خودکشی نافرجام متهم قبل از دادگاه
رأی دهید
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از سال گذشته با گزارش ناپدید شدن جوانی به نام سهراب آغاز شد. پدر این جوان پس از مراجعه به اداره پلیس درخصوص جزئیات ماجرا گفت: پسرم سهراب جوان موفق و متمولی است و چندروز پیش پس از قرار تلفنی با دوستش سینا از خانه خارج شد و بعد از آن دیگر خبری از او ندارم. فقط میدانم که سینا چند وقت پیش از پسرم پولی را قرض کرده بود و سر این موضوع با او اختلاف حساب داشت.
در ادامه مأموران سینا را احضار کرده و مورد بازجویی قرار دادند. سینا هم ملاقات با سهراب را رد کرد و گفت من آن روز نه سهراب را دیدم و نه از او خبری دارم.
با این حال مأموران به خاطر اضطراب در چهره سینا و همین طور سوختگی در چند نقطه از بدنش، به این مرد مشکوک شدند و سینا بازداشت شد و پس از چند روز هم به ناچار لب به اعتراف گشود و ضمن اعتراف به قتل دوستش گفت: سالهای زیادی بود که من و سهراب با هم رفاقت داشتیم.
او تاجر موفقی بود و پول زیادی داشت من از او 600 میلیون تومان پول قرض گرفته بودم تا خانهای بخرم. مدتی بعد به من گفت پولش را لازم دارد و من هم از او خواستم تا به من فرصت بدهد ولی سهراب قبول نمیکرد و اصرار داشت تا هرچه زودتر پولش را برگردانم. چون میدانستم این مبلغ برای او پول زیادی نیست خیلی عصبانی شدم و در نهایت تصمیم گرفتم او را بکشم.
از آنجایی که میدانستم به دنبال ساخت سولهای در اطراف تهران است او را به بهانه دیدن زمینی در سولقان به منطقه کن کشاندم و به سمت باغی بردم و در میانه راه او را به داخل چاه انداختم و با سنگ چند ضربهای به سرش زدم و بعد فرار کردم.
بعد از آن هم به خانه آمدم چون حال روحی خوبی نداشتم و لباسهایم هم پاره بود همسرم به من مشکوک شد و خواست بداند چه اتفاقی برایم افتاده که من هم به دروغ گفتم که با سهراب به باغی رفته بودیم و چند موتورسوار به سمتمان حمله کردند و سهراب را کشتند و من توانستم فرار کنم. همسرم هم اصرار کرد که موضوع را به پلیس بگویم اما من قبول نکردم.
بعد از چند روز هم سهراب را از داخل چاه بیرون کشیدم و به بیابان بردم و سوزاندم تا ردی از او باقی نماند.
متهم در بازجویی های اولیه پاسخ به این سؤال که چرا دستهایت سوخته گفت: دستهایم به خاطر اینکه ماشین سهراب را به آتش کشیدم سوخت. روی ماشین بنزین ریختم و بخشی از بنزین روی دست خودم ریخت و حین آتش زدن ماشین دست خودم هم سوخت.
با تکمیل تحقیقات و پرونده برای رسیدگی به شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در این جلسه که متهم حاضر نشده بود، اولیای دم درخواست قصاص کردند و وکیل مدافع متهم درباره غیبت موکلش گفت: موکل من بعد از اینکه زندانی شد وضعیت روحی بسیار بدی پیدا کرد.
خانواده اش از هم پاشید و عذاب وجدان قتل دوست صمیمیاش رهایش نکرد. زمانی که من وکیل او شدم متوجه شدم دوبار دست به خودکشی زده است. او بشدت افسرده شده و وضعیت روحی خوبی ندارد. موکلم وزن زیادی کم کرده، حالش خوب نیست و نیاز به درمان دارد.
وی در ادامه افزود: متوجه شدم موکلم شب گذشته مقدار زیادی قرص خورده و تا پای مرگ رفته به طوری که پزشکان زندان هیچ امیدی به بازگشت او نداشتند اما به طرز معجزهآسایی نجات پیدا کرد. به دلیل وخامت حالش امکان اینکه با او صحبت کنم وجود نداشت. اما خبردارم وضعیت بهتری پیدا کرده است. من به زندان خواهم رفت تا او را راضی کنم با دکتر روانپزشک صحبت کند و روند درمانش را آغاز کند تا بتواند در جلسه دادگاه حاضر شود.
پس از اظهارات وکیل متهم قضات وارد شور شدند و تا زمان بهبودی نسبی متهم ادامه رسیدگی به پرونده را متوقف کردند تا بعد ازبهبودی نسبی متهم محاکمه شود.