عاشق پیشه باج گیر!

فقط به خاطر یک آشنایی خیابانی چنان به دردسر افتادم که مجبورم برای این اشتباه بزرگ باج بدهم و حق السکوت پرداخت کنم چرا که آن جوان عاشق پیشه، اکنون از این رابطه خیابانی سوء استفاده می کند و قصد دارد که ...

زن 40 ساله که برای رهایی از مزاحمت های یک شرخر و فرار از چنگ جوان باج گیر دست به دامان قانون شده بود درباره ماجرای سفته هایی به رنگ نیرنگ و باج خواهی به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: بعد از مرگ همسرم چندین سال به تنهایی زندگی کردم اما بالاخره آن قدر پشت سرم حرف های نامربوطی زدند و نیش و کنایه هایی   از اطرافیانم شنیدم  که تصمیم به ازدواج دوباره گرفتم در این شرایط بود که با «شاپور» آشنا شدم و برای رهایی از این وضعیت به عقد او درآمدم. شاپور 30 سال از من بزرگ تر بود اما وضعیت مالی خوبی داشت و حقوق بازنشستگی هم دریافت می کرد با وجود این مهر او در دلم نشسته بود به طوری که زندگی مشترک خوبی داشتیم و من همراه و همسفرش بودم ولی فرزندان او که از ازدواج پدرشان بسیار ناراحت بودند همواره مرا تحقیر می کردند و مدعی بودند که به خاطر ثروت پدرشان قدم در زندگی مادر مرحومشان گذاشته ام و به همین دلیل خیلی به من بی احترامی می کردند. این اختلافات زمانی به اوج خودش رسید که شاپور سه سال بعد از ازدواجمان بر اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت و من باز هم تنها شدم. در این شرایط رفتار فرزندان او به حدی زشت و زننده شد که به ناچار و برای حل مشکل ارثیه کارمان به دستگاه قضایی کشید چرا که فرزندان او معتقد بودند من هیچ حقی از ارثیه ندارم و تنها سه سال به پدرشان خدمت کرده ام در حالی که این حرف ها آزارم می داد ودوباره به زنی افسرده و بی کس تبدیل شده بودم به ورزش روی آوردم تا از این وضعیت روحی خلاص شوم اما چند ماه قبل هنگامی که با یکی از دوستانم در پارک نزدیک منزلمان مشغول ورزش بودیم با «ادریس» آشنا شدم او که به بهانه آموزش شیوه درست نرمش های ورزشی به ما نزدیک شده بود بسیار جذاب و مهربان به نظر می رسید به همین خاطر من هم احساس کردم می توانم به او تکیه کنم با خودم می اندیشیدم «ادریس» سر راهم قرار گرفته است تا مرهمی بر زخم هایم باشد. خلاصه این آشنایی خیابانی با درددل های من و سختی هایی که در زندگی کشیده بودم شکل عمیق تری به خود گرفت. او هم ساعت ها پای دلتنگی هایم می نشست و به من برای فراموش کردن تیره روزی های زندگی امید می داد تا جایی که از سیر تا پیاز زندگی ام را می دانست. هنوز دو هفته بیشتر از این آشنایی نمی گذشت که پیشنهاد ازدواج داد، من که از پیشنهاد او تعجب کرده بودم اختلاف 10 ساله سنم را به او یادآور شدم ولی «ادریس» بدون تأمل گفت: اگر چه من 10 سال کوچک ترم اما این موضوع ذره ای برایم اهمیت ندارد. با این حال از من خواست قبل از آن که به طور رسمی ازدواج کنیم مدتی با یکدیگر رفت و آمد داشته باشیم تا بیشتر همدیگر را بشناسیم و به جزئیات اخلاق و رفتار هم پی ببریم. من هم این درخواست او را پذیرفتم چرا که موضوعی معقول به نظر می رسید از آن روز به بعد ادریس به بها نه های مختلف از من پول قرض می گرفت من هم که نمی خواستم او را به خاطر پول از دست بدهم یا از من دلخور شود مقدار زیادی از پس اندازم را به او قرض دادم اما مدتی بعد احساس کردم او قصد سوء استفاده از مرا دارد و به فکر ازدواج با من نیست این موضوع را زمانی دریافتم که او به بهانه دریافت وام بانکی مبلغ هنگفتی سفته برای یک ضمانت واهی از من گرفته بود وقتی آخرین بار به درخواست پول پاسخ منفی دادم کارش به تهدید کشید و گفت: اگر چندین میلیون تومان ندهم به فرزندان همسر مرحومم می گوید که با من رابطه داشته است و آن ها هم با همین اتهام می توانند از دریافت حقوق بازنشستگی شاپور جلوگیری کنند.

درحالی که مستأصل بودم و از آبروریزی می ترسیدم تسلیم حرف هایش شدم به طوری که دیگر حتی بخش زیادی از حقوق بازنشستگی همسر مرحومم را نیز به او می دادم و خودم مجبور بودم در رستوران ها کار کنم وقتی کارد به استخوانم رسید و دیگر پولی به او ندادم جوان شرخری را اجیر کرد تا با تهدید من سفته های سیاه را به اجرا بگذارد و ...

شایان ذکر است به  دستور سرهنگ نوروزی (رئیس کلانتری شفا) این پرونده به مراجع قضایی ارسال شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.
  • اجبار شرم‌آور شوهر سوری: بوسیدن پای مادر شوهر متکبر، جنجالی تازه در شبکه‌های اجتماعی! + ویدئو
  • شما حتی یک اسم مسلمانی روی این همه دختربچه نمی‌بینید! آنچه برباد رفته، «اسلام» است
  • اعتراف جنجالی کمال تبریزی: من در اشغال سفارت آمریکا حضور داشتم! + ویدئو
  • تشویق یکصدای رسول خادم توسط تماشاچیان بعد از اعلام نام علیرضا دبیر!
  • راز «زشت‌ترین حیوان جهان»؛ چه توضیحی پشت پرده دماغ میمون بینی‌دراز پنهان است؟
  • حضور معنادار مسیح علینژاد در کنار حامیان رهبر اپوزیسیون ونزوئلا + ویدیو
  • مهران غفوریان: فحاشی به دختر خردسالم دور از انسانیت است. با دختر ۷ ساله من چه کار دارید؟
  • تصویری کمتر دیده شده: بوسه محمد مصدق بر دستان ثریا اسفندیاری
  • «کوچر بیرکار»، پناهنده کُرد ایرانی که استاد ریاضی دانشگاه کمبریج شد، دومین ایرانی برنده مدال «فیلدز» پس از مریم میرزاخانی
  • جایزه فحاشی؟ کادوی آیفون ۱۷ پرومکس برای مداحی که اردستانی را حرام زاده نامید! + ویدئو
  • +204شیرین سعیدی، استاد دانشگاه آرکانزاس، به دلیل «تمجید از خامنه‌ای و مواضع ضداسرائیلی» اخراج شد
  • +151شاهزاده رضا پهلوی: هم‌صدایی و همبستگی‌ را حفظ کنید و خواستار آزادی همه بازداشت‌شدگان باشید
  • +138حمایت مردم از شاهزاده رضا پهلوی در مراسم خسرو علی‌کردی؛ بازداشت نرگس محمدی و چند فعال دیگر
  • +136مهری طالبی دارستانی، از مدافعان حجاب اجباری، پس از بازجویی توسط نیروهای امنیتی سکته کرد!
  • +125نماینده ویژه آمریکا: فقط پادشاهی در خاورمیانه کار می کند
  • +125اتریش حجاب را برای دختران زیر ۱۴ سال در مدارس ممنوع کرد
  • +108چرا یک نفر این آقای ابوالفضل اقبالی را از برق نمی‌کشد؟: پدیده شوهرکُشی در ایران از زن‌کُشی بیشتر است
  • +108شما حتی یک اسم مسلمانی روی این همه دختربچه نمی‌بینید! آنچه برباد رفته، «اسلام» است
  • +106تشویق یکصدای رسول خادم توسط تماشاچیان بعد از اعلام نام علیرضا دبیر!
  • +100برادر خسرو علی‌کردی: فریاد خون‌خواهی برادرم را در مجامع بین‌المللی مطرح می‌کنم