آلن دلون: پایان تراژیک برای ستارهای که خانوادهاش از هم پاشید
رأی دهید
آلن دلون که زمانی از او به عنوان زیباترین مرد در عالم سینما یاد میشد، اکنون در ۸۸ سالگی پیر، بیمار و منزوی شده است.
آخرین پرده تراژیک زندگی دلون که در حال گشوده شدن پیش روی مخاطبانی است که با هراس و شیفتگی ماجرا را در رسانهها دنبال میکنند، از هم پاشیدن خانواده اوست.
سه فرزند او بر سر بقایای خاطرات و عشق پدرانه در نزاع هستند.
در نخستین خط از مقاله بلند اخیر روزنامه لوموند که به این قهرمان سینما اختصاص داده شده، آمده است: «پرندگان در گوشهای پنهان میمیرند، جانوران بزرگ اما، زیر نور پروژکتور».
به نوشته این روزنامه، داستان زندگی آلن دلون تمامی عناصر نمایشنامههای یونانی را دارد: یک خانواده از همپاشیده و عمارتی در حال فروپاشی که زمانی صحنه مهمانیهای پرشکوه بود.
و مهمتر از همه، قهرمانی که در روبرو شدن با شیاطینی از روزگار آشفته گذشتهاش، زجر میکشد.
برای فرانسویها دلون تجسم «جانور بزرگ» سینماست، که در سالهای پرشور دهه ۶۰ میلادی، سراسر اروپا را مفتون و شیفته خود کرد، و در فیلمهای موفقی از جمله «یوزپلنگ» و «روکو و برادرانش» ظاهر شد.
آنها میدانستند که این بازیگر از دو زن، صاحب سه فرزند است: دو پسر و یک دختر، و پسر سومی هم دارد که او را انکار میکرد و اکنون مرده است.
اما طرفداران او در هفتههای اخیر به یک آسیب روحی شدید در قلب خانواده دلون نیز پی بردهاند: فرزندان او اختلافاتشان را در یک رشته توهین، اتهام، شکایت و صداهایی که مخفیانه ضبط شده بود، به رسانهها کشاندند.
ماجرا از آنجا آغاز شد که آنتونی دلون، فرزند ۵۹ ساله ناتالی دلون در مصاحبه با پاری مچ، خواهر ناتنی کوچکترش، آنوشکا را متهم کرد که برای مخفی کردن نتیجه تستهای روانشناختی پدرشان به «دروغگویی» و «دستکاری» متوسل شده است.
این دو در ادامه، با حضور در تلویزیون فرانسه توهین به یکدیگر را ادامه دادند، تا اینکه فرزند سوم، آلن فابیان ۲۹ ساله، در اینستاگرام طرف برادر ناتنیاش را گرفت و با پخش صدایی که مخفیانه ضبط شده بود، ادعا کرد آنوشکا به پدرشان زخمزبان میزند.
تازهترین نزاعهای حقوقی این دو به درمان پزشکی آلن دلون مربوط میشود. او که در سال ۲۰۱۹ سکته کرد، از عارضه جدی دیگری هم رنج میبرد که در رسانههای فرانسه نامی از آن برده نشده است. در هفتههای اخیر پزشک مورد تایید دادگاه پس از معاینه آلن دلون نتایجی را اعلام کرد که بلافاصله موضوع بحث و مشاجره فرزندانش شد.
این اتفاقات در عمارتی رخ میدهد که آلن دلون در یک زمین جنگلی در ناحیه دوشی در ۱۲۰ کیلومتری جنوب شرقی پاریس بنا کرده بود. ستاره سالخورده سینمای فرانسه با فرزند کوچکش آلن فابیان در این عمارت روزگار میگذراند، و هر از گاهی دو فرزند دیگرش برای دیدار او به آنجا میروند.
این عمارت که دسترسی به آن برای عموم ممکن نیست، به گفته آلن فابیان سایهای است از گذشتهای پرشکوه. او میگوید «مدام همه چیز در حال خراب شدن است و برق ساختمان قطع شده است».
به گفته نزدیکان، آلن دلون هر چند ضعیف شده و اغلب اوقات گیج است، اما هنوز ذهنش آگاه است و از وخامت آنچه که بر خانوادهاش میرود باخبر است.
از دیدگاه نشریه لوموند و سایر ناظران، ریشههای این وضعیت تراژیک به اعماق گذشته این بازیگر باز میگردد.
او در سال ۱۹۳۵ در حومه پاریس متولد شد، و در پی جدایی والدینش، در چهار سالگی یک خانواده سرپرستی او را برعهده گرفت.
در کودکی پسربچه سرکشی بود که مدام از مدرسه فرار میکرد. سپس به ارتش پیوست و به قلمروهای استعماری هندوچین فرانسه رفت. اما به خاطر دزدیدن یک جیپ کارش به دادگاه نظامی کشید. پس از بازگشت به پاریس در دهه ۱۹۵۰ میلادی، پیش از آنکه به خاطر ظاهرش جذب دنیای فیلم شود، مدتی بین روسپیها و گانگسترها زندگی میکرد.
به نوشته لوموند: «بیشک خودخواهی او در عین تردید و عدم اطمینان، به قدری شدید بود که موجب میشد پسرانش را به چشم رقبای بالقوهای ببیند که باید در نطفه نابودشان میکرد».
بر اساس مستندات قوی، دلون در مقام پدر رفتاری به شدت سختگیرانه با دو پسرش داشت، و سر و کار هر دو آنها به مواد مخدر، اسلحه و قانون افتاد.
پسر دیگر او از نیکو، ستاره آلمانی راک گروه «ولوت آندرگراوند» بود. آری بولونی در سال ۱۹۶۲ به دنیا آمد اما هیچگاه دلون او را فرزند خود ندانست.
اما مادر آلن دلون که باور داشت آری فرزند پسرش است، مسئولیت بزرگ کردن او را برعهده گرفت. او سال گذشته ظاهرا بر اثر مصرف بیش از حد در پاریس درگذشت.
دلون وصیتنامه خود را طوری تنظیم کرده که نیمی از داراییاش به آنوشکا برسد، و نیمه دیگر بین دو فرزند پسرش تقسیم شود.
اما به نظر میرسد همه در این نکته همنظرند که اختلاف بین این خواهر و برادرها بر سر پول نیست.
بلکه بر سر عشق، رقابت و گذشته است.
دیدگاه خوانندگان
۴۴
Adamat7775 - خارکف، اوکراین
مطلب بسیار جالب و خواندنی بود، - البته نقش ژانر نگارشی "مقالههای روزنامهای" را نیز نباید نادیده گرفت، که با کمی اغراق از رخداد روی سخن، سعی بر جذب هر چه بیشتر مخاطب دارند. / این جمله در متن بالا بسیار قابل تامل است؛ "به نوشته لوموند؛ «بیشک خودخواهی او(آلن دلون) در عین تردید و عدم اطمینان، به قدری شدید بود که موجب میشد پسرانش را به چشم رقبای بالقوهای ببیند که باید در نطفه نابودشان میکرد»." / همیشه برایام جای پرسش بوده که چگونه یک پدر میتواند به فرزنداش به چشم رقیب و با حالت حسادت نگاه کند؟. - پدر من، از همان زمانی که نوجوان شدم، با دانستن استعدادهایی که از خود نشان میدادم، تیشه بر ریشهی من زد، حتا خودش چند باری به من گفت؛ "تو میخواهی بپری(پرواز کنی)، اما من، پر و بالهای تو را دایم قیچی میکنم!". / --- مگر نه اینکه موفقیت پسر، سربلندی برای پدر و والدینایش است؟، پس چگونه میشود که برخی پدرها، اینگونه به پسر خود حسادت و در همان راستا ظلم میکنند؟.
پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۴
۴۴
Adamat7775 - خارکف، اوکراین
مطلب بسیار جالب و خواندنی بود، - البته نقش ژانر نگارشی "مقالههای روزنامهای" را نیز نباید نادیده گرفت، که با کمی اغراق از رخداد روی سخن، سعی بر جذب هر چه بیشتر مخاطب دارند. / این جمله در متن بالا بسیار قابل تامل است؛ "به نوشته لوموند؛ «بیشک خودخواهی او(آلن دلون) در عین تردید و عدم اطمینان، به قدری شدید بود که موجب میشد پسرانش را به چشم رقبای بالقوهای ببیند که باید در نطفه نابودشان میکرد»." / همیشه برایام جای پرسش بوده که چگونه یک پدر میتواند به فرزنداش به چشم رقیب و با حالت حسادت نگاه کند؟. - پدر من، از همان زمانی که نوجوان شدم، با دانستن استعدادهایی که از خود نشان میدادم، تیشه بر ریشهی من زد، حتا خودش چند باری به من گفت؛ "تو میخواهی بپری(پرواز کنی)، اما من، پر و بالهای تو را دایم قیچی میکنم!". / --- مگر نه اینکه موفقیت پسر، سربلندی برای پدر و والدینایش است؟، پس چگونه میشود که برخی پدرها، اینگونه به پسر خود حسادت و در همان راستا ظلم میکنند؟.
پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۴
۴۴
Adamat7775 - خارکف، اوکراین
مطلب بسیار جالب و خواندنی بود، - البته نقش ژانر نگارشی "مقالههای روزنامهای" را نیز نباید نادیده گرفت، که با کمی اغراق از رخداد روی سخن، سعی بر جذب هر چه بیشتر مخاطب دارند. / این جمله در متن بالا بسیار قابل تامل است؛ "به نوشته لوموند؛ «بیشک خودخواهی او(آلن دلون) در عین تردید و عدم اطمینان، به قدری شدید بود که موجب میشد پسرانش را به چشم رقبای بالقوهای ببیند که باید در نطفه نابودشان میکرد»." / همیشه برایام جای پرسش بوده که چگونه یک پدر میتواند به فرزنداش به چشم رقیب و با حالت حسادت نگاه کند؟. - پدر من، از همان زمانی که نوجوان شدم، با دانستن استعدادهایی که از خود نشان میدادم، تیشه بر ریشهی من زد، حتا خودش چند باری به من گفت؛ "تو میخواهی بپری(پرواز کنی)، اما من، پر و بالهای تو را دایم قیچی میکنم!". / --- مگر نه اینکه موفقیت پسر، سربلندی برای پدر و والدینایش است؟، پس چگونه میشود که برخی پدرها، اینگونه به پسر خود حسادت و در همان راستا ظلم میکنند؟.
پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۴
۴۴
Adamat7775 - خارکف، اوکراین
مطلب بسیار جالب و خواندنی بود، - البته نقش ژانر نگارشی "مقالههای روزنامهای" را نیز نباید نادیده گرفت، که با کمی اغراق از رخداد روی سخن، سعی بر جذب هر چه بیشتر مخاطب دارند. / این جمله در متن بالا بسیار قابل تامل است؛ "به نوشته لوموند؛ «بیشک خودخواهی او(آلن دلون) در عین تردید و عدم اطمینان، به قدری شدید بود که موجب میشد پسرانش را به چشم رقبای بالقوهای ببیند که باید در نطفه نابودشان میکرد»." / همیشه برایام جای پرسش بوده که چگونه یک پدر میتواند به فرزنداش به چشم رقیب و با حالت حسادت نگاه کند؟. - پدر من، از همان زمانی که نوجوان شدم، با دانستن استعدادهایی که از خود نشان میدادم، تیشه بر ریشهی من زد، حتا خودش چند باری به من گفت؛ "تو میخواهی بپری(پرواز کنی)، اما من، پر و بالهای تو را دایم قیچی میکنم!". / --- مگر نه اینکه موفقیت پسر، سربلندی برای پدر و والدینایش است؟، پس چگونه میشود که برخی پدرها، اینگونه به پسر خود حسادت و در همان راستا ظلم میکنند؟.
پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۴
۴۴
Adamat7775 - خارکف، اوکراین
مطلب بسیار جالب و خواندنی بود، - البته نقش ژانر نگارشی "مقالههای روزنامهای" را نیز نباید نادیده گرفت، که با کمی اغراق از رخداد روی سخن، سعی بر جذب هر چه بیشتر مخاطب دارند. / این جمله در متن بالا بسیار قابل تامل است؛ "به نوشته لوموند؛ «بیشک خودخواهی او(آلن دلون) در عین تردید و عدم اطمینان، به قدری شدید بود که موجب میشد پسرانش را به چشم رقبای بالقوهای ببیند که باید در نطفه نابودشان میکرد»." / همیشه برایام جای پرسش بوده که چگونه یک پدر میتواند به فرزنداش به چشم رقیب و با حالت حسادت نگاه کند؟. - پدر من، از همان زمانی که نوجوان شدم، با دانستن استعدادهایی که از خود نشان میدادم، تیشه بر ریشهی من زد، حتا خودش چند باری به من گفت؛ "تو میخواهی بپری(پرواز کنی)، اما من، پر و بالهای تو را دایم قیچی میکنم!". / --- مگر نه اینکه موفقیت پسر، سربلندی برای پدر و والدینایش است؟، پس چگونه میشود که برخی پدرها، اینگونه به پسر خود حسادت و در همان راستا ظلم میکنند؟.
پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۴