خسرو سینایی ،کارگردان فیلمهای «من ایران را دوست دارم» و«عروس آتش» بر اثر کرونا درگذشت

خسرو سینایی که سال‌ها قبل فیلمی با نام "من ایران را دوست دارم" را ساخته بود، عاشق ایران بود و این عشق را با سفر به مناطق مختلف نشان می‌داد: "جان سفر، مردم‌شناسی و شناخت اقلیم‌ها و فرهنگ‌های گوناگون است.""بشر از مدت‌ها پیش فراموش کرده بود که جزئی از طبیعت است، باید حرمت آن را حفظ کند. حالا همه آدم‌ها به فکر فرو رفته‌اند که بعدا چه خواهد شد و امیدوارم که بعد به فکر اصلاح بسیاری از مسائل بیفتند."بی بی سی :خسرو سینایی، کارگردان و فیلمنامه‌نویس سینمای ایران، که به دلیل ابتلا به ویروس کرونا در ۷۹ سالگی در بیمارستانی در تهران درگذشت، این جملات را چندی پیش از مرگش درباره این ویروس گفته بود.

او که طی حدود نیم قرن فیلمسازی، بیش از ۱۲۰ فیلم مستند و داستانی کوتاه و بلند ساخت، به قول خودش، هرگز تن به فیلمی نداد که به آن باور نداشته باشد: "اگر نتوانم موضوعی را باور کنم آن را نمی‌سازم. نسل من، تنها نسلی است که قبل و بعد از انقلاب را آگاهانه تجربه کرده است."


این کارگردان بیشتر فیلم‌های خود را بر پایه واقعیات اجتماعی استوار می‌کرد و شیفته سینمای مستند بود.

با این حال، سینایی بی علاقه به داستان هم نبود و تلفیق این دو را توصیه می‌کرد: "من به این نتیجه رسیده‌ام که وقتی از مستند حرف می‌زنی، بیننده و مخاطب را محدود می‌کنی، اما وقتی پِیرنگی از داستان به آن می‌زنی، مردم آن را دنبال کرده و با فیلم ارتباط بهتری برقرار می‌کنند. به نظر من، مستند داستانی، راه آینده سینما است."
از وین تا تهران
خسرو سینایی روز نهم دی ۱۳۱۹ در شهر ساری به دنیا آمد و پس از تحصیل در دبیرستان البرز تهران، برای ادامه تحصیل به وین، پایتخت اتریش رفت. او نوه دختری عفت سیاح سپانلو (کحال) است که از او به عنوان اولین زن سردبیر نشریات ایران نام می برند.

سینایی در وین، به مدت چهار سال به تحصیل معماری در دانشگاه فنی وین پرداخت و سه سال نیز در دانشگاه موسیقی و هنرهای نمایشی وین در رشته موسیقی آموزش دید.

سینایی همچنین دانش‎آموخته‎ کارگردانی سینما و تلویزیون و فیلمنامه‎نویسی از آکادمی هنرهای نمایشی وین بود. او در پایان تحصیلش فیلم کوتاه "ماهیگیری" را ساخت که بر اساس داستانی از ولف دیتریش شنوزه، یک نویسنده آلمانی بود.

او همچنین وقتی ۲۲ ساله بود، مجموعه شعری را با عنوان "تاول‌های لجن" منتشر کرد.

در سال ۱۳۴۶ به ایران بازگشت و در وزارت فرهنگ و هنر مشغول به کار شد و در مدت پنج سالی که در این وزارتخانه بود، هشت فیلم کوتاه و نیمه‌بلند ساخت.

"آوایی که عتیقه می‌شود" درباره یک لحافدوز دوره‌گرد، "آنسوی هیاهو" درباره نوجوانان ناشنوا و مدرسه باغچه‌بان، "پرستش" درباره مسجدشاه اصفهان و گردشگرانش، "سردی آهن" درباره محمد نصیری، قهرمان وزنه‌برداری، "فلوت" درباره شعبده‌باز پیری که به نوجوانان شعبده‌‌بازی می‌آموزد، "یک سرزمین، یک روز، یک راه" درباره کتابخانه‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سراسر ایران، "حاج مصورالمُلکی" درباره حاج مصورالملکی اصفهانی، هنرمند مینیاتوریست، حاصل این دوره است.

فیلم ۴۵ دقیقه‌ای "۲۵ سال هنر ایران" درباره نمایشگاه ۲۵ سال هنر ایران و نقاط مشترک و تضادهای هنرمندان رشته‌های مختلف هنری این کشور نیز برای وزارت فرهنگ و هنر ساخته شد، اما به گفته خودش "اجازه انتشار نیافت و بعدها نابود شد".

همچنین در همان سال‌ها، سینایی فیلم کوتاه "شرح حال" را ساخت که درباره مجسمه‌های آهنی ژازه طباطبایی بود و در جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کوتاه در کراکو لهستان در سال ۱۹۷۵ نمایش داده شد.

سینایی بعدا در سال ۱۳۷۶، با فیلم مستند-داستانی دیگری به نام "کوچه پائیز" بار دیگر به این هنرمند پرداخت و سرگذشت نگارخانه "هنر جدید" از اقدامات موثر ژازه طباطبایی را موضوع فیلم قرار داد.

اما سینایی پس از وزارت فرهنگ و هنر، در سال ۱۳۵۱ به عنوان تهیه‌کننده، فیلمنامه‌نویس، کارگردان و تدوینگر، به تلویزیون ملی ایران رفت.

او در مدت سه سالی که در تلویزیون بود آثار پراکنده‌ای نظیر دو قسمت از یک سریال ناتمام به عنوان "شما روی صفحه تلویزیون" و فیلم کوتاه "حسین یاوری" درباره یک نوازنده نابینای نی ساخت.
فیلم سینمایی "در کوچه‌های عشق" (۱۳۶۹) که پس از این جنگ ساخته شد، درباره تردیدهای یک مهاجر آبادنی در تهران است که پس از جنگ، بین ماندن در پایتخت و بازگشت به شهرش، سرگردان است. این فیلم در سال ۱۹۹۱ در بخش "نوعی نگاه" جشنواره کن به نمایش درآمداز انقلاب تا جنگ
همچنین سینایی در همین سال‌ها مشغول تحقیق و نوشتن فیلمنامه "مرثیه گمشده" بود که پس از بیش از ده سال، کار آن در سال ۱۳۶۲ به پایان رسید. این فیلم ۹۵ دقیقه‌ای درباره آوارگان لهستانی است که در سال‌های جنگ دوم جهانی (۱۹۴۲- ۱۹۴۱) از سیبری به ایران آورده شدند.

او بعدا در سال ۱۳۸۷ برای این فیلم نشان ویژه‎ کشور لهستان را در حاشیه یک جشنواره سینمایی از دستان رییس‌جمهور این کشور دریافت کرد.

در همان سال‌های آغازین پس از انقلاب، خسرو سینایی فیلمی با مضمون انقلاب ایران ساخت: "زنده باد" (۱۳۶۱). داستان این فیلم درباره جوانی انقلابی است که در جریان تعقیب و گریز با مامورین ساواک، به خانه دوستش که آدم محافظه‌کاری است پناهنده می‌شود.

مضمون انقلاب در فیلم سینمایی "هیولای درون" محصول سال ۱۳۶۳ نیز ادامه داشت که این بار درباره سرنوشت یک مامور ساواک پس از انقلاب است. او به همراه یکی از دوستانش به روستایی دورافتاده پناه می‌برد تا به خارج از کشور بگریزد، اما سرانجام خودکشی می‌کند.

در سال‌های ۱۳۶۳ و ۱۳۶۴ دو فیلم سی دقیقه‌ای "سفر به تاریخ" و "ابرشهر پیر" را درباره نیشابور ساخت که به گذشته و حال این شهر می‌پردازد. سپس فیلم "یادداشت‌هایی بر سه سفر" را ساخت که درباره ماهیگیری در خلیج فارس بود.

فیلم سینمایی "یار در خانه و ..." که در سال ۱۳۶۶ ساخته شد، مضمونی هویتی و وطن‌پرستی دارد. سهراب، شخصیت اصلی این فیلم گمان می‌کند مادر و پدرش لهستانی‌اند، اما در پایان به این حدس نادرست خود پی می‌برد و مادرش را در خانه سالمندان می‌یابد.

اما جنگ ایران و عراق نیز بر دنیای سینمایی خسرو سینایی تأثیر گذاشت. فیلم سینمایی "در کوچه‌های عشق" (۱۳۶۹) که پس از این جنگ ساخته شد، درباره تردیدهای یک مهاجر آبادنی در تهران است که پس از جنگ، بین ماندن در پایتخت و بازگشت به شهرش، سرگردان است. این فیلم در سال ۱۹۹۱ در بخش "نوعی نگاه" جشنواره کن به نمایش درآمد.

خود سینایی درباره سینمای جنگ ایران معتقد بود: "متاسفانه فیلم‌هایی که کمی از کلیشه‌های رایج در حوزه سینمای دفاع مقدس فاصله می‌گیرند یا نمایش داده نمی‌شوند یا اجازه ساخت نمی‌گیرند."
فیلم داستانی "عروس آتش" در سال ۱۳۷۸ که فیلمنامه آن با همکاری حمید فرخ‌نژاد نوشته شد، از آثار مهم سینمای ایران در دهه هفتاد استاز عروس آتش تا گفت و گو با هدایت
فیلم داستانی "عروس آتش" در سال ۱۳۷۸ که فیلمنامه آن با همکاری حمید فرخ‌نژاد نوشته شد، از آثار مهم سینمای ایران در دهه هفتاد است. این فیلم به مشکلات زنان در جوامع سنتی ایران می‌پردازد: دختری از عشایر جنوب ایران که دانشجوی رشته پزشکی است، به استاد جوانش دل می بندد، اما محکوم است با پسرعموی بی‌سواد و ماهیگیرش ازدواج کند.

این فیلم در هجدهمین دوره جشنواره فیلم فجر، جوایزی را به دست آورد؛ در چهارمین جشن سینمای ایران نیز بهترین فیلم شد و در جشنواره بین‌المللی فیلم کارلووی واری جایزه‌ای گرفت.

سینایی در سال ۱۳۸۰ فیلمی مستند با عنوان "عبور از نمی‌دانم" درباره محمدابراهیم جعفری، نقاش، شاعر و استاد دانشگاه تهران ساخت. مستند "میان سایه وفور" نیز در همین سال بر اساس سه تابلوی فرخ اصولی، دیگر نقاش ایرانی ساخته شد.

اما یکی از کارهای سینایی در پیوند با ادبیات معاصر ایران، فیلم مستند-داستانی "گفت‌وگو با سایه" است که بر اساس فیلمنامه‌ای مشترک با حبیب احمدزاده در سال ۱۳۸۴ ساخته شد. این اثر بر اساس فیلم‌هایی است که صادق هدایت، نویسنده مشهور ایرانی، دیده بود و همچنین تحقیقاتی است که احمدزاده انجام داده است.

سینایی درباره این فیلم خود گفته بود: "باید اثری ساخته می‌شد که نه بت‌شکنی کند و نه بت‌سازی در عین حال یک تحقیق جدی باشد."

در سال ۱۳۹۳ نیز فیلم مستند "جزیره رنگین" را ساخت که بر اساس تلاش‌های احمد نادعلیان، هنرمند ایرانی در جزیره هرمز برای است. او به زنان و دختران این جزیره یاد داده بود که چگونه با شن‌های رنگی این جزیره روی شیشه نقاشی کنند و به گردشگران بفروشند: "به چند دلیل فکر کردم این موضوع ظرفیت بالایی برای ساخت فیلم دارد. اول اینکه، هر کس در هر گوشهای از این کشور می‌تواند مستقل و بدون حمایت دولت، کار مفید و سازنده انجام دهد. دوم اینکه، جزیره هرمز با وجود ظرفیتهای بسیاری که در دل خود دارد، متاسفانه کمتر دیده شده است."

این فیلم در جشنواره ونکوور با استقبال مواجه شد، اما نتوانست در بخش مسابقه سینمای ایران جشنواره فیلم فجر تهران حضور یابد. سینایی همان موقع گفت از آنجا که می‌دانست فیلمش "در صورت حضور در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر مشکلاتی را برای هیأت داوران بوجود می‌آورد" با خروج آن از بخش مسابقه موافقت کرد.

این فیلم که جزو آخرین کارهای سینایی بود برای خودش اهمیت ویژه‌ای داشت و به گونه‌ای آن را حاصل عمر حرفه‌ای خود می‌دانست: "حاصل تمامی تجربه‌هاست، تجربه‌هایی که نگاه مستند را می‌سازد، تجربه‌هایی که داستان را می‌سازد و تجربه‌هایی که چگونه این دو را در هم ادغام می‌کنند."

سینایی علاوه بر دریافت جوایز از جشنواره‌های داخلی و خارجی، داور بسیاری از جشنواره‌های ایرانی و بین‌المللی نیز بود. همچنین منتقدان بسیاری درباره آثار نوشتند که برخی از آنها در کتاب "خسرو سینایی، نقاشی با دوربین" نوشته زوان قوکاسیان (۱۳۸۴) گردآوری شده است.
خسرو سینایی در سال‌های پایانی عمر خود فیلم چندانی نساخت: "نمی‌گذارند فیلمم را بسازم... مهم نیست فیلم چه موضوعی دارد، آنها می‌خواهند عده‌ای را از گود خارج کنند و فقط یک عده خاصی را داشته باشند که زیاد هم حرف نزنند.""نمی گذارند فیلمم را بسازم"
خسرو سینایی که سال‌ها قبل فیلمی با نام "من ایران را دوست دارم" را ساخته بود، عاشق ایران بود و این عشق را با سفر به مناطق مختلف نشان می‌داد: "جان سفر، مردم‌شناسی و شناخت اقلیم‌ها و فرهنگ‌های گوناگون است."

به دلیل همین دوست داشتن، نگران سرنوشت کشورش نیز می‌شد. او در مرداد ۱۳۸۸، چندی پس از انتخابات بحث‌برانگیز آن سال، به همراه یازده کارگردان دیگر سینمای ایران، در نامه‌ای سرگشاده با عنوان "ما نگرانیم" نسبت به اوضاع سیاسی آن روزها ابراز نگرانی شده بود.

در این نامه که خطاب به نمایندگان مجلس نوشته شد، آمده بود: "این روزها چشم‌های نگران ما و ملت ما به صحنه اجتماع خویش دوخته شده. در این زمان اندک پس از آن شور عظیم چنان وقایع جانکاهی رخ نموده که ما نیز از باور آن باز مانده‌ایم. ما نگرانیم."

این کارگردانان در دوازده بند خواهان برچیده شدن سانسور، رعایت آزادی، منع شکنجه، توقف بازداشت‌های خودسرانه و ... شده بودند.

خسرو سینایی در سال‌های پایانی عمر خود فیلم چندانی نساخت: "نمی‌گذارند فیلمم را بسازم... مهم نیست فیلم چه موضوعی دارد، آنها می‌خواهند عده‌ای را از گود خارج کنند و فقط یک عده خاصی را داشته باشند که زیاد هم حرف نزنند."
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.