باستان‌شناسان ادعا کردند که استخوان‌های مدل مونا لیزا را یافته‌اند

تیمی از محققان در پی افشای هویت واقعی فرد اسرارآمیزی که مدل نقاشی لئوناردو داوینچی شده بوده، ادعا کردند که استخوان‌های این زن با لبخند مرموزش را پیدا کرده‌اند.
 
به گزارش گروه علم و فناوری آنا، باستان‌شناسانی که در فلورانس استالیا کار می‌کنند، اعلام کردند که بقایای استخوان‌هایی را یافته‌اند که متعلق به لیزا جراردینی دل جیوکوندو، فردی است که لبخند ژکوند او در نقاشی داوینچی به تصویر کشیده است. البته باستان‌شناسان اعلام کردند که این استخوان‌ها به دلیل شکنندگی زیاد، هنوز تست DNAنشده‌اند.
زندگی و مرگ جیوکوندو
تیم تحقیقاتی از سال 2011 تاکنون روی بقایای این جسد مطالعه می‌کنند تا با روش‌های مختلف از جمله تبارشناسی، تاریخ‌گذاری کربن و ژنتیک هویت واقعی این زن را کشف کنند و دریابند که آیا این استخوان‌ها واقعا متعلق به لیزا جراردینی که همسر یک تاجر ابریشم در فلورانس بوده و در اوایل دهه 1500 در خیابانی نزدیک به خانه داوینچی زندگی می‌کرده، است یا خیر. گفته می‌شود که داوینچی به اصرار همسر این زن در سال 1503 مبادرت به کشیدن پرتره او کرده است.
جراردینی چند سال بعد از فوت همسرش درگذشت و در سال 1542 در گورستانی در داخل صومعه قرون وسطی سنت اورسولا در فلورانس به خاک سپرده شد. در جریان نبش قبر، چند جسد دیگر نیز در نزدیکی جسد لیزا به خاک سپرده شده بود اما دانشمندان با روش تاریخ‌‌گذاری کربن متوجه شدند که فقط استخوان‌های جراردینی از نظر قدمت به مونا لیزا می‌خورد.
جمجمه و اسکلت باقی‌مانده که از زیر خاک صومعه‌ای در فلورانس بیرون آورده شده استسیلوانو وینستی، مورخ و رئیس تیم تحقیقاتی می‌گوید که این اقدامات در کنار هم مولفه‌های مختلفی را از تست‌های انسان‌شناسی تا اسناد تاریخی به دست می‌دهد که به ما اجازه تصمیم‌گیری نهایی را درباره تعلق این استخوان‌ها به لیزا جراردینی را می‌دهد.
وی می‌افزاید: «اما با این همه، باز هم تایید این مورد ممکن نیست زیرا بقایای جسد سال‌ها در مجاورت رطوبت قرار گرفته‌اند و امکان تست DNA را از ما گرفته است».
 
اوایل امسال میلادی، وینستی، عضو کمیته ملی ایتالیا، برای ارزش‌گذاری میراث تاریخی، فرهنگی و زیست‌محیطی اعلام کرد که مقایسه DNA از بقایای جسدی که در این صومعه پیدا کرده‌اند و متعلق به فرزندان جراردینی است نیز غیرممکن است.
دانشمندان فقط با بازسازی صورت این جمجمه و تطابق آن با صورت نقاشی داوینچی می‌توانند تایید کنند که این اسکلت‌ها متعلق به مونا لیزاست یا خیر که آن هم به دلیل از بین رفتن استخوان‌ها در مجاورت رطوبت فعلا غیرممکن است.
سایتی که در آن اسکلت‌های فرد منتسب به مونا لیزا کشف شدهمشکوک به ادعاهاهمه محققان با ادعاهای اخیر باستان‌شناسان و تلاش آنها برای اثبات هویت فیزیکی مدل نقاشی داوینچی خشنود نیستند و برخی از آنها تلاش محققان برای این کار را وقت تلف کردن می‌دانند. کریستینا کیلگراو تمامی این اقدامات را شیرین‌کاری تبلیغاتی می‌داند و معتقد است که این کار اصلا ریشه علمی ندارد.
وی می‌گوید: «جرالدینی زندگی ساکت و معمولی داشت و باعث تاسف است که این تحقیقات باعث شده‌ است مرگ وی معمولی نباشد. فکر نمی‌کنم این اقدامات با صرف این همه هزینه و وقت، پایه علمی داشته باشد و باعث شود که استخوان‌های یک زن که در یک نقاشی به تصویر کشیده شده است، این همه مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد».
هویت واقعی
در سال‌های اخیر نظریه‌های متعددی در مورد هویت واقعی مدل مونا لیزا مطرح شده است که البته در اکثر موارد تئوری لیزا جراردینی به نظر به واقعیت نزدیک‌تر است.
خود داوینچی در مورد این پرتره که از زن فلورانسی کشیده، می‌گوید که به درخواست گویلانو دی مدیسی این نقاشی را کشیده و هیچ ارتباطی به خانواده مدیسی و لیزا دل جیوکوندو وجود نداشته است.
مایک وت لوئرسن، مورخ و نویسنده معتقد است که مدل نقاشی داوینچی ایزابلا آراگون، دوشس میلان است زیرا داوینچی به مدت 11 سال نقاش دادگاه دوک آراگون بوده است.
پرتره ایزابل آراگون توسط گویلو رومانو که بسیار شبیه به پرتره مونا لیزاست
لبخند مونا لیزا
لئوناردو داوینچی نقاشی مونالیزا را در ۱۵۰۳ یا ۱۵۰۴ در فلورانس آغاز کرد. به گفته جورجیو واساری، (یکی از هم دوره‌ای‌های داوینچی) او پس از چهار سال تاخیر نقاشی را ناتمام رها کرد که چنین رفتاری در بسیاری از نقاشی‌های لئوناردو شایع است. او بعدها در زندگی‌اش ابراز پشیمانی می‌کند: «هرگز یک کار را به پایان نرساندم».
 
تصور می‌شود که او همچنان به کار روی مونا لیزا به مدت سه سال پس از اینکه به فرانسه نقل مکان کرد تا مدت کوتاهی قبل از مرگش در سال ۱۵۱۹ ادامه داد تا آن را به پایان رساند. این اثر یکی از پرآوازه‌ترین چهره فردی جهان است. ابهام این چهره نتیجه علاقه داوینچی به سایه‌روشن‌کاری است. این چهره را درون یک هرم قرار داده است و سه لکه بزرگ روشنایی در اثر به وجود آورده است.
ترکیب‌بندی صحیح، رنگ‌پردازی مناسب، تاکید بر عنصر انسانی، تصویر سه‌بعدی و نمایی علمی از سایه‌روشن‌کاری از ویژگی‌های این اثر است که باعث زیبایی آن شده است.
 
داوینچی نزدیک به چهار سال روی این اثر هنری کار کرد و پس از اتمام نقاشی در سال ۱۵۰۷ این تابلوی زیبا را به فرانسیسکو نفروخت، فلورانس را ترک کرد و آن را نزد خود نگاه داشت.
 
از تاریخ این چنین برمی‌آید که فردی به نام فرانسیسکو بارتولومئو، از اشراف شهر فلورانس از داوینچی خواسته است که پرتره همسر سوم خود یعنی لیزا آنتونیو ماریا را برای او نقاشی کند.
برخی معتقدند از آنجایی که لئوناردو تابلو را تمام نکرده بود آن را به فرانسیسکو نفروخت و بسیاری دیگر معتقد هستند که لئوناردو عاشق این تابلو بود.
داوینچی در سال ۱۵۱۶ هنگامی که تابلو مونالیزا را در چمدان‌های خود داشت وارد فرانسه می‌شود و آن ‌را به پادشاه وقت فرانسه فرانسیس اول می‌فروشد. پس از آن به مرور زمان این اثر زیبا به شهرهای مختلف فرانسه نقل مکان می‌کند تا اینکه پس از انقلاب فرانسه، مونالیزا موزه لوور را به‌عنوان خانه خود انتخاب می‌کند.
تاریخ‌گذاری رادیوکربن
تاریخ‌گذاری رادیوکربن یکی از روش‌های تاریخ‌گذاری رادیومتریک است که به منظور تخمین تاریخ مرگ موجوداتی که کربن مصرف می‌کنند (مانند گیاهان) کاربرد دارد. در این روش ایزوتوپ کربن 14 که یکی از ایزوتوپ‌های رادیواکتیو کربن با نیمه‌عمر حدود ۵۷۳۰ سال است، مورد بررسی قرار می‌گیرد.
روش کار
موجودات زنده‌ای که از کربن برای تنفس استفاده می‌کنند، در طول حیات دائماً در حال مبادله ایزوتوپ کربن 14 با محیط هستند. در نتیجه، هنگام زندگی نسبت مقدار این ایزوتوپ کربن به مقادیر دیگر ایزوتوپ‌های غیر رادیواکتیو کربن مشخص است. زمانی که موجود می‌میرد تبادل ایزوتوپ کربن 14 با محیط متوقف شده و این ایزوتوپ کربن آغاز به تغییر و کاهش می‌کند (میزان آن هر ۵۷۳۰ سال تقریباً نصف می‌شود). با اندازه‌گیری ایزوتوپ‌های غیر رادیواکتیو کربن در موجود مرده، میزان ایزوتوپ کربن 14 آن در زمان مرگ تقریب زده می‌شود. حال با دانستن مقدار ایزوتوپ کربن 14 در هنگام مرگ و اندازه‌گیری میزان ایزوتوپ کربن 14 فعلی در بدن موجود مرده، می‌توان با در نظر گرفتن نیمه‌عمر این ایزوتوپ، زمان مرگ موجود را تخمین زد.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.