alman-westfalen - ایران - ایران
mehraeen - ایران - تهران
yashar74 - ایران - تبریز
من نتیجه گیری نهایی خود را در این کامنت میکنم.
من روش فکری و گفتاری اقای پورپیرار را نه تنها نمیپسندم بلکه خطرناک ارزیابی میکنم و میتواند به یک جریان فاشیستی بینجامد. نگاه پر از تنفر و تحقیر ایشان به کلیمیها و مسیحیها و فارسها خیلی شبیه همان نگاهی هست که طالبان در افغانستان و زرقاوی در عراق داشت.نمیدانم نامه زرقاوی را در مورد نقش فارس و یهود در عدم فراگیری اسلام در جنگهای عثمانی با مسیحیان خوانده اید یا نه.
این دیدگاه نسبت به یهودیان شبیه همانی هست که در دوره هیتلر به هولوکاست منجر شد. همین دیدگاه در مورد مسیحیان به قتل عام ارامنه توسط عثمانی در 1914 انجامید. من واقعا میترسم که این دیدگاه به چیزی شبیه درگیریهای قومی و مذهبی در یوگسلاوی بین مسلمانان و کرواتها و صربها بینجامد.
من دلایلشان را در مورد جعلی بودن تاریخ نمیپذیرم. ایشان معتقدند کتابهای سعدی و حافظ و فردوسی همه در 300 سال اخیر نوشته شده و کریمخان زند هم برای انها مقبره ساخته و هم تخت جمشید را. تمام نقاشیهایی که در دوران صفوی از تخت جمشید در دوران صفوی کشیده شده جعلی هست.حمله اعراب و مغولان به ایران جعلی است. بغداد و اصفهان و شیراز و نیشابور همه جعلی هستند و مال همین 250 سال اخیر هست.
من اگر بخواهم دیدگاه ایشان را قبول کنم یعنی تمام تاریخ علم و ابوعلی سینا و خوارزمی و ابن هیثم و رازی و تالس و ارشمیدس و .... همه جعلی است چون در ان موقع کسی در این مناطق زندگی نمیکرده و حتما تمام پیشرفت بشر در ریاضی و فیزیک و پزشکی در همین 300 سال اتفاق افتاده. و یا اینکه در اروپا اتفاق افتاده و بعد امده اند و به نام ابوعلی سینا و خوارزمی ایرانی جعل کرده اند. این دلایل از نظر من که سالها همین علوم تجربی جعلی را در مدرسه و دانشگاه خوانده ام قابل قبول نیست. من نمیتوانم توجیهی برای اینکه بیایند الکی ابوعلی سینایی بسازند انهم غربیها پیداکنم.
در مورد تخت جمشید هم که اولین کاوش رسمی باستانشناسی توسط المانیها انهم در دوره هیتلر ضد یهود در زمان رضاشاه صورت گرفت. بعد هم ایتالیایی ها کار کردند. حفاریهای باستانشناسی شوش هم در زمان ناصرالدین شاه توسط فرانسویها صورت گرفت و نقش داریوش در موزه لوور مال انجاست. مهر داریوش در مصر و منشور کوروش در بین النهرین توسط انگلیسیها پیدا شد. من نمیتوانم قبول کنم که انگلیس و ایتالیا و فرانسه و هیتلر ضد یهود که اینهمه باهم داشتند میجنگیدند به دستور یهودیها با هم متحد شدند تا برای ما ایرانی ها تاریخ بسازند. من اصلا هیچ پیوستگی بین این مطالب نمیبینم.
من ساعتها روی مطالب اقای پورپیرار وقت گذاشتم ولی هم گفتارشان غلط هست و هم استدلالهایشان بینهایت ضعیف و بدون انسجام است. من احتمال بسیار زیادی میدهم که ایشان ادمی بودند مستعد که متاسفانه به علت شرایط خانوادگی و فقر نتوانستند وارد دانشگاه شوند و ایشان غرب و شاه و فارسها راعامل این مسئله میدانند. در غرب هم چنین افرادی هستند که مسائل بینهایت جالبتر و بزرگتری را با دلایل بهتر بیان کرده اند که البته همه بعد از مدتی فراموش شدند ولی نویسنده به درامد خوبی رسید. مثل جریان مثلث برمودا و یا کتاب ارابه خدایان که میگفت تمدن از فضا امده. خداوکیلی دلایلشان خیلی بهتر بود. یا جریان فیلم بودن پیاده شدن فضانوردان امریکایی در ماه یا جریان متحد بودن امریکا و شوروی در جریان جنگ سرد. در همه اینها اول نتیجه را میگیرند بعد میگردند دلیل پیدا میکنند و هر جا که دلایل و شواهد با نتیجه نمیخورد میگویند جعلی هست یا سازمانهای اطلاعاتی و نظامی انها راعوض کرده اند. تازه ترینش هم همین هست که میگویند خود سیا برجهای تجارت جهانی را با هواپیما زده. در همه این داستانها یک توطئه وجود دارد که دولتها با زیرکی دارند انرا مخفی میکنند. خیلی نباید این جور چیزها را جدی گرفت.
با تشکر و سپاس از همه افرادی که به من اطلاعات دادند و خصوصا یاشار که ادرس وبسایت را داد. لطفا نظرتان را در مورد نتیجه گیریهای من بنویسید.
با سپاس از همگی |
دوشنبه 7 بهمن 1387 |
|
alman-westfalen - ایران - ایران |
shahram khosh maram - ایران - تهران
دوست عزیز میتوانیم در تالار پرنیان به بحث در این زمینه بپردازیم.
باسپاس |
دوشنبه 7 بهمن 1387 |
|
yashar74 - ایران - تبریز |
shahram khosh maram - ایران - تهران
مینویسی ؛/من ساعتها روی مطالب اقای پورپیرار وقت گذاشتم ؛/ در حالی که یه روز نیست با سایت پورپیرار آشنا شدی!!/ رفیق ما خودمون زغال فروشیم ما رو سیاه نکن!! |
دوشنبه 7 بهمن 1387 |
|
shahram khosh maram - ایران - تهران |
yashar74 - ایران - تبریز
با سلام. من 12 ساعت تمام مطالب سایتشان را خواندم و تمام جملات بالا را با صفحه و ادرس گفتم. میتوانید یکی از انها را به عنوان نمونه چک کنید و ببینید که از خودم دراوده ام یا از وب سایتی که به من داده اید. |
دوشنبه 7 بهمن 1387 |
|
yashar74 - ایران - تبریز |
shahram khosh maram - ایران - تهران
پس باز هم بخونید/ کتابهای 12 قرن سکوت را هم با دقت بخونید(8 جلدش چاپ شده) فکر کنم یک ماه بعد جواب بدین معقولتره/ عجله ایی نیست!! |
دوشنبه 7 بهمن 1387 |
|
shahram khosh maram - ایران - تهران |
yashar74 - ایران - تبریز
دوست عزیز. من فکر کنم اینجا باید یک توضیح بدهم. علت اینکه من بحث کوروش را شروع کردم کردم این نبود که مثلا بخواهم حالگیری کنم. چون اصلا من که شما را نمیشناسم یا ندیده ام. ما عملا یک اسم اینترنتی هستیم که باعث میشود بدون ترس از عواقب با هم بحث کنیم.
نظرات شما در مورد کوروش برایم تازگی داشت و من واقعا دلم میخواست با عمق انها اشنا شوم که شما گفتید که نظراتتان شبیه اقای پورپیرار است که من نمیشناختم. حقیقتش وقت من و شما ارزش دارد.ما وقت نداریم هر کتابی را بخوانیم. عمر متاسفانه محدود است.
هدف من از بحث های اینترنتی؛ حقیقتش ؛ روشن و واضح کردن مطلب برای خودم هست اگر چه ممکن است کمی خودخواهانه به نظر برسد. من بعد؛ بر اساس این بحثها استراتژی مطالعات بعدی خودم را تنظیم میکنم. اگر در بحث دلایل طرف بحث من قویتر از دلایل من باشد نظرم را عوض میکنم. اگر دلایل من از نظر خودم قویتر باشد ولی دلایل طرف بحث من منطقی باشد؛ نظرم را عوض نمیکنم بلکه در مورد نظر دیگر مطالعه میکنم . اگر دلایل طرف بحث من به نظرم اصلا منطقی نباشد دیگر نظر دیگر را مطالعه نمیکنم .
دلیل شما در مورد نظر هرودوت به نظرم منطقی امد برای همین در مورد ان کمی مطالعه کردم که اگر میخواهید ان بحث را ادامه میدهیم. بعد که شما مسئله قبول نداشتن کتیبه ها و ترجمه انها را بیان کردید من با توجه به این که در قضیه هرودوت نظرتان منطقی بود احساس کردم که باید مطالعه بیشتری در این مورد هم انجام دهم. خوشبختانه وبسایتی که فرستادید تکلیف مرا روشن کرد. من نحوه استدلال و تفکر و گفتار ایشان را منطقی تشخیص ندادم و در اینده کتابهای ایشان را نخواهم خواند.
تاکید کنم که این نظر من هست و هیچ اصراری هم ندارم که شما با نظر من موافق باشید. البته اگر خواستید بحث را ادامه میدهیم. من دوباره از شما تشکر میکنم که ادرس وبسایت را دادید. |
دوشنبه 7 بهمن 1387 |
|
TurKTaz - ترکیه - انکارا |
alman-westfalen - ایران - ایران
چیزی به نام آذری وجود نداره اگه شما هویت گریز و بی اصل و نصب هستید به هویت معجول آذری پناهنده نشوید در کل دنیا و در کل آذربایجان و ایران و حتی در خود تهران به شما که می گی آذری می گن ترک مثلا می گن فلان کس ترکه فلان بازار دست ترک هاست فلان استاد ترکه نمی دونم شما چرا این قدر شیفته فارس ها شده اید که خود را به آذری که در نهایت به فارس بودن !!!!! منتهی می شود می چسبانید
هر که درو ماند از اصل خویش.....
لطفا از من ناراحت نشوید من حقیقتی که خیلی از ترک های بدون اعتماد به نفس و ضعیف بدان دچار هستند رو گفتم |
دوشنبه 7 بهمن 1387 |
|
alman-westfalen - ایران - ایران |
shahram khosh maram - ایران - تهران
شما دوست عزیز ناراحت نشید.درضمن این اقا بدنبال تخریب هستند.منتقدان پورپیرار خار چشم ایشان هستند.ازاولین کامنت yashar74 - ایران - تبریز بدنبال تخریب بود. یک کلمه از انتقادات رو جواب نداد.این خود بسیار ارزشمند است.درضمن پورپیرار را می توان با یک ساعت مطالعه هم شناخت.ممنون از حس حقیقت طلبی شما.
yashar74 - ایران - تبریز دفاع کورکورانه شما فقط یک معنی میتواند داشته باشدو ان کینه ورزی به قوم فارس است.شما در دفاع از پورپیرار به دنبال نمدی برای کلاه تجزیه طلبی خود هستید....
باسپاس |
دوشنبه 7 بهمن 1387 |
|
alman-westfalen - ایران - ایران |
TurKTaz - ترکیه - انکارا
ممنون ازنکته سنجی.این نکته سنجی شما به این معنی است که متاسفانه نه اهل مطالعه هستید ونه هویت خود را می شناسید.اذربایجان به معنی سرزمین اتش است.بدلیل اینکه در پیشینه خود وجود زرتشت و اتشکده ها را داشته است.
زبان اذری در ایران توسط کسروی مورد مطالعه گسترده قرار گرفت. احمد کسروی تاریخنویس ایرانی، در کتاب آذری زبان باستان نمونههایی از این زبان و ارتباط آن را با زبان تاتی نشان داد. زبانشناسان با اشاره به وجود زبانهای تاتی و هرزنی در چندین روستای آذربایجان شرقی، اردبیل، نمین، خلخال (کلور)، عنبران، پیله رود و میناباد آنها را از بقایای آن زبان باستانی میداند.احمد کسروی تبریزی بر این باور است که زبان «آذری»، یکی از شاخههای زبان پهلوی است که پس از حمله عربها و هجوم اقوام ترک همچنان به زندگی خود ادامه دادهاست. ولی با پا گرفتن زبان ترکی در آن دیار، رفته رفته زبان «آذری» رو به سستی و نابودی نهادهاست. گو اینکه هنوز در پارهای از روستاها و بخشهای آذربایجان نقشی و نشانی از آن باقی است.
زبان آذری را باید دنباله زبان مادی دانست. هیچ انگیزه تاریخی نیست که پیش از غلبه ترکی زبان دیگری جانشین زبان مادری در آذربایجان شده باشد. جز آن که میتوان تصور کرد که زبان اشکانی و سپس پارسی به نوبت در مرکزهای بزرگ آذربایجان تا اندازهای رواج یافته و اثرهایی در آذری به وجود آوردهاست. چون از زبان مادی باستان اثر مستقلی در دست نیست و از آن جز برخی اصطلاحها و نامها و واژههای پراکنده، بیشتر در کتیبههای هخامنشی، به جا نماندهاست، تشخیص دقیقتر آذری و خصوصیات آن تنها از مطالعه آثار آذری دوره اسلامی و همچنین بقایای آذری در آذربایجان کنونی امکانپذیر است.
دقیقا باید گفت:
هر که درو ماند از اصل خویش...........
شما شیفته تفاله های شوروی هستید عزیزم.اون اذربایجان شوروی هم زمانی قسمتی ازایران بوده.به فرهنگشون مراجعه کن.عید نوروز رو دقیقا مثل ما برگزار می کنند. |
سهشنبه 8 بهمن 1387 |
|
alman-westfalen - ایران - ایران |
ریشه نام آذربایجان
آذربایجان در پارسی میانه آتورپاتکان، در آثار کهن پارسی آذربادگان یا آذربایگان، در پارسی کنونی آذربایجان، در یونانی آتروپاتنه، در یونانی بیزانسی آذربیگانون، در ارمنی آتراپاتکان و در سریانی آذربایغان نام داشتهاست. این سرزمین به نام سردار آتروپات (به مفهوم در پناه آتش) نامیده شدهاست. او در زمان داریوش سوم، ساتراپ ماد بود و در جنگ داریوش و اسکندر در گوگاما، فرماندهی سپاهیان مادی و کادوسی و آلبانی و ساکاسنی را بر دوش داشت.
زبان آذری زبانی است از خانواده زبانهای ایرانی باختری که در منطقه آذربایجان (آتورپاتکان) پیش از گسترش زبان ترکی رایج بودهاست و امروزه گستره آن محدود شدهاست. بیشتر دانشمندان ایران شناس، در بازگویی ریشه تاریخی زبان دیرین مردم آذربایجان، باور دارند که زبان باستانی آذری بازمانده و دگرگون شده زبان مادها است و ریشه آریایی دارد که تاریخدانان و جغرافی نویسان اسلامی آن را فارسی(ایرانی)، فهلوی و آذری خواندهاند.
هر چند مطالعه بر روی این زبان سابقه طولانی در نزد شرق شناسان غربی دارد این زبان در ایران توسط کسروی مورد مطالعه گسترده قرار گرفت. احمد کسروی تاریخنویس ایرانی، در کتاب آذری زبان باستان نمونههایی از این زبان و ارتباط آن را با زبان تاتی نشان داد. زبانشناسان با اشاره به وجود زبانهای تاتی و هرزنی در چندین روستای آذربایجان شرقی، اردبیل، نمین، خلخال (کلور)، عنبران، پیله رود و میناباد آنها را از بقایای آن زبان باستانی میداند.احمد کسروی تبریزی بر این باور است که زبان «آذری»، یکی از شاخههای زبان پهلوی است که پس از حمله عربها و هجوم اقوام ترک همچنان به زندگی خود ادامه دادهاست. ولی با پا گرفتن زبان ترکی در آن دیار، رفته رفته زبان «آذری» رو به سستی و نابودی نهادهاست. گو اینکه هنوز در پارهای از روستاها و بخشهای آذربایجان نقشی و نشانی از آن باقی است.
گویشهای کنونی آذری
باوجود تضعیف زبان آذری از زمان غلبه مغول، گویشهای آن زبان به گونه کامل از میان نرفته، بلکه هنوز به گونه پراکنده و بیشتر با نام تاتی با آنها سخن میگویند. این گویشها از شمال به جنوب به عبارتاند از:
کرینگان از روستاهای دیزمار خاوری از بخش ورزقان شهرستان اهر
کلاسور و خوینهرود از روستاهای بخش کلیبر شهرستان اهر
گلین قیه از روستاهای هرزند از بخش زنوز شهرستان مرند
عنبران از بخش نمین شهرستان اردبیل
بیشتر روستاهای بخش شاهرود خلخال
شماری از روستاهای طارم علیا
روستاهای اطراف رامند و جنوب غربی قزوین
تالش از اللهبخش محله و شاندرمین در جنوب، تا تالش شوروی پیشین در شمال که اصولاً به زبانهای تاتی آذربایجان بازبستهاند. |
سهشنبه 8 بهمن 1387 |
|
TurKTaz - ترکیه - انکارا |
alman-westfalen - ایران - ایران
شما در متن هایتان بعد از کسروی تبریزی آورده اید تا حتما القا کنید که این یک نظر ترک درباره ی زبان خودش هست در حالی که یا نمی دانید یا می دانید و خودتان را به آن راه زده اید که احمد کسروی یکی از باج خور های رضا خان هستش و این نظریه رو زمانی در آورده که در ایران عقاید شدید ناسیونالیستی فارس رواج داشته و می خواستن کشوری با زبان واحد با ملت واحد و با هویت واحد درست کنند اون هم با قیمت زیر پا گذاشتن فولکور ملیون ها کورد و تورک و ترکمن و بلوچ و عرب و .... که تا به امروز هم موفق نشده اند جالبه بدونید احمد کسروی هیچ جایگاهی در میون مردم آذربایجان و به ویژه تبریز که اشاره ی زیادی هم به تبریزی بودن اون کردی نداره اصلا کسی اون رو نمی شناسه و این ریشه از فرهنگ دوستی ترک های ایران و تنفر از هویت گریزان و خود باختگان مقیم پایتخت(کسروی) داره هیچ آذربایجانی منکر هویت ترکی خود نیست و همه آشنا به فولکور و گذشته و مشاهیر ترک هستند و همیشه افتخار می کنند به اون
|
چهارشنبه 9 بهمن 1387 |
|
TurKTaz - ترکیه - انکارا |
یکی از معضلات فکری و اجتماعی جوانان و حتی جامعه دانشگاهی آذربایجان ، ترس و ابا از ترک نامیدن خود است چرا که در دوران حکومت پهلوی که آثار آن هنوز هم باقی است ناجوانمردانه ترین ضربه ها بر شخصیت ترکان ایران وارد آمد. در طول حکومت 53 ساله رضا خان و فرزند او ترکان ایرانی از هر نوع توهین و تحقیری در امان نبودن و امروزه هم گویی کلمه ترک کابوسی است که بر سینه جوانان آذربایجان و جوانان ترک دیگر نقاط کشور سنگینی می کند . و چنان شد که جوان تبریزی ، ارومیه ای ، زنجانی ، اردبیلی و... با دو نوع هویت ، تحقیر شده ترکی و افتخار آمیز آذری روبرو شود . ترکی صحبت می کرد ولی خود را آذری می نامید . وقتی از او می پرسیدی ترک هستی یا آذری می گفت آذری ،وقتی می پرسیدی آذری یعنی چه و منظور از آذری چیست چیزی برای گفت نداشت . ولی وقتی همین آذری پای از وطن بیرون می گذاشت ایرانی بودن خود را انکار می کرد و خود را ترک اصیل معرفی می کرد آن هم نه از نوع ایرانی ؟؟
ترک ستیزی از زمان سقوط حکومت قاجار آغاز شد و توسط روشنفکران نژاد پرستی چون محمود افشار (بنیانگذار بنیاد افشار) و احمد کسروی (کسی که تئوری زبان آذری را تقدیم رضا خان کرد ) به اجرا درآمد که همگی ار مواجب بگیران حکومت پهلوی بودن. تئوری کسروی بر این اساس بود ، چون اهالی چهار روستا در اطراف مرند و قره داغ ترک نیستن دلیلی شد بر اینکه ساکنان اصلی و بومی آذربایجان ترک نیستند . ولی حتی اهالی آن روستا هم به زبان تاتی و تالشی تکلم می کردند ولی کسروی با اصرار همه آنها را آذری نامید . نکته جالب اینجاست که اگر فرضیه کسروی را به تمام ایران تعمیم دهیم به این نتیجه می رسیم که نود درصد ایران ترک هست چون کمتر استانی وجود دارد که در آن یک روستای ترک نباشد .
|
چهارشنبه 9 بهمن 1387 |
|
TurKTaz - ترکیه - انکارا |
کسروی در رساله 56 سفحه خود که در زمان رضاخان منتشر کرد . در آن نقل کرد که از این زبان غیر ترکی مردم آذربایجان (آذری) در تاریخ هیچگونه آثار و نشانه های ادبی و مکتوب هر چند بسیار اندک دیده و یا شنیده نشده است. بر این اساس پروژه های کوتاه مدت وبلند مدت با هزینه های سرسام آور به راه افتاد و زبان سازی و هویت تراشی برای ایرانیان غیر فارس رونق گرفت و دشمنی و تبلیغات علیه زبانهای غیر فارس بخصوص ترک در اولویت این برنامه ها بود . نام های بومی و ترکی شهرها ، روستاها ، رودها و کوههای آذربایجان با نام های ساختگی فارسی عوض گردید مثل ارومیه به رضائیه ، سلماس به شاهپور ، صائین قلعه به شاهیندژ ، قره داغ به ارسباران ، آجی چای به تلخه رود ، قره چمن ، سیاه چمن و مثالهای بسیار دیگر ... از آنجا که برگردانندگان این نام ها اطلاعات و معلومات درستی از فرهنگ زیبای ترک نداشتند نمی دانستند در ترکی «قره» علاوه بر سیاه معنی بزرگ و بلند و والامقام را هم می دهد. مثل قره باغ یعنی باغ بزرگ و قره چمن یعنی چمن وسیع و قره بولاق یعنی چشمه بزرگ ، قره را فقط به مفهوم سیاه به کار برند و اسم روستای قره چمن تبریز را چمن سیاه نامیدند و دنیای را به خود خندانند و ندانستند هیچ جای دنیا چمن سیاه پیدا نمی شود .بعضی از کسرویستهای افراطی حتی پا را از دیدگاههای احمد کسروی نیز فراتر گذاشته اند و به اصطلاح تحمیل زیان ترکی بر مردم آذربایجان را به مغولان نسبت داده اند این افراطیون حتی نمی دانند و یا خود را به نادانی زده اند که زبان مغولی چیزیست متفاوت از زبان ترکی ، و اگر میخواستند زبان خود را بر مردم ایران و آذربایجان تحمیل کنند چرا زبا مغولی خود را تحمیل نکردند و زبان ترکی را تحمیل کردند از آن گذشته مغولان فقط کنترل آذربایجان را درست نداشتند بلکه از چین تا عراق در دست آنها بود و اگر در پی تحمیل زبان ترکی بودن چرا هموطنانفارس ما ترک نکرند !!! و با همه این حرفها این در حالی است که ترکان همیشه در طول تاریخ به رشد و گسترش زبان فارسی کمک کرده اند و در هیچ کجا نمیتوان مدرکی را پیدا کرد که ترکان بر علیه و برای از بین بردن این زبان کاری انجام دادند . زبان ترکی زبانیست زیبا با قدمت هفت هزار ساله و سومین زبان زنده و با قاعده دنیا (به نقل از مجله پیام یونسکو) و حق رسمی و سرتاسری شدن در ایران به عنوان دومین زبان رسمی کشور در کنار زبان فارسی دارد . |
چهارشنبه 9 بهمن 1387 |
|
TurKTaz - ترکیه - انکارا |
روشن خیاوی، محقق نکته سنج و پژوهنده آذربایجانی، در دیدارهایی که با مرحوم پروفسور محسن هشترودی داشتند اززبان آذری میپرسند و آن دانشمند نامدار چنین پاسخ داده: «هیچ وقت زبانی به نام آذری وجود نداشته، این را عقل سلیم،خرد، تاریخ یا هر چه که شما بنامیدش به ما میگوید، این زبان آذری کجا بود؟ چه بر سرش آمده؟ کجا رفت؟ مسئله زبانمثل یک فرضیه علمی نیست که اگر به اثبات نرسد به کناری گذاشته میشود و از یادها میرود. نه دوست من چنین نیست.مدعیان وجود چنین زبانی میتوانند تا ابد چنین ادعایی را ادامه دهند اما هیچوقت نخواهند توانست آن را ثابت کنند. بلهزبانی وقتی پیدا میشود، دیگر به آسانی از گردونه تاریخ خارج نمیشود، این مسئله زبانهای مرده یا زبانهای خاموش فقطیک سخن است، یک حرف است. زبان هیچوقت نه خاموش میشود و نه میمیرد، بلکه زبان تحول پیدا میکند و یا در کنارو حتی در دل زبانهای دیگر به زندگی خود ادامه میدهد… اما زبانی که زمانی با انتشار رساله [آذری] کسروی بر سر زبانهاافتاد داستان دیگری دارد… من فقط این را میدانم و خبر دارم که خود کسروی در اواخر عمرش از آن نظر خود برگشته بود وحتی عدهای گفتند که پشیمان شده است |
چهارشنبه 9 بهمن 1387 |
|
TurKTaz - ترکیه - انکارا |
به سبب تالیف رساله آذری شوونیستها کسروی را با آغوش باز پذیرا شدند و تاکنون نیز کتاب وی، همچنان درراس مراجع و منابع تحقیقات آنها قرار داشته و تنی چند از نویسندگان نیز مطالب آن را نشخوار میکنند و به ارائه نظرمیپردازند. ناگفته نماند که اثر مذکور در بدو انتشار، بیجواب نماند و راقم این سطور تا به امروز شاهد چندین مقاله یا شعربر علیه آن بودهام که از آن جملهاند: اشعار مرحوم محمد بیریا، رئیس فرهنگ وقت آذربایجان، که در سال ۱۳۲۰ سروده وورد زبان اکثر آذربایجانیها بود. همینطور، شعر معروف مرحوم حاج حسین جنتی مقام «صحاف تبریزی» که در رد کسرویو عقاید وی سروده شده بود و راقم در مقاله جداگانهای به این شعر مرحوم بیریا پرداخته است (۵)
در سالهای اخیر نیز کتابی از نویسنده سلماسی ،آقای علیاصغر غفورینیا که با عنوان «ردی بر رساله آذری کسروی» بهنظرم رسید که ملخّصی از آن در هفته نامه «نوید آذربایجان» چاپ گردید. همچنین مقالهای از دکتر جواد هیئت صاحبامتیاز فصلنامه «وارلیق» که در همین نشریه اخیر انتشار یافته است. |
چهارشنبه 9 بهمن 1387 |
|
TurKTaz - ترکیه - انکارا |
در ضمن تمامی نویسندگان و مورخان بعد کسروی که زبان آذربایجان رو آذری دونسته اند همگی بدون استثنا منابع و ماخذی که معرفی کرده اند کتاب احمد کسروی هستش و اگه ملیون ها مورخ هم اینو بگن دلیلی نمی شه چون فقط بر کتاب کسروی که نقد و رد شده و اثباتشو در بازار داریم رجوع کردن هر که دور ماند از اصل خویش ....
|
چهارشنبه 9 بهمن 1387 |
|
rezaa - ایران - اهواز |
منظور ازتمدن 1000ساله ایران را من نمی فهمم. اینکه در این سر زمین 1000 سال سابقه تمدن هست قابل درک هست. ولی گفتن ایرانی اشتباه هست. چون 2500 سال از امدن اریاییها به این سرزمین می گذرد. علاوه بر اریاییها اقوام دیگری هم به این سرزمین امده اند.اگر قیافه های مردمان این سرزمین را نگاه کنیم شاهد تفاوتهای زیاد در قیافه ها خواهیم بود. یعنی مردمان این سرزمین امیخته از نژادهای اولیه قبل از ورود اریاییها و عربها و یونانیها ورومیها و.... می باشد . هر کسی که خود را اریایی می داند اگر ادم منطقی باشد و متعصب صرف نباشد. بعد از مطالعه تاریخ این سرزمین به این راحتی خود را اریایی نمی داند. |
چهارشنبه 9 بهمن 1387 |
|
rezaa - ایران - اهواز |
اره بابا هخامنشیها خیلی متمدن بودن. بابام وقتی رفته بپد پاسارگاد البته 2500 پیش توسط اپولویی که هخامنشیان ساخته بودند به کره مریخ رفت وبعد از برگشتن به پاسارگاد ار اونجا برام گوشی همرا ان-95 اورد.
فارسها خوشتان اومد. واقعا شما چقدر متمدنید. وای به حال ما بی تمدنها |
چهارشنبه 9 بهمن 1387 |
|