دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۸ - ۱۶ نوامبر ۲۰۰۹
روزی دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد
روزی دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد... او آکواریومی شیشه ای ساخت و با دیواری شیشه ای دو قسمت کرد . در یک قسمت ماهی بزرگی انداخت و در قسمت دیگر ماهی کوچکی که غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگ بود .ماهی کوچک تنها غذای ماهی بزرگ بود و دانشمند به آن غذای دیگری نمی داد... او برای خوردن ماهی کوچک بارها و بارها به طرفش حمله کرد ، اما هر بار به دیواری نامرئی می خورد . همان دیوار شیشه ای که او را از غذای مورد علاقش جدا میکرد .بالا خره بعد از مدتی از حمله به ماهی کوچک منصرف شد . او باور کرده بود که رفتن به آن طرف اکواریوم و خوردن ماهی کوچک کاری غیر ممکن است .دانشمند شیشه وسط را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز کرد ؛ اما ماهی بزرگ هرگز به ماهی کوچک حمله نکرد . او هرگز قدم به سمت دیگر اکواریوم نگذاشت و از گرسنگی مرد . میدانید چرا ؟آن دیوار شیشه ای دیگر وجود نداشت ، اما ماهی بزرگ در ذهنش یک دیوار شیشه ای ساخته بود . یک دیوار که شکستنش از شکستن هر دیوار واقعی سخت تر بود ؛ آن دیوار باور خودش بود . باورش به محدودیت . باورش به وجود دیوار . باورش به ناتوانی ... .
farhad352 - ایران - تهران
|
داستان جالبی بود که خیلی هم شبیه به باور مردم ما از هیولای آخوند و شکست ناپذیری خرافات مسخره آخوندی در ایران است!. به امید باور به توانایی های خردمندانه خود بتوانیم ریشه جهل و خرافه پرستی و از همه مهمتر بردگی ملایان بی خرد را از بین برده و خود با خرد خود بر سرنوشت خود و مملکتمان حاکم شده و دست زرپرستان ملا و آخوندان گدا و نوکیسه آخوند را از جیب ملت کوتاه کنیم و خود حاکم بر سرنوشت خود باشیم نه به امید کودکی سردرکم و ترسو درون چاه که برای ما تصمیمک گیری کند!!! |
چهارشنبه 19 آبان 1389 |
|
kalkal - ایران - تهران
|
آخ گل گفتی به خدا. بابا اینقدر سرتون رو به دیوار ایران نزنید. بازم صد رحمت به اون ماهیه . شما عقلتون از اون هم کمتره . اونجا دیوار شیشه ای بوده نمی دیده شماعقل کلا دیوار سه متری بتونی رو نمی بینید هی با مخ میایید میزنید تو دیوار بلکه بشکنه بیایید ایران . بابا نمیشه. عزیز دل برادر سر خودتون میشکنه . از ما گفتن نگید نگفتیم. |
چهارشنبه 19 آبان 1389 |
|
naslesookhteh - ایران - تهران
|
من با مرغ و خروس این کار رو کردم. خروسها به مرغهای تازه وارد حمله میکردن و نوکشون میزدن. منم یک توری سیمی وسط قفسشون کشیدم و قفس رو زنونه مردونه کردم. بعد یک مدت به هم عادت کردن و بدون حایل سیمی هم کنار هم با صلح و صفا زندگی کردن. یادش بخیر بچگیها. |
چهارشنبه 19 آبان 1389 |
|
سید ابوالقاسم واعظ - اندونزی - جاکارتا
|
به نظر من کار ماهی بزرگ عاقلانه بود چون بعد از چند بار حمله کردن شعورش رسید که این کار فایده ندارد و هر روز بی جهت سر خود را به دیوار شیشه ای نکوبید. در ضمن طبیعتا نباید انتظار داشت که ماهی برداشته شدن دیواری که قادر به دیدن آن نیست را متوجه شود. |
چهارشنبه 19 آبان 1389 |
|
اتیلا - ژاپن - توکیو
|
دستان بسیار معنی داری بود به عبارتی شبیه داستان مبارزان راه آزادی ایران بود ،.!! با اینکه سر مان به دیوار نامرئی خورد و هزینه سنگینی پرداخت کردیم ولی مطمئن هستیم که مبارزه ادامه دارد وبه زودی رژیم دیکتاتوری مذهبی را در کشور عزیزمان ایران نابود خواهیم کرد !!! مرگ بر اصل ولایت فقیح را باور داریم |
چهارشنبه 19 آبان 1389 |
|
DrPhil - دانمارک - نوبغو
|
فکر نمی کنم تشبیه جالبی در این داستان به کار رفته باشه!!اول اینکه این ماهی یک ماهی ظالم بوده و در این داستان خوش به حال ماهی های کوچیک که زنده موندن! ثانیا هر زمان هر دیواری برداشته بشه تمام انسان های عاقل! به راحتی متوجه میشن و اینکه این ماهی نتونسته متوجه بشه به خاطر این نبوده که باور به ناتوانی داشته , بلکه به خاطر مشکلی بوده که در بینایی داشته. |
چهارشنبه 19 آبان 1389 |
|
فراز_نروژ - نروژ - تونسبرگ
|
به پای فیل در کودکی زنجیر می بندند و در بزرگی فقط یک طناب معمولی. اما فیل برای پاره کردنش تلاش نمیکند چون یاد گرفته که نمیتواند پای خود را از بند برهاند. |
چهارشنبه 19 آبان 1389 |
|
mahyar1212 - ایران - تهران
|
سید ابوالقاسم واعظ - اندونزی - جاکارتا یه جور دیگه هم میشه برداشت کرد ما نباید تا لحظه اخر دست از تلاشمون برداریم بالاتر از جون ماهی که چیزی براش نیست اون باید برای زندگی تا لحظه اخر تلاش میکرد حالا مثلا کلش بخوره به دیوار جی مشه از مرگ که بهتره با این طرز فکر تا حالا هیچ اختراع و اکتشافی نمیشد!!!!!!!!!! |
چهارشنبه 19 آبان 1389 |
|