تنها وعده محقق شده جمهوری اسلامی پس از استقرار؛ فوتبالتان را آماتور میکنیم
رأی دهید
تورق آرشیو روزنامههای منتشر شده در ماهها و سالهای ابتدای حکومت جمهوری اسلامی، ایرانیان را با هزاران وعده فراموش شده و عمل نشده از سوی حاکمان ایران مواجه میکند.
از ساختن و تحویل دادن خانههای رایگان به قشر آسیبپذیر، تا مجانی شدن آب و برق و نفت برای مردم، از اینکه پول نفت سر سفره ملت بنشیند، تا اینکه هزینههای رفتوآمد شهری برای همه رایگان شود؛ میان همه این وعدهها اما، یکی به حقیقت نزدیک شده است.
روزنامه «اطلاعات»، یکشنبه ۹اردیبهشت۱۳۵۸، در گزارشی از نخستین کنفرانس خبری «حسین شاهحسینی»، نخستین رییس «سازمان ورزش» ایران پس از روی کار آمدن حکومت اسلامی به نقل از او نوشت: «دیگر ورزش فوتبال بهصورتیکه در زمان طاغوت از آن بهرهبرداریهای تبلیغاتی میشد، وجود نخواهد داشت؛ فوتبال ایران از این به بعد یک فوتبال کاملا آماتوری خواهد بود.»
حسین شاهحسینی، نخستین رییس سازمان ورزش جمهوری اسلامی وعده داده بود که فوتبال ایران را آماتور خواهد کرد؛ این تنها وعده محقق شده رژیم پس از استقرار در ایران استاو همچنین گفته بود که «کمیتهای» از افرادی که بهزعم او «کاملا مطلع در زمینههای مختلف ورزش فوتبال» هستند، برای بالا بردن وضعیت روحی و معنوی بازیکنان و مربیان فوتبال، آغازبهکار کردهاند.
پس از گذشت ۴۵ سال از عمر رژیم جمهوری اسلامی، تیم ملی فوتبال ایران به مقام قهرمانی جام ملتهای آسیا نرسیده است. باشگاههای ایرانی بهصورت مداوم در خطر تعلیق از حضور در رقابتهای بینالمللی قرار میگیرند و هیچ ورزشگاه استانداردی پس از ورزشگاه آزادی در پایتخت یا شهرهای دیگر ایران، ساخته نشده است. استقلال و پرسپولیس هنوز ورزشگاه اختصاصی ندارند و در ید قدرت شرکتها و سازمانها و بانکهای دولتی و حکومتی هستند؛ نمونهای جامع از یک سقوط و میل کردن تدریجی به سوی فوتبال آماتور.
آخرین قهرمانیهای تیم ملی فوتبال ایران در جام ملتهای آسیا و آخرین حضور تیم ملی ایران در المپیک، به پیش از انقلاب برمیگردد. باشگاههای ایرانی حکومتی ماندهاند و بدهکار؛ بهنظر میرسد وعده حسین شاهحسینی در حال تحقق کامل است«فوتبال آماتوری» چیست، چه تفاوتهایی با «فوتبال حرفهای» دارد، از حسین شاهحسینی چه میدانیم و او چه ضربههایی به ورزش و سیاست ایران زد؟
***
بورژوای سرخ یا مدیر مرتجع؟
در تعریف اولیه «ورزش آماتور» و تفاوت آن با ورزش حرفهای آمده است که در ورزش آماتور، ورزشکاران «دستمزدی قابل توجه و منظم» بابت فعالیت حرفهای خود دریافت نمیکنند و همینطور «پوشش ورزشکاران» میتواند بنا به انتخاب آنها و حتی «بهصورت برهنه» باشد.
این تعریف، البته احتمالا باب میل حسین شاهحسینی، یکی از بنیانگذاران «جبهه ملی دوم» (جبهه ملی ایران) و از مردان مرید «آیتالله کاشانی» نبود.
حسین شاهحسینی، نخستین رییس ورزش ایران در دولت مهدی بازرگان بود. او از اسفند ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹، ریاست سازمان ورزش (وزارت ورزش کنونی) و کمیته المپیک جمهوری اسلامی را برعهده داشتحسین شاهحسینی بهعنوان نخستین رییس سازمان ورزش جمهوری اسلامی شناخته میشود. سازمانی که پساز آن به «سازمان تربیت بدنی» و بعدتر به «وزارت ورزش و جوانان» تغییر نام داد. او حد فاصل اسفند ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹، ریاست بر سازمان ورزش کشور را برعهده گرفت و همزمان بهعنوان نخستین مدیر کمیته المپیک جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۸ نیز شناخته شد.
خودش پیش از مرگش شرح داده بود که در دهه ۱۳۳۰ خورشیدی، همراه پدرش «شیخ زین العابدین شاه حسینی»، به دیدار آیتالله کاشانی میرود و در همان ملاقات چنان شیفته کلام او قرار میگیرد که بههمراه چهرههایی همچون «ابوالفضل زنجانی» و «محمد نخشب»، حزب نهضت مقاومت ملی را بنیانگذاری میکنند.
پساز آن به چهرههایی ازجمله «مهدی بازرگان»، رییس دولت موقت جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۷، «محمود طالقانی» و «کریم سنجابی» نزدیک میشود و بلافاصله پس از آغاز حکومت اسلامی در ایران، به آنچه هیچ شناخت و تخصصی در آن نداشت میرسد؛ مدیریت و ریاست بر ورزش کشور.
«امیر طیرانی»، گردآورنده خاطرات حسین شاهحسینی، پس از مرگ او گفته است: «در جریان سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۶، فعالیت اصلی شاهحسینی ارتباط با نیروهای فعال و سیاسی اعم از چریکها و مبارزین بود. شاهحسینی و داریوش فروهر دوستانی نزدیک بودند. علاوهبر آن با دکتر شریعتی نیز ارتباطی نزدیک داشت و در حسینیه ارشاد فعالیت میکرد. در کرج باغی داشت که بسیاری از مبارزان سیاسی را در آن پناه میداد. بارها میخندید و میگفت دوستان به من میگفتند بورژوای سرخ.»
مقصود از لقب «بورژوای سرخ»، به معنی «کمونیست مرفه» است؛ عبارت بورژا از واژه فرانسوی «بورژوازی» گرفته شده و «سرخ» نیز نماد کمونیست محسوب میشود. او در حقیقت گرایشهای کمونیستی داشت، اما چون متمول بود، با کنایههای نیروهای چریک، مبارزین مسلح و انقلابیون فراری مواجه میشد که به آنها پناه داده بود.
این زمین چرا قرمز است؟
آنچه امروز بهعنوان «ورزش حرفهای» در جهان شناخته میشود، در قرن نوزدهم و توسط دولتهای بریتانیا و ایالات متحده آمریکا شکل گرفت. گزارشهای تاریخی میگویند که سال ۱۸۴۴، بریتانیا برای نخستین بار قانونی را وضع کرد که به کارگران، دانشآموزان و دانشجویان، «فرصت ورزش» با دریافت دستمزد را میداد.
در قرن بیستم و با شکلگیری آنچه بهعنوان «آرمان المپیک» شناخته میشود، ورزشها بهسمت حرفهای شدن حرکت کردند. در نهایت رشتههایی مانند «گلف» در حد آماتور باقی ماندند و «بوکس» بهعنوان تنها ورزش آماتوری که اجازه حضور در المپیک را داشت معرفی شد.
هر دو ورزش منفور شاهحسینی بودند؛ گلف بهدلیل تعلق به قشر مرفه جامعه و بوکس بهدلیل آنچه مراجع آن را خشونتآمیز میدانستند.
حسین شاهحسینی تا پایان عمر دولت موقت مهدی بازرگان و پساز آن در ماههای نخستین نخست وزیری «محمدعلی رجایی»، رییس سازمان تربیت بدنی بود. هرچند در تناسب با «مصطفی داودی» که جایش را بهعنوان دوست و همکار قدیمی محمدعلی رجایی در سازمان ورزش گرفت، مرتجع، واپسگرا و دگماندیش نبود، اما دیدگاههای افراطیاش ضربههایی جدی به ورزش ایران زد.
شناخت ناقص و کجفهمیهای حسین شاهحسینی از ورزش سال ۱۳۵۸ در زمان بازدید او بههمراه تعدادی از اعضای شورای انقلاب از زمینهای تنیس مجموعه ورزشی انقلاب مشخص میشود. در گزارشها آمده است اعضای این شورا به «قرمز رنگ بودن» زمینهای تنیس اعتراض کرده و آن را نشانهای از گرایش به نظام شوروی سابق قلمداد کرده بودند؛ حسین شاهحسینی دستور به تعطیل شدن زمینهای تنیس مجموعه انقلاب میدهد. زمینهایی که باید با خاک رس و برای جلوگیری از رویش گیاهان و علفها پوشیده شود.
در این گزارشها آمده است حسین شاهحسینی پساز آن، دستور بازنگری در سایر ورزشهایی که زمینه آنها سرخرنگ است، ازجمله رشته بوکس را داده بود.
او حد فاصل سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹، روزهایی پرکار را تجربه میکرد. ریاست بر ورزش ایران و همزمان مدیریت هیات استقبال از «یاسر عرفات»، رییس تشکیلات خودگردان فلسطین و البته فهرستبرداری از اموال خاندان پهلوی.
در خاطرهنگاریاش سال ۱۳۹۶ با «خبرآنلاین»، از چگونگی ریاستش بر سازمان ورزش در دولت موقت گفته بود: «یک شب که برای بررسی اموال کاخ شمس پهلوی خواهر شاه به کرج رفته بودم، آقای صباغیان زنگ زد و گفت که آقای شاهحسینی هرجا هستی بیا. رفتم دفتر نخستوزیری دیدم اعضای دولت آقای بازرگان جمع هستند. آقای بازرگان گفت تو از آن اول دنبال ورزشکاران بودی، بیا بشو مسوول ورزش.»
در حقیقت دولت مهدی بازرگان صرفا به این دلیل که یک نفر «همیشه دنبال ورزشکاران» بوده و به ورزشکاران نامدار علاقه داشته، او را برای ریاست بر ورزش کشور انتخاب کرده بود.
میان تمامی وعدههایی که سران حکومت، روحانیون انقلابی و اعضای دولت مهدی بازرگان به مردم ایران دادند، فقط همین یکی به حقیقت نزدیک شده است؛ فوتبال آماتور.
حسین شاهحسینی، ۳دی۱۳۹۶ در سن ۹۰ سالگی درگذشت.
از ساختن و تحویل دادن خانههای رایگان به قشر آسیبپذیر، تا مجانی شدن آب و برق و نفت برای مردم، از اینکه پول نفت سر سفره ملت بنشیند، تا اینکه هزینههای رفتوآمد شهری برای همه رایگان شود؛ میان همه این وعدهها اما، یکی به حقیقت نزدیک شده است.
روزنامه «اطلاعات»، یکشنبه ۹اردیبهشت۱۳۵۸، در گزارشی از نخستین کنفرانس خبری «حسین شاهحسینی»، نخستین رییس «سازمان ورزش» ایران پس از روی کار آمدن حکومت اسلامی به نقل از او نوشت: «دیگر ورزش فوتبال بهصورتیکه در زمان طاغوت از آن بهرهبرداریهای تبلیغاتی میشد، وجود نخواهد داشت؛ فوتبال ایران از این به بعد یک فوتبال کاملا آماتوری خواهد بود.»
پس از گذشت ۴۵ سال از عمر رژیم جمهوری اسلامی، تیم ملی فوتبال ایران به مقام قهرمانی جام ملتهای آسیا نرسیده است. باشگاههای ایرانی بهصورت مداوم در خطر تعلیق از حضور در رقابتهای بینالمللی قرار میگیرند و هیچ ورزشگاه استانداردی پس از ورزشگاه آزادی در پایتخت یا شهرهای دیگر ایران، ساخته نشده است. استقلال و پرسپولیس هنوز ورزشگاه اختصاصی ندارند و در ید قدرت شرکتها و سازمانها و بانکهای دولتی و حکومتی هستند؛ نمونهای جامع از یک سقوط و میل کردن تدریجی به سوی فوتبال آماتور.
***
بورژوای سرخ یا مدیر مرتجع؟
در تعریف اولیه «ورزش آماتور» و تفاوت آن با ورزش حرفهای آمده است که در ورزش آماتور، ورزشکاران «دستمزدی قابل توجه و منظم» بابت فعالیت حرفهای خود دریافت نمیکنند و همینطور «پوشش ورزشکاران» میتواند بنا به انتخاب آنها و حتی «بهصورت برهنه» باشد.
این تعریف، البته احتمالا باب میل حسین شاهحسینی، یکی از بنیانگذاران «جبهه ملی دوم» (جبهه ملی ایران) و از مردان مرید «آیتالله کاشانی» نبود.
خودش پیش از مرگش شرح داده بود که در دهه ۱۳۳۰ خورشیدی، همراه پدرش «شیخ زین العابدین شاه حسینی»، به دیدار آیتالله کاشانی میرود و در همان ملاقات چنان شیفته کلام او قرار میگیرد که بههمراه چهرههایی همچون «ابوالفضل زنجانی» و «محمد نخشب»، حزب نهضت مقاومت ملی را بنیانگذاری میکنند.
پساز آن به چهرههایی ازجمله «مهدی بازرگان»، رییس دولت موقت جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۷، «محمود طالقانی» و «کریم سنجابی» نزدیک میشود و بلافاصله پس از آغاز حکومت اسلامی در ایران، به آنچه هیچ شناخت و تخصصی در آن نداشت میرسد؛ مدیریت و ریاست بر ورزش کشور.
«امیر طیرانی»، گردآورنده خاطرات حسین شاهحسینی، پس از مرگ او گفته است: «در جریان سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۶، فعالیت اصلی شاهحسینی ارتباط با نیروهای فعال و سیاسی اعم از چریکها و مبارزین بود. شاهحسینی و داریوش فروهر دوستانی نزدیک بودند. علاوهبر آن با دکتر شریعتی نیز ارتباطی نزدیک داشت و در حسینیه ارشاد فعالیت میکرد. در کرج باغی داشت که بسیاری از مبارزان سیاسی را در آن پناه میداد. بارها میخندید و میگفت دوستان به من میگفتند بورژوای سرخ.»
مقصود از لقب «بورژوای سرخ»، به معنی «کمونیست مرفه» است؛ عبارت بورژا از واژه فرانسوی «بورژوازی» گرفته شده و «سرخ» نیز نماد کمونیست محسوب میشود. او در حقیقت گرایشهای کمونیستی داشت، اما چون متمول بود، با کنایههای نیروهای چریک، مبارزین مسلح و انقلابیون فراری مواجه میشد که به آنها پناه داده بود.
این زمین چرا قرمز است؟
آنچه امروز بهعنوان «ورزش حرفهای» در جهان شناخته میشود، در قرن نوزدهم و توسط دولتهای بریتانیا و ایالات متحده آمریکا شکل گرفت. گزارشهای تاریخی میگویند که سال ۱۸۴۴، بریتانیا برای نخستین بار قانونی را وضع کرد که به کارگران، دانشآموزان و دانشجویان، «فرصت ورزش» با دریافت دستمزد را میداد.
در قرن بیستم و با شکلگیری آنچه بهعنوان «آرمان المپیک» شناخته میشود، ورزشها بهسمت حرفهای شدن حرکت کردند. در نهایت رشتههایی مانند «گلف» در حد آماتور باقی ماندند و «بوکس» بهعنوان تنها ورزش آماتوری که اجازه حضور در المپیک را داشت معرفی شد.
هر دو ورزش منفور شاهحسینی بودند؛ گلف بهدلیل تعلق به قشر مرفه جامعه و بوکس بهدلیل آنچه مراجع آن را خشونتآمیز میدانستند.
حسین شاهحسینی تا پایان عمر دولت موقت مهدی بازرگان و پساز آن در ماههای نخستین نخست وزیری «محمدعلی رجایی»، رییس سازمان تربیت بدنی بود. هرچند در تناسب با «مصطفی داودی» که جایش را بهعنوان دوست و همکار قدیمی محمدعلی رجایی در سازمان ورزش گرفت، مرتجع، واپسگرا و دگماندیش نبود، اما دیدگاههای افراطیاش ضربههایی جدی به ورزش ایران زد.
شناخت ناقص و کجفهمیهای حسین شاهحسینی از ورزش سال ۱۳۵۸ در زمان بازدید او بههمراه تعدادی از اعضای شورای انقلاب از زمینهای تنیس مجموعه ورزشی انقلاب مشخص میشود. در گزارشها آمده است اعضای این شورا به «قرمز رنگ بودن» زمینهای تنیس اعتراض کرده و آن را نشانهای از گرایش به نظام شوروی سابق قلمداد کرده بودند؛ حسین شاهحسینی دستور به تعطیل شدن زمینهای تنیس مجموعه انقلاب میدهد. زمینهایی که باید با خاک رس و برای جلوگیری از رویش گیاهان و علفها پوشیده شود.
در این گزارشها آمده است حسین شاهحسینی پساز آن، دستور بازنگری در سایر ورزشهایی که زمینه آنها سرخرنگ است، ازجمله رشته بوکس را داده بود.
او حد فاصل سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹، روزهایی پرکار را تجربه میکرد. ریاست بر ورزش ایران و همزمان مدیریت هیات استقبال از «یاسر عرفات»، رییس تشکیلات خودگردان فلسطین و البته فهرستبرداری از اموال خاندان پهلوی.
در خاطرهنگاریاش سال ۱۳۹۶ با «خبرآنلاین»، از چگونگی ریاستش بر سازمان ورزش در دولت موقت گفته بود: «یک شب که برای بررسی اموال کاخ شمس پهلوی خواهر شاه به کرج رفته بودم، آقای صباغیان زنگ زد و گفت که آقای شاهحسینی هرجا هستی بیا. رفتم دفتر نخستوزیری دیدم اعضای دولت آقای بازرگان جمع هستند. آقای بازرگان گفت تو از آن اول دنبال ورزشکاران بودی، بیا بشو مسوول ورزش.»
در حقیقت دولت مهدی بازرگان صرفا به این دلیل که یک نفر «همیشه دنبال ورزشکاران» بوده و به ورزشکاران نامدار علاقه داشته، او را برای ریاست بر ورزش کشور انتخاب کرده بود.
میان تمامی وعدههایی که سران حکومت، روحانیون انقلابی و اعضای دولت مهدی بازرگان به مردم ایران دادند، فقط همین یکی به حقیقت نزدیک شده است؛ فوتبال آماتور.
حسین شاهحسینی، ۳دی۱۳۹۶ در سن ۹۰ سالگی درگذشت.