پیکره زخمی ، منشوری به قدمت تاریخ
دکتر بهروز بهبودی
بسیاری از مردم برای دیدن استوانه منشور حقوق بشر (کوروش) به موزه های آمریکا می روند، استوانه ای که در موزه بریتانیا نگهداری می شود و مدتی را قرار است تا مهمان موزه های آمریکا باشد. دنیا با این استوانه آشناست، مفاد آن را می داند و به عنوان اولین منشور حقوق بشر به آن احترام می گذارد؛ منشوری که بیش از دو هزار سال پیش نوشته شده است. سازمان ملل نیز نسخه ای از این منشور را به نام کوروش، پادشاه ایران باستان، بر پیشانی خود دارد. به راستی اگر کوروش امروز زنده بود، از آنچه بر ایران و ایرانی می رود گریبان نمی درید او که دستور صدور این منشور را برای قومی مغلوب داده بود؟
دکتر بهروز بهبودی
زخمی که بر بدنه این استوانه است، اگرچه یادگاری ناخوشایند از دست درازی روزگار بر این گنجینه گران بهاست اما گویا نمادی است از تعرض به حقوق ایرانیان در طول تاریخ. ایرانیان، زخم نامردمی ها و بی عدالتی ها را همواره بر دل خود داشته اند و این زخم عمیق تاریخی که از تحفه های استبداد است امروز نیز روح و جان ایران و ایرانی را می آزارد و چه تناقضی دردناکی است که منشور حقوق بشری بجا مانده از بیش از دوهزار سال پیش امروز در کشورهای دنیا بگردد اما ایرانیان که کشور و خاکشان زادگاه صدور چنین فرمان هایی بوده از این اصول اولیه و ضروری حقوق انسان ها بی نصیب باشند. چقدر دردناک است که مردم دنیا این استوانه و مفاد آن را در برابر خود می بینند و از آن در شگفتی می شوند اما هیچ کس به خاطر نمی آورد چه بر سر مردم ایران در نظام پر از نکبت جمهوری اسلامی می رود و یا خود را به فراموشی زده اند.
استوانه کوروش در حالی در موزه های آمریکا گردانده می شود که گزارش های احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران نشان می دهد ، ناخلفانی که امروز غاصبانه بر جایگاه امثال کوروش تکیه زده اند چه بر سر مردم ایران آورده اند. گزارشی که نشان می داد امروز مقام های جمهوری اسلامی چند هزار سال از معنای انسانیت عقب هستند و آیا همین کافی نیست تا سینه همواره چون سنگی سنگینی کند؟
جواد لاریجانی در پاسخ به گزارش های احمد شهید، او را پیاده و متاثر از تروریست هایی خواند که دستشان به خون مردم آغشته است اما آیا این سخنان به بازی گرفتن افکار دنیا و توهین به شعور مردم ایران نیست؟ سردمداران ایران یا واقعا توهم زده اند و در دنیاهای توهمات خود ایران را سرزمین آزادی و برابری انسانها می دانند که از آسمان و زمین خیر و منفعت نصیب مردم می گردد. امروز کیست که نداند در طول سی و چند سال گذشته چه بر سر مردم ایران رفته است؟ کیست که نداند چگونه مال، ناموس، عزت، اعتبار، خاک و در یک کلام همه چیز کشور را به باد تاراج داده اند و نگرانی های مردم را با دستگیری ها، شکنجه ها و اعدام ها پاسخ گفته اند؟ کیست که نداند جمهوری اسلامی با مخالفان حتی به اصطلاح خودی چگونه رفتار کرده است؟
جمهوری اسلامی همواره برای منزه نشان دادن خود به موارد نقض حقوق بشر در کشورهای دیگر استناد کرده و مدعی شده است آنها اجازه ندارند درباره حقوق بشر ایران نظر بدهند. نقض حقوق بشر در هر کجای دنیا محکوم است اما نظامی که ادعای دینی دارد چگونه برخلاف مدعاهای خود عمل می کند؟ اساسا آیا نقض حقوق بشر در کشورهای دیگر مجوزی برای نقض همان حقوق در ایران هم می تواند باشد؟ حداقل حسن کشورهای دیگر آن است که با نقض حقوق بشر، آسیبی به باورهای مردم نمی زنند اما در جمهوری اسلامی چطور؟ به راستی جوانی که دائم از شیپورهای نظام، ندای برابری دستور ولی فقیه را با دستور خدا می شنود نباید دین گریزی پیشه کند وقتی که همان ولی فقیه در تریبون نماز جمعه فرمان کشتار مردمی را صادر کرد که نسبت به تضییع حقوق خود اعتراض داشتند؟
به راستی کشتارهای دهه شصت، قتل های زنجیره ای، کشتار مردم در حوادث پس از انتخابات سال 88، حوادث کهریزک و موارد بسیار دیگر در عمر جمهوری اسلامی اگر از مصادیق ترور نباشند، چه نامی می توانند داشته باشند؟ امروز سران جمهوری اسلامی با صحه گذاستن بر رفتارهای نظامیان آلوده و وابسته به خود کشور را به زندان تبدیل کرده اند و با گردنکشی در برابر دنیا، مال و جان مردم را ملک خود دانسته و برآنند هر طور که بخواهند می توانند با مردم رفتار کنند و هیچ کس هم اجازه اعتراض ندارد.
امروز در ایران، کشور کوروش، آن بر مردم می رود که دل را می گریاند. شکستن این قفل و زنجیر نهاده بر پای ایران، همتی بلند می خواهد. ناامیدی و بی تفاوتی همان روحیه ای است که جمهوری اسلامی از آن استقبال می کند. شب استبداد دیرپاست و آفتش به خواب رفتن مردم. خواب آلودگی چشم ها را به تاریکی عادت می دهد اما با این همه هیچ یلدایی همیشگی نبوده. خورشید برآمدنی و روشنی سرنوشت مقدر ایرانیان است.
مقام های جمهوری اسلامی بسیار کوشیدند تا استوانه کوروش پارسی را به ایران برگردانند. نگاهداری از این گوهر گرانبها افتخاری است که باید نصیب موزه های ایران می شد، اما مهمتر از آن پایبندی به مفاد این استوانه است که امروز در ایران وجود ندارد. ایران آینده ضمن افتخار به گنجینه های ارزشمند خود ـ که در جمهوری اسلامی خوار شده اند ـ مفتخر به اجرای قوانین حقوق بشر و استقرار دموکراسی هم خواهد بود. در آن روز هیچ کس ایرانی را به سبب پایبندی به تاریخ و فرهنگ خود تحقیر نخواهد کرد زیرا حکومت دیکتاتورها با هر نشان و لباس بر خاک ایران پایان خواهد یافت. آن روز به یمن خواست مردم و امکانات و توانایی های موجود در حاکمیت دمکراسی دیر نخواهد بود.
بهروز بهبودی
نیویورک – جمعه 15 مارچ 2013