مصاحبه نشریه چلچراغ با بهروز وثوقی
رأی دهید
بهار نیوز: بهروز وثوقی، بازیگر نامدار سینمای ایران در بخشهایی از گفتگو با مجله چلچراغ درباره آرزویش برای بازگشت به ایران گفته: وقتی که آقای خسرو شکیبایی آمد سانفرانسیسکو من بردمش به آلکاتراز. برای اینکه در حقیقت من هم در زندانم حالا در زندان وسیعتر. وقتی که آدم در مملکت خودش نیست و آن چیزی که خودش دلش میخواهد داشته باشد، آن کاری که دوست دارد انجام بدهد و در مملکت خودش نیست، میشود زندان دیگر. حالا ممکن است این زندانی، آزادی عمل بیشتری داشته باشد ولی به هر حال زندانی است.
من اگر بتوانم ایران بیایم و عمرم اینقدر باشد که بتوانم برگردم آنجا، اول میروم سر قبر مادرم. برای اینکه مادرم را خیلی دوست داشتم و متاسفانه وقتی من نبودم فوت کردند. بعد هم خانه آخری که من ازش آمدم بیرون در امیرآباد و در خیابان داوری است. اگر فرصتی باشد دلم میخواهد بروم آنجا و خاطرات گذشته خودم را زنده کنم.خیلی سخت است آدم از ملتش از ملتی که عاشقانه دوستش داشتند. ملتی که همیشه بهش احترام گذاشتند دور باشد و آن کاری که دوست دارد در مملکت خودش میتوانسته انجام دهد نتواند پیش ببرد. این برای من از زندان هم بدتر است. یعنی اینطوری فکر کنید که خیلی خیلی به من سخت میگذرد ولی چارهایی ندارم. همیشه به امید اینکه حالا یک روزی احتمالا اگر عمرم اجازه بدهد و برگردم به وطن، میروم و تمام آنجاهایی که بودم سر میزنم. برای من همین کافی است و در آرزوی آن هستم همیشه.
دیدگاه خوانندگان
۴۶
bineshaan - لندن، انگلستان
آقای بهروز وثوقی ، بهتره که قلبت رو با خاطرات خوب و شیرین گذشته از ایران و مردمش و تهران و خیابونهاش و. سر زنده نگه داری، چون وقتی میری ایران و بدبختی مردم و سقوط اخلاق و. رومیبینی و همینطور وضعیت نابهنجار بافت و شهر سازی و ترافیک و. رو میبینی دیگه هیچ خوشی برات باقی نمیمونه. وقتی شرایط قبل رو با حالا مقایسه کردی دیگه حتی از خاطراتت هم بدت میاد. دیگه هیچ چیز برات باقی نمیمونه که با فکرش دلخوش باشی. همون با خاطرات گذشته از ایران و مردمش ومحله تون خوش باش که دیداری دوباره چنان آب سردی روی روحت بریزه که دردش از ۴۰ سال دوری از وطن صد بار بیشتر باشه.
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۶:۵۸
۶۸
amir-amir - تورنتو، کانادا
جناب وثوقى آرزوى بزرگى نیست این حق شما است که از سرزمین ات دیدن کنى اما به دلیل اینکه سرزمین مان در اشغال یک مشت آخوند تازى نما است امکانش شاید نباشد. مردم سعى داشتند که ایران را آزاد کنند اما به خاک و خون کشیده شدند و مسلما شما این را مى دانى و به آن ارج گذاشتى اما خیلى بى صفت ها هستند که سخن هر روزشان دشنام به این مردم است.
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۷:۰۶
۵۹
chupan - یونشاپینگ، سوئد
به امید خدا بزودی عزیز .
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۷:۴۳
۶۴
Rosha50 - لانسینگ، انگلستان
بهروز جان با تمام وجود مشکلت را درک میکنیم دقیقا درست گفتی ما هم در زندان هستیم با این تفاوت که زندان بان ما انسان با شعوری میباشد بر خلاف زندان بان ایران که حتی از انسانیت هم بوئی نبرده
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۸:۴۳
۴۴
کاترین - لندن، انگلستان
ایرانی که توی ذهن هنرمندان قبل از انقلاب وجود داره و دائم در حسرتش هستن دیگه وجود خارجی نداره نه مردم همون مردم 40 سال پیش هستن نه کوچه و خیابون ها اون شکلی باقی موندن نه حال و هوا دیگه حال و هوای اون موقع هاست کلا یک کشور جدید شکل گرفته با مردمانی جدید و فرهنگ و لهجه و نوع لباس پوشیدن جدید که کاملا طبیعیه تنها چیزی که هنوز همونطور باقی مونده فقط نام ایران هست، کاش این هنرمندان عزیز بدونن که اونا فقط در حسرت یک کشور و خاطراتی هستن که دیگه وجود ندارن چه بسا همون خونه پدری شون هم الان دیگه اثری ازش نباشه و جاش رو یک برج بزرگ گرفته باشه و اگه برن ایران بیشتر از اینکه خوشحال بشن و لذت ببرن احساس غربت می کنن کاش بقیه عمرشون رو با حسرت چیزی که دیگه وجود خارجی نداره هدر ندن و بپذیرن که همه چیز با انقلاب 57 و مهاجرت اونا برای همیشه تموم شد و به خاطرات پیوست.
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۲:۵۹
۴۸
آلونا ازنامنسکایا - اورلاندو، ایالات متحده امریکا
ایشالا که صد سال زنده باشی اسطوره و روزی به وطن برگردی
دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۱:۴۳
۴۸
آلونا ازنامنسکایا - اورلاندو، ایالات متحده امریکا
ایشالا که صد سال زنده باشی اسطوره و روزی به وطن برگردی
دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۱:۴۳
۴۴
کاترین - لندن، انگلستان
ایرانی که توی ذهن هنرمندان قبل از انقلاب وجود داره و دائم در حسرتش هستن دیگه وجود خارجی نداره نه مردم همون مردم 40 سال پیش هستن نه کوچه و خیابون ها اون شکلی باقی موندن نه حال و هوا دیگه حال و هوای اون موقع هاست کلا یک کشور جدید شکل گرفته با مردمانی جدید و فرهنگ و لهجه و نوع لباس پوشیدن جدید که کاملا طبیعیه تنها چیزی که هنوز همونطور باقی مونده فقط نام ایران هست، کاش این هنرمندان عزیز بدونن که اونا فقط در حسرت یک کشور و خاطراتی هستن که دیگه وجود ندارن چه بسا همون خونه پدری شون هم الان دیگه اثری ازش نباشه و جاش رو یک برج بزرگ گرفته باشه و اگه برن ایران بیشتر از اینکه خوشحال بشن و لذت ببرن احساس غربت می کنن کاش بقیه عمرشون رو با حسرت چیزی که دیگه وجود خارجی نداره هدر ندن و بپذیرن که همه چیز با انقلاب 57 و مهاجرت اونا برای همیشه تموم شد و به خاطرات پیوست.
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۲:۵۹
۶۴
Rosha50 - لانسینگ، انگلستان
بهروز جان با تمام وجود مشکلت را درک میکنیم دقیقا درست گفتی ما هم در زندان هستیم با این تفاوت که زندان بان ما انسان با شعوری میباشد بر خلاف زندان بان ایران که حتی از انسانیت هم بوئی نبرده
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۸:۴۳
۵۹
chupan - یونشاپینگ، سوئد
به امید خدا بزودی عزیز .
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۷:۴۳
۶۸
amir-amir - تورنتو، کانادا
جناب وثوقى آرزوى بزرگى نیست این حق شما است که از سرزمین ات دیدن کنى اما به دلیل اینکه سرزمین مان در اشغال یک مشت آخوند تازى نما است امکانش شاید نباشد. مردم سعى داشتند که ایران را آزاد کنند اما به خاک و خون کشیده شدند و مسلما شما این را مى دانى و به آن ارج گذاشتى اما خیلى بى صفت ها هستند که سخن هر روزشان دشنام به این مردم است.
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۷:۰۶
۴۶
bineshaan - لندن، انگلستان
آقای بهروز وثوقی ، بهتره که قلبت رو با خاطرات خوب و شیرین گذشته از ایران و مردمش و تهران و خیابونهاش و. سر زنده نگه داری، چون وقتی میری ایران و بدبختی مردم و سقوط اخلاق و. رومیبینی و همینطور وضعیت نابهنجار بافت و شهر سازی و ترافیک و. رو میبینی دیگه هیچ خوشی برات باقی نمیمونه. وقتی شرایط قبل رو با حالا مقایسه کردی دیگه حتی از خاطراتت هم بدت میاد. دیگه هیچ چیز برات باقی نمیمونه که با فکرش دلخوش باشی. همون با خاطرات گذشته از ایران و مردمش ومحله تون خوش باش که دیداری دوباره چنان آب سردی روی روحت بریزه که دردش از ۴۰ سال دوری از وطن صد بار بیشتر باشه.
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۶:۵۸
۴۶
bineshaan - لندن، انگلستان
آقای بهروز وثوقی ، بهتره که قلبت رو با خاطرات خوب و شیرین گذشته از ایران و مردمش و تهران و خیابونهاش و. سر زنده نگه داری، چون وقتی میری ایران و بدبختی مردم و سقوط اخلاق و. رومیبینی و همینطور وضعیت نابهنجار بافت و شهر سازی و ترافیک و. رو میبینی دیگه هیچ خوشی برات باقی نمیمونه. وقتی شرایط قبل رو با حالا مقایسه کردی دیگه حتی از خاطراتت هم بدت میاد. دیگه هیچ چیز برات باقی نمیمونه که با فکرش دلخوش باشی. همون با خاطرات گذشته از ایران و مردمش ومحله تون خوش باش که دیداری دوباره چنان آب سردی روی روحت بریزه که دردش از ۴۰ سال دوری از وطن صد بار بیشتر باشه.
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۶:۵۸
۶۸
amir-amir - تورنتو، کانادا
جناب وثوقى آرزوى بزرگى نیست این حق شما است که از سرزمین ات دیدن کنى اما به دلیل اینکه سرزمین مان در اشغال یک مشت آخوند تازى نما است امکانش شاید نباشد. مردم سعى داشتند که ایران را آزاد کنند اما به خاک و خون کشیده شدند و مسلما شما این را مى دانى و به آن ارج گذاشتى اما خیلى بى صفت ها هستند که سخن هر روزشان دشنام به این مردم است.
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۷:۰۶
۵۹
chupan - یونشاپینگ، سوئد
به امید خدا بزودی عزیز .
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۷:۴۳
۶۴
Rosha50 - لانسینگ، انگلستان
بهروز جان با تمام وجود مشکلت را درک میکنیم دقیقا درست گفتی ما هم در زندان هستیم با این تفاوت که زندان بان ما انسان با شعوری میباشد بر خلاف زندان بان ایران که حتی از انسانیت هم بوئی نبرده
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۸:۴۳
۴۴
کاترین - لندن، انگلستان
ایرانی که توی ذهن هنرمندان قبل از انقلاب وجود داره و دائم در حسرتش هستن دیگه وجود خارجی نداره نه مردم همون مردم 40 سال پیش هستن نه کوچه و خیابون ها اون شکلی باقی موندن نه حال و هوا دیگه حال و هوای اون موقع هاست کلا یک کشور جدید شکل گرفته با مردمانی جدید و فرهنگ و لهجه و نوع لباس پوشیدن جدید که کاملا طبیعیه تنها چیزی که هنوز همونطور باقی مونده فقط نام ایران هست، کاش این هنرمندان عزیز بدونن که اونا فقط در حسرت یک کشور و خاطراتی هستن که دیگه وجود ندارن چه بسا همون خونه پدری شون هم الان دیگه اثری ازش نباشه و جاش رو یک برج بزرگ گرفته باشه و اگه برن ایران بیشتر از اینکه خوشحال بشن و لذت ببرن احساس غربت می کنن کاش بقیه عمرشون رو با حسرت چیزی که دیگه وجود خارجی نداره هدر ندن و بپذیرن که همه چیز با انقلاب 57 و مهاجرت اونا برای همیشه تموم شد و به خاطرات پیوست.
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۲:۵۹
۴۸
آلونا ازنامنسکایا - اورلاندو، ایالات متحده امریکا
ایشالا که صد سال زنده باشی اسطوره و روزی به وطن برگردی
دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۱:۴۳
۴۶
bineshaan - لندن، انگلستان
آقای بهروز وثوقی ، بهتره که قلبت رو با خاطرات خوب و شیرین گذشته از ایران و مردمش و تهران و خیابونهاش و. سر زنده نگه داری، چون وقتی میری ایران و بدبختی مردم و سقوط اخلاق و. رومیبینی و همینطور وضعیت نابهنجار بافت و شهر سازی و ترافیک و. رو میبینی دیگه هیچ خوشی برات باقی نمیمونه. وقتی شرایط قبل رو با حالا مقایسه کردی دیگه حتی از خاطراتت هم بدت میاد. دیگه هیچ چیز برات باقی نمیمونه که با فکرش دلخوش باشی. همون با خاطرات گذشته از ایران و مردمش ومحله تون خوش باش که دیداری دوباره چنان آب سردی روی روحت بریزه که دردش از ۴۰ سال دوری از وطن صد بار بیشتر باشه.
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۶:۵۸
۶۸
amir-amir - تورنتو، کانادا
جناب وثوقى آرزوى بزرگى نیست این حق شما است که از سرزمین ات دیدن کنى اما به دلیل اینکه سرزمین مان در اشغال یک مشت آخوند تازى نما است امکانش شاید نباشد. مردم سعى داشتند که ایران را آزاد کنند اما به خاک و خون کشیده شدند و مسلما شما این را مى دانى و به آن ارج گذاشتى اما خیلى بى صفت ها هستند که سخن هر روزشان دشنام به این مردم است.
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۷:۰۶
۵۹
chupan - یونشاپینگ، سوئد
به امید خدا بزودی عزیز .
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۷:۴۳
۴۴
کاترین - لندن، انگلستان
ایرانی که توی ذهن هنرمندان قبل از انقلاب وجود داره و دائم در حسرتش هستن دیگه وجود خارجی نداره نه مردم همون مردم 40 سال پیش هستن نه کوچه و خیابون ها اون شکلی باقی موندن نه حال و هوا دیگه حال و هوای اون موقع هاست کلا یک کشور جدید شکل گرفته با مردمانی جدید و فرهنگ و لهجه و نوع لباس پوشیدن جدید که کاملا طبیعیه تنها چیزی که هنوز همونطور باقی مونده فقط نام ایران هست، کاش این هنرمندان عزیز بدونن که اونا فقط در حسرت یک کشور و خاطراتی هستن که دیگه وجود ندارن چه بسا همون خونه پدری شون هم الان دیگه اثری ازش نباشه و جاش رو یک برج بزرگ گرفته باشه و اگه برن ایران بیشتر از اینکه خوشحال بشن و لذت ببرن احساس غربت می کنن کاش بقیه عمرشون رو با حسرت چیزی که دیگه وجود خارجی نداره هدر ندن و بپذیرن که همه چیز با انقلاب 57 و مهاجرت اونا برای همیشه تموم شد و به خاطرات پیوست.
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۲:۵۹
۶۴
Rosha50 - لانسینگ، انگلستان
بهروز جان با تمام وجود مشکلت را درک میکنیم دقیقا درست گفتی ما هم در زندان هستیم با این تفاوت که زندان بان ما انسان با شعوری میباشد بر خلاف زندان بان ایران که حتی از انسانیت هم بوئی نبرده
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۸:۴۳
۴۸
آلونا ازنامنسکایا - اورلاندو، ایالات متحده امریکا
ایشالا که صد سال زنده باشی اسطوره و روزی به وطن برگردی
دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۱:۴۳
۴۸
آلونا ازنامنسکایا - اورلاندو، ایالات متحده امریکا
ایشالا که صد سال زنده باشی اسطوره و روزی به وطن برگردی
دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۱:۴۳
۶۴
Rosha50 - لانسینگ، انگلستان
بهروز جان با تمام وجود مشکلت را درک میکنیم دقیقا درست گفتی ما هم در زندان هستیم با این تفاوت که زندان بان ما انسان با شعوری میباشد بر خلاف زندان بان ایران که حتی از انسانیت هم بوئی نبرده
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۸:۴۳
۴۴
کاترین - لندن، انگلستان
ایرانی که توی ذهن هنرمندان قبل از انقلاب وجود داره و دائم در حسرتش هستن دیگه وجود خارجی نداره نه مردم همون مردم 40 سال پیش هستن نه کوچه و خیابون ها اون شکلی باقی موندن نه حال و هوا دیگه حال و هوای اون موقع هاست کلا یک کشور جدید شکل گرفته با مردمانی جدید و فرهنگ و لهجه و نوع لباس پوشیدن جدید که کاملا طبیعیه تنها چیزی که هنوز همونطور باقی مونده فقط نام ایران هست، کاش این هنرمندان عزیز بدونن که اونا فقط در حسرت یک کشور و خاطراتی هستن که دیگه وجود ندارن چه بسا همون خونه پدری شون هم الان دیگه اثری ازش نباشه و جاش رو یک برج بزرگ گرفته باشه و اگه برن ایران بیشتر از اینکه خوشحال بشن و لذت ببرن احساس غربت می کنن کاش بقیه عمرشون رو با حسرت چیزی که دیگه وجود خارجی نداره هدر ندن و بپذیرن که همه چیز با انقلاب 57 و مهاجرت اونا برای همیشه تموم شد و به خاطرات پیوست.
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۲:۵۹
۵۹
chupan - یونشاپینگ، سوئد
به امید خدا بزودی عزیز .
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۷:۴۳
۶۸
amir-amir - تورنتو، کانادا
جناب وثوقى آرزوى بزرگى نیست این حق شما است که از سرزمین ات دیدن کنى اما به دلیل اینکه سرزمین مان در اشغال یک مشت آخوند تازى نما است امکانش شاید نباشد. مردم سعى داشتند که ایران را آزاد کنند اما به خاک و خون کشیده شدند و مسلما شما این را مى دانى و به آن ارج گذاشتى اما خیلى بى صفت ها هستند که سخن هر روزشان دشنام به این مردم است.
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۷:۰۶
۴۶
bineshaan - لندن، انگلستان
آقای بهروز وثوقی ، بهتره که قلبت رو با خاطرات خوب و شیرین گذشته از ایران و مردمش و تهران و خیابونهاش و. سر زنده نگه داری، چون وقتی میری ایران و بدبختی مردم و سقوط اخلاق و. رومیبینی و همینطور وضعیت نابهنجار بافت و شهر سازی و ترافیک و. رو میبینی دیگه هیچ خوشی برات باقی نمیمونه. وقتی شرایط قبل رو با حالا مقایسه کردی دیگه حتی از خاطراتت هم بدت میاد. دیگه هیچ چیز برات باقی نمیمونه که با فکرش دلخوش باشی. همون با خاطرات گذشته از ایران و مردمش ومحله تون خوش باش که دیداری دوباره چنان آب سردی روی روحت بریزه که دردش از ۴۰ سال دوری از وطن صد بار بیشتر باشه.
یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۶:۵۸