مشاور احمدی نژاد :سربازان انگلیسی و امریکایی در عراق با شب ادراری می خوابند

مشاور احمدی نژاد :

سربازان انگلیسی و امریکایی در عراق با شب ادراری می خوابند

به بهانه هفته دولت گفت وگو با یکی از حامیان دولت نهم که بتواند درباره علت و چگونگی فاصله معنادار دولتمردان با روشنفکران و جامعه نخبگان کشور سخن بگوید کار مشکلی بود. مشکل از این نظر که چگونه می توان در شرایط کنونی و در حالی که اغلب روشنفکران، دانشگاهیان و نخبگان ایرانی از سیاست های دولت نهم گلایه مندند و نسبت به بی توجهی رئیس جمهور و مردان کابینه اش به نظریات و دیدگاه های کارشناسی آنان انتقاد دارند، فردی را یافت که با اتکا به دیدگاه های خویش و اعتبار دانشگاهی یا علمی از برنامه های دولت احمدی نژاد دفاع کرده و پرسش مرا پاسخ گوید. محمدعلی رامین به صراحت اعلام می کند از دولت مستقل است و حتی از برخی رسانه ها که وی را با عنوان مشاور احمدی نژاد یا یکی از نزدیکان وی معرفی می کنند گلایه دارد. او می گوید سابقه آشنایی اش با احمدی نژاد حدود 30 سال است و در طول این سال ها و حتی دورانی که هنوز با محمود احمدی نژاد آشنا نشده بود، دیدگاه هایش را با جرات و جسارت مطرح کرده و پای آنها ایستاده است. اکنون محمدعلی رامین یکی از معدود چهره های دانشگاهی است که از برنامه ها و دیدگاه های رئیس جمهور دفاع می کند و حتی به نظر می رسد برخی از اندیشه ها و منویات دکتر رامین اکنون از سوی دولت دوست قدیمی به مرحله اجرا رسیده است. آرمان هایی که دکتر رامین می گوید بیش از چند دهه برای دستیابی به آنها در داخل و خارج از کشور تلاش کرده و در حال حاضر او شاهد این است که بخش گسترده یی از دیدگاه هایش توسط دولت نهم و محمود احمدی نژاد در کشور اجرا می شود. اگر چه رامین خود هرگونه ارتباط ارگانیک با دستگاه دولتی و وابستگی به نهادهای تحت امر احمدی نژاد را تکذیب می کند اما نمی توان منکر شد که بدون شک در تعیین استراتژی و راهبردهای کلان و تصمیمات دولتی او مرد مورد اعتماد دولتمردان است یا اینکه اندیشه های وی به صورت آموزه های بسیار مهم در فضای مدیریتی کشور مطرح است. رامین به راحتی به تلفن و درخواست گفت وگو پاسخ مثبت می دهد اما درباره نحوه و چگونگی انعکاس و انتشار حرف هایش بسیار سخت گیر است. اول مسجد امام حسن(ع) در شهرک شهید محلاتی را جهت انجام این مصاحبه تعیین می کند و وقت آن را به نماز صبح موکول کرد اما گرفتاری های روزمره مانع از اجرای قرار اولیه شد ولی همچنان تاکید دارد تا در همان مسجد با خبرنگار منتقد گفت وگو کند. او موضوع این گفت وگو را مهم می داند و در آغاز بحث هم می پذیرد که احمدی نژاد و دولت نهم نتوانستند به خوبی با جامعه روشنفکری و نخبگان کشور ارتباط برقرار کنند. رامین در طول این گفت وگوی منتقدانه هیچ گاه فاصله موجود میان روشنفکران کنونی و دولتمردان دولت همفکرش را منکر نمی شود اما در ابتدا می کوشد تا جریان روشنفکری معاصر را آسیب شناسی کند و پس از آن هم به زمینه های همراهی برخی روشنفکران با دولت های گذشته بپردازد. رامین هم مانند دوست قدیمی خود یعنی محمود احمدی نژاد به دولت هاشمی رفسنجانی و دولت اصلاحات که به وسیله سیدمحمد خاتمی اداره می شد حمله می کند و حتی تئوری های موجود در این دو دولت را ملهم از آموزه های غربی می داند که جامعه اسلامی ایران را گمراه و منحرف خواهد کرد. دکتر رامین آرمان احمدی نژاد را زمینه سازی برای ظهور صاحب الزمان می داند و او را یکی از چهره های روشنفکری دینی زمان خویش قلمداد می کند. رامین می گوید بدون تردید باید بپذیریم که احمدی نژاد خود یکی از نخبگان این سرزمین و چهره باسابقه دانشگاهی است که سالیان دراز را در دانشگاه ها و محیط های علمی فعالیت کرده است اما شاید آقای رئیس جمهور در دوران خدمت در کسوت ریاست جمهوری و بر اثر عطش خدمتگزاری به مردم فرصت همفکری و تعامل با روشنفکران و نخبگان جامعه اش را از دست داد یا اینکه منتظر بود تا آنان سرعت پرشتاب او و دوستش را درک کرده و به سوی دولتمردان بشتابند. رامین از دستاوردهای دولت دفاع می کند و ابتکار احمدی نژاد در فضای بین المللی را که با اندیشه های وی هم سازگار است در طول قرن معاصر بی سابقه می داند. شباهت این دو چهره یعنی دکتر محمدعلی رامین و محمود احمدی نژاد بسیار زیاد است. آنها با تمام توان می کوشند صداقت خویش را به مخاطبان شان اثبات کنند و دیدگاه ها و راهبردهایشان برای سعادتمندی جامعه را بکر می دانند. او از هولوکاست، روحیه استقلال گرایانه و تغییر گفتمان احمدی نژاد در حوزه بین المللی حمایت می کند و آنها را زمینه سازی برای تغییر نقش ایران می داند، اگر چه در لحظه لحظه سخنانش می کوشد سخنانش را ملهم از آموزه های دینی معرفی کند و منکران و مخالفانش را فریب خوردگان یا ابزارهای دست بیگانگان معرفی می کند. آنچه در پی می آید متن گفت وگو با فردی است که یکی از چهره های برجسته حامی دولت نهم به شمار می رود در حالی که به شدت خود را مستقل از دولت می داند و هر گونه ارتباط یا همکاری را منکر می شود. او از پاسخ درباره سخنان اخیر رحیم مشایی سر باز می زند و حتی دامن زدن به این گونه بحث ها را عوام زدگی می داند. اگرچه در کالبدشکافی جریان معتقد است رسانه هایی که به استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل وابسته اند می کوشند به قصد تضعیف موضع گیری های ضداسرائیلی احمدی نژاد از این ماجرا سوءاستفاده کرده و حتی سخنان مشایی را تحریف کنند زیرا به اعتقاد او پیش از مشایی هم دولتمردان از دوستی مردم ایران با یهودیان جهان یا قوم یهود یا ملت یهود سخن گفته اند و هیچ کس هم اعتراضی نکرده است. آنچه در پی می آید متن گفت وگو با دکتر محمدعلی رامین است که یکی از اعضای سرشناس ستاد انتخاباتی رایحه خوش خدمت و حامی دولت به شمار می رود.

---
-آقای دکتر، مهم ترین محور بحث من این است که چرا دولت نهم همواره طی این سال ها حضورش در قدرت سیاسی فاصله معنادار و پررنگی با روشنفکران داشته است و یکی از انتقاداتی که امروز هم بر عملکرد دولت وارد است این است که چرا دولت نهم نتوانست در طول این مدت یک رابطه تعاملی مناسب با جامعه روشنفکری و حتی جامعه دانشگاهی و فرهیختگان برقرار کند؟ شما یکی از چهره های دانشگاهی حامی دولت هستید ولی می توان گفت یکی از معدود افرادی هستید که بخش گسترده یی از دیدگاه ها و ایده هایتان با رفتار کنونی دولت همسو و هم جهت است. پاسخ شما به عنوان یکی از حامیان دولت به این انتقاد چیست؟این سوال شما از چند بخش تشکیل شده است ولی اول باید بگویم که بله اکنون هم مساله فاصله میان دولت و چهره های روشنفکری یا چهره هایی که به عنوان طیف نخبگان در جامعه ما مطرح هستند وجود دارد و این یک نقص و ضعف است که من هم این نقیصه را می پذیرم. اما برای پی بردن به دلیل آن باید موضوع را بررسی کنیم. اول اینکه خود احمدی نژاد یکی از نخبگان و روشنفکران زمان خویش است و هیچ کس هم نمی تواند تردید کند که احمدی نژاد ده ها سال در میان دانشگاهیان بوده و در سال های دانشجویی هم با تشکل های رسمی و غیررسمی دانشگاهی فعالیت داشته و یکی از موسسان و افراد اولیه دفتر تحکیم وحدت و از اعضای فعال انجمن های اسلامی دانشجویان به شمار می رود بنابراین نکته اول و مهم اینکه ما با یک رئیس جمهور روشنفکر، روشن اندیش و نخبه مواجهیم. مطلب دوم این است که آیا خاستگاه فکری یا جنس اندیشه ها و باورهای روشنفکران این دوران یا مدعیان جریان روشنفکری در جامعه ما از جنس اعتقادات و باورهای احمدی نژاد است؟ زیرا اگر چنین نباشد و آنها از نظر فکری نامتجانس باشند نزدیکی این دو اصلاً امکان پذیر نیست و مفید هم نخواهد بود. نکته بعدی سوال شما که اتفاقاً به نظر من سوال بسیار مهمی است، این است که اصلاً تعریف ما از مفهوم روشنفکر چیست؟ اجازه بدهید بنده اول این نکات را جمع بندی کنم تا پس از آن به پرسش شما پاسخ دهم. روشنفکر اصولاً یا منتقد اجتماعی یا مصلح اجتماعی است و مفهوم روشنفکری هم از قرن 17 میلادی مطرح شده و در قرون 18 و 19 به بار نشسته است. یعنی اینگونه بود که در غرب خاستگاه روشنفکران مخالفت با کلیسا و مقصد آنها تخریب بنیان های دینی مسیحی بود که عقل، فهم، آزادی و استقلال و کرامت انسانی را لگدمال می کردند. سرانجام هم روشنفکران در برابر این جریان ضدانسانی قیام کردند و با هزاران قربانی توانستند آرام آرام بنیان های قدرت و سلطه کلیسا را تضعیف کرده و جامعه انسانی را در غرب نجات دهند. پس روشنفکر غربی منجی جامعه خودش بود و در واقع در برابر استبداد و عقل ستیزی کلیسا یک عنصر مفید و سرنوشت ساز به شمار می رفت. حالا اگر بخواهیم این موضوع را با جامعه خودمان منطبق کنیم یعنی اینکه اسلام را با کلیسای کاتولیک یکسان بدانیم و روشنفکران همان طور که در غرب معرفی شده بودند به عناصری در مسیر تضعیف و تخریب بنیان های فکری و عقیدتی دین اسلام تبدیل شوند و بکوشند جامعه دینی خود را از باورها و اعتقادات اسلامی دور کنند در واقع به عناصری تبدیل خواهند شد که چه به صراحت و چه به کنایه کاملاً مقلد غرب هستند و بر ضد هویت انسانی و ملی خویش عمل می کنند. خب، حالا ببینیم روشنفکر با این مفهوم از چه زمان شکل گرفت و نوع پرورش اندیشه هایش چگونه بود؟ اگر نهضت مشروطیت را به نوعی سرآغاز فعالیت روشنفکران بدانیم، خواهیم دید که ثمره اولین جریان روشنفکری در کشور از بین بردن مجاهدان، عالمان و دلسوزان جامعه ایرانی در نهضت مشروطیت است و حاصل این جریان به نفع انگلیسی ها بود که توانستند یک مستبد مثل رضاخان را به قدرت برسانند.- یعنی به نظر شما تنها ثمره جنبش مشروطیت به قدرت رسیدن رضاخان میرپنج بود؟بله، هیچ ثمره دیگری به جز این از این نهضت باقی نماند. البته برای رسیدن به این هدف هم یکسری تحولات و شگردهایی را دنبال کردند. مثلاً ایجاد تفرقه در جریان روحانیت را در دستور کار داشتند. به هر حال این جریان روشنفکری بود که بر نهضت ملی مشروطیت پیروز شد و آن را به کام انگلستان برد یعنی در واقع رضاخان را به قدرت رساند. خاستگاه و آرمانشهر این روشنفکران انگلستان بود حتی آنها جزیره انگلیس را هم با تعبیر بریتانیا یاد می کردند و از واژه بریتانیا که یک واژه استعماری است و مربوط به زمانی است که قدرتمندان این جزیره بر چندین کشور جهان تسلط پیدا کرده بودند، استفاده می کردند. آنها می خواستند به تبعیت از نوع نگاه خودشان ایران را هم از سرتاپا انگلیسی منش کنند. بعد از آن و در زمان رضاخان هم جریان روشنفکری از طیف دیگری ظهور کرد. این بار حامیان شوروی جریان روشنفکری دوران تاسیس دانشگاه تهران را در دست گرفتند و در واقع انگلیسی ها می خواستند در زمان رضاخان با تاسیس دانشگاه تهران نیروهای مورد نظر خودشان را پرورش دهند اما یک جریان روشنفکری در تقابل با انگلیس ولی در حمایت از شوروی در دانشگاه های ما شکل گرفت و اولین جنبش های دانشجویی ما چپگرا و وابسته به شوروی رقم خوردند. از سوی دیگر در ماجرای 28 مرداد 32 که جریانات ملی گرایانه رشد کردند و به مخالفت با انگلستان پرداختند ولی برای نجات از انگلستان خودشان را به دام امریکا انداختند یعنی نخستین جریان روشنفکری که می خواست مستقل از انگلستان حرکت کند زمینه سلطه امریکا بر این کشور را فراهم کرد و برخی از سیاستمداران و روشنفکران مانند مرحوم دکتر مصدق عملاً برای نجات کشور از سلطه انگلستان کشور را در دام امریکا انداختند. پس از کودتا و سلطه 25ساله شاه و امریکایی ها بر ایران هم شاهد بودیم که عملاً جریان روشنفکری آنچنان متلاشی شده بود که دیگر هویت جمعی پیدا نکرد ولی بعد از قیام 15 خرداد 1342 جریان روشنفکری دینی ظهور کرد. این نحله همه نکات مثبت روشنفکری غربی و شرقی را گرفته بود اما به شدت به دنبال استقلال از غرب و شرق بود. افرادی مانند مرحوم شریعتی و استاد مطهری و بسیاری از اندیشمندان آن دوران در همین راستا حرکت می کردند و به عنوان روشنفکران متعهد و دلسوز ایرانی دنبال پیگیری آرمان های دینی بودند ولی شاهد بودیم که همین دو عنصر روشنفکری در ایران هم به نوعی دچار تعارض شدند. علت هم ماهیت فکری آنها بود؛ به این معنا که شریعتی صد درصد و در تمام تحلیل هایش ضدغرب بود اما اصالت اندیشه های غربی را می پذیرفت و آنها را در کنار مبانی دینی تعریف می کرد در حالی که استاد مطهری اصالتی برای اندیشه غربی قائل نبود و اسلام و وحی را مبنای فکری خودش قرار داده بود البته سرانجام هم دیدیم که چگونه مدعیان حمایت از شریعتی دست به قتل و ترور اندیشمندان مستقل و مسلمان ایرانی زدند. گروه فرقان با عنوان حمایت از شریعتی دست به ترور می زدند و گروهک مجاهدین خلق هم به تعبیر خودشان بیش از 15 هزار نفر را در این سرزمین ترور کردند. به نظرم اگر در تعریف روشنفکر به یک جمع بندی نهایی نرسیم پاسخ گفتن به این سوال که چرا احمدی نژاد و چهره های روشنفکری از هم فاصله دارند کار ساده یی نیست. اکنون باید دید احمدی نژاد چه می گوید و کسانی که مدعی روشنفکری هستند و با او مخالفت می کنند چه می گویند؟، احمدی نژاد نسخه دینی روشنفکری زمان ماست. او براساس آموزه های مکتب و مذهب و تحت رهنمودهای رهبری نظام اسلامی برای نجات بشریت و پیشرفت عدالت تلاش می کند و به دنبال تامین سعادت در کل جامعه بشری طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی است. پرسش من این است که کسی که با احمدی نژاد مخالفت می کند چه مبنایی دارد؟ آیا او هم می خواهد جامعه جهانی را از زیر سلطه صهیونیسم و استکبار جهانی نجات دهد و یا هنگامی که می دید در دولت های قبلی جامعه ایران در راستای اراده سلطه گران جهانی سوق داده می شود، سکوت می کند؟ آرمان احمدی نژاد زمینه سازی برای ظهور امام زمان (عج) است به معنای آنکه می کوشد همه موانع ظهور یعنی هرچه ظلم و فساد و فقر و فحشا روی زمین هست را مورد تهاجم قرار دهد و جنایتکاران بشری را به مواخذه می کشاند. -آیا شما این دیدگاه احمدی نژاد را یک نسخه از روشنفکری می دانید؟ اگر صرفاً منتقد باشیم و دائم نق بزنیم و سیاه نمایی کنیم و بدون آنکه نسخه یا راه حل ارائه دهیم صرفاً انتقاد کنیم بی فایده است. روشنفکران معمولاً مشکلات و ضعف های جامعه را مطرح می کنند، اما پزشکان علاوه بر اینها نسخه درمانی هم ارائه می کنند. منظورم این است که در مسائل اجتماعی انسان حکیم هم نفی می کند و هم اثبات یعنی در کنار نقد خود نکات سازنده، مفید و راهبردی را هم به عنوان یک مصلح اجتماعی ارائه می دهد. من فکر می کنم اگر فاصله یی میان احمدی نژاد و مدعیان روشنفکری در جامعه ما وجود دارد ناشی از یک تعارض در اندیشه هاست زیرا هم احمدی نژاد روشنفکر است و هم مدعیان دیگر دیدگاه های خودشان را دارند. این دو دیدگاه متعارض دو جلوه روشنفکری است. اگرچه به گمان من خاستگاه روشنفکران معارض با احمدی نژاد یک خاستگاه غربی است که به سلطه صهیونیسم و استکبار مشروعیت می بخشد. - آقای دکتر، اگر نگاهی گذرا به دولت های قبل بیندازیم، مشاهده می کنیم که تئوری های آنان هم در راستای آرمان های والای انقلاب اسلامی مردم ایران در سال 57 بوده است. در دولت هاشمی توسعه همه جانبه برای کشوری که قرار است یک قطب سیاسی و فرهنگی در جهان شود و رسیدن به آرمان عدالت اجتماعی، استقلال و هماهنگی با آهنگ توسعه جهانی و رفع عقب ماندگی یک آرمان بود و در دولت اصلاحات هم تئوری مردم سالاری و افزایش نقش مردم در تعیین سرنوشت خودشان مطرح بود. آیا این تئوری ها هم سلطه پذیر هستند؟ چرا در آن زمان حداقل طیفی از روشنفکران با دولت سازندگی و دولت اصلاحات همفکر و همراه بودند اما در دولت احمدی نژاد شاهد فاصله روزافزون اکثر نحله های فکری از دولت هستیم؟ دقت کنید، اگر دولتی آمد و یک طیف از روشنفکران وابسته به غرب با همان خاستگاه و نگاه غربی روشنفکری که خود را به نوعی مقلدان روشنفکران قرون 18 و 19 غرب می دانند، را جذب کرد و مجری اندیشه های این طیف شد به طور طبیعی این روشنفکران از آن دولت ها حمایت می کنند. چون این دولت ها مطالبات فکری و ذهنی آنها را دنبال می کنند و این اتفاق چه در طیف کارگزاران و چه در طیف مشارکت رخ داد، به این معنا که صاحب نظرانی که مترجم نظریات غربی بودند و خود نظریات مستقلی نداشتند به تئوری پردازان دولت ها تبدیل شدند و همان اندیشه هایی که در غرب عامل رهایی از استبداد کلسیا بود را برای تضعیف دین اسلام در جامعه ما به کار گرفتند. شما فرض کنید وقتی آقای سروش به نظریه پرداز کارگزاران و مشارکت تبدیل می شود دولت های آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی از دیدگاه هایش تبعیت می کنند، چه اتفاقی می افتد؟ خب مساله اینجاست که دیدگاه های آقای سروش چیست؟ او خودش یک مقلد روشنفکران قرن 18 اروپاست و هیچ حرف تازه یی ندارد. حداکثر ابتکار سروش این است که مانند مفسران نوپرداز غرب مثل آقای پوپر (که استاد سروش هم هست) این اندیشه ها را با اندکی اشعار مولانا و حافظ و چند قصه و روایت ترکیب و تلطیف کرده و به جامعه ما تحمیل می کند. یک دورانی من در یکسری مقالاتی که در سال 73 منتشر کردم می اندیشیدم اگر ما تعبیر جاسوس علمی را برای این گونه افراد به کار ببریم بسیار مناسب است. زیرا آنها به عنوان چهره های موجه در بین سیاستمداران، روحانیون و جامعه دانشگاهی و فرهیخته نفوذ می کردند و از یک سو القائات دشمن را به آنها انتقال می دادند، از سوی دیگر هم پس از ارزیابی فکری آنها نقاط ضعف و آسیب هایی فکری آنها را جمع بندی و در سخنرانی هایشان در غرب به بیگانگان ارائه می دادند تا دشمن در تنظیم استراتژی خود برای سرکوب جامعه ایران مسلح و مجهز شوند. خب وقتی طیفی از این روشنفکران بخواهند اراده خودشان را از طریق دولت ها به جامعه و نظام تحمیل کنند، اشکالی ندارد، اما وقتی انسانی مثل احمدی نژاد که در پرورشگاه اسلام یعنی مسجد و نماز جمعه و جماعت و در پرتو نظام ولایی به عنوان یک فرد منتظر صاحب الزمان مسوولیت رفع موانع ظهور را بر عهده گرفته است اشکال به وجود می آید. زیرا به نظرم تنها کسانی که خاستگاه فکری آنان توحیدی باشد و تحت تاثیر انگیزه های غربی واقع نشده باشند، می توانند از وی حمایت کنند. مطلب دیگر هم این است که جریانات روشنفکری اصیل در جامعه ما تحت تاثیر فضای حاکم بر جامعه که از سوی جریانات فاسد علیه احمدی نژاد شکل می گیرد از نزدیک شدن به او پرهیز می کنند و در نتیجه فاصله یی به وجود می آید که بر اثر برخی سوءتفاهمات میان احمدی نژاد و نخبگان اصیل جامعه است و تحت تاثیر جنگ روانی رسانه های مکتوب که به تبعیت از رسانه های غربی عمل می کنند شکل گرفته است. این همان نقطه ضعفی است که من هم قبول دارم و معتقدم خود آقای رئیس جمهور باید برای برطرف شدن آن پیشقدم شوند.-من هنوز پاسخ روشنی نگرفتم، لطفاً صراحتاً بگویید آیا جنابعالی تئوری توسعه همه جانبه برای رفع عقب ماندگی های کشور و تئوری مردم سالاری دینی را غربی می دانید و معتقدید روشنفکران حامی این دو تفکر، غربزده هستند؟ببینید در دولت کارگزاران نگاه غربی با استانداردهای غرب بر تمام مبناهای فکری و انقلابی و اسلامی ما غلبه کرد. کلیدواژه های انقلاب اسلامی در این دوره تغییر کرد و مثلاً بعد از رحلت امام خمینی برخلاف قانون اساسی اعلام کردند دیگر نیاز نیست جانشین امام خمینی مقام امام امت را داشته باشد و به ایشان امام بگوییم. ولی به نظر من و مطابق قانون اساسی ولی فقیه امام امت اسلامی است و ما باید امت اسلامی را در جهان شکل دهیم. دولت کارگزاران واژه امام را به مقام رهبری تنزل داد و امت اسلامی را به ملت ایران محدود و کلید واژه عدالت اسلامی هم به توسعه تبدل شد. شاید مقدس ترین واژه یی که در دولت آقای هاشمی رفسنجانی ابداع شد و آن را ترویج کردند توسعه بود و آنها به جای عدالت اسلامی «توسعه غربی» با مبنای سکولاریستی و مطابق سیاست های بانک جهانی را بر دولت هاشمی و بر ملت تحمیل کردند. به هر حال استانداردهای اسلامی به استانداردهای غربی تبدیل شد و در عرصه بین الملل هم کلیدواژه مستکبر را به قدرت های جهانی تبدیل کردند یعنی بر خلاف آرمان های امام و مبنای دینی کشور ما یک کشور جهان سومی تعریف شد و براساس انگاره های غربی مسائل را تحلیل کردند درحالی که در قرآن و مکتب ما آمده است که اگر شما مومن باشید از بقیه برترید. اتفاق دیگر این است که در زمان آقای خاتمی وضعیت از این هم بدتر شد و متاسفانه شاهد بودیم که اگر در دوران هاشمی صلابت و اقتداری را در برخی برخوردها از خود نشان می دادند آقای خاتمی هیچ تمایلی برای مقاومت در برابر غرب از خود نشان نمی داد و از سوی دیگر هم روشنفکران اطراف او تئوری شیطانی حاکمیت دوگانه را بر جامعه ما تحمیل کردند در حالی که در همه جای جهان همین طور است یعنی روسای بانک ها و امیران ارتش یا مدیران امنیتی کشور یا قضات را ملت ها انتخاب نمی کنند. آنها به رغم آگاهی از این مساله کوشیدند بخش انتخابی را در برابر بخش انتصابی حکومت ما قرار دهند یعنی باید دولت یا مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر و روستا که منتخب مردم هستند در برابر قانون اساسی، سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی به مقابله بپردازند. در زمان خاتمی این اتفاق افتاد و ایشان هم سکوت کردند. اگر در آن زمان روشنفکران جذب دولت آقای هاشمی یا خاتمی می شدند به این خاطر بود که مبنای آنها مشترک است. شما مشاهده کردید در آن دوران به نام روشنفکری و به نام جریان رسانه یی آزاد، مشارکتی ها در مجلس ششم علیه نظام بیانیه دادند تا رهبری را هم به تسلیم شدن در برابر امریکا تشویق و تهدید کنند. آنها اسرار نظام را به بیگانگان دادند و مراکز علمی و صنعتی نظام را به تعطیلی کشاندند. کسانی که در آن دوران به عنوان روشنفکر تلقی می شدند این مصیبت ها را بر نظام و جامعه اسلامی تحمیل کردند.-آیا شما قبول دارید که دولت نهم پیش از انجام رسالت جهانی باید وظایف ملی و مدیریتی خود را انجام دهد اما به گفته اغلب روشنفکران دولت نهم در انجام وظایف خود ناکام بوده است و شاهدیم که دولت نتوانست در هیچ یک از حوزه های اقتصادی، فرهنگی، بین الملل و حتی مدیریت داخلی روشنفکران را با خود همراه کرده یا حمایت آنها را جلب کند؟ آیا وقتی روشنفکران در اغلب حوزه ها از یک مجموعه فاصله داشته باشند و گرایش های مختلفی هم حاضر به همراهی با دولت نباشند نباید پذیرفت یک اشکال در دولت وجود دارد؟هرگز. این استدلال را قبول ندارم. مثلاً شما ببینید روشنفکران اقتصادی و تئوری پردازان آن دوران چه میزان موفق بودند. کدام یک از آنها توانستند یک تئوری نجات بخش را ظرف 30 سال گذشته عرضه کنند. آنها اغلب از فارغ التحصیلان مراکز علمی امریکا و انگلیس هستند ولی جای این پرسش است که چرا برخلاف روال رایج در غرب که سود بانکی در آنجا 2 تا 3 درصد یا حداکثر 4 درصد است از کاهش سود بانکی در ایران نگران می شوند و تمام تلاش خود را به کار می بندند تا سود بانکی را به بیش 10 الی 15 درصد برسانند؟ شما مشاهده کردید در طول دولت های آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی سود بانکی به جایی رسید که عملاً پیشرفت کشور را مختل کرده بود و تورم به عنوان یک عامل اجتناب ناپذیر گریبانگیر جامعه ما شده بود. وقتی سود بانکی به 18 یا 20 درصد برسد طبیعی است که تورم هم جزء لاینفک سیستم اقتصادی ما خواهد شد اما چرا روشنفکران کاری نکردند که این تورم مهار شود. الان بحث تورم یکی از مهم ترین بحث های دولت نهم است ولی ما دیده ایم که در دولت آقای هاشمی تورم تا مرز 50 درصد رسید در حالی که رقم کنونی تورم در حال حاضر به نصف آن هم نرسیده است. بحث من این است که جنگ روانی بیگانگان در رسانه های وابسته به آنها و حتی رسانه های داخلی که از رسانه های بیگانه تقلید می کنند مانع از آن می شود که افراد رسالت مدار، آرمانخواه و خیرخواه جامعه شناخته شده یا دولت را به صورت کامل بشناسند. اگر قرار بر نقد منصفانه است یعنی اینکه نقد منصفانه را به معنای هدایت بدانیم و آن را از جامعه خود دریغ نکنیم حتی نقد منصفانه به معنای حمایت از دولت نیست ولی امروز بحث بر سر این است که شاهدیم این گونه جریانات، دولتی را که ملت انتخاب کرده اند به شکل متحدانه تخریب می کنند حتی کار به جایی رسیده است که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام برخلاف قانون اساسی سخن می گوید و بدون توجه به اینکه ملت ایران دولت را انتخاب کرده است و بر اساس قانون فقط قوه قضائیه یا مجلس شورای اسلامی و بالاخره رهبری باید دولت را در صورت انحراف برکنار کنند، می گوید من به او مهلت دادم و این مهلت تمام شده است.کسی نیست از ایشان بپرسد شما بر اساس کدام معیار به خود اجازه می دهید این گونه با تمام ساز و کارهای حکومتی مقابله کنید و قانون اساسی را زیر پا بگذارید. خب، کدام روشنفکر آگاه و دلسوزی می تواند در برابر این موضع گیری آقای هاشمی رفسنجانی سکوت کند؟ من می گویم اگر کسی سکوت کند یا قانون اساسی را نمی شناسد یا اینکه تصور می کند ایشان (هاشمی رفسنجانی) حق دارد بالاتر از قانون اساسی هر کاری را که دلش می خواهد انجام دهد.- آقای دکتر، مساله اینجاست که رفتار دولت در حوزه های اقتصادی، مدیریتی و حتی در فضای بین المللی و جهانی نگران کننده و خطرآفرین است. روشنفکران هم این خطر را احساس می کنند و نسبت به آن هشدار می دهند. آیا رفتار دولت در عرصه بین المللی به گونه یی نیست که زمینه را برای تحریک امریکا یا اسرائیل جهت برخورد نظامی یا ماجراجویی نظامی علیه ایران مهیا سازد؟ آیا مواضع رئیس جمهور شرایط جهانی را برای حمله اسرائیل مساعد تر نمی کند؟ خود شما در این گونه مواضع و چنین رفتارهایی همفکر دولت هستید؟ آیا نباید با درایت بیشتری برخورد کرد؟اصلاً اگر تل آویو به ایران موشک زد یا اینکه اسرائیل و امریکا به ایران حمله کردند شما مرا اعدام کنید. من اسرائیل و امریکا را خوب می شناسم. آنها چنان ترسو و بی عرضه هستند که الان نمی توانند کشورهای خودشان را اداره کنند. همه می دانند این روزها سربازان انگلیسی و امریکایی در عراق با شب ادراری می خوابند و هزاران سرباز امریکایی فراری شده و از کشورهای مختلف جهان پناهندگی سیاسی گرفته اند. من صهیونیست ها را می شناسم و با رفتار امریکایی ها آشنا هستم لذا صراحتاً به شما می گویم اگر کسی جرات کند به کشور اسلامی ایران حمله کند شما حق دارید مرا اعدام کنید زیرا مطمئن هستم آنها چنین جسارتی ندارند، ولی می توانند لشگری از آدم های ترسو را در قالب روشنفکر و فعالان رسانه یی به جان ملت ایران بیندازند و آنها را بترسانند تا مردم در برابر استکبار احساس ضعف کنند. آنها تصور می کنند قادرند با ترساندن، مردم و حاکمیت ایران را به خضوع و تواضع در برابر نظام سلطه و استکباری خود وادارند. در حالی که نظام جمهوری اسلامی ایران هیچ امتیازی بالاتر از منافع ملی خودش در هیچ موردی از کسی نخواسته است. دولت نهم بالاترین وظیفه اش را پاسداری از منافع ملی ایران در برابر غارتگری بیگانگان می داند. باید مواظب باشیم آنها ترس را به جامعه روشنفکری منتقل نکنند تا آنها هم این ترس را تشدید کرده و به جامعه ما منتقل کنند، در غیر این صورت هیچ خطری ما را تهدید نمی کند. تنها عامل خطر همین جریان ترسو است.- که لابد به نظر شما این جریان ترسو را هم روشنفکران تشکیل می دهند؟،هر کسی می تواند باشد. حتی ممکن است گروهی از سیاستمداران یا دولتمردان دولت های گذشته باشند. حتی مشاهده کردیم افرادی از خطبه های نماز جمعه و تریبون نماز جمعه سوءاستفاده می کنند و هر چه رهبری می فرمایند که بحرانی وجود ندارد یا خطری ما را تهدید نمی کند باز هم ایشان از تریبون نماز جمعه مردم را می ترسانند زیرا حتی اگر بحث آمادگی نظامی موردنظرشان باشد آنها می توانند نیروهای مسلح یا نیروهای امنیتی را آماده و مسلح کنند، ولی می بینیم که دائم مردم را می ترسانند.این شیوه و شگرد صهیونیست ها و استکبار جهانی که در داخل هم القا می شود تنها خطری است که ایران را تهدید می کند. امریکا و هم پیمانانش اکنون چنان ضعیف و منزوی شده اند که به دنبال راه حل های محترمانه یی برای حفظ امنیت نیروهای نظامی خود در افغانستان و عراق می گردند. نیروهای نظامی دیگر کشورها را به کمک آورده اند و در عراق آنچنان درمانده اند که به جمهوری اسلامی متوسل شده اند و امیدوارند ایران آنها را یاری کند.- اجازه بدهید،دوباره به سمت بحث اصلی خود برگردیم. آقای دکتر، حتی روشنفکران جهانی هم با دولت نهم همسو و هم عقیده نیستند. آیا این را قبول دارید؟خیر. اتفاقاً من با شما مخالفم. بسیاری روشنفکران اصیل در جهان به شدت حامی دولت ما هستند و اتفاقاً از آن حمایت می کنند. امروز فضایی در جهان و در میان روشنفکران اصیل جامعه جهانی شکل گرفته است که نخبگان اجتماعی به شدت از دیدگاه احمدی نژاد حمایت می کنند. البته نباید این چهره ها را با افرادی که رسانه های صهیونیستی و استکباری به عنوان روشنفکر معرفی می کنند اشتباه بگیریم. نخبگان مستقل جامعه جهانی از استقلال گرایی و عدالت خواهی احمدی نژاد در عرصه بین المللی حمایت می کنند چون در پرتو آن می خواهند خودشان هم در برابر نظام استبداد و استکبار جهانی مقاومت کنند.- شما می گویید ضعفی به عنوان فاصله دولت احمدی نژاد از نخبگان را قبول دارید. آیا می دانید علت این ضعف چیست؟من می پذیرم که احمدی نژاد نتوانست در عرصه بین الملل هماهنگی کاملی با گروه های مختلفی از رسانه ها، روشنفکران و حتی سیاسیون کشور ایجاد کند یعنی در عرصه بین الملل که دولت نهم مبتکرترین دولت تاریخ معاصر ایران است، نتوانست روابطش را با نخبگان تنظیم کند. شاید به دلیل پیشتازی خودش و عدم آمادگی گروه های دیگر این ناهمگنی به وجود آمد. مثلاً رسانه های ما که در طول 20 سال گذشته یاد گرفته بودند تنها در برابر غرب، پاسخگو باشند و سیاستمداران و دیپلمات های ما هم عادت کرده بودند که در طول این سال ها پیوسته در برابر هجمه های آنان پاسخگو باشند و روشنفکران هم به همین منوال از فضای سیاسی حاکم تمکین می کردند. به نظرم آنها در فضای جدید و در این دوران فرصت کافی نیافتند که همپای احمدی نژاد از استکبار جهانی پرسشگری کنند. یعنی روشنفکران هم به جای پاسخگویی در برابر غرب به پرسشگری از نظام سلطه بپردازند. همین مساله منجر به فاصله گرفتن نخبگان از احمدی نژاد شد زیرا احمدی نژاد آنچنان پرشتاب پیش رفت که بسیاری از گروه ها نتوانستند همپای او حرکت کنند. اکنون اگر دولتمردی آمده است و ما را از 30 سال پاسخگویی به غرب وارد میدان جدیدی کرده است و آنها را وادار به واکنش و پاسخگویی کرده، کار بزرگی صورت گرفته که باید از آن حمایت کرد. احمدی نژاد با طرح پرسش خود نظام سلطه غرب را به هم ریخته و پاشنه آشیل صهیونیسم و استکبار جهانی را پیدا کرده است و بر آن تیری انداخته که کاملاً دچار سرگردانی شده اند و هنوز پس از سه سال پاسخی در برابر او پیدا نکرده اند. آنها هیچ پاسخی به این سوال ندادند که اگر شما غربی ها جماعتی را کشته اید چرا به این بهانه سرزمین مسلمانان را اشغال کردید؟، حالا که جهان استکباری در برابر این پرسش احمدی نژاد دچار چالش شده است چرا سیاستمداران و دولتمردان گذشته و رسانه های ما، حتی رسانه ملی در این عرصه وارد نمی شوند و کمک نمی کنند؟ حالا اینکه چرا احمدی نژاد در بحبوحه طرح موضوع هسته یی ایران موضوع هولوکاست را مطرح کرد، این یک سوال جدی است.یا باید بگوییم احمدی نژاد نمی دانسته که مثلاً در غرب چه می گذرد و اگر این موضوع را مطرح کند هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و هیچ کس هم اعتراضی نخواهد کرد. این فرضیه غلط است زیرا کسی نیست که نداند پاشنه آشیل و یکی از مقدس ترین مقدسات صهیونیست ها همین هولوکاست است. حال اگر این نیست باید پرسید احمدی نژاد با چه دوراندیشی و چه استراتژی در اوج طرح مساله هسته یی، مساله هولوکاست را مطرح کرد؟ من تنها یک توضیح مختصر می دهم. لابد به خاطر دارید که در اواخر دولت خاتمی وقتی اسرار نظام جمهوری اسلامی به دست دشمن افتاد و موضوع هسته یی ما لو رفت و غربی ها به سوی ما حمله کردند، ما گام به گام عقب نشینی کردیم تا آنجا که در مراکز هسته یی و صنعتی ما را پلمب کردند و کلیدش را با خود بردند و دانشمندان بزرگ ما را از کار بیکار کردند. احمدی نژاد مصلحت را بر آن دید که یکی یکی امتیازاتی که به غرب داده شده است را پس بگیرد و از نظر اسلامی هم نمی توانیم اگر پیمانی را بسته ایم آن را بشکنیم در نتیجه باید موضوعی را مطرح می کردیم که ورق برگردد و آنها که با ترفندهای خود دولت خاتمی را فریب دادند، از ما امتیاز گرفتند و حرف هایشان را پس بگیرند و ما از زیر بار تعهدات قبلی بیرون بیاییم. در حقیقت پس از طرح موضوع هولوکاست و پس از آنکه آنها ما را در مساله هسته یی تهدید کردند با هر تهدید آنها ما یک گام جلو رفتیم. این قضیه آن چنان روشن است که بنده به عنوان یک ناظر متحیرم که چرا رسانه های ما آن را نفهمیدند و چرا نباید از آن استفاده کنند؟، چرا روشنفکران ما دقت نکردند و سیاستمداران و دولتمردان دولت های گذشته هوشیار نبودند و پای منافع ما نایستادند.- دکتر، جواب روشنی هنوز نگرفته ام. بی اهمیتی و کم توجهی آقای رئیس جمهور و اعضای کابینه به نظر نخبگان و کارشناسان دانشگاهی خود عامل دیگری بر این فاصله بود. آیا به راستی احمدی نژاد برای شنیدن نظریات روشنفکران و دانشگاهیان دلسوز فرصت نداشت؟من قبول دارم که آقای احمدی نژاد فرصت بسیار کمی برای نخبگان داشتند زیرا ایشان تمام وقت و انرژی خود را صرف خدمت به مردم و به ویژه قشرهای محرومی که تاکنون هیچ کس به آنها سر نزده و به داد آنها نرسیده بود، کردند. از طرف دیگر انتظار داشتند روشنفکران، آگاهان و نخبگان جامعه که برتر از دیگران فکر می کنند و تیزبین تر و هوشیارتر از سایر اقشار هستند زودتر از بقیه حقایق را درک کنند و به او در این زمینه کمک کنند. چون این انتظار متقابل در آقای احمدی نژاد وجود داشت و نخبگان هم منتظر بودند به سوی آنها حرکت شود، دو انتظار متقابل ایجاد شد و مساله دیگر هم در باب آسیب شناسی فاصله دولت از نخبگان این است که دشمنان ملت ایران هم شکافی را ایجاد کردند که به تعارض تبدیل شد. شاید چون احمدی نژاد نشست بیست ساله روشنفکران و رسانه ها را به هم زد و در عرصه مدیریتی کشور تحول ایجاد کرد، انتظار می رفت روشنفکران برای ایجاد هماهنگی و همراهی با دولت بیشتر تلاش کنند زیرا هر انسان آگاه و روشنفکری می داند او با حضوری 35 ساله در عرصه های دانشگاهی خود یکی از چهره های برجسته دانشگاهی است و اهداف و اقداماتش در راستای آموزه های اسلامی و جامعه و نظام دینی ما است.

sarab22 - المان - دوسلدورف
احمقها ما در قرن 21 هستیم قرن ارتباطات و پیشرفت زمان شمشیر و منم تمام شده باید دیپلماسی قوی و در جهت منافع کشور و مردم با تمام دنیا ارتباط برقرار کرد نه اینکه با دنیا جنگید و پسگرا و منزوی.. کلا مخالف سیاست جمهوری اسلامی هستم ولی در زمان خاتمی دیده نسبتا خوبی به ایران داشتن و از خیلی جهت بهتر بودن(البته بد از بدتر) جمهوری اسلامی فقط با زور و استبداد نفس میکشد و خوب میداند که اگر کمی شل کند حکومت و ولایت فجیع وغیره نابود و برچیده خواهد شد ولی این استبداد تا کجا و چقدر طول خواهد کشید دست مردم ایران میباشد .
جمعه 15 شهریور 1387

8735 - ایران - شیراز
خدا لعنت کنه این احمدی نژاد و دارو دسته اش ( اگه داره ) و همین طور سید علی خامنه ای که گند زدن ایران و آبرویمان رو همه جا بردن .
جمعه 15 شهریور 1387

shiva66 - هلند - خرونینگن
...او با حضوری 35 ساله در عرصه های دانشگاهی خود یکی از چهره های برجسته دانشگاهی است... - میشه بفرمایین اوشون توی این 35 سال توی دانشگاه چه غلطی میکردن که 4 کلمه انگلیسی بلد نیستن؟ - میشه آدرس یه دونه از این سربازهای پناهنده رو بدین که ما هم باورمون بشه؟ - شما چطوره هم صهیونیستها رو میشناسی هم با امریکاییها دوغ خوردی اما نمیدونی 3 چهارم جهان فعلی زیر تسلط همینهاست که با شب ادراری میخوابن؟ - میشه بگین شما دکتراتونو کجا گرفتین؟
جمعه 15 شهریور 1387

Arash88 - آمریکا - اورنج
به توی تنبانشان آنهم شب چکار داری؟
جمعه 15 شهریور 1387

bahal - یمن - یمن
این مردک هم مثل اربابش احمدی نژاد نفهه اینا میخوان اینقدرفسادو زیاد کنن تا امام زمانشون بیاد.در مورد حمله اسراپیل صدام هم همین اراجیفو می گفت چی شد ان شاالله اینا هم به سرنوشت اون دچار میشن
جمعه 15 شهریور 1387

heliya - المان - هامبورگ
حتما ایشان با سربازها چند شبئ رو گذروندند!
جمعه 15 شهریور 1387

torke_daana - ایران - تبریز
من که همشو نخوندم ولی این آقا همون کسیکه خیلی از نظرات جنجالی افلاطون زمان احمدی نژاد از جمله رد هلوکاست در اثر طراوشات مغز علیل ایشان است. ایشان در آلمان تحصیل نموده اند و اما بعد: بیماری شناسی دشمنان احمدی نژاد: جرج دبیلیو بوش : تسلسل ادرار رفسنجانی : ریزش ریشلو سیبیل مزمن خاتمی : شاش بندی شبانه نتیجه گیری اخلاقی : هرکی از احمدی نژاد خوشش نیاد شبا تو جاش جیش میکنه. نتیجه گیری زیبائی شناسی : خوشگلا باید برقصن از احمدی نژادم نترسن
جمعه 15 شهریور 1387

mah1 - ایران - تهران
این جدی جدی دنباله درد سر میگرده! حالا شب ادراریه اونها رو از کجا میدونه مگه شب باهاشون خوابیده.
جمعه 15 شهریور 1387

satelite - ایران - تهران
این مردک یه چیزی مثل گوبلز -البت بلا نسبت گوبلز- یک موجود پر از کینه نفرت بدی پلیدی - منکه فا میلش هستم میشناسمش
جمعه 15 شهریور 1387

iran zamen - نروژ - روگنان
از زمانی که صحبت از حمله به ایران است.احمقی نژاد و تمامی حکومت چند صد بار جایشان را در شب خراب کرده اند.
جمعه 15 شهریور 1387

armin_taroos - کره جنوبی - سونگ نم
از شب ادراری آنها هم که خبر داری دیگه بگو ! دیگه چی کارا می کنن؟ شیطون!!!!؟؟
جمعه 15 شهریور 1387

mina1355 - ایران - تهران
دیگه احمدی نژاد چه تحفه ای بوده که حالا تو 30 سال هم باهاش دوست بودی . یه روزم نمیشه به عنوان سوپور تحملش کرد.
جمعه 15 شهریور 1387

sam1 - انگلیس - لندن
بازم صد رحمت به اونا که فقط شب ادراری دارن.. شماها شب ادراری که دارید هیچ . وقتی هم که بیدارید تا اخر شب کارهاتون با ر..ی..د..ن فرقی نداره ....... زنده باد حکومت شاهنشاهی
جمعه 15 شهریور 1387

محسن قوز فیش - نروژ - بدو
اسراییل با تمام ادعاهیش نتونست از پس چند دلاور حزب الله براید اون وقت می خواد از پس ایران بر بیاد اخه ای کی یو ها کمی فکر کنید!
جمعه 15 شهریور 1387

sam1 - انگلیس - لندن
حالا اقای مشاور کج بشین راست بگو .....چند شب باهاشون خوابیدی که تو رو هم خیس کردن ناقلا بلا گرفته موش بخورتت که از همه چیز مردم خبر داری
جمعه 15 شهریور 1387

pouriya - ایران - رودسر
نوبت شما بیوطنان تازی هم میرسد...
جمعه 15 شهریور 1387

hamed2008 - ایران - قم
عزیزم. اون چیزی که تو دیدی ادرار نبود.
جمعه 15 شهریور 1387

mina1355 - ایران - تهران
حامد 2008 پسر گل اگه ادرار نبود چی بود بگو منم بدونم کنجکاوشدم.
شنبه 16 شهریور 1387

satelite - ایران - تهران
این مردک فکر کرده سرباز‌های آمریکا هم مثل جوجه بسیجی‌‌ها از تو مدرسه ورمیدارن میبرن احمق اینها انواع دوره ها رو دیدن مثل تو و همپالکیهات نیستن که فقط دورهٔ ترور دیده باشن
شنبه 16 شهریور 1387

ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو
چون دینت از محدوده ی سکس و خون خارج نیست در سیاست نیز از این ادبیات استفاده می کنید...گناه ایرانی عدم مطالعه است چه قبل چه بعد از 1357 تعجب نکنید که چگونه این جانوران حاکم بر سرنوشت ایرانی هستند.
شنبه 16 شهریور 1387

kamran19 - ایران - تهران
هیچ بعید نیست؛ احتمالاْ آقای رامین در آن موقع تو کشور عراق بوده و زیر سربازان انگلیسی و آمریکایی لگن می گرفته...!
شنبه 16 شهریور 1387

raha_99 - انگلیس - لندن
این مردک هم مانند حجاریان که مغز متفکر خاتمی بود یکی از مغز متفکرهای احمدی نژاد است . کسی نیست به او بگوید تو هم اگه هر لحظه فکر میگردی با تروریستهای خدانشناس و بی وجدان که هر کاری ازشون برمیاد روبرو میشدی به جای خیس کرده شلوارت تو اون مدفوع میکردی . یه مدت جاتو با اونا عوض کن بهت ثابت میشه مخصوصا شمها که عادت دارید مردم را دم توب وگوله بدید . اگه بیامبر فرماندهی سباه را به عهده داشت در تمام مدت در خط مقدم در حال جنگیدن بود و یا مولا که یکبار تیری در بایش بود که امان او را بریده بود اطرافیانش تصمیم گرفتند آن را هنگامی که او در نماز است ودیگر متوجه چیزی غیر از حق نبوده واز جسم خارج است در بیاورند که اتفاقا نتیجه داد و بدون اینکه متوجه شود آن را از بایش خارج کردند و در تمام جنگها از جنگاوران اصلی بود نه اینکه مانند فرمانده کل قوای شما که یه بمب کاغذی داخل یک ضبط صوت ترکید که انقدر برد داشت که تنها به دستش اونم تا مچ آسیب زد . بعد یک عده با یه مشت آشغال تو تمبونشون از جلوی او سان می بینن . مسخره ها ! ! همه چی تون فیلم و ژست و کلک است .
شنبه 16 شهریور 1387

vahed-az-africa - مراکش - کازابلانکا
کامران 19 کاملا با حرفت موافقم - فقط اقای دکتر رامین مشخص فرموده اند که سربازان زن امریکایی شب ادراری دارند یا سربازان مرد امریکایی
یکشنبه 17 شهریور 1387

rebel man - ایران - تهران
جالبه این آشغالا هیچ خبری از اوضاع افتضاح مملکت خودشون ندارن و از فقر گسترده و فحشا تو ی ایران بی خبرن اونوقت از ادرار سربازان امریکائی کاملا با خبرن!!لابد کلی از ادرار امریکائی ها رو هم تناول کرده و با مزش کاملا اشناست که انقدر مطمئن حرف زده اینا که ....عربها رو دارن... می زنن ادرار امریکائی ها هم روش!نوش جونتون!!!
یکشنبه 17 شهریور 1387

ستاره سربی - ایران - تهران
آره شبا ادرار می کنن روزا هم می.... توی دهن شماها دمشون گرم حتما ادرارشونو واسه تو هم می فرستن....... بگیری بلبل زبونی کنی ! که ازش خبر داری خاک عالم توی سرت کنن!!
یکشنبه 17 شهریور 1387

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.