رهایی قاتل زن تنها از مجازات مرگ
زن بیمار که به دنبال شوهر گمشدهاش میگشت و در خیابانها دستفروشی میکرد، قربانی جنایت یک مرد غریبه شد. قاتل پس از جلب رضایت تنها ولی دم از مجازات مرگ رهایی یافت و حکم آزادیاش دیروز صادر شد.
بیستوچهارم مرداد 88 زنی میانسال به اداره آگاهی رباطکریم رفت و از ناپدید شدن دخترش خبر داد. این زن گفت: «دختر 30 سالهام آرزو که به بیماری صرع مبتلاست یک سال پیش ازدواج کرد اما شوهرش به دلیل نامعلومی ناپدید شد. برای یافتن دامادم به هر جایی که به ذهنم میرسید سر زدم اما هیچ اثری از او به دست نیاوردم. به گمانم دامادم به خاطر بیماری دخترم خانه و زندگیاش را ترک کرده و رفته است.» این زن ادامه داد: «دخترم در خیابانها دستفروشی میکرد و به دنبال شوهرش میگشت. او دیروز از خانهمان بیرون رفت و دیگر برنگشت.» به دنبال اظهارات این زن، تلاش پلیس برای افشای سرگذشت آرزو آغاز شد و چند روز بعد پیکر خونین او در یکی از خیابانهای رباطکریم پیدا شد.
کارآگاهان در نخستین گام از تحقیقها دریافتند که آرزو آخرینبار با مرد 31 سالهای به نام ولی دیده شده بود. با افشای این موضوع، ولی بازداشت شد و لب به اعتراف گشود.
او گفت: «مدتی پیش در خیابان با آرزو آشنا شدم. زن جوان میگفت شوهرش رهایش کرده و به مکان نامعلومی رفته است. با شنیدن حرفهای آرزو دلم برایش سوخت و قول دادم کمکش کنم. او را به خانهام دعوت کرده بودم که افکار شیطانی به سرم زد و زن جوان را آزار دادم. او تهدید کرده بود که به پلیس شکایت میکند. من هم به خاطر جلوگیری از آبروریزی او را با ضربههای چاقو کشتم و جنازهاش را شبانه در یک خیابان خلوت رها کردم.»
به دنبال بازسازی صحنه جرم این مرد دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی و با حضور چهار مستشار در حالی پای میز محاکمه ایستاد که مادر قربانی با دریافت دیه 100 میلیونی از خونخواهی گذشت.
به این ترتیب ولی از مجازات مرگ رهایی یافت. او گفت: «قبول دارم آرزو را کشتم، اما حالا خیلی پشیمانم.» او ادامه داد: «من با زحمت زیاد و به کمک خانوادهام توانستم مبلغ دیه را به مادر آرزو بپردازم. در مدتی که در زندان بودهام به اندازه کافی تنبیه شدهام و حالا از هیات قضایی تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شود.» در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و ولی را مطابق ماده 612قانون مجازات به شلاق و پنج سال زندان با احتساب روزهای بازداشت محکوم کرد. به این ترتیب حکم آزادی ولی صادر شد.
جدایی از همسر، مرگ همسر یا رها شدن از سوی او به هر دلیل زن و مرد را در معرض آسیبهای اجتماعی قرار میدهد، اما این آسیبها برای زنان بیشتر است. گاهی یک زن پس از رها شدن از سوی همسرش، در جامعه سرگردان میشود. این سرگردانی او را برای رفع نیازهای زندگی با مشکلاتی روبهرو میکند که گاه آسیبهای جدیای برایش دارد. آنگونه که محمود گلزاری معاون امور جوانان وزیر ورزش و جوانان درباره آسیبهای اجتماعی بعد از جدایی به خبرگزاری «مهر» گفته است: «درصدد هستیم کارگروه ویژه طلاق را در وزارتخانه ایجاد و جوانان را پس از طلاق مدیریت کنیم. البته در این کارگروه، تلاشهایی برای کاهش آمار طلاق در سطح جامعه انجام میشود.» به گفته او، لازم است همراه با شناسایی راهکارهای پیشگیری از طلاق در زمینه اصلاح موارد قانونی طلاق تلاش کنیم، بنابراین با همکاری معاونت پیشگیری از وقوع جرم و معاونت فرهنگی قوه قضائیه و سازمان بهزیستی این موضوع را پیگیری میکنیم و در این زمینه کارشناسان معاونت امور زنان و خانواده نهاد ریاستجمهوری و وزارت کشور نیز به ما کمک میکنند.
لزوم بستههای حمایتی از زنان تنها
در همین رابطه سعید معیدفر، جامعهشناس به فرهیختگان میگوید: «زنانی که به دلیل طلاق یا رها شدن از سوی همسرانشان به تنهایی زندگی میکنند و تحت عنوان زنان سرپرست خانوار از آنها نام برده میشود، کسانی هستند که مستقل زندگی خود و فرزندانشان را میگذرانند. بعضی از این افراد تحت حمایتهای کمیته امداد هستند اما بستههای حمایتی اجتماعی و روانی برای این گروه از زنان لازم و ضروری است. زنان تنها غیر از نیازهای اقتصادی مشکلات دیگری نیز دارند که بیشک توجه ویژه به آنها میتواند از میزان آسیبهای اجتماعیشان بکاهد. زنان تنها معمولا با مشکلات شغلی و کمی درآمد روبهرو هستند. آنها با مزاحمتهایی که گاها همسایهها برای آنها ایجاد میکنند روبهرو هستند. همین نگاه ویژه به زنان تنها آنها را با معضلاتی روبهرو میکند. آنها دچار احساساتی نظیر ناامیدی، یأس، افسردگی، کاهش اعتمادبهنفس، اعتیاد، فساد اخلاقی و... میشوند.» معیدفر معتقد است: «اگر قرار است وزارت جوانان بستههای حمایتی را در اختیار این زنان قرار دهد باید حمایتهای مشاورهای و اجتماعی نیز در آن گنجانده شود. حمایتهایی مانند حمایت ویژه از زنان تنهای دارای فرزند. زیرا زنانی که به تنهایی بار زندگی را به دوش میکشند فرصت کافی برای تربیت فرزندان ندارند. احتمالا فرزندان آنها هم با خلأهای عاطفی روبهرو میشوند و خود زنان به خاطر تحمل فشارهای زندگی عصبیتر از سایرین هستند. مراکز ارائه مشاوره به این زنان یا تاسیس مراکزی برای نگهداری از فرزندان آنها در ساعاتی از روز که سر کار هستند میتواند بخشی از مشکلات آنها را حل کند.»