ادعای عجیب نگهبان باغ در ماجرای یک قتل
رأی دهید
بهگزارش خبرنگار جنایی «ایران»، روز 6 مهر امسال مرگ پسر جوانی بهنام داریوش در یکی از بیمارستان های شهریار به پلیس اعلام شد.
پدر وی به پلیس گفت: شب حادثه دوست پسرم بهنام فرنوش به دنبالش آمد و آنها خانه را ترک کردند. اما ساعاتی بعد فرنوش خودش را هراسان به خانه ما رساند و گفت با داریوش به باغی رفته بودند اما ناگهان پسرمان حالش بد شده است. بلافاصله خودم را به باغ رساندم و بدن نیمه جان پسرم را کنار دیوار باغ پیدا کردیم. او را به بیمارستان رساندیم اما فوت کرد. کارآگاهان به سراغ فرنوش رفته و دختر جوان گفت: داخل باغ بودیم که ناگهان در تاریکی شب تکه چوبی از آسمان سقوط کرد و به سر داریوش خورد. در همین هنگام نگهبان باغ که از دوستان داریوش بود خودش را به ما رساند و در حالی که خیلی ناراحت بود و عذر خواهی میکرد گفت او فکر کرده که دزد آمده و چوب دستی اش را در تاریکی هوا پرتاب کرده که به سر داریوش اصابت کرده است.
با اظهارات دختر جوان، کارآگاهان به سراغ نگهبان باغ رفتند اما او متواری شده بود. بدین ترتیب ردیابیها برای دستگیری وی آغاز شد تا اینکه سرانجام شامگاه دوم دی، مرد جوان در حالی که حوالی میدان خراسان کارتن خوابی میکرد بازداشت شد.
متهم جوان در تحقیقات گفت: قصد کشتن داریوش را نداشتم. شب قبل دزدی به باغ آمده و آهنهای داخل باغ را سرقت کرده بودند. آن شب سرو صدا که شنیدم فکر کردم باز دزد آمده هوا تاریک بود چوب دستیام را پرتاب کردم از شانس بدم به سر داریوش برخورد کرد. او را به اتاق سرایداریام آوردم و چند بار از او پرسیدم میخواهد که به اورژانس خبر دهم. اما او گفت حالش خوب است و بعد از چند ساعت به همراه دوست دخترش باغ را ترک کرد. وقتی شنیدم فوت کرده از ترس فرار کردم.