فرجام عشق شوم مرد مغازه دار
رأی دهید
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، این پرونده با گزارش یک درگیری خونین در یکی از مناطق جنوبی پایتخت به جریان افتاد و مأموران پس از حضور در محل متوجه شدند مرد جوانی به نام سینا که در سوپرمارکتش در حال کار بود از پشت مورد اصابت ضربات متعدد چاقوی شخص ناشناسی قرار گرفته است. سینا توسط عوامل اورژانس به بیمارستان منتقل شد و در حالی که احتمال مرگش زیاد بود با تلاش کادر درمانی به طرز معجزه آسایی زنده ماند.
چند روز پس از عمل جراحی او به مأموران گفت که ضارب را نمیشناسد اما پس از ترخیص از بیمارستان در ادعایی تازه عنوان کرد که توسط مرد میانسالی به نام حسن زخمی شده است و در توضیح ماجرا اظهار کرد: من و حسن در نزدیکی هم مغازه داریم. چند ماه قبل وقتی برای اولین بار دختر حسن به نام فریبا را دیدم به وی علاقهمند شدم و چند روز بعد هم تلفنم را به او دادم. اما بعد از اینکه فریبا با من تماس گرفت متوجه شدم شوهر دارد و به همین خاطر خواستم ارتباطم را با او قطع کنم که فریبا گفت شوهرش را دوست ندارد و قصد متارکه دارد و من هم چون به او علاقهمند شده بودم فکر میکردم بعد از جداییاش میتوانیم با هم ازدواج کنیم. بعد از مدتی پدر فریبا به رابطه ما پی برد و من را بشدت کتک زد و تهدیدم کرد که اگر رابطهام را با دخترش تمام نکنم من را میکشد. چند روز بعد وقتی متوجه شد که هنوز با دخترش در ارتباط هستم به سراغم آمد و با ضربات چاقو من را مجروح کرد که شانس آوردم و زنده ماندم. حالا هم از او شاکی هستم و درخواست مجازاتش را دارم.به دنبال اظهارات سینا، مرد ۶۵ساله به اتهام ضرب و جرح بازداشت شد. اما در بازجوییها منکر اتهامش شد و در نهایت وی روز گذشته در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
در ابتدای جلسه سینا با تکرار ادعایش خواستار مجازات حسن شد و گفت: بعد از آن ماجرا و بازداشت حسن، فریبا با من تماس گرفت و گفت که پدرش با چاقو به او حمله کرده و از من خواست تا اعلام گذشت کنم.
به دنبال اظهارات این مرد، قضات دادگاه با فریبا تماس تلفنی برقرار کردند اما او منکر ماجرا شد و گفت: پدرم سینا را نزده و من هم هیچوقت از سینا نخواسته بودم تا پدرم را ببخشد.
با پایان صحبتهای زن جوان، قاضی دادگاه از شاکی پرسید: تو مدعی هستی پدر فریبا تو را مورد ضرب و شتم قرار داده اگر این ادعایت درست است چرا از ابتدا او را به عنوان ضارب معرفی نکردی؟
سینا پاسخ داد: زمانی که اولین بار بازجویی شدم در بیمارستان بودم و پدرم بالای سرم بود و به خاطر آبرویم نمیتوانستم در مورد این ماجرا جلوی پدرم حرفی بزنم. ولی بعد از اینکه خانوادهام در جریان آن قرار گرفتند، واقعیت را به پلیس گفتم و ضارب اصلی را معرفی کردم.
پس از آن حسن به عنوان متهم به جایگاه رفت و گفت: اولین باری که متوجه رابطه پنهانی دخترم با سینا شدم به سراغش رفتم و گفتم که دخترم متأهل است و دست از سرش بردارد. بعد هم یک سیلی به صورتش زدم. به او گفتم نباید به ناموس مردم چشم داشته باشد. اگر میخواستم او را بکشم همان بار اول به او چاقو میزدم. من اتهامم را قبول ندارم و نمیدانم چه کسی او را زده است.
پس از اظهارات متهم قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.