پیکر مأمور فداکار کلانتری قلهک تشییع شد
رأی دهید
گفتنی است شهید ستوان یکم کرمپور در روز یکشنبه هنگامی که برای ابلاغ حکم خلع ید به مأموریت رفته بود با خودسوزی متشاکی مواجه و برای اینکه مانع از خودسوزی وی شود به کمکش شتافت و خود نیز دچار سوختگی ۶۰ درصدی شد و در بیمارستان بستری شد.
در نهایت ستوان کرمپور دو شب پیش به درجه رفیع شهادت نایل شد.
لازم به ذکر است ستوان یکم کرمپور متاهل و دارای دو فرزند بود.
مرد مستأجر وقتی نماینده دادستان و مأمور کلانتری را با حکم تخلیه در مقابل خانه دید، خودش را آتش زد. در این میان مأمور کلانتری قلهک با فداکاری جانش را به خطر انداخت تا مرد مستأجر را نجات بدهد اما خودش با 60درصد سوختگی راهی بیمارستان شد. بهگزارش همشهری، ظهر شنبه گذشته مرد 51سالهای که بهشدت دچار سوختگی شده بود به بیمارستان سوانح سوختگی تهران منتقل شد اما تلاشها برای نجات او بیفایده بود. صبح روز بعد وی جانش را از دست داد و با گزارش این ماجرا به قاضی مصطفی واحدی، کشیک جنایی تهران، تحقیقات برای مشخص شدن علت سوختگی این مرد آغاز و معلوم شد که او اقدام بهخودسوزی کرده بود. ماموران در بررسیهای بیشتر متوجه شدند که متوفی به همراه پسرش مستأجر آپارتمانی حوالی قلهک بودند. اما صاحبخانه از مدتی قبل حکم تخلیه آپارتمان را گرفته بود و روز حادثه یعنی ظهر شنبه مأمور کلانتری به همراه دادورز و نماینده دادستان برای اجرای حکم تخلیه به آنجا رفته بودند. مرد مستأجر اما با دیدن آنها روی خودش بنزین ریخته و فندک را روشن و اقدام بهخودسوزی کرده بود. این اما همه تراژدی نبود، چرا که مأمور کلانتری قلهک وقتی دید مرد مستأجر در میان شعله آتش میسوزد به کمک او رفت و تلاش کرد آتش را خاموش کند و مرد را نجات دهد اما خودش هم آتش گرفت و در این حادثه بهشدت مصدوم شد. پس از آن هر دو مجروح به بیمارستان منتقل شدند که مرد مستأجر فوت شد، اما مأمور فداکار با سوختگی 60درصدی به آیسییو منتقل شده و تلاش پزشکان برای نجات جانش ادامه دارد.
جدال با مرگ و زندگی
قهرمان این حادثه آتشین، پرویز کرمپور نام دارد. او متولد دوم فروردین سال64 است و حالا در بیمارستان با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم میکند. همسرش در گفتوگو با همشهری میگوید: «درخواست من از مردم و تمام کسانی که این گزارش را میخوانند این است که برای پرویز دعا کنند تا از این برزخ نجات پیدا کند.» او توضیح میدهد: «شوهرم در این حادثه دچار 60درصد سوختگی شده است. دست، صورت و شکمش بهشدت آسیب دیده و چون درد زیادی داشته بیهوشش کردهاند تا داخل ریهاش لولهگذاری کنند.» زن جوان ادامه میدهد: «من و پرویز سال 85 ازدواج کردیم و از همان زمان برایم تعریف کرد که از کودکی دلش میخواسته پلیس شود. به همین دلیل در آزمون شرکت کرده و سال 83 به آرزویش رسید و پلیس شد. چند سالی میشد که در کلانتری قلهک خدمت میکرد و حالا پزشکان میگویند که اگر ریتم ضربان قلبش نرمال شود آخر هفته تحت عمل جراحی قرار میگیرد.»
قهرمان این حادثه آتشین، پرویز کرمپور نام دارد. او متولد دوم فروردین سال64 است و حالا در بیمارستان با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم میکند. همسرش در گفتوگو با همشهری میگوید: «درخواست من از مردم و تمام کسانی که این گزارش را میخوانند این است که برای پرویز دعا کنند تا از این برزخ نجات پیدا کند.» او توضیح میدهد: «شوهرم در این حادثه دچار 60درصد سوختگی شده است. دست، صورت و شکمش بهشدت آسیب دیده و چون درد زیادی داشته بیهوشش کردهاند تا داخل ریهاش لولهگذاری کنند.» زن جوان ادامه میدهد: «من و پرویز سال 85 ازدواج کردیم و از همان زمان برایم تعریف کرد که از کودکی دلش میخواسته پلیس شود. به همین دلیل در آزمون شرکت کرده و سال 83 به آرزویش رسید و پلیس شد. چند سالی میشد که در کلانتری قلهک خدمت میکرد و حالا پزشکان میگویند که اگر ریتم ضربان قلبش نرمال شود آخر هفته تحت عمل جراحی قرار میگیرد.»
روز حادثه
آن روز چه اتفاقی افتاد؟ همسر مأمور فداکار میگوید: «چند روز قبل یکی از بستگان نزدیکم فوت شد. پرویز مرخصی گرفته بود که به شهرستان برویم اما بهدلیل کرونا مراسم عزاداری برگزار نشد و سفر ما هم لغو شد. من بهخاطر داغی که دیده بودیم حالم بد بود و در خانه بودم و گریه میکردم. پرویز پیش من مانده بود تا آرامم کند. وقتی آرامتر شدم او به کلانتری زنگ زد و گفت سفرش را لغو کرده است.» ستوان دوم پرویز کرمپور، در کلانتری قلهک مأمور اجرا ست. وقتی به کلانتری زنگ زد به او گفتند خیلی روز شلوغی است و چند حکم اجرا دارند. همسر مامور مجروح ادامه می دهد: «شوهرم خیلی مسئولیتپذیر است و کارش را با دل و جان انجام میدهد. وقتی شنید که کار زیاد است فورا حاضر شد که به کلانتری برود.» مامور فداکار وقتی به کلانتری رسید به همراه نماینده دادستان و دادورز راهی ساختمانی در قلهک شدند. صاحبخانه که یک زن بود، حکم تخلیه خانهاش را از دادگاه گرفته بود تا مستأجرش را بیرون کند. ظاهرا این زن همسر سابق مرد مستأجر بود و چون خانه به اسم او بود، بعد از جدایی حکم تخلیه گرفته بود. همسر مأمور فداکار آنچه درباره حادثه شنیده را اینطور تعریف میکند: «مرد مستأجر حاضر نبود خانه را تخلیه کند و برای اعتراض به حکم روی خودش بنزین ریخت. این مرد مقابل واحد و کنار آسانسور روی خودش بنزین ریخت. بعد کبریت را از جیبش درآورد که خودش را بسوزاند. شوهرم با دیدن این صحنه از پشت سر او را در آغوش میگیرد و سعی میکند آرامش کند. با صحبت کبریت را از دستش میگیرند اما مرد مستأجر میگوید بهدلیل بنزینی که روی خودش ریخته چشمانش دچار سوختگی شده است. شوهرم که کبریت را از او گرفته و خیالش راحت شده بود به داخل آپارتمان میرود تا از آشپزخانه برای مرد مستأجر آب بیاورد. این مرد اما ناگهان فندکی که داخل جیبش بود را بیرون میآورد و خودش را به آتش میکشد.» مرد مستأجر همانطور که شعلههای آتش زبانه میکشید وارد آپارتمان شد. مأمور فداکار با دیدن او تلاش کرد که آتش را خاموش کرده و او را نجات بدهد. اما بهدلیل اینکه لحظاتی قبلتر مرد مستأجر را در آغوش گرفته بود تا اجازه ندهد خودش را بسوزاند، لباسهای خودش نیز آغشته به بنزین بود. همسر مأمور فداکار می گوید: «شوهرم لباسهایش گر گرفته بود و با این حال تلاش میکرد آتش خودش و مرد مستأجر را خاموش کند. شاهدان هم به کمکشان شتافتند و لباس ها را از تنشان خارج کردند و به اورژانس زنگ زدند. آنها به بیمارستان منتقل شدند اما در این حادثه مرد مستأجر جانش را از دست داد و شوهرم حالا در بیمارستان بستری است. پس از این حادثه رئیسکلانتری و همکاران شوهرم از هیچ کمکی به ما دریغ نکردهاند. شوهرم مرد دلرحمی است. برایم تعریف میکرد که در یکی دو مورد که برای اجرای حکم تخلیه رفته بود، بچههای فرد مستأجر به سراغش رفتند و او را عمو صدا زده و درخواست کمک کردهاند. شوهرم دلش به حالشان سوخته و با صاحبخانه صحبت کرد و در نهایت با پا درمیانی و ضمانت او، حکم تخلیه اجرا نشده است. » براساس این گزارش، مأمور فداکار یک پسر 10ساله و یک دختر 4ساله دارد که چشم انتظار بهبودی پدرشان و بازگشت او به خانه هستند و تلاش پزشکان برای نجات جان او ادامه دارد.
آن روز چه اتفاقی افتاد؟ همسر مأمور فداکار میگوید: «چند روز قبل یکی از بستگان نزدیکم فوت شد. پرویز مرخصی گرفته بود که به شهرستان برویم اما بهدلیل کرونا مراسم عزاداری برگزار نشد و سفر ما هم لغو شد. من بهخاطر داغی که دیده بودیم حالم بد بود و در خانه بودم و گریه میکردم. پرویز پیش من مانده بود تا آرامم کند. وقتی آرامتر شدم او به کلانتری زنگ زد و گفت سفرش را لغو کرده است.» ستوان دوم پرویز کرمپور، در کلانتری قلهک مأمور اجرا ست. وقتی به کلانتری زنگ زد به او گفتند خیلی روز شلوغی است و چند حکم اجرا دارند. همسر مامور مجروح ادامه می دهد: «شوهرم خیلی مسئولیتپذیر است و کارش را با دل و جان انجام میدهد. وقتی شنید که کار زیاد است فورا حاضر شد که به کلانتری برود.» مامور فداکار وقتی به کلانتری رسید به همراه نماینده دادستان و دادورز راهی ساختمانی در قلهک شدند. صاحبخانه که یک زن بود، حکم تخلیه خانهاش را از دادگاه گرفته بود تا مستأجرش را بیرون کند. ظاهرا این زن همسر سابق مرد مستأجر بود و چون خانه به اسم او بود، بعد از جدایی حکم تخلیه گرفته بود. همسر مأمور فداکار آنچه درباره حادثه شنیده را اینطور تعریف میکند: «مرد مستأجر حاضر نبود خانه را تخلیه کند و برای اعتراض به حکم روی خودش بنزین ریخت. این مرد مقابل واحد و کنار آسانسور روی خودش بنزین ریخت. بعد کبریت را از جیبش درآورد که خودش را بسوزاند. شوهرم با دیدن این صحنه از پشت سر او را در آغوش میگیرد و سعی میکند آرامش کند. با صحبت کبریت را از دستش میگیرند اما مرد مستأجر میگوید بهدلیل بنزینی که روی خودش ریخته چشمانش دچار سوختگی شده است. شوهرم که کبریت را از او گرفته و خیالش راحت شده بود به داخل آپارتمان میرود تا از آشپزخانه برای مرد مستأجر آب بیاورد. این مرد اما ناگهان فندکی که داخل جیبش بود را بیرون میآورد و خودش را به آتش میکشد.» مرد مستأجر همانطور که شعلههای آتش زبانه میکشید وارد آپارتمان شد. مأمور فداکار با دیدن او تلاش کرد که آتش را خاموش کرده و او را نجات بدهد. اما بهدلیل اینکه لحظاتی قبلتر مرد مستأجر را در آغوش گرفته بود تا اجازه ندهد خودش را بسوزاند، لباسهای خودش نیز آغشته به بنزین بود. همسر مأمور فداکار می گوید: «شوهرم لباسهایش گر گرفته بود و با این حال تلاش میکرد آتش خودش و مرد مستأجر را خاموش کند. شاهدان هم به کمکشان شتافتند و لباس ها را از تنشان خارج کردند و به اورژانس زنگ زدند. آنها به بیمارستان منتقل شدند اما در این حادثه مرد مستأجر جانش را از دست داد و شوهرم حالا در بیمارستان بستری است. پس از این حادثه رئیسکلانتری و همکاران شوهرم از هیچ کمکی به ما دریغ نکردهاند. شوهرم مرد دلرحمی است. برایم تعریف میکرد که در یکی دو مورد که برای اجرای حکم تخلیه رفته بود، بچههای فرد مستأجر به سراغش رفتند و او را عمو صدا زده و درخواست کمک کردهاند. شوهرم دلش به حالشان سوخته و با صاحبخانه صحبت کرد و در نهایت با پا درمیانی و ضمانت او، حکم تخلیه اجرا نشده است. » براساس این گزارش، مأمور فداکار یک پسر 10ساله و یک دختر 4ساله دارد که چشم انتظار بهبودی پدرشان و بازگشت او به خانه هستند و تلاش پزشکان برای نجات جان او ادامه دارد.