شیرین گرامی: نماینده ایران شدم تا راه دختران ایرانی باز شود

ایران وایر , شیما شهرابی
وقتی از خط پایان رد می‌شود، پرچم ایران را به دوش انداخته و لبخند پهنی صورتش را پوشانده است. او بهترین سوژه عکاسان در مسابقات سه گانه هاوایی معروف به مسابقه مردآهنی بود. زنی که با لباس ورزشی پوشیده و کلاهی که موهایش را هم کاملا پوشانده پشت سر هم سه کیلومتر و هشتصد متر شنا، 17کیلومتر دوچرخه سواری کرده و 42کیلومتر دویده است.  مسابقه مرد آهنی هاوایی یکی از مشهورترین و سخت‌ترین مسابقه‌های سه‌گانه در دنیاست و شیرین گرامی اولین زنی است که با پوشش اسلامی در این مسابقات شرکت کرده و اولین زنی است که به عنوان نماینده ایران در این مسابقه حضور داشته و آن را به پایان رسانده است. او حدود دو سال پیش هم به عنوان نماینده ایران در مسابقات سه‌گانه لندن شرکت کرد و لقب اولین زن ایرانی حاضر در مسابقات سه‌گانه را از آن خود کرد. شیرین ایران به دنیا آمده، دو سه سالگی همراه خانواده‌اش از ایران مهاجرت کرده اما وقتی ده ساله بوده، دوباره به ایران برمی‌گردند و تا پانزده سالگی‌اش در ایران می‌مانند، بعد به لندن مهاجرت می‌کنند، جایی که هنوز هم در آن زندگی می‌کند. او دوران دانشگاه به ورزش سه گانه علاقه‌مند شده است. وقتی درباره سنش سوال می‌کنم با خنده می‌گوید: بنویس بیست و اندی سال دارد! با او درباره سه گانه، تصمیمش برای  نمایندگی ایران و استفاده از پوشش اسلامی در مسابقات سه‌گانه حرف زدم.
 

علاقه‌مندی به ورزش سه‌گانه از کی و چطور شروع شد؟ من کلا ورزش سه‌گانه را سال آخر دانشگاه یعنی سال 2011 و به صورت تفننی شروع کردم. در انگلیس ورزش سه‌گانه خیلی معروف است و به عنوان یکی از سخت‌ترین ورزش‌ها درباره‌اش صحبت می‌شود. برای من جالب بود بدانم کسی که از بچگی زمینه ورزشی ندارد و قدرت ویژه‌ای هم ندارد آیا می‌تواند مسابقه سه‌گانه بدهد یا نه؟ کنجکاوی داشتم و یک چالشی برای خودم بود که می‌خواستم ببینم اصلا می‌توانم سه‌گانه را انجام بدهم یا نه. اوایل اصلا خوب نبودم اما از خوش‌شانسی‌ با یک گروه بی نظیر در باشگاه سه‌گانه دانشگاه آشنا شدم. به عشق آن‌ها به باشگاه می‌رفتم. اوایل در هرسه رشته از دیگران عقب بودم اما به شور دوستانی که تازه پیدا کرده بودم به باشگاه می‌رفتم ولی بعد از مدتی افتادم توی لایف استایل ورزش سه‌‌گانه.

 
باورنکردنی است که بدون هیچ زمینه‌ای اینقدر زود موفق شوید. از بچگی در رشته خاصی ورزش می‌کردید؟سال های آخر مدرسه شنا کردن و دویدن را شروع کردم و دوچرخه سواری درست حسابی را  تازه توی دانشگاه شروع کردم اما چیزی که واقعا باعث شد در سه‌گانه پیشرفت کنم، دوستانی بودند که با هم ورزش می‌کردیم. یک روز داشتند فکر می‌کردند در مسابقه نصف مرد آهنی half ironman  شرکت کنند. به من گفتند تو هم با ما میایی، ندانسته و نفهمیده گفتم حتما. مسابقه half ironman یکی از سخت‌ترین ها بود، مسافت‌هایش هم خیلی زیاد است، به ویژه برای کسی که هیچ پیش زمینه‌ای نداشته باشد. همین مسابقه سخت یکی از تاثیرگذارترین پله‌های ترقی در ورزش سه‌گانه برای من بود. وقت مسابقه، تازه متوجه شده بودم چه اشتباهی کرده‌ام و چه مسافت زیادی است. فکر نمی‌کردم از دست من بربیاید. با خودم گفتم اصلا نروم اما به دوستانم گفته بودم شما را می‌بینم و شور و هیجان آن‌ها را هم دیده بودم، تصمیم گرفتم بروم. با خودم گفتم حالا از خط  اول شروع می‌کنم ولی احتمالا نمی‌توانم شنا را تمام کنم، فوقش شنا را هم تمام کنم نمی‌توانم دوچرخه را تمام کنم. این شد که رفتم و هم شنا و هم دوچرخه و هم دو را با وقت خوب با توجه به این که اوایل کارم بود تمام کردم و نفر نهم شدم. این برای من درسی از زندگی شد چون اگر من از ترسم مسابقه را شروع نمی‌کردم، هیچوقت در خودم نمی‌دیدم که بتوانم یک half ironman  را تا پایان انجام بدهم. بعد یک مروری روی کارم کردم و دیدم من واقعا عقب‌ترین آدم این سه رشته بودم و تلاش‌ها و کوتاه نیامدن‌ها و گام‌های کوچکی که بعد از هر زمین خوردن برداشته‌ام، نتیجه داده و بالاخره به جایی رسیده است.
 
چطور شد که سال 2013 راهی مسابقات سه‌گانه لندن شدید، آن هم به نمایندگی از ایران؟وقتی دانشگاهم تمام شد، برای کار به لندن رفتم. یک روز در یک باشگاه محلی، هر کدام از اعضا قرار بود به عنوان نماینده کشورشان در مسابقات سه‌گانه لندن حرف بزنند. آنجا گفتند بعید است خانم‌ها بتوانند از ایران شرکت کنند. برای خودم هم این سوال پیش آمد که آیا اصلا ایران سه گانه دارد و اگر دارد خانم ها می‌توانند نماینده باشند یا نه. تحقیق کردم و فدراسیون سه گانه ایران را پیدا کردم، تماس گرفتم و خودم را معرفی کردم و گفتم آیا می‌توانم در این مسابقات نماینده ایران باشم؟ گفتند به دلیل محدودیت‌ها و حساسیت‌هایی که وجود دارد، خانم‌ها در سه گانه فعال نیستند. آن لحظه همه لذت‌ها و شور و نشاطی که ورزش سه‌گانه در من به وجود آورده بود به یاد آوردم، همه درهایی را که در زندگی به رویم باز کرده بود و همه تغییرات مثبت فیزیکی و فکری‌ای که در جسم و جان من ایجاد کرده بود. فکر کردم اگر دختری در ایران بودم، آیا این فرصت‌ها برای من وجود داشت، می‌توانستم این همه شور و هیجان را تجربه کنم؟ تصمیم گرفتم هر طور شده همه تلاشم را بکنم و دری را برای همه دختران ایرانی باز کنم. دلم می‌خواست همه بتوانند این لذت را تجربه کنند.
 
چطوری تلاش کردید؟با فدراسیون صحبت کردم، برایشان توضیح دادم این ورزش چقدر تاثیر گذار است و چرا نباید ما در سطح بین‌المللی باشیم. یکی از مسائل برای نماینده ایران بودن برای یک خانم پوشش است. برای همین از آنها خواهش کردم به من مهلتی بدهند تا ببینم می‌شود پوششی درست کرد که هم از طرف ایران مورد قبول باشد، هم از لحاظ مسابقات مشکلی نداشته باشد. خیلی دنبال لباس گشتم و پیدا نکردم، دوباره به ایران رفتم با فدراسیون و وزارت ورزش صحبت کردم. لباس‌هایی که آن زمان داشتم، از نظر آن‌ها یک مشکلاتی داشت، مثلا تنگ تر از چیزی بود که درنظر داشتند یا یک جاهایی باید بلند تر می بود، در نهایت آنجا برایم لباس طراحی شد که موافقت فدراسیون و وزارت ورزش را گرفت.
 
فدراسیون فقط شما را به عنوان نماینده ایران معرفی کرد یا حمایت‌های دیگری هم کرد؟حساسیت‌ها و مشکلاتی برای مجوز دادن به من وجود داشت و همین که من را حمایت کردند و به من مجوز دادند، واقعا خوب بود.
 
برای مسابقات هاوایی هم خودتان خواستید که نماینده ایران باشید؟پارسال با خودم گفتم دیگر این مسیر ادامه دادن ندارد و بهتر است برگردم سر کار و زندگی خودم اما یکدفعه با یک خانمی آشنا شدم که یکی از مشهورترین و بهترین های تاریخ ironman است. الان پنجاه و چند ساله است و بازنشسته شده. با لطف و محبت ایشان، فرصت برای من فراهم شد که در مسابقات هاوایی شرکت کنم. تا حالا هیچ خانمی با پوشش کامل در این مسابقه شرکت نکرده بود.
 
چرا نماینده انگلیس نشدید، آیا محدودیتی وجود داشت؟دلیل مهم که نماینده ایران باشم این بود که دوست داشتم افراد بیشتری را در لذت که تا الان چشیده‌ام، شریک کنم. نماینده ایران شدم به امید این که دختران ایرانی هم به این لذت دسترسی پیدا کنند. فکر کردم اگر به من به عنوان یک دختر مجوز بدهند در به روی دختران دیگر برای لذت بردن باز می‌شود. واقعا یقین دارم حجاب و پوشش محدودیت نیست. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که تکنولوژی به ما اجازه می‌دهد به ماه برسیم، زیر آب برویم و همه کار بکنیم، مطمئنم که تکنولوژی می‌تواند اجازه دهد ما با حجاب بدون هیچ محدودیی همه کار انجام دهیم.
 شما خودتان حجاب ندارید ولی با حجاب در این مسابقه شرکت کردید، در فضای مجازی از شما انتقاد شده که حضور شما در این مسابقات، دفاع از حجاب اجباری در ایران است ...درست می‌گویند من در زندگی شخصی خودم حجاب ندارم. در موقعیتی هم نیستم که بتوانم بگویم حجاب درست است یا غلط اما حرف من این است که اعتقاد هر کسی محترم است و هرکسی که تصمیم دارد حجاب داشته باشد، نباید محدود شود.
 
بحث اعتقاد نیست، بحث اجبار وجود دارد و افرادی که نمی خواهند مجبورند حجاب داشته باشند. الان بسیاری از شهروندان ایرانی در شبکه‌های اجتماعی به حجاب اجباری اعتراض می‌کنند و کمپینی تشکیل شده، خیلی از ورزشکاران از این کمپین حمایت کرده‌اند مثلا چند شطرنج باز اعلام کردند به خاطر قانون حجاب اجباری ایران حاضر نیستند برای مسابقات به ایران بیایند. در این شرایط حضور شما با پوشش اسلامی در مسابقات ورزشی به عنوان حمایت از حجاب اجباری تعبیر شد ...این انتخاب من بود که نماینده ایران باشم و باید به قوانین تن بدهم. هدف یک ورزشکار این است که همه بتوانند به آن ورزش و آن لذت نابی که او می‌برد، دسترسی داشته باشند، حتی کسانی که اعتقاد به حجاب دارند یا بنا به دلایلی باید باحجاب باشند، نباید از دسترسی به این ورزش محروم بشوند. چند سال پیش همراه یک تیم رفته بودم قطب جنوب با کوله و چادر، غذای یک ماه و ... هر روز از یک نقطه به نقطه دیگر می‌رفتیم و دنبال کشف و لذت بودیم. روزهای آخر کلی خسته و مانده بودیم. خیلی وقت بود نتوانسته بودیم لباس‌هایمان را خشک کنیم و درمانده شده بودیم. بعد از مدت ها جستجو به کلبه‌ای رسیدیم، کلبه قدیمی که ترک شده بودند. فوق العاده خوشحال بودیم که یک سقفی  بالای سرمان هست. شومینه بود، نفرهای قبلی هیزم برایمان گذاشته بودند و یک نت خوش آمد نوشته بودند، غذاهای اضافی‌شان را توی کمدی گذاشته بودند که اگر کسی از راه رسید و غذا نداشت، بتواند از آن‌ها استفاده کند، دستشویی بود ، تخت داشتیم و ... وقتی این ها را دیدم از خوشحالی از خود بیخود شده بودیم. لیدرمان ما نگاه کرد و گفت هیچ وقت این خوشحالی تان را  فراموش نکنید که چه چیزی شما را به این حال خوش رساند. وقتی که ما این کلبه را ترک می‌کنیم این کلبه را همانجوری که شما را خوشحال کرد، برای نفر بعدی می‌گذاریم. حتی اگر بتوانیم بهتر و بیشتر برای نفر بعدی انجام می دهم تا این لذتی که شما چشیدید، او هم تجربه کند. حرف او همیشه توی گوش من مانده است. زندگی‌ام کنایه ای از ان کلبه است. برای شخص من چیزی که اینقدر من را خوشحال کرده، گرمای زندگی ام شده، ورزش سه گانه بوده است. من می خوام وقتی کلبه خودم را در این زندگی ترک می کنم، نفر بعدی که می‌آید توی این زمین بتواند لذتی را که من بردم، تجربه کند. دلیل من برای نماینده ایران شدن این بود که بتوانم راه را برای دختران ایرانی در این مسیر باز کنم.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۶۲
فرهاد امیرپور - خارکوف، اوکراین

موفق و سلامت باشید،اما مطمئن باشید ما ایرانیها مردم قدر ناشناسی هستیم!
دوشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۹
۴۱
era-hashemi - شیراز، ایران
تکبیر
دوشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۳
۶۳
برجعلی - کلن، آلمان

هزاران آفرین، راستش هیچ کلمه یا جمله ای برای تقدیر از این شیر زن پیدا نکردم که بتواند گوشه ای از فهم و درک این انسان را ارج نهد.
دوشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۵ - ۱۵:۲۱
۳۷
سخت کوش - کردستان، ایران
درود بر تو بانوی پهلون ایران زمین
دوشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۵
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.