سه شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۹ - ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۰
راهبه منطقی
راهبه ای در یک صومعه بسیار منطقی فکر میکرد و به همین سبب به خواهر منطقی معروف شده بود.
شبی باتفاق راهبه دیگری به صومعه مراجعت میکردند که متوجه شدند مردی آنها را تعقیب میکند. دوستش پرسید چی فکر میکنی؟ گفت منطقی است که فکر کنیم او در صدد است به ما تجاوزکند. دوستش گفت حالا چیکار کنیم؟ گفت منطقی است که از هم جدا شیم، هر دوی ما را که نمیتواند تعقیب کند.
جدا شدند و دوستش سراسیمه خود را به صومعه رساند در حالیکه مردک بدنبال خواهر منطقی رفت بعد از مدتی خواهر منطقی هم وارد شد، و ماجرا را تعریف کرد.
گفت مردک به من نزدیک شد و من منطقی دیدم که دامن خودم را بزنم بالا دوستش پرسید او چی کار کرد؟ گفت او هم شلوار خود را کشید پایین. پرسید خب، بعدش چی شد؟ گفت خب، نتیجه منطقی این شد که من با دامن بالا زده خیلی سریع تر میتوانستم بدوم تا اون که شلوارش پایین بود و به این ترتیب تونستم از دستش در برم بیام اینجا
*Fanoos* - ایران - شهمیرزاد
|
عجب بلایی بوده این راهبه.. :)) کار داشت به جاهای باریک کشیده میشداااااا. ولی خدا رو شکر بخیر گذشت دی: |
پنجشنبه 28 مهر 1390 |
|
khosh bavar - ایران - یزد
|
پس اینطور ! حالا من تازه متوجه شدم و و منطقی هم بنظر میرسد که چرا " اصلا " مینی ژوپ مد شد ! |
پنجشنبه 28 مهر 1390 |
|
seven11 - مجارستان - بوداپست
|
از این منطق ها به دخترهای مردم یاد ندید خواهشاً !! که منطقی منطقی حامله میشن. خواهر روحانی دامنش رو زده بالا دویده آقا هم همینجور که شلوارش پایین بوده میدویده!! و اصلاً دلش نمیخواسته تنبونش رو بکشه بالا!! |
پنجشنبه 28 مهر 1390 |
|
felora - ایران - تهران
|
پس اقایون یادشون باشه هیچوقت خانمها رو دست کم نگیرین ! چه" مذهبی و خواهر" باشن وچه شیطون و مینی ژوب پوش |
جمعه 29 مهر 1390 |
|