اوباما و فرصتی دوباره
انتخابات آمریکا به پایان رسید، انتخاباتی که در آن یک بار دیگر یک رنگین پوست برنده بود، کسی که حتی پدرانش زاده آمریکا نبودند و اصل و نسب آمریکایی نداشتند، رنگین پوستی که چند سال پیش جواد لاریجانی، رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضائیه ایران!، در سخنانی توهین آمیز و نژاد پرستانه او را با الفاظی منسوخ و زشت مخاطب قرار داده بود. انتخابات آمریکا نشان داد دموکراسی این قابلیت را دارد که برای همه آحاد شایسته یک کشور، فارغ از نژاد، دین، طبقه اجتماعی و...، موقعیت یکسان فراهم سازد تا خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهند. مردم آمریکا برای چهار سال دیگر به برنامه های کسی رای دادند که در طول چهار سال گذشته در به وجود آوردن یک اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی موفق بوده است. هرچند او مبرّا از اشتباه نبود و متاسفانه در اثنای مبارزات مردم که به جنبش سبز مشهور شد با رهبر جمهوری اسلامی ، آیت الله علی خامنه ای، مکاتبه کرد. مکاتبه اوباما در آن برهه ضربه به پیکر نهالی بود که در ایران داشت شکل می گرفت.
بهروز بهبودی
www.bbehbudi.com
contact@bbehbudi.com
اگرچه پاسخ خامنه ای به آن پیام سکوت به سبب آمریکاهراسی بود، اوباما برای حمایت از نهضت مردم در آن برهه به صدور چند بیانیه و پیام بسنده کرد. گذشت زمان به اوبامای معتقد به دموکراسی و اعمال دیپلماسی نشان داد سران حاکم بر ایران اعتقادی به مذاکره و گفتگو ندارند به همین دلیل کوشید تا با وضع تحریم هایی، حلقه فشار را بر جمهوری اسلامی تنگ تر و وادارش کند تا به خواسته های جهانی تن در دهد. این تحریم ها که هر روز بیشتر می شد بیش از حکومت ایران مردم را هدف قرار داد و زندگی را بر آنان سخت تر کرد در حالیکه رهبران ایران از مواضع خود درباره مسائل مورد اختلاف دست برنداشتند و با دهان کجی به خواسته های جهانی سختی های مردم را در داخل کشور به هیچ گرفتند و در دو حالت کاملا متناقض، یا منکر وجود تاثیرگذاری تحریم ها شدند و همه چیز را آرام و طبیعی نشان دادند، یا فشار حاصل از تحریم ها را پذیرفته اما از مردم خواستند در برابر تحریم ها صبور باشند و گله و شکایت نکنند.
این همه نشان می داد که حاکمان جمهوری اسلامی مشکل به وجود آمده را لازمه نوع بازی ای می دانستند که شروع کرده بودند و از آنجایی که خود را نمایندگان مردم می پنداشتند، می اندیشیدند موکلانشان باید تاب تصمیمات غیرعقلانی آنها را بیاورند و مسئولیت همه چیزهایی را بپذیرند که در انتخابشان هیچ نقشی نداشتند و این اشتباهی بود که اوباما و حتی غرب نیز مرتکب آن شدند. آنها سران ایران را نمایندگان مردم پنداشته و متاسفانه باب مکاتبه و مذاکره را با آنها باز کردند در حالیکه از خود نپرسیدند آیا این دولتمردان شایسته مذاکره و اساسا نمایندگان واقعی مردم ایران هستند؟
ناکارآمدی شیوه تحریم تا به امروز به چند دلیل بوده است. اول آنکه کشورهای دنیا خود گرفتار یک بحران اقتصادی بودند و از آن می ترسیدند که تحریم نفت و گاز ایران اوضاع را برای منافع ملی شان سخت تر کند به همین دلیل برخی از تحریم ها را به زمان های خاصی موکول کردند و این حواله دادن کار به آینده به نفع جمهوری اسلامی بود. هرچند متاسفانه سران جمهوری اسلامی از این امتیازهم به نفع مردم استفاده نکردند و حیف و میل سرمایه های ملی را همچنان در دستور کار خود قرار دادند و برای روز مبادای مردم هیچ فکری نکردند.
بحران های اقتصادی اروپا و هراس از گرفتار شدن در بحران های تازه به سبب اعمال تحریم ها باعث شد تا اجماع جهانی لازم علیه جمهوری اسلامی دیر شکل بگیرد اگرچه در این موضوع نقش مخرب دو کشور روسیه و چین را نباید نادیده گرفت. این دو کشور به سبب منافع فراوانی که در ایران داشتند نقش یک قطب متضاد را در اجماع های جهانی علیه ایران بازی کردند و تا حدودی خواسته های جهانی را با تاخیر روبرو ساختند.
هر چه از روزهای اول ریاست جمهوری اوباما بیشتر گذشت، این رئیس جمهور دموکرات، بیشتر به بی فایده بودن مدارای با جمهوری اسلامی پی برد، غرب نیز توانسته بود تا حدودی بر مشکلات اقتصادی خود فائق آید بنابراین دور تازه تحریم ها از راه رسید ولی در این میان ـ چنانکه آمد ـ حمایتی از مردم ایران نشد.
امروز اوباما تجربیات بیشتری نسبت به چهار سال پیش دارد تجربیاتی که شاید رامنی برای دست یابی به آنها به زمان نیاز داشت. این سخن بدان معناست که اوباما دیگر حق ندارد فرصت سوزی کند. او از یک طرف نیاز به اعمال قاطعیت دارد، قاطعیت در برابر یکی از غیر انسانی ترین حکومت های دنیا، حکومتی که به قوانین انسانی و بین المللی احترام نمی گذارد و به راحتی آنها را نقض می کند. اوباما باید بداند هر روز که از عمر جمهوری اسلامی باقی بماند، مردم ایران یک روز از آزادی و دموکراسی دورتر هستند بنابراین با تعهد به قول های انتخاباتی خود باید نسبت به ترویج دموکراسی و سرنوشت مردم ایران نیز متعهد باشد.
تحریم هایی که باید سران و حاکمیت جمهوری اسلامی را نشانه بگیرد و اوباما از آن غافل شود. برای پیشگیری از این کار اوباما نیاز دارد تا از سیاست های یک و بام و دو هوا بپرهیزد و بداند نظام جمهوری اسلامی صلاحیت اصلاح پذیری ندارد. معضل بزرگ جمهوری اسلامی ساختار آن است که یک نفر را فراتر و مصون از قانون بر سرنوشت همه مردم حاکم می سازد، کسی که بقا و حیات خود و نظامش را در دشمن یابی و آمریکاهراسی می بیند.
اوباما بهتر می داند که جمهوری اسلامی پس از حدود سی و سه سال همچنان آمریکا را دشمن خود می داند و درباره تغییر این دیدگاه هیچ گاه از مردم نظرخواهی نکرده است. رهبر ایران در آمریکاستیزی تا بدانجا پیش رفته است که امروز بازگشت از راه رفته را به منزله نوشیدن جام زهر برای خود می داند و نمی خواهد غرورش بشکند بنابراین انتظار مذاکره با چنین رهبری انتظار بیهوده ای است.
به نظر می رسد تا از پا درآمدن جمهوری اسلامی راه زیادی باقی نمانده است تنها به این شرط که دنیا فریب امتیاز دادن ها و مظلوم نمایی های سر بزنگاه های خطر، جمهوری اسلامی را نخورد و برای حاکم کردن صلح و آرامش بر منطقه، به منافع مردم ایران نیز بیندیشد و از نهضت های مردمی ایران برای رسیدن به دموکراسی حمایت کند. سقوط جمهوری اسلامی بی شک به نفع دنیای آزاد خواهد بود و رویای صلح برای خاورمیانه به حقیقتی دست یافتنی بدل شود .
بهروز بهبودی
ونکوور – جمعه 09 نوامبر 2012