پایان جست و جو برای یافتن ۱۲ کوهنورد یخ زده
رأی دهید
تمهیدات ویژه برای پیشگیری از حوادث مشابه
دکتر حمید مساعدیان رئیس انجمن پزشکی فدراسیون کوهنوردی در گفتوگو با خبرنگار حوادث «ایران» درباره حادثه سقوط بهمن و مرگ 12 کوهنورد که چهارنفر از آنها عضو فدراسیون کوهنوردی بودند گفت: من به محض وقوع این حادثه در ارتفاعات کلک چال و دارآباد حاضر شدم و از نزدیک شاهد تلاش تیمهای امداد و نجات بودم. مهمترین نکتهای که هنگام کشف اجساد توجه ما را جلب کرد این بود که اجساد در زیر آوار برف به حالت نشسته کشف شدند. این نشان میدهد که این افراد به علت شدت وزش باد و ریزش بهمن در شرایط افت فشار بدنی ناشی از خستگی قرار داشتند، البته به لحاظ کارشناسی باید بگویم که اغلب این افراد بدون در نظر گرفتن شرایط جوی و پیشبینیهای لازم سفر کوهستانی خود را شروع کردند؛ قطع به یقین اگر این افراد دارای تجهیزات لازم بودند و شرایط فروریزی بهمن را پیشبینی میکردند دچار سانحه نمیشدند.
برف و سرما با کسی شوخی ندارد
حسین رضایی جاوید کوهنورد و عضو تیم امداد و نجات فدراسیون کوهنوردی در گفتوگو با خبرنگار حوادث «ایران» درباره آخرین جزئیات عملیات تیمهای امدادی در منطقه کلک چال عنوان کرد: صبح روز یکشنبه ما پیکر آخرین فردی را که در ارتفاعات کلک چال مفقود شده بود پیدا کردیم. شواهد نشان میداد که وی بدون تجهیزات و با کفشهای کتانی به ارتفاعات آمده بود و پس از آنکه در برف و بوران گیر کرده قصد داشته خودش را به نقطه امن برساند که به علت طوفان برفی در منطقه راهش را گم کرده و بعد هم با یخ زدگی دست و پا مواجه و زمینگیر شده است. وی در پاسخ به این سؤال که در میان افرادی که در کلکچال گرفتار شده بودند کوهنوردان حرفهای هم وجود داشتند، گفت: کوهنورد حرفهای وقتی پا روی برف میگذارد متوجه میشود که باید جلو برود یا برگردد. وقتی برف در ابتدا نرم و در لایههای زیرین آن سفت باشد یعنی این برف قابل اطمینان نیست. کوهنورد حرفهای بخوبی میداند برفی که شب پنجشنبه آمد باعث میشود روز جمعه بهمن تختهای ایجاد شود. از اینرو هرگز جان خود و همراهانش را به خطر نمیاندازد.
رضایی در ادامه گفت: فدراسیون کوهنوردی همیشه چند روز قبل از اینکه وضعیت هوا نامساعد بشود هشدارهای لازم را به کوهنوردان و تیمهای کوهنوردی و لیدرها میدهد اما نمیتواند راه را ببندد. اغلب کسانی که در این حادثه دچار مرگ یا آسیب شدهاند به خاطر آن بوده که خودسرانه به ارتفاعات رفتهاند.
این کوهنورد اظهار داشت: من با سابقه چندین ساله کوهنوردی و صعود 7 هزار متری در مقابل عظمت کوه تسلیم هستم و با همه تجربهام 5 انگشتم را به خاطر سرما و یخزدگی در کوه از دست داده ام. نمیتوانیم با این باور که من حرفهای هستم به وضعیت نامساعد جوی بیتفاوت باشیم.
وی درباره اینکه چطور اطمینان پیدا میکنید مفقودی بیشتری در این حادثه وجود ندارد، نیز گفت: ما بهعنوان تیم امداد و نجات اطلاعات افراد مفقودی را از فرمانداری میگیریم و آخرین اطلاعات دریافتی ما هم نشان میدهد مردی که صبح یکشنبه پیدا کردیم آخرین فرد مفقودی این حادثه در منطقه کلک چال است بنابراین عملیات ما به سرانجام رسید.
روایت یک شاهد عینی
رضا نجاری، مرد میانسالی است که روز جمعه به طرز معجزه آسایی از مرگ نجات یافت. او به همراه یحیی انصاری دوست و فامیلش بیش از 15 سال است که باهم راهی کوهها می شوند اما جمعه گذشته تلخترین و بدترین خاطرهای بود که کوه برای این 2 دوست رقم زد.
او ادامه داد: حدود ساعت 10 و نیم صبح به قله رسیدیم و بسرعت در حد انداختن چند عکس در قله بودیم و برگشتیم. در زمان برگشت و فاصله بین دو قله طوفان ما را گرفت. طوفانی که در تمام سالهای کوهنوردی تجربه نکرده بودم. به نظرم برودت زیر 30 درجه بود یخ زدیم، با اینکه در کوله پشتیمان همه چیز داشتیم و لباس و وسایل مناسب داشتیم اما گیر کردیم. او ادامه داد: افراد زیادی آنجا بودند، . اما هوا به قدری سرد بود که ما حتی نمیتوانستیم دست داخل کولهمان بکنیم و عینک طوفانمان را برداریم. به هر حال در حال برگشت بودیم که یک لحظه دیدم دوستم نیست، مسیر را برگشتم تا به او کمک کنم دیدم که خورده زمین کمکش کردم باهم آمدیم تا جایی که انتهایش به سر گردنه میخورد و دوستم چهار تا پنج قدم از پاکوب فاصله گرفت و در زاویه شیب دار که اول دره کلک چال بود افتاد. هر کاری کردم بلند نشد و خودمم زورم به او نرسید و تحلیل رفتن آقای انصاری شروع شد. او گفت: از حدود ساعت 12 و نیم بالای سر انصاری بودم تا حدود ساعت 3 بعد از ظهر، خیلی تلاش کردم که برای امداد و نجات زنگ بزنم اما آنتن نداد. حدود ساعت 3 بود که سطح هوشیاری او پایین آمد و به این نتیجه رسیدم که خودم را به پایین برسانم. به چند نفری که میرفتند پایین گفتم به امداد خبر بدهید بعد خودم برگشتم تا کمک ببرم.
رضا نجاری ادامه داد: چطور خودم را به پایین و به اکیپ امداد و نجات رساندم یک داستان است. در راه رسیدن به پایین جنازههایی را که روی برف افتاده بودند در مسیرهای مختلف میدیدم. ساعت حدود 3:20 بعد از ظهر بود که به اولین اکیپ امداد و نجات رسیدم. به آنها ماجرا را گفتم و گفتند میتوانی پایین بروی یا کسی را کمکت بفرستیم اما شرایط به قدری بد بود که ترجیح دادم امدادگران آنجا بمانند برای کمک و خودم تنهایی برگشتم. در اردوگاه نشستم و از طرف باشگاه کوهنوردی کمکم آمدند. در آن شرایط در اردوگاه را باز نمیکردند که مردم بروند داخل و از سرما یخ نزنند. به هر حال خودم را به پایین رساندم و کوهنوردان به کمک انصاری رفتند اما بیفایده بود و صبح روز بعد دوستان باشگاه تهران پس از هماهنگی با هلال احمر بالا رفتند و جنازه دوستم را پیدا کردند.
گفت و گو با خانواده 3 نفر از قربانیان حادثه
آخرین صعود
او ادامه داد: صبح جمعه ساعت 4 و نیم بود که از خانه خارج شد. از ساعت 3 بعد از ظهر که کوهنوردان در کوه گیر کردند نگران شدیم و تا ساعت 7 بعد از ظهر مدام به خودش و دوستش زنگ می زدیم. گوشی پدرم در دسترس نبود و گوشی دوستش مدام از دسترس خارج می شد. خیلی نگران شدیم، پدرم معمولاً جمعه صبح ها که می رفت حدود ساعت 3 خانه بود و با خودمان گفتیم شاید همانجا مانده تا به کوهنوردانی که گیر افتاده اند کمک کند.پسر جوان که در حال خاکسپاری پدرش بود گفت: انتظارما تا 9 شب طول کشید دیگر خیلی نگران شدیم. ماجرا را به آتش نشانی و هلال احمر گزارش کردیم و در نهایت شنبه صبح دوست پدرم که کوهنورد بود جسد او را پیدا کرد. روز حادثه پدرم با یکی از دوستانش به قله کلک چال رفته بود که باتوجه به خراب شدن هوا آرام آرام برمی گردند. اما باتوجه به افت فشار و سرمازدگی پدرم نمی تواند راه برود، و بی هوش می شود. دوستش خودش را به پایین می رساند تا کمک به بالا ببرد و پدرم را نجات دهد که هوا بدتر می شود و دیگرامکان بالا رفتن وجود نداشته و گیر می کند. او ادامه داد: من یک خواهر دارم و تنها پسر خانواده هستم. هنوز در شوک حادثه ای هستیم که برایمان رخ داده و باور نداریم پدرم دیگر بر نمی گردد.
آخرین کوهنورد