نوری زاد: رهبر باید به تاریخ پاسخ دهد چرا وارد قمار هسته ای شده
علیرضا کرمانی
محمد نوریزاد، روزنامهنگار و مستندسازی که پس از انتخابات ۱۳۸۸ به صف منتقدان رهبر جمهوری اسلامی ایران پیوست و بازداشت هم شد و ماه ها در زندان بهسر برد، بارها و بارها در نامههای سرگشادهاش، خطاب به آیتالله علی خامنهای، از او خواسته است که راه و روش کشورداری خود را عوض کند.
خطاب محمد نوریزاد، در تازهترین نامه سرگشادهاش، این بار مراجع تقلید هستند و نه رهبر جمهوری اسلامی ایران و آقای نوریزاد از مراجع تقلید خواسته است تا آشکارا از رهبر جمهوری اسلامی ایران بخواهند که دست از سماجت بردارد و به عواقب هولناک اوضاع کنونی بیندیشد.
در گفت و گو با محمد نوری زاد، نخست از او پرسیدم که این بار، چرا نامه به مراجع تقلید؟
محمد نوری زاد: به هر حال من فکر می کنم ما باید دست به دامن همه بشویم برای اینکه از این بحران بیرون بیاییم. یعنی الان اوضاع بحرانی تر از آن چیزی است که بخواهد گفته شود. شرایط داخل بسیار ملتهب است. ممکن است حاکمان حتی به سمت یک جنگ داخلی بروند. مثل خیلی از چیزهای دیگر، اینکه دارند اسرائیل را تحریک می کنند یا پرواز پهباد بر فراز اسرائیل.
اینها تحریکاتی است که با آن می گویند آقا بیایید به ما حمله کنید. ما برای برون رفت از این مشکلاتی که خودمان درست کرده ایم چاره دیگری نداریم.
اینها آواری است که عنقریب ممکن است بر سر جامعه ما فرو بریزد. برای اینکه ریزش این آوار را حداقل به تعویق بیاندازیم یا اینکه به یک نحوی جامعه را به سلامت از این بحران به در ببریم به هر تمهیدی دست می زنیم.
آیا شما زمینه ای می بینید در صورتی که مراجع تقلید پا پیش بگذارند و با رهبر جمهوری اسلامی صحبت کنند، موثر بیافتد؟
بله. وقتی یک نفر به حداقل هایی از عقلانیت رسیده باشد که ما در سفر خراسان شمالی ایشان یک رگه هایی از این اتفاق را دیدیم، اتفاقا پرسش ما از ایشان بوده، و ایشان با زیرکی این پرسش ها را مطرح کردند و پاسخش را از مردم انتظار داشتند.
این مسئله نشان دهنده این است که ایشان در یک بحران همه جانبه قرار گرفته اند و همه سر نخ ها را به خودشان وصل کرده اند. مثلا جریان هسته ای با میلیارد میلیارد دلار پولی که از جیب این مردم رفته است به یک سرانجام بی سرانجامی منجر شده است.
همه اینها را ایشان طراحی کرده اند. شخص ایشان، شخص ایشان، شخص ایشان باید به تاریخ پاسخ بدهند که به چه دلیلی وارد یک قمار هسته ای شدند و الان چیزی عایدشان نشده است.
می دانیم که در سال های گذشته اگر کسی از مراجع تقلید انتقادی کرده یا به بیت او حمله شده و یا به نحوی مورد بی احترامی قرار گرفته است. آیا مراجع تقلید در این وضعیتی هستند که جرات کنند و پا پیش بگذارند با رهبر جمهوری اسلامی ایران صحبت کنند تا از بعضی شعارها عقب نشینی کند؟
صادقانه می گویم نه. صادقانه می گویم اغلب اینها یا با پول هایی که از طرف بیت رهبری به بیت آنها تزریق می شود تطمیع شده اند و یا اینکه می ترسند.
من اصلا این را چاره کار نمی دانم. یعنی نمی خواهم بگویم که این مسئله بخت و اقبال ما را باز خواهد کرد. ولی می گویم این آواری که عنقریب بر سر ما فرو خواهد بارید، فعلا با یک تیر چوبی که زیر آن می گذاریم افتادنش را به تاخیر بیاندازیم و و موکل کنیم به آینده تا ببینیم که آینده باید چکار کنیم؟
این خودش یک جور پیروزی است برای اینکه مردم به شدت الان در معرض آسیبند و آسیب پذیر شده اند. و اصلا به نفع خود نظام است که از این گسستگی بزرگ جلوگیری کند.
یک تشابه تاریخی هم در نامه شما به مراجع تقلید وجود دارد. آن هم با وضعیت نادرشاه افشار و اینکه گفته بود چشم پسرش را کور می کند و منتظر بود که سرداران سپاهش بیایند و در این مورد وساطتت کنند اما سرداران پا پیش نگذاشتند. فکر نمی کنید که سرانجام کار هم به همان تشابه تاریخی منجر شود و هیچ کس در این میان پا پیش نگذارد؟
من در کنار مردمی زندگی می کنم که احساس می کنم این مردم مستحق آوار شتابناکی که قرار است بر سرشان فرود بیاید، نیستند. مستحق سرفرازی هستند.
رهبر ما یک خصوصیاتی دارند مثل غرور. وقتی جامعه بر اساس شعارگویی و شعار خواری تربیت شد، معمولا شعارگو دیگر عقب نشینی نمی کند و شعارخواران دیگر از او انتظار عقب نشینی ندارند و مرتبا و بلاوقفه او باید شعار بدهد و جلو برود.
این خصوصیاتی است که آقای خامنه ای به لحاظ روحی و شخصی گرفتار آن هستند. ولی یک جاهایی لازم است که آدم تاکتیک به خرج بدهد. مثلا عقب نشینی می کند برای اینکه بعدا حمله کند. آقا شما از جریان هسته ای عقب نشینی کنید و بعدها یک جاهایی باز هم بروید سروقت شعارها و حرف از نابودی اسرائیل بزنید.
من می خواهم بگویم که نادرشاه افشار درست در یک شرایطی در بن بست گرفتار شده بود. حرفی زده بود که فردا چشم پسرش را کور خواهد کرد ولی انتظار داشت و آرزو می کرد که کسی پا پیش بگذارد مانع شود. پدر بود. هنوز هم عاطفه داشت و شب تا صبح قدم می زد.
من آرزو می کنم که آقای خامنه ای شب تا صبح قدم بزند. بگوید که آی بزرگان! آبروداران! که ما به شما ظلم کرده ایم بیایید و مشترکا دست به دامن من بشوید تا من بگویم که به هوای شما و به خاطر گل روی شما چشم. جام زهر را می نوشم تا از این مخمصه خارج شویم.
ما خدای نکرده قصد آشفتن نداریم بلکه انتظار ما عقلانیتی است که باید از طرف آقای خامنه ای ابراز شود و ما الان به شدت به این عقلانیت محتاجیم.