داستان یک داوطلب آزمایش انسانی واکسن کرونا
رأی دهید
یک سال از پیدایش و همهگیری ویروس کووید ۱۹ میگذرد و تقریبا زندگی شخصی و اجتماعی همه ما تحت تاثیر آن قرار گرفته، یکی از مهمترین خبرها در این خصوص تلاشها برای ساختن واکسنی برای پیشگیری از ابتلا به این بیماری بود.
در اینجا میخواهم تجربه شخصی خودم از شرکت در این آزمایش را به اشتراک بگذارم.
اوایل تابستان روزی که لینک اطلاعیه درخواست داوطلب برای آزمایش واکسن کرونا را دیدم، فکر کردم این تنها راه خلاصی از این کابوسه. میخواستم تا دوباره بچهها بدون نگرانی به مدرسه بروند و بازی کنند، هر روز نگران شنیدن خبرهای بد در مورد دوست و آشنا و دیگران نباشیم، بتوانیم آزادانه دید و بازدید کنیم و آزادانه سفر برویم، پارک برویم، بدون نگرانی خرید کنیم و بتوانیم بدون نگرانی از خانه بیرون برویم و ...
برای همین لینک آگهی را باز کردم، در این مرحله، اطلاعات کلی مثل نام، سن و پیشینه نژادی و ملیت خواسته میشد و در آخر هم اعلام این که "اطلاعات شما ثبت شده و در صورتی که برای آزمایش انسانی انتخاب شدید به شما خبر خواهیم داد."
تقریبا ۳۰ روز گذشت و فکر کردم که چون ایمیلی دریافت نکردهام، مسئله تمام شده است. تا اینکه ایمیلی از سرویس سلامت همگانی بریتانیا (اناچاس) گرفتم که نوشته بود برای مرحله اول انتخاب شدهام و لازم است فرمهای الکترونیکی مخصوص به آزمایش را در صورتیکه همچنان مایلم پر کنم.
داوطلبان در بریتانیا از طریق سرویس سلامت همگانی این کشور که به ان اچ اس معروف است برای شرکت در آزمایش واکسن ثبت نام میکنندوارد صفحه مخصوص شدم و چندین بار تلاش کردم که فرم را پر کنم، اما فکر میکنم بهخاطر ترافیک موجود در سایت هر بار که امتحان میکردم ، صفحات الکترونیک جلو نمیرفت. شاید افراد زیادی مثل من مشتاق این آزمایش بودند و همزمان به وبسایت مراجعه میکردیم. در نهایت در بیخوابی شبانگاهی نشستم و با موبایل مشغول پر کردن فرمها شدم.
در فرم سوالهای بسیار ریزی از وضعیت سلامت خودم، ریشههای بیماری خانوادگی، سفرهایی که به نقاط مختلف داشتم و داروهایی که به صورت روزانه و یا در مواقع لازم مصرف میکنم پرسیده شد و تقریبا ۲۰ دقیقه انواع و اقسام بخشهای مرتبط را باید پر میکردم.
یک هفته پس از آن، از بیمارستانی در لندن تماس گرفتند و گفتند "شما در مرحله دوم انتخاب داوطلبان نیز پذیرش شدهاید و اگر همچنان مایل هستید باید در مصاحبه تلفنی شرکت کنید". جوابم معلوم بود و این شد که تقریبا ۲۰ دقیقه سوال و جواب تلفنی هم انجام دادم. اکثر آنها پرسشهایی بود که قبلا هم در فرمهای الکترونیکی پر کرده بودم. آنها برای اطمینان مجددا سوال میکردند. و البته مهمترین موضوع در حین این تماس این بود که آیا از ابتدای شیوع کرونا مبتلا شدهام یا خیر؛ چون کسانی که پیشتر مبتلا شده بودند، امکان شرکت در آزمایش را نداشتند.
در پایان این مکالمه، پرستاری که تماس گرفته بود گفت شما برای چکاپ پزشکی باید به بیمارستان بیایید و اگر دکتر شما را پس از معاینه قبول کرد، در آزمایش واکسن شرکت میکنید.
فردای آن روز هم ایمیلی آمد که مشخصات بیشتری از این آزمایش را ارائه میکرد، از جمله اینکه این فاز سوم آزمایش واکسن شامل افراد ۱۸ تا ۸۴ ساله میشود و مربوط به ویروس "SARS-CoV2" است که همه آن را به نام کووید ۱۹ میشناسند.
یکسری اطلاعات عمومی هم درباره کووید ۱۹ و منشاء آن نوشته بودند تا من داوطلب دقیقا بدانم در چه چیزی مشارکت میکنم. خیلی صریح اشاره شده بود که هنوز هیچ واکسنی در بریتانیا برای این ویروس مجوز دریافت نکرده و این واکسن "که برای آزمایش استفاده میشود برای ایجاد مقاومت (یا مصونیت) در برابر بیماری" خواهد بود.
در ادامهاش، نوشته شده بود ۹ هزار داوطلب زن و مرد در این آزمایش شرکت خواهند کرد و از هر ۴ نفر داوطلب یک نفر بالای ۶۵ سال خواهد بود و تنها ۵۰ درصد احتمال دارد که شما در این آزمایش واکسن اصلی را دریافت کنید. در واقع یک سیستم کامپیوتری به صورت تصادفی داوطلبهایی که واکسن اصلی را دریافت خواهند کرد انتخاب میکرد.
دوره این آزمایش یکسال بوده و داوطلب ظرف این مدت، شش بار در روزهای اول، بیستویکم، سیوپنجم و ماه سوم و ششم و دوازدهم باید به بیمارستان مراجعه کند تا کارهای مربوط به آزمایش را انجام دهد. کاملا توضیح داده بودند که داوطلب میتواند هر زمان که خواست از ادامه حضور در آزمایش انصراف دهد زیرا این یک آزمایش داوطلبانه است و داوطلب بابت حضورش هزینهای دریافت نمیکند.
روز اول
اواخر مهرماه روز موعود بود. با بیم و امید به بیمارستان رفتم، به سالنی هدایت شدم که حدود هشت نه صندلی مخصوص بیمارستانی در آن قرار داشت و همه آنها از قبل پر بود. بالای سر هر تخت یک پرستار در حال صحبت با فرد روی صندلی بود. تقریبا بیش از نیمی از افراد بالای ۶۰ و ۷۰ سال سن داشتند.
من را به تنها صندلی خالی هدایت کردند و پرستاری مشخصات فردی من را براساس فرمهایی که داشت کنترل کرد و گفت منتظر بمانم تا دکتر بیاید. بعد از چندین دقیقه پزشک آمد و به اتاق معاینه رفتیم. در آنجا مجددا یکسری سوالات عمومی پرسیده شد و نام داروهایی که به صورت روزانه و معمول استفاده میکردم را در اختیارش گذاشتم تا بنویسد. از وضعیت جسمی و بیماریهایی که داشته و درگیر آن بودم سوالاتی کرد.
از من پرسید که اگر سوالی دارم بپرسم، مهمترین سوالم این بود که آیا شرکت من در این آزمایش ممکن است برای اعضای خانوادهام مشکلی ایجاد کند یا آنها را در معرض خطر قرار دهد، پزشک پاسخ داد که به هیچ وجه آنان در معرض خطری قرار نخواهند گرفت.
پزشک معاینه سرپایی مختصری کرد و گفت از نظر او مشکلی برای شرکت در آزمایش ندارم، قبل از امضای برگههای حقوقی مربوط به شرکت در آزمایش به عنوان آخرین سوال پرسید که آیا در سیستم درمانی بریتانیا و یا مجموعهای که آزمایش واکسن کرونا را آزمایش میکند، کسی را دارم که من را معرفی کرده یا سفارش کرده که پاسخ دادم هیچکس را نمیشناسم و شخصا داوطلب شدم. او گفت اگر کسی را بشناسم آن وقت از آزمایش کنار گذاشته خواهم شد. دوباره به سالن بیمارستان برگشتم.
این بار یک پرستار به سراغم آمد و گفت تا لحظه آخر امروز کارهای مربوط به من را پیگیری میکند. او هم برای چندمین بار توضیحاتی درباره روند کار داد و بعد از من تست کرونا گرفت. پرسیدم آیا نتیجه این تست را خودم هم مطلع میشوم که گفت نه لزومی ندارد و این فقط برای درج در پرونده است.
فشار خون، ضربان قلب و درجه حرارت بدنم هم گرفته شد و بعد از آن مقداری نمونه خون گرفتند. در نهایت واکسن اول تزریق شد و نیم ساعت پس از تزریق وقتی که پرستار دید هیچ علائمی در محل تزریق ظاهر نشد و فشار خون و دمای بدنم هم تغییری نکرده، اجازه خروج از بیمارستان را به من داد.
در فاصله نیم ساعت بعد از تزریق یک اپلیکیشن روی موبایلم نصب کردم که مخصوص ثبت دادههای روزانه اثرات واکسن بود و با دستگاه تبسنجی که بیمارستان داده بود، به صورت روزانه باید در این اپلیکشین گزارش وضعیت میدادم.
در آخر هم سه کیت تست کرونا دادند که در صورت داشتن علائم باید در خانه انجام میدادم و میفرستادم.
کیت خانگی تست کروناگزارش روزانه وضعیت
از روز دوم پس از تزریق به صورت مداوم از طریق اپلیکیشن، وضعیت جسمانی و دمای بدنم را گزارش میکردم. از روز دهم پس از تزریق کمکم عوارضی شامل سردرد، سرگیجه، قرمز شدن چشمها، بدندرد و کمی بیحالی در بدنم پیدا شد، اما نه تنها بهتر نشدم، بلکه به فاصله چند روز به شدت زیادتر شد.
همه اتفاقات را در گزارشهای روزانه ارسال میکردم تا اینکه اپلیکشن از روز ۱۴ از من درخواست کرد که در سه روز آینده هر روز یک کیت تست کرونا را انجام بدهم و ارسال کنم.
قوای جسمانیام تحلیل رفته بود و تا حد زیادی زمینگیر شده بودم. اما تب و سرفه ممتد که جزو علائم اصلی کرونا بود، هنوز به سراغم نیامده بود. گاهی از اینکه در این آزمایش شرکت کرده بودم، احساس پشیمانی میکردم.
جواب تست اول کرونا منفی آمد و این خبر خوبی بود که روحیهام را بهتر کرد. در تمام مدت سعی میکردم تا آنجایی که میشود مایعات و سوپ بخورم. جواب تستهای دوم و سوم هم منفی شد و همین مصادف شد با روز بیست و یکم و وقت دوم رفتن به بیمارستان.
اپلیکیشنی که از طریق آن به طور مداوم باید شرح وضعیت خودم را به تیمی که آزمایش کرونا را رصد میکرد، گزارش میکردمتزریق دوم
صبح روز بیست و یکم، شال و کلاه کردم و طبق قرار قبلی به بیمارستان رفتم، همچنان ضعف بدنی داشتم و این اولین باری بود که پس از تقریبا ۱۰ روز استراحت از خانه بیرون میرفتم.
در ابتدای ورود دمای بدنم گرفته شده و به یک سالن دیگر راهنمایی شدم که پنج شش نفر روی صندلیهای مخصوص بیمارستان مثل روز اول نشسته بودند، چهره تعدادی از آنها آشنا بود. همانهایی که روز اول هم دیده بودم.
پس از اینکه وسایلم را گذاشتم، دکتر آمد و به اتاق معاینه رفتم. در مورد وضعیت جسمانی و عوارض پرسید و شرح دادم که چگونه گذشته و معاینه کوتاهی کرد و نتایج آزمایش کرونا را هم چک کرد و یادداشتهایی برداشت و مرخصم کرد.
مجددا فشار خون و ضربان قلبم توسط پرستار کنترل شد. لحظاتی بعد هم تزریق دوم در دستی به غیر آن یکی که تزریق اول انجام شده بود.
نیم ساعت تحت نظر بودم تا عوارض تزریق کنترل شود و بعد از اینکه فشار خون و ضربان قلب گرفته شد و همه چیز عادی به نظر رسید، مرخص شدم تا وقت روز ۳۵.
البته باز هم ۳ کیت تست کرونا به من دادند که در صورت داشتن علائم کرونا در خانه انجام دهم.
در روزهای پس از آن هم مجددا علائم جسمانی و دمای بدن را در اپلیکیشن مخصوص وارد کردم تا اینکه پس از یک هفته دیگر اعلام شد نیازی به ثبت وجود ندارد.
تقریبا همه قوای جسمانیام به حالت اول برگشته بود و به جز قرمزی بیش از حد چشمها همه چیز خوب بود و فقط گاهی سردرد و سرگیجه داشتم.
وقت سوم
دوباره وقت رفتن به بیمارستان رسید. اینبار تعداد خیلی کمتری از گروه دفعههای قبل آنجا بودند؛ فقط دو سه نفر بودیم که یک نفرشان را قبلا دیده بودم. دکتر مجددا برای معاینه من را صدا کرد. موضوع قرمزی چشمها و سرگیجه را اطلاع دادم. او هم معاینه کرد و یادداشتهای لازم را نوشت.
پس از آن خون گرفته شد که تصور میکنم برای آزمایش میزان تاثیر واکسنها باشد. بعد هم وقت جلسه چهارم که سه ماه بعد از واکسن اول بود تنظیم شد. پرستارها با تبریک پیشاپیش سال نو میلادی از بیمارستان بدرقهام کردند.
حس انتظار تا روز خبر خوش
امروز بعد از همه این مراحل حسم بهتر است. این روزها هم خبرهای خوشی از رسیدن واکسن منتشر میشود. اما قبل از اینها احساسم از شرکت در آزمایش انسانی واکسن کرونا چیزی بین ترس و احساس مفید بودن بود. هنوز هم نمیدانم که آیا من جزو ۵۰ درصدی بودم که واکسن واقعی را گرفتم یا نه، اما آزمایشها و روش علمی میگوید حتی اگر در گروه موسوم به "کنترل" بوده باشم که واکسن اصلی روی من امتحان نشده باشد، جزیی از روندی بودم که حداقل فکر میکنم کمکی کردهام.
حالا به انتظار نشستهام تا واکسن در اختیار همه قرار بگیرد و روزی برسد که که ماسک و محدودیت و دوری نیاز روزمره صبح تا شب ما نباشد.
در اینجا میخواهم تجربه شخصی خودم از شرکت در این آزمایش را به اشتراک بگذارم.
اوایل تابستان روزی که لینک اطلاعیه درخواست داوطلب برای آزمایش واکسن کرونا را دیدم، فکر کردم این تنها راه خلاصی از این کابوسه. میخواستم تا دوباره بچهها بدون نگرانی به مدرسه بروند و بازی کنند، هر روز نگران شنیدن خبرهای بد در مورد دوست و آشنا و دیگران نباشیم، بتوانیم آزادانه دید و بازدید کنیم و آزادانه سفر برویم، پارک برویم، بدون نگرانی خرید کنیم و بتوانیم بدون نگرانی از خانه بیرون برویم و ...
برای همین لینک آگهی را باز کردم، در این مرحله، اطلاعات کلی مثل نام، سن و پیشینه نژادی و ملیت خواسته میشد و در آخر هم اعلام این که "اطلاعات شما ثبت شده و در صورتی که برای آزمایش انسانی انتخاب شدید به شما خبر خواهیم داد."
تقریبا ۳۰ روز گذشت و فکر کردم که چون ایمیلی دریافت نکردهام، مسئله تمام شده است. تا اینکه ایمیلی از سرویس سلامت همگانی بریتانیا (اناچاس) گرفتم که نوشته بود برای مرحله اول انتخاب شدهام و لازم است فرمهای الکترونیکی مخصوص به آزمایش را در صورتیکه همچنان مایلم پر کنم.
در فرم سوالهای بسیار ریزی از وضعیت سلامت خودم، ریشههای بیماری خانوادگی، سفرهایی که به نقاط مختلف داشتم و داروهایی که به صورت روزانه و یا در مواقع لازم مصرف میکنم پرسیده شد و تقریبا ۲۰ دقیقه انواع و اقسام بخشهای مرتبط را باید پر میکردم.
یک هفته پس از آن، از بیمارستانی در لندن تماس گرفتند و گفتند "شما در مرحله دوم انتخاب داوطلبان نیز پذیرش شدهاید و اگر همچنان مایل هستید باید در مصاحبه تلفنی شرکت کنید". جوابم معلوم بود و این شد که تقریبا ۲۰ دقیقه سوال و جواب تلفنی هم انجام دادم. اکثر آنها پرسشهایی بود که قبلا هم در فرمهای الکترونیکی پر کرده بودم. آنها برای اطمینان مجددا سوال میکردند. و البته مهمترین موضوع در حین این تماس این بود که آیا از ابتدای شیوع کرونا مبتلا شدهام یا خیر؛ چون کسانی که پیشتر مبتلا شده بودند، امکان شرکت در آزمایش را نداشتند.
در پایان این مکالمه، پرستاری که تماس گرفته بود گفت شما برای چکاپ پزشکی باید به بیمارستان بیایید و اگر دکتر شما را پس از معاینه قبول کرد، در آزمایش واکسن شرکت میکنید.
فردای آن روز هم ایمیلی آمد که مشخصات بیشتری از این آزمایش را ارائه میکرد، از جمله اینکه این فاز سوم آزمایش واکسن شامل افراد ۱۸ تا ۸۴ ساله میشود و مربوط به ویروس "SARS-CoV2" است که همه آن را به نام کووید ۱۹ میشناسند.
یکسری اطلاعات عمومی هم درباره کووید ۱۹ و منشاء آن نوشته بودند تا من داوطلب دقیقا بدانم در چه چیزی مشارکت میکنم. خیلی صریح اشاره شده بود که هنوز هیچ واکسنی در بریتانیا برای این ویروس مجوز دریافت نکرده و این واکسن "که برای آزمایش استفاده میشود برای ایجاد مقاومت (یا مصونیت) در برابر بیماری" خواهد بود.
در ادامهاش، نوشته شده بود ۹ هزار داوطلب زن و مرد در این آزمایش شرکت خواهند کرد و از هر ۴ نفر داوطلب یک نفر بالای ۶۵ سال خواهد بود و تنها ۵۰ درصد احتمال دارد که شما در این آزمایش واکسن اصلی را دریافت کنید. در واقع یک سیستم کامپیوتری به صورت تصادفی داوطلبهایی که واکسن اصلی را دریافت خواهند کرد انتخاب میکرد.
دوره این آزمایش یکسال بوده و داوطلب ظرف این مدت، شش بار در روزهای اول، بیستویکم، سیوپنجم و ماه سوم و ششم و دوازدهم باید به بیمارستان مراجعه کند تا کارهای مربوط به آزمایش را انجام دهد. کاملا توضیح داده بودند که داوطلب میتواند هر زمان که خواست از ادامه حضور در آزمایش انصراف دهد زیرا این یک آزمایش داوطلبانه است و داوطلب بابت حضورش هزینهای دریافت نمیکند.
روز اول
اواخر مهرماه روز موعود بود. با بیم و امید به بیمارستان رفتم، به سالنی هدایت شدم که حدود هشت نه صندلی مخصوص بیمارستانی در آن قرار داشت و همه آنها از قبل پر بود. بالای سر هر تخت یک پرستار در حال صحبت با فرد روی صندلی بود. تقریبا بیش از نیمی از افراد بالای ۶۰ و ۷۰ سال سن داشتند.
من را به تنها صندلی خالی هدایت کردند و پرستاری مشخصات فردی من را براساس فرمهایی که داشت کنترل کرد و گفت منتظر بمانم تا دکتر بیاید. بعد از چندین دقیقه پزشک آمد و به اتاق معاینه رفتیم. در آنجا مجددا یکسری سوالات عمومی پرسیده شد و نام داروهایی که به صورت روزانه و معمول استفاده میکردم را در اختیارش گذاشتم تا بنویسد. از وضعیت جسمی و بیماریهایی که داشته و درگیر آن بودم سوالاتی کرد.
از من پرسید که اگر سوالی دارم بپرسم، مهمترین سوالم این بود که آیا شرکت من در این آزمایش ممکن است برای اعضای خانوادهام مشکلی ایجاد کند یا آنها را در معرض خطر قرار دهد، پزشک پاسخ داد که به هیچ وجه آنان در معرض خطری قرار نخواهند گرفت.
پزشک معاینه سرپایی مختصری کرد و گفت از نظر او مشکلی برای شرکت در آزمایش ندارم، قبل از امضای برگههای حقوقی مربوط به شرکت در آزمایش به عنوان آخرین سوال پرسید که آیا در سیستم درمانی بریتانیا و یا مجموعهای که آزمایش واکسن کرونا را آزمایش میکند، کسی را دارم که من را معرفی کرده یا سفارش کرده که پاسخ دادم هیچکس را نمیشناسم و شخصا داوطلب شدم. او گفت اگر کسی را بشناسم آن وقت از آزمایش کنار گذاشته خواهم شد. دوباره به سالن بیمارستان برگشتم.
این بار یک پرستار به سراغم آمد و گفت تا لحظه آخر امروز کارهای مربوط به من را پیگیری میکند. او هم برای چندمین بار توضیحاتی درباره روند کار داد و بعد از من تست کرونا گرفت. پرسیدم آیا نتیجه این تست را خودم هم مطلع میشوم که گفت نه لزومی ندارد و این فقط برای درج در پرونده است.
فشار خون، ضربان قلب و درجه حرارت بدنم هم گرفته شد و بعد از آن مقداری نمونه خون گرفتند. در نهایت واکسن اول تزریق شد و نیم ساعت پس از تزریق وقتی که پرستار دید هیچ علائمی در محل تزریق ظاهر نشد و فشار خون و دمای بدنم هم تغییری نکرده، اجازه خروج از بیمارستان را به من داد.
در فاصله نیم ساعت بعد از تزریق یک اپلیکیشن روی موبایلم نصب کردم که مخصوص ثبت دادههای روزانه اثرات واکسن بود و با دستگاه تبسنجی که بیمارستان داده بود، به صورت روزانه باید در این اپلیکشین گزارش وضعیت میدادم.
در آخر هم سه کیت تست کرونا دادند که در صورت داشتن علائم باید در خانه انجام میدادم و میفرستادم.
از روز دوم پس از تزریق به صورت مداوم از طریق اپلیکیشن، وضعیت جسمانی و دمای بدنم را گزارش میکردم. از روز دهم پس از تزریق کمکم عوارضی شامل سردرد، سرگیجه، قرمز شدن چشمها، بدندرد و کمی بیحالی در بدنم پیدا شد، اما نه تنها بهتر نشدم، بلکه به فاصله چند روز به شدت زیادتر شد.
همه اتفاقات را در گزارشهای روزانه ارسال میکردم تا اینکه اپلیکشن از روز ۱۴ از من درخواست کرد که در سه روز آینده هر روز یک کیت تست کرونا را انجام بدهم و ارسال کنم.
قوای جسمانیام تحلیل رفته بود و تا حد زیادی زمینگیر شده بودم. اما تب و سرفه ممتد که جزو علائم اصلی کرونا بود، هنوز به سراغم نیامده بود. گاهی از اینکه در این آزمایش شرکت کرده بودم، احساس پشیمانی میکردم.
جواب تست اول کرونا منفی آمد و این خبر خوبی بود که روحیهام را بهتر کرد. در تمام مدت سعی میکردم تا آنجایی که میشود مایعات و سوپ بخورم. جواب تستهای دوم و سوم هم منفی شد و همین مصادف شد با روز بیست و یکم و وقت دوم رفتن به بیمارستان.
صبح روز بیست و یکم، شال و کلاه کردم و طبق قرار قبلی به بیمارستان رفتم، همچنان ضعف بدنی داشتم و این اولین باری بود که پس از تقریبا ۱۰ روز استراحت از خانه بیرون میرفتم.
در ابتدای ورود دمای بدنم گرفته شده و به یک سالن دیگر راهنمایی شدم که پنج شش نفر روی صندلیهای مخصوص بیمارستان مثل روز اول نشسته بودند، چهره تعدادی از آنها آشنا بود. همانهایی که روز اول هم دیده بودم.
پس از اینکه وسایلم را گذاشتم، دکتر آمد و به اتاق معاینه رفتم. در مورد وضعیت جسمانی و عوارض پرسید و شرح دادم که چگونه گذشته و معاینه کوتاهی کرد و نتایج آزمایش کرونا را هم چک کرد و یادداشتهایی برداشت و مرخصم کرد.
مجددا فشار خون و ضربان قلبم توسط پرستار کنترل شد. لحظاتی بعد هم تزریق دوم در دستی به غیر آن یکی که تزریق اول انجام شده بود.
نیم ساعت تحت نظر بودم تا عوارض تزریق کنترل شود و بعد از اینکه فشار خون و ضربان قلب گرفته شد و همه چیز عادی به نظر رسید، مرخص شدم تا وقت روز ۳۵.
البته باز هم ۳ کیت تست کرونا به من دادند که در صورت داشتن علائم کرونا در خانه انجام دهم.
در روزهای پس از آن هم مجددا علائم جسمانی و دمای بدن را در اپلیکیشن مخصوص وارد کردم تا اینکه پس از یک هفته دیگر اعلام شد نیازی به ثبت وجود ندارد.
تقریبا همه قوای جسمانیام به حالت اول برگشته بود و به جز قرمزی بیش از حد چشمها همه چیز خوب بود و فقط گاهی سردرد و سرگیجه داشتم.
وقت سوم
دوباره وقت رفتن به بیمارستان رسید. اینبار تعداد خیلی کمتری از گروه دفعههای قبل آنجا بودند؛ فقط دو سه نفر بودیم که یک نفرشان را قبلا دیده بودم. دکتر مجددا برای معاینه من را صدا کرد. موضوع قرمزی چشمها و سرگیجه را اطلاع دادم. او هم معاینه کرد و یادداشتهای لازم را نوشت.
پس از آن خون گرفته شد که تصور میکنم برای آزمایش میزان تاثیر واکسنها باشد. بعد هم وقت جلسه چهارم که سه ماه بعد از واکسن اول بود تنظیم شد. پرستارها با تبریک پیشاپیش سال نو میلادی از بیمارستان بدرقهام کردند.
حس انتظار تا روز خبر خوش
امروز بعد از همه این مراحل حسم بهتر است. این روزها هم خبرهای خوشی از رسیدن واکسن منتشر میشود. اما قبل از اینها احساسم از شرکت در آزمایش انسانی واکسن کرونا چیزی بین ترس و احساس مفید بودن بود. هنوز هم نمیدانم که آیا من جزو ۵۰ درصدی بودم که واکسن واقعی را گرفتم یا نه، اما آزمایشها و روش علمی میگوید حتی اگر در گروه موسوم به "کنترل" بوده باشم که واکسن اصلی روی من امتحان نشده باشد، جزیی از روندی بودم که حداقل فکر میکنم کمکی کردهام.
حالا به انتظار نشستهام تا واکسن در اختیار همه قرار بگیرد و روزی برسد که که ماسک و محدودیت و دوری نیاز روزمره صبح تا شب ما نباشد.