ستاره ی دنباله دار - بخش اول

شما را نمی دانم ،  اما من بارها متولد شده ام  ، زندگی کرده ام و مرده ام . شاید  اگر کمی به دور و ورتان توجه کنید،  کمی فکر کنید ،  متوجه بشین که این اتفاق برای شما هم افتاده ، شاید شما هم  هم بارها متولد شده اید ، زندگی کرده ومرده اید .


 برای من  همه چیز از اون شب عجیب شروع شد ؛  شبی که وحشت مرگ همه وجودم رو تسخیر کرده بود . من داشتم می مردم اونهم به بدترین و شرم آورترین شکل ممکن . می دانستم  که دارم تاوان گناهان نابخشودنی ام را پس می دهم . با همه وجودم فریاد می کشیدم ، من نمی خواستم بمیرم . ناگهان اتفاقی عجیب افتاد ، اتفاقی که در هر دوره زندگیم تکرار شد . خاطره یی که در ضمیر ناخوادگاه من ثبت و گاه به صورت رویا تکرار می شود . خاطره یی که ستاره ی کبود روی تنم ، این حقیقت را به یادم می آره. ستاره ی کبودی که گاه مانند قطعه یی از جهنم ،  پوست و گوشت و استخوانم را می سوزاند .


نمی دانم این بار قرار است کی بمیرم و باز کی متولد بشوم . پس می نویسم آنچه را که در هر دوره ی زندگیم  بر من گذشته است  . شاید در دوره ی بعد زندگیم ، من متولد شده ، خواننده ی قصه یی باشم که من مرده نوشته ام ....با من همراه شوید در دالان های پیچ در پیچ تاریخ ...ازاولین تولدم در سال 1314 تا به امروز ...

آن روز نام من کوکب بود . در روستایی به دنیا آمدم که زمینش پراز درخت بود .درختانش تا به آسمان قد می کشیدند و آسمانش  روزها آبی آبی و شبها پر از ستاره بدون حتی  یک وجب جای خالی ....

-------------------------------------------

فصل اول - کوکب

کوکب دختر روستایی و از خانواده یی مذهبی و در آستانه ی ازدواج است . قبل از عقد مادرش خواب می بیند حضرت علی و فاطمه ی زهرا در مراسم عروسی دخترش حاضر شده اند و به این ترتیب دختر قداستی روحانی پیدا می کند و به نوعی عروس فاطمه ی زهرا می شود . بعد از ازدواج با همسرش غلامرضا راهی شهر می شود که مصادف است با کشف حجاب و حوادث سالهای 1314 پیرامون این اتفاق . کوکب در خانه یی ساکن می شود که هر اتاق در اختیار یک خانواده است . اتاقی در اختیار مشدی است و همسرش رقیه و فرزندانشان   ؛ رقیه  از  ترس گزمه ها و کشف حجاب خود و دخترانش را در خانه محبوس می کند . بدری زن تنهایی که زندگی مشکوکی دارد بشدت از این اتفاق استقبال می کند . از طرفی غلامرضا نامه یی  دریافت می کند . نامه یی که همه ی کارمندان باید با همسران بدون حجاب خود در مراسم حضور یابد و این برای کوکب که خود را عروس فاطمه ی زهرا می داند ، کم از مرگ نیست رقیه در مخالفت از اقدامات رضا جان در خانه مراسم مذهبی برگزار می کند  و از طرفی دیگر بدری او را با دنیایی جدید آشنا می کند . دنیایی که برغم ترس از جهنم سرشار از جذابیت است .کوکب در میان وسوسه ی حضور در اجتماع ؛ عشق به  یادگیری سواد در مدارس تازه تاسیس و ترس و وحشت جهنمی که در ذهن او پرورش یافته است دست و پا می زند .   خانواده ی متعصب بدری در پی ماجراهایی ، بدری را که متهم به بی عفتی شده است به قتل می رسانند تا لکه ی ننگ را از دامان خود پاک کنند . کوکب می ماند و برزخ انتخاب ، در نهایت کوکب که تاب توان انتخاب  را ندارد تحت تاثیر کنایه های رقیه دست به خودکشی می زند و هنگام مرگ ستاره یی از آسمان بر او فرود می آید و می خواهد تا آرزویی کند و کوکب آرزو می کند . او عاشق زندگی است می خواهد زندگی کند . پری متاثر از این آرزو اشکی از چشمانش روی سینه کوکب می چکد اشکی که به شکل یک ستاره ی کبود و کوکب خود را می بیند که از زمین رها می شود و همچون یک قاصدک در هوا معلق می شود در بی نهایت اوج خلا و بعدی بدون زمان و مکان و صدایی آشنا می شود . صدایی آشنا یک مایع لزج . صدایی مانند صدای اختر که فریاد می زند یا فاطمه ی زهرا ..

فصل دوم - اختر

 اختر خواهر خوانده ی کوکب دخترکی به دنیا می آورد که یک ستاره ی کبود روی بدنش است . نام او خورشید است . پدر خورشید سرایدار باغ حاج کاظم است یک روحانی نما که علاوه بر برگزاری مراسم مذهبی هر از گاهی باغ را به خانواده یی اجاره می دهد  .یکی از مستاجرین خانواده ی نجم هستند . فعال حقوق زنان و کارگر. آنها دخترکی همسن خورشید دارند و خورشید با دنیایی جز آنکه دیده و شنیده آشنامی شود   ( مروری بر فعالیت های جمعیت نسوان وطنخواه ؛  آتش زدن نشریه مکر زنان ؛ روایتی از دکتر محمد مصدق ، مخالفان ؛ جمعیت فداییان اسلام ؛ شاخه مذهبی های جبهه ملی و آیت الله کاشانی در جهت اعطای حق رای به زنان  )  خورشیدجذب خانواده نجم می شود اما در ماجرای سوزاندن نشریه مکر زنان همه دستگیر می شوند و صاحب باغ حاجی کاظم که آدم بانفوذی است . به نجات خورشید می آید و گویی تازه او را می بیند . خورشید بالغ شده است . حاجی کاظم  که از همسر اول خود چند دختر دارد به با بهانه ی بیماری همسر و عشق داشتن پسر  ، خورشید را که مایه ننگ خانواده شده است خواستگاری می کند اما از آنجاییکه خورشید به سن قانونی نرسیده او را صیغه می کند با خود به شهر می آورد . خورشید روزهای سختی را با حاجی سپری می کند . او  سری پرشور دارد و برای رسیدن به خانواده ی نجم که اکنون روزنامه یی زبان زن را اداره میکنند از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند . او باردار است که حاجی در مسجد به هنگام نماز سکته می کند و همه او را شهید می پندارند مردی که سرنماز به سوی حق شتافته است . اما از آنجاییکه خورشید همسر عقدی نیست و فرزند در شکم او صیغه ایی است همسر و فرزندان حاجی او را از خانه بیرون می کنند .خورشید با مصیبت موفق به یافتن خانواده ی نحم می شود و به آنجا پناه می برد . اما نیمه های شب ، چماقدارن مخالف سواد آموزی و حقوق زنان به خانه حمله می کنند و خانه را به آتش می کشند . خورشید در میان شعله های آتش ، همان پری را می بیند و آرزو می کند . او می خواهد زندگی کند

فصل سوم - ناهید

ناهید  در زمان محمد رضا شاه زندگی می کند . مادری که گویی با جنسیت مرد دشمن است و پدری که در مقابل همسر صبور و مهربان که در کتابخانه ش کتابهای جلد سفیدی دارد که جز ناهید کسی حق خواندن آنها را ندارد . اشعار وصیت نامه خسرو گلسرخی مورد علاقه ی اوست . برادر کوچک ناهید ، شاهین بیماری ناشناخته یی دارد . مادر ناهید برای کمک به پسر بیمارش نامه یی به شهبانو می نویسد و در کمال ناباوری ، مدتی بعد از دفتر شهبانو برای رسیدگی به شاهین اقدام می شود و در نهایت شاهین درمان می شود و این باعث می شود مادر ناهید تا ابد خود را بنده ی شهبانو بداند . ناهید و چند تن از دوستانش که اهل موسیقی و رقص هستند  در مسابقات دختر شایسته شرکت می کند و به سپاه دانش در استان سیستان و بلوچستان ملحق می شود منطقه یی بسیار محروم و فاقد هر گونه امکاناتی . ناهید در روستا ؛ با فرهاد که جوانی شاعر مسلک و منتقد است آشنا می شود وآرزوهایش که در برنده شدن در مسابقات دختر شایسته  خلاصه شده بود تغییر می کند . عشقی در میان فرهاد و ناهید در حال شکل  گرفتن است که فرهاد بخاطر انتقاداتش توسط ساواک دستگیرمی شود . زمزمه مخالفت و آشوبهای تهران به روستاها نیز می رسد و ناهید در نامه یی از پدرش که دوستان بانفوذی دارد برای پیداکردن فرهاد کمک می گیرد و خود به تهران می آید اما ساواک پدرش را بازداشت می کند . ناهید به جمع دوستانش که اکنون در یک گروه بر ضد شاه فعالت می کنند ملحق می شود . طبق فرمان خمینی که همه ی گروهها را به مبارزه می خواند . جوانان با گرایش های مختلف برای یک هدف مشترک مبارزه می کنندو این در حالیست که هنوز مادر ناهید که عاشقانه فرح را دوست می دارد ، معتقد است فرح هیچ اطلاعی از فعالیت های ساواک ندارد وباید برای او نامه یی بنویسند . در جریان تظاهرات ناهید و فرهاد ،  همدیگر را پیدا می کنند اما فرهاد بخاطر شکنجه های ساواک یکی از دستها و شنواییش را از دست داده است با پیروزی انقلاب اسلامی و ورود خمینی به ایران ، ماجرای حجاب اجباری و اختلاف میان گروهها واحزاب ؛ فرهاد و ناهید دستگیر می شوند ناهید باردار است . فرهاد در وقایع اعدامهای 67  اعدام می شود و ناهید بعد از وضع حمل به جوخه ی اعدام سپرده می شود . در واپسین لحظات با فرمان تیری که از طرف هم دانشگاهی ناهید که الان مقابل او ایستاده است ، همان پری ظاهر می شود و ناهید دوباره آرزوی زندگی را تکرار می کند .

فصل چهارم - مینا

مینا در پرورشگاه بزرگ شده است .  دانشجوست  و با رضا ازدواج می کند و دخترکی به نام بهار دارند .رضا  با مادرش زندگی می کند .پدر و مادر ش متارکه کرده اند . پدر عضو بسیج است .  مینا دستی بر قلم دارد . نوشته هایی که همه دچار سانسور و هر کدام به دلیلی رد می شوند . آنها نیز درگیر مشکلاتی هستند که جوانان دیگر هستند . گرانی بی کاری ، عدم آزادی و آزادی بیان، آنها نیز  به نوعی درگیر وقایع انتخابات می شوند . رضا در اعتراض به حمله به دانشگاه ؛  مفقود می شود .  او را در نهایت در کهریزک می یابند در حالیکه بشدت دچار عفونت و بیماری شده و در بیمارستان جان می سپارد .. مادررضا با مادران عزادار پارک لاله در ارتباط است ، آنها  زنی مجنون را می شناسد که  همیشه از رهگذران می خواهد تا برایش نامه یی بنویسند . نامه ی برای فرح .او ستاره ی کبودی رو دستش دارد . پدر شوهربه مخالفت از فعالیت های مینا و مادر شوهر ، بهار را به حکم قانون از او می گیرد و به خود به شهرستان می برد . مینا که توان دوری از دخترکش را ندارد . دخترکش را  طی ماجراهایی می رباید و به طور غیرقانونی ازجنوب ایران و مرزهای آبی  ترک وطن می کند اما در میان راه کشتی دچار سانجه می شود و او که دخترکش را تنگ در آغوش گرفته است در تقابل با مرگ همان پری را می بیند و آرزو می کند او زندگی را طلب می کند زندگی جایی که دخترکش را از او نگیرند .

 نویسنده : مهرنوش خرسند

ادامه دارد........

ستاره ی دنباله دار - بخش اول
ستاره ی دنباله دار - بخش دوم
ستاره ی دنباله دار - بخش سوم
ستاره ی دنباله دار - بخش چهارم
ستاره ی دنباله دار - بخش پنجم
ستاره ی دنباله دار - بخش ششم
ستاره ی دنباله دار - بخش هفتم

رأی دهید
atena_3006 - وین - اتریش
ممنون...عالیه :-).
شنبه 19 بهمن 1392 - 01:21
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.