«تعهد گرفتند با گوگوش و بهروز وثوقی صحبت نکنم»

انصاف نیوز ،زهرا منصوری
نوید نامور، کارگردان مستند «برای ثبت در تاریخ» (روایت زندگی مرحوم ناصر ملک مطیعی) به انصاف نیوز می‌گوید «به سختی برای این فیلم سرمایه‌گذار پیدا کردیم، حالا هم فیلم ساخته شده است، هنر و تجربه و صدا و سیما از پخش آن امتناع کردند، برای پخش در نمایش خانگی هم دو مرتبه به سرمایه‌گذار نیاز داریم که پیدا نمی‌شود،» وی همچنین می‌گوید هنگام اخد مجوز از من تعهد گرفتند با گوگوش و بهروز وثوقی برای این فیلم صحبت نکنم.

این فیلم ۹۳ دقیقه‌ای روایت زندگی ناصر ملک مطیعی است که با سرمایه‌گذاری فرناز شکری ساخته شده؛ ناصر ملک مطیعی از هنرمندان پیش از انقلاب است که پس از سال ۵۷ دیگر اجازه ندادند فیلم بازی کند و منزوی شد؛ حتی در یک زمانی گاراژ خانه‌ی خود را به شیرینی‌فروشی تبدیل کرد. البته وی در سال ۹۲ در فیلم «عطش نگار» بازی کرد، اما به گفته‌ی نوید نامور برای این فیلم اجازه‌ی نصب پوستر او را روی سینماها ندادند، کارگردان هم برای دلخوشی بر روی یک سینمای تعطیل دقایقی پوستر او را نصب می‌کند تا او ببیند. سال ۹۶ بود که او به برنامه‌ی دورهمی دعوت شد اما با وجود ضبط فیلم از پخش آن در صدا و سیما در لحظات پایانی امتناع شد. نوید نامور می‌گوید این اتفاق او را دق داد. ناصر ملک مطیعی سرانجام در چهارم خرداد سال ۹۷ در گذشت.


متن کامل این گفت‌وگو با نوید نامور و فرناز شکری سرمایه‌گذار آن درباره‌ی مستند ناصر ملک مطیعی و مشکلات پیش روی ساخت این فیلم را در ادامه بخوانید:
نامور: ناصر ملک مطیعی از سینمای ایران قابل حذف نیستنوید نامور – کارگردان مستند «برای ثبت در تاریخ» که در آن در کنار روایتِ زندگی، منش و مرام ناصر ملک‌مطیعی با دو رویکرد زندگی ورزشی و هنری او از نگاه دوستانش بررسی شده است به انصاف نیوز توضیح داد: «به واسطه‌ ارتباطی که با مرحوم ملک مطیعی و خانواده وی داشتم، تصمیم گرفتم مستندی درباره زندگی این بازیگر نام آور سینمای ایران بسازم. خانم شیرین ملک مطیعی – دختر ملک مطیعی – هم رضایت مطلق داشت. در آن برهه هرچقدر به دنبال سرمایه‌گذار می‌گشتم، کسی پیدا نمی‌شد چون همه نگران بودند که وزارت ارشاد مجوز این فیلم را ندهد.»

وی در پاسخ به این که به چه اعتبار ایده ساخت فیلمی درباره مرحوم ملک مطیعی را دنبال کرده گفت: «نکته‌ اول این که به اعتقاد بسیاری از علاقمندان به سینما ناصر ملک مطیعی از سینمای ایران قابل حذف نیست. ملک مطیعی زمانی با فیلم ولگرد وارد سینما شد که ما اصلاً سینما نداشتیم. ولگرد او چرا آن‌قدر سروصدا کرد؟ چون برای اولین‌بار فیلمی در سینمای ایران کنتراست داشت. پس از آن او سی‌سال در این سینما بلامنازع می‌تازد. تا کی می‌توانیم ملک مطیعی، بهروز وثوقی و فردین را حذف کنیم؟ من به واسطه‌ی ارتباطی که با این خانواده داشتم از نزدیک رنج و دشواری هایی را که ناصر ملک مطیعی به واسطه دور شدن از سینما متحمل می‌شد را دیده‌ام.  از طرف دیگر در آن زمان کتابی درباره زندگی او چاپ شده بود و فضا بعد از درگذشت او به صورتی بود که نسبت به صدور مجوز این فیلم اطمینان زیادی داشتم.»
ملک مطیعی به‌ خاطر بازیگری، ورزش قهرمانی را کنار گذاشت
نامور در توضیح محتوای مستند ملک مطیعی گفت: «در مستند این را بررسی کرده‌ایم که آقای ملک مطیعی از کجا شروع کرد و چطور پیش رفت. ملک مطیعی شمایلی از یک جوانمرد بود و همان‌طور جوانمرد هم زندگی کرد. جنبه‌ی سینمایی و ورزشی زندگی او را بررسی کردیم، ملک مطیعی به‌ خاطر بازیگری، ورزش قهرمانی را کنار گذاشت و داور کشتی شد، چون می‌ترسید به‌ خاطر ضرباتی که به صورتش می‌خورد، دیگر نتواند فیلم بازی کند. در این مستند با چهره های ورزشی و سینمایی مثل علی پروین، سعید مطلبی – کارگردان شش فیلم با بازی ناصر ملک مطیعی – امیر یاوری – نایب‌قهرمان بوکس در مسابقات سال ۵۴ توکیو – محمدرضا طالقانی (عضو هیئت‌رئیسه فدراسیون کشتی)، بهرام مشتاقی، عبدالله موحد، پوری بنایی، فرانک میر قهاری، زری خوش‌کام و محمدعلی نجفی صحبت کردیم.

یکی از مصاحبه شونده‎‌ها می‌گفت شمایل آقای ملک مطیعی، جوانان پایین‌شهر را به زورخانه علاقه‌مند کرده بود که قطعا در دور شدن آنها از رفتارهای خلاف و مجرمانه هم موثر بود. آقای موحد پرافتخارترین کشتی‌گیر ایرانی است. وقتی با ایشان مصاحبه کردم پس از ده سال به ایران آمده بود و دو ساعت بعد هم پرواز داشت و تعریف می‌کرد که ملک مطیعی چه قدر عاشق کشتی بود.»

این کارگردان درباره‌ی تغییر مسیر سینمای ایران پس از انقلاب گفت: «در گذشته فیلم و قصه‌های ما پر از قهرمان بودند. بی انصافی است که نقش این سینمای قهرمان پرور را در شکل‌گیری نسلی که هشت سال جلوی عراق جنگیدند، نادیده بگیریم. پس از انقلاب، سینمای ایران تغییر کرد و طوری ریل‌گذاری شد که سینمای ما دیگر قهرمان نداشته باشد. در حالی که سینما یعنی قهرمان و در هر جای جهان، مردم، قهرمان را دوست دارند. به هر حال قرار شده بود سینمای ایران پس از انقلاب، دیگر قهرمان نداشته باشد. حتی در دوره‌ای آقای جمشید آریا با فیلم افعی می‌آید و چند سال ممنوع الکار می‌شود. سینمای ایدئولوژیک از قهرمان می‌ترسد. من عاشق حاج کاظم آژانس شیشه‌ای هستم اما حاج کاظم، نماینده‌ی یک قشر است و قهرمان کوچه، خیابان و مردم نیست. الان قهرمان سینمای ما نوید محمدزاده است، در قدرت بازیگری او شکی نیست اما وقتی از سینما بیرون می‌آییم با یک قاچاقچی همذات‌پنداری می‌کنم؛ قهرمان من دیگر قهرمان نیست. پربیننده‌ترین سریال صداوسیما ستایش بود که هر سه فصل آن را آقای سعید مطلبی با همان نشانه‌های سینمای پیش از انقلاب می‌نویسد.
 محسن مخملباف با چماق‌دارها پوسترها را از جا می‌کند
سعید مطلبی پس از انقلاب ممنوع‌الکار شد، او یکبار گفته بود انبوهی فیلم‌نامه نوشته که به اسم کارگردان استفاده شده چون به پولش نیاز داشته است، الان نسل فیلمسازهای ما هم عوض شده است. در آن برهه نامه‌ای به حضرت امام نوشته شد که در آن درخواست شده بود افرادی مثل فردین و ملک مطیعی و … به سینما برگردند و ایشان هم گفته بودند اگر برگشت اینها به سینما کمک می‌کند، مشکلی ندارد. بعد فیلم برزخی‌ها را می‌سازند. چهار ابر ستاره در این فیلم هستند و در آن فیلم نشان می‌دهند چگونه این بچه‌ها از خاک وطن خود دفاع می‌کنند و در این راه شهید می‌شوند. چرا جلوی این فیلم را گرفتند؟ عده‌ای این وسط هوچی گری کردند. محسن مخملباف به واسطه‌ی ارتباط خوبی که با آقای موسوی داشت او را وادار می‌کند که از مجلس ممنوع الکاری آنها را بخواهد، محسن مخملباف با چماق‌دارها پوسترها را از جا می‌کند و شیشه‌ی سینماها را می‌شکند، اتفاقاً اینها در قالب فیلم زندگی خصوصی آقای فرح‌بخش نشان‌ داده‌ شده است. گروهی به دنبال ممنوع الکاری ملک مطیعی افتاده بودند که بعدها استاد شدند. آنها در نمازجمعه طومار جمع کردند تا اینها در سینما نباشند، چون حریف این محبوبیت‌ها نمی‌شدند.»

نامور ادامه داد: ناصر ملک مطیعی که چند دهه جلوی دوربین بود از دوری سینما دق کرد. ملک مطیعی بازیگری بود که از صفر شروع کرده بود. خودش تعریف می کرد که روزهای اول هیچ از سینما نمی‌دانستیم، لنزها را نمی‌شناختیم! حالا در اوج پختگی او را از سینما حذف می‌کنیم، پیر و افسرده شد. او نه با دربار شاه ارتباط داشت و نه در سینما زد و بند می‌کرد. ناصر ملک مطیعی مدرسه ‌ساخت، حتی آن را به نام آقای سارنگ ثبت کرد تا کار خیرش مخفی بماند. یک مصاحبه از سید محمد بهشتی مدیرعامل فارابی خواندم که می‌گوید «بعد از انقلاب ما تلاش کردیم، یک چیزهایی که مردم را یاد یک چیزهایی می‌اندازد، پاک کنیم که مردم با استفاده آن چیز یاد آن چیزها نیفتند» و  در ادامه می‌گوید «آقای ملک مطیعی و آقای فردین انسان‌های شریفی بودند اما با آنها صحبت کردم و گفتم صلاح نیست که باشند»! در نهایت کار به جایی می‌رسد که ملک مطیعی گاراژ خانه‌ی خود را به شیرینی‌فروشی تبدیل می‌کند و بعد آن را جمع می‌کند.»
دورهمی که پخش نشد؛ او دق کرد
نامور درباره خصوصیات روحی ملک مطیعی گفت: «برخلاف ظاهر و تصویر او در سینما، وقتی با مرحوم ملک مطیعی صحبت می‌کردی، کلامی لطیف و پر از شعر داشت. یک روز سر فیلم‌برداری یکی از فیلم‌های من حضور پیدا کرد؛ دیدم با دامادش با چشم گریان از سالن بیرون می‌روند، از او پرسیدم چه شده؟ گفت «بابا جون نگاه نکن تو فیلم‌ها کافه به هم می‌ریختم دل من اندازه‌ یک گنجشکه» ملک مطیعی افسرده شده بود تا دوکلمه با او صحبت می‌کردی گریه می‌کرد!

در چنین شرایطی ماجرای برنامه دورهمی، تیر خلاصی به او بود. آن برنامه که پخش نشد، دق کرد! اتفاقا خانم پوری بنایی هم بر این مطلب تاکید دارند. آن طور که تعریف می‌کردند، ملک مطیعی بعد از مصاحبه با برنامه مهران مدیری خیلی خوشحال بود و می‌گفت بعد از چهل سال با مردم رو در رو صحبت می‌کنم. شبی که قرار بود برنامه دورهمی پخش شود ملک مطیعی در یک مهمانی با خانم پوری بنایی و آقای شاهرخ نادری جمع بودند تا دور هم این مصاحبه را ببینند. وقتی مصاحبه در دقیقه‌ی ۹۰ پخش نشد ملک مطیعی همان لحظه بلند می‌شود و می‌گوید ناصر ملک مطیعی امروز مرد! چند وقت بعد هم فوت کرد. البته او در یک فیلم به نام نقش نگار هم بازی کرد. علی عطشانی، کارگردان آن اثر می‌گفت «ملک مطیعی آن روزها خیلی خوشحال بود. برای اکران اجازه ندادند عکسش روی پوستر فیلم باشد، علی عطشانی می‌گفت برای اکران فیلم مدت‌ها جنگیده‌اند. من هم می‌دانستم منتظر است تا فیلم اکران شود و با پسرش هماهنگ کردیم، یک پوستر بزرگ چاپ کردیم، روی سر در یک سینما تعطیل پوستر را چسباندیم و بعد از اینکه پسرش با ماشین او را آورد و آن را دید، پوستر را کندیم، تا دلش نکشند.»

او درباره‌ ممنوعیت مصاحبه با بهروز وثوقی و گوگوش برای مستند ناصر ملک مطیعی گفت: «وقتی دنبال مجوز مستند ملک مطیعی بودم از من تعهد گرفتند با بهروز وثوقی و گوگوش صحبت نکنم. به ‌جرئت می‌گویم که بهروز وثوقی، قوی‌ترین بازیگر سینمای ایران است که انبوهی نقش متفاوت و بی‌نظیر را بازی کرده است. فیلم کندو او بی‌نظیر است. وثوقی آرزو دارد به ایران برگردد. چرا باید دور از وطن باشد؟ حالا خانم گوگوش را قبول دارم اما چرا می‌گویند با بهروز وثوقی صحبت نکن؟ بعد از ساخت مستند ملک مطیعی، وثوقی به من پیغام فرستاد می‌خواهم فیلم را ببینم؛ دو، سه هفته تأمل کردم. تا اینکه به دوست مشترک ما پیغام فرستاده بود؛ شماره نوید نامور را بده از او خواهش کنم تا مستند را برای من بفرستد، دلم می‌خواهد فیلم او را ببینم. عرق شرم ریختم. بهروز وثوقی که آرزو دارم یک جا او را ببینم و با او عکسی بگیرم، حالا می‌خواهد از من خواهش کند؟ نسخه‌ فیلم را فرستادم، دو ساعت بعد با من تماس گرفت و از فیلم چند گلایه را مطرح کرد، گفت چرا تصویری از فیلم ولگرد ناصر نیست؟ من با ولگرد ناصر عاشق سینما شدم. گفتم هیچ سابقه‌ای از دو تا از فیلم‌های ملک مطیعی حتی در فیلمخانه ملی ایران نیست. یکی ولگرد و دیگری تپه ۱۲۳٫

بعد گفت تو نمی‌دانستی من با ناصر خیلی دوست بودم، نمی‌دانستی راجع‌ به ناصر انبوهی حرف دارم؟ اول نخواستم بگویم و بعد که بازهم گلایه کرد، حقیقت را به او گفتم که تعهد داده‌ام با او صحبت نکنم. فیلم با ضوابط جمهوری اسلامی ساخته شده و می‌خواهم اینجا نمایش داده شود. بعد خندید، گفت بازهم دست خودت را از قصه شستی. پرسید برای این مستند چقدر هزینه کردی؟ گفتم آن‌قدر. گفت اینجا از من فیلم ساختند ده برابر فیلم تو هزینه شد اما مستند بیخودی بود؛ فیلم ناصر خیلی خوب است. بعد یک خاطره را تعریف کرد، می‌گفت در پاریس به مراسمی رفتم و بعد محسن مخملباف وارد شد، مرا که دید مثل مرغ پرکنده شد، در نهایت گفت یکی به من تلفن زده و باید بروم. چند سال بود فکر می‌کردم این چه رفتاری بود که انجام داد. بعد از دیدن مستند تو ماجرا را فهمیدم. واقعا آدم‌هایی ناجوانمردانه از این سینما رفتند که چقدر می‌توانستند به سینما کمک کنند.»
هیچ سرمایه‌گذاری سمت فیلم نمی‌آمد
نامور در ادامه در بیان مشکلاتی که در ساخت این مستند داشته به دردسرهای جلب سرمایه‌گذار برای فیم پرداخت و گفت: نکته‌ اول اینجا بود که هیچ سرمایه‌گذاری سمت فیلم نمی‌آمد؛ حقیقتا مدیون خانم شکری سرمایه‌گذار فیلم هستم. روز اول که به خانم شکری گفتم اگر فیلم مجوز نمایش نگیرد، گفتند نگیرد هم مهم نیست در تاریخ می‌ماند و یک روز مظلومیت آقای ملک مطیعی دیده می‌شود! خانم شکری حتی برای تامین بخشی از هزینه‌ ساخت این فیلم وام گرفت. با این حال دخالتی در ساخت فیلم نداشت در حالی که هرکس در فیلمی سرمایه‌گذاری می‌کند، حداقل می‌گوید می‌شود بچه‌ من یکبار از جلوی دوربین رد شود؟
فیلم را که به ارشاد دادیم، گفتند باید ۴۵ دقیقه آخر فیلم یعنی قسمت‌های بعد از انقلاب را حذف کنی! کل فیلم ۹۳ دقیقه است. گفتم اصل حرف من پس از انقلاب است. قبل از انقلاب را که شبکه‌های ماهواره‌ای هم ساخته‌اند. یک روز که خیلی استرس داشتم ماجرا را برای سرمایه گذار تعریف کردم، خانم شکری گفتند عیب ندارد مجوز هم ندادند، مشکلی ندارد. مهم این است که فیلم ساخته شد. بالاخره با پیگیری و تلاش‌های آقای بهمن حبشی پروانه نمایش را گرفتیم. اول فیلم را به هنر و تجربه دادیم اما قبول نکرد که علت آن را درک می‌کنم.»

او درباره‌ مشکلات اکران مستند ناصر ملک مطیعی گفت: «در نهایت الان پیگیر این ماجرا هستیم که یک سرمایه‌گذار پیدا کنیم و فیلم را وارد شبکه نمایش خانگی کنیم، اما تمام سرمایه گذاران فرار می‌کنند چون می‌ترسند سربزنگاه جلوی پخش آن گرفته شود! به آقای طالقانی فدراسیون کشتی هم گفتم اما کسی را پیدا نکرد. در مصاحبه‌ای که به مناسبتی دیگر در تلویزیون داشتم از من پرسیدند چند تا مستند داری تا خواستم اسم ملک مطیعی را بگویم، گفتند آن فیلم، نه! برای فیلم تقاضای بیلبورد کردیم گفتند بیلبورد به عکس ملک مطیعی نمی‌دهیم! فیلمسازی برای ما فشار و استرس دارد، دوست ندارم این‌گونه فیلم بسازم! در حال حاضر دربه‌در دنبال سرمایه‌گذار برای این فیلم هستیم؛ مطمئناً ملک مطیعی آن‌قدر طرفدار دارد که فیلمش زمین نخورد. مستند را با جان و دل ساختیم. خانم فرانک میر قهاری برای این مستند از شیراز به تهران آمد، همه برای این فیلم تلاش کردند. سعی کردیم مظلومیت و حسرتی که تا دم مرگ با ملک مطیعی بود را نشان دهیم. بگذارید این فیلم وارد بازار شود تا مردم ببینند به این مرد چه گذشت. پلان آخر فیلم روی بغض صورت ناصر ملک مطیعی تمام می‌شود.»
از تهیه‌کننده‌ی این فیلم ناجوانمردی دیدیم
نامور با طرح این مسئله که در کنار همه این مشکلات، تهیه کننده‌ این مستند هم در میزان‌ هزینه‌کرد فیلم مبالغی را بیش از آنچه خرج کرده است، فاکتور کرده است؛ تصریح می‌کند: «این مستند را ساختیم تا فرهنگ جوانمردی را زنده کنیم اما از تهیه‌کننده‌ی این فیلم ناجوانمردی دیدیم و با ما کاری کرد که به خانم شکری گفتم کاش دستم می‌شکست و این فیلم را نمی‌ساختم! همین به تازگی اسنادی به دست من رسید مبنی‌بر اینکه حساب سازی‌هایی شده است و قسمتی از پول فیلم، گم شده است! تهیه‌کننده را من به پروژه معرفی کردم. وقتی خانم شکری فاکتورهای فیلم را خواستند از تهیه‌کننده فاکتورها را درخواست کردم که گفت کارگرم آنها را دور انداخته است و بعد یک فاکتور دست‌نویس نوشت. بعد گفتیم حداقل با سربرگ شرکت فاکتور را بدهید؛ این کار را کرد. وقتی فاکتورها را داد، دیدیم ارقام با هم نمی‌خواند و میان فاکتور دست‌نویس و پرینتی تناقض وجود داشت.

بعد پیگیری کردم و دیدم مثلاً در فاکتور، قرارداد فیلم‌بردار ۱۶ میلیون تومان نوشته شده ولی وقتی قرارداد با فیلم‌بردار را دیدیم، شش میلیون تومان بود و بقیه ارقام هم همین‌طور اشتباه به ما گفته شده بود. مثلاً نوشته شده است راوی، سه میلیون تومان گرفته در حالی که فیلم اصلا راوی ندارد. صدابردار هم دستیار من بود. اخیرا با اسناد اصلی و فاکتور تهیه‌کننده به خانه سینما رفتیم، مدارک را دیدند و زمانی را برای جلسه شورای داوری اختصاص دادند. با این حال تهیه‌کننده از حضور در این جلسه خودداری کرد و گفته بود به من اجازه دهید تا با اسناد بیایم! به هر حال زمان جدیدی برای جلسه تعیین شد که این بار تهیه کننده بدون یک ورق سند در جلسه داوری حضور پیدا کرد! به او گفتند به شما گفته بودیم با اسناد حضور پیدا کنید، چرا دست‌خالی آمدید؟ نماینده انجمن تهیه‌کنندگان در شورای داوری خانه سینما گفت من شکواییه را خوانده‌ام و طرف دعوا، نوید نامور – کارگردان – است که قرارداد با سرمایه‌گذار را امضا کرده است و باید پاسخ خانم شکری را بدهد! همچنین گفت چون شما با تهیه‌کننده فیلم قراردادی نبسته‌اید، پس اصلاً شکایت معنایی ندارد! تازه، فیلم قابل‌قبول است و اگر مجوز نمی‌گرفت باز ما پیگیری می‌کردیم.

وی افزود: نماینده انجمن تهیه کنندگان سینما گفت من و سرمایه گذار حتی نمی‌توانیم از تهیه کننده فاکتور بخواهیم! این در صورتی است که سرمایه‌گذار می تواند از تهیه‌کننده فاکتور بخواهد و در قرارداد با خانم شکری نیز نام تهیه‌کننده آمده و اسم او در وزارت ارشاد به‌عنوان تهیه‌کننده ثبت شده است. با وجود اسناد روشنی که در جلسه ارائه شده بود نماینده انجمن تهیه کنندگان به خانم شکری گفت باید از من (نامور) شکایت کند! حال آنکه در همان جلسه در حضور سرمایه گذار تاکید داشت «پولی را که تهیه کننده خورده است، نوش جانش! شما قبول کردید با ۸۰ میلیون فیلم را بسازد حالا توانسته است با پول کمتری بسازد!»
سوال من از او و بقیه اعضای شورای داوری این است که پس شرافت چه می‌شود؟

نامور با بیان این که جریان شکایت خود و پاسخ‌هایی را که در جلسه شورای داوری خانه سینما شنیده روز سه شنبه به دفتر دکتر شهسواری – مدیرعامل خانه – هم اطلاع داده و قصد دارد از تهیه‌کننده فیلم شکایت قضایی بکند، گفت: در حال حاضر آقای شاهسواری دستور پیگیری داده؛ اما همچنان از خانه‌ی سینما شاکی هستم. سوال من این است که آیا عرف سینمای ایران است که با فاکتورسازی، پول مردم را بخوریم؟ با چیزی که در جلسه شورای داوری خانه سینما شنیدم حتی اگر خانم شکری فکر کند، همه‌ سینماگران دزد هستند، حق دارد! البته از هر راه که شده سرمایه گذاری برای پخش فیلم پیدا می کنم و پول خانم شکری را برمی‌گردانم. اما مطمئن هستم که دیگر فیلمی نخواهم ساخت.
مدارکی مربوط به مستند
مدارکی مربوط به مستند
مدارکی مربوط به مستند
مدارکی مربوط به مستند
مدارکی مربوط به مستند و هزینه‌هاشکری: برای سینمای کشورم افسوس خوردم!
فرناز شکری، سرمایه‌گذار مستند ناصر ملک مطیعی هم با بیان این که فیلم زندگی مرحوم ملک مطیعی، اولین‌ فیلمی بوده که روی آن سرمایه‌گذاری کرده درباره‌ عدم تطابق هزینه‌کردها به انصاف نیوز گفت: روز سه شنبه وقتی وارد جلسه داوری خانه سینما شدم، تهیه‌کننده حتی یک خودکار هم با خود نیاورده بود، چه برسد به اسناد. به من گفتند از آقای نامور شکایت کن اما سیستم طوری است که حتی اگر از ایشان هم شکایت کنم، بعد از یک سال همین حرف‌های امروز را به من می‌گویند! فقط برای سینمای کشورم افسوس خوردم!

او ادامه داد: سه ساعت در یک جلسه نشستیم و در دو ساعت اول هم فقط مدارک را دیدند و در نهایت هم نماینده‌ انجمن تهیه‌کنندگان این‌گونه صبحت کرد. به من می‌گفت اگر از سال گذشته تا به حال دلار می‌خریدم پولم دو برابر شده بود، می‌گفت در سینما شرافت مهم نیست و عرف همین کاری است که تهیه کننده انجام داد!
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۴۲
Chokam - ری، ایران
مخملباف محبوبیت ملک مطیعی رو تحمل نمی کرد ، بعنوان یکی در کنار دیگران ، چون دیگران هم اینطوری بودن ، شاملو هم محبوبیت سهراب سپهری رو نمی تونست تحمل کنه و اون رو به کانون نویسندگان دعوت نکرد . از این مثالها زیاده و مربوط به گذشته است ، حال فعلی افراد مهمه.
‌چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۹
۴۹
kurosh-h - گوتنبرگ، سوئد

[::Chokam - ری، ایران::]. گرامی ، مشکل مخملباف محبوبیت مشایخی نبود ، درد اصلی او حزب الهی بودن و عقده ای بودن اوبود ، جدیدا فکل و کراوات می زنه ، در فستیوال های فیلم میره و حتی دخترش بی حجابه ، اما در اوایل انقلاب با یک کلت و موتورسوار بدنبال مخالفان انقلاب بود ،
‌چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۵:۱۶
۴۹
kurosh-h - گوتنبرگ، سوئد
[::Chokam - ری، ایران::]. اما در مورد زنده یاد سهراب سپهری ، متاسفانه هنرمندان زمان شاه بطور کلی یا چپ بودند ، ویا تا حدی منتقد به شاه فقید و یا رژیم پهلوی ، سپهری استقلال فکری و هنری خودش را داشت و مطابق فشار و سلیقه سایر روشنفکران زمان خودش عمل نمیکرد ، لذا مورد بی مهری و یا کم توجهی سایر هنرمندان از جمله شاملو قرار میگرفت ، حتی فروغ هم که به اندازه شاملو سیاسی نبود ، به پاسیفیستی بودن سپهری ایراد داشت ، به عبارت دیگر ، مشکل از روی حسادت نبود . اتفاقا در بعد از انقلاب و به گند کشانید ه شدن انقلاب و بن بست جنبش چپ ، نسل جوان با دیدی جدید به اهمیت ، و زیبایی اشعار سپهری پی بردند .
‌چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۵:۲۷
۴۲
Chokam - ری، ایران
[::kurosh-h - گوتنبرگ، سوئد::]. سپهری الهام از زرتشت هم گرفته چون به زبان طبیعت شعر گفته، برای همین امثال شاملو باهاش مخالف بودن ،زرتشت آغاز ناسیونالیسم ایرانی بود که از کوروش شروع شد، امثال شاملو توده ای بودن برای همین باناسیونالیسم مخالف بودن البته بعد یکسال شاملو از توده انصراف داد ولی دیگه دیرشده بود چون تمام نشانه های ناسیونالیسم از زرتشت تا فردوسی رو بایکوت کردن
‌چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۱:۴۴
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.