متهم در دادگاه: به خاطر مادرم مرتکب قتل شدم
رأی دهید
به گزارش خبرنگار حوادث ایران، این ماجرا در سال 91 اتفاق افتاد و مأموران پلیس جسد مردی میانسال را که خفه شده بود، در بیابانهای اطراف تهران پیدا کردند. با شناسایی خانواده مقتول به نام فریدون، آنها خواهان رسیدگی به پرونده شدند اما چند ماه بعد مأموران دریافتند سند خودروی مقتول در یک دفترخانه به نام زنی منتقل شده است. بلافاصله این زن به نام یلدا احضار شد و مورد بازجویی قرار گرفت. او گفت: فریدون چند ماه قبل خودرواش را قولنامهای به من فروخت و من هم برای سند زدن اقدام کردم.
اما خیلی زود سرنخ قتل فریدون در خانه یلدا پیدا شد و او گفت: فریدون از دوستان شوهرم بود. با اینکه شوهرم به خاطر مواد مخدر به زندان افتاده بود، فریدون گفت برای انجام کاری به خانه ما میآید وقتی آمد، متوجه شدم میخواهد مواد بکشد. من هم عصبانی شدم و گفتم از خانه من برو بیرون. آن روز یکی از دوستان شوهرم به نام هوشنگ هم در خانه ما بود وقتی هوشنگ عصبانیت مرا دید، با فریدون درگیر شد و او را کشت و جسدش را به بیابان برد.پلیس، هوشنگ را بازداشت کرد اما در ادامه مشخص شد وی هیچ ارتباطی با قتل فریدون ندارد و یلدا و پسرش فرشاد رازی را پنهان میکنند. بدین ترتیب فرشاد بازداشت شد و پس از چند روز به قتل اعتراف کرد.
متهم گفت: من فریدون را کشتم. او یک خودروی پژو ۴۰۵ داشت که قولنامهای از او خریدم اما هنوز سند آن را به نام من نزده بود. وقتی ماشین را از فریدون تحویل گرفتم، در صندوق عقب ماشین با لباسها و عکسهای شخصی مادرم روبهرو شدم. همین موضوع باعث شد فکر کنم او با مادرم ارتباط دارد به همین خاطر او را کشتم.
به این ترتیب کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده اولیای دم درخواست قصاص کردند.
با پایان جلسه دادگاه قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص و به خاطر سرقت خودرو و استفاده از سند مجعول به زندان محکوم کردند. یلدا نیز به خاطر اخفای ادله جرم به 7 سال زندان محکوم شد.
حکم صادره در دیوان عالی کشور تأیید شده و فرشاد در یک قدمی چوبه دار قرار داشت که توانست با پرداخت دیه به زندگی برگردد.
متهم صبح دیروز از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه ایستاد و ابراز پشیمانی کرد.
فرشاد به قضات شعبه 10 گفت: من آن زمان وقتی عکسهای مادرم را در خودرو فریدون پیدا کردم، کنترل اعصابم را از دست دادم و سراغ او رفتم تا حقیقت را بشنوم. اما او دعوا را شروع کرد. 8 سال است در زندان هستم و روزهای بسیار سختی را گذراندم و تا پای چوبه دار رفتم حالا هم همه داراییام را از دست دادهام درخواست دارم کمکم کنید و با توجه به سختی که کشیدم و بخشش اولیای دم در مجازاتم تخفیف قائل شوید.