وضعیت جبهه های ایران در سخنرانی شهید احمد کاظمی ، چند روز پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸

وضعیت جبهه های ایران در سخنرانی شهید احمد کاظمی ،

 چند روز پس از پذیرش قطعنامه 598

 آن چه می خوانید متن پیاده شده سخنرانی شهید احمد کاظمی فرمانده وقت لشگر ۸ نجف اشرف در جمع نیروهای این لشکر درپادگان انبیاء شوشتر است که چند روز پس از پذیرش  قطعنامه 598 و البته قبل از آتش بس ایراد شده است.خواندن این متن که دقیقاً در حال و هوای آخرین روزهای جنگ از زبان یکی از فرماندهان جنگ اظهار شده است ، تصویری نزدیک از وضعیت جبهه های جنگ و شرایط منتج به پذیرش قطعنامه 598 به دست می دهد:

بسم‌الله الرحمن الرحیملا حول و لا قوه الا بالله العلی‌العظیمما عملیات والفجر ۸ و آن حرکت بسیار بزرگ و خارج از انتظار دشمنان را انجام دادیم، از اروند رود عبور کردیم و فاو را تصرف نمودیم، اینها به یک نتیجه جدیدی رسیدند که بایست در ارتش و در تشکیلات نیروی زمینی خودشان هم تغییراتی ایجاد نمایند.صدام از همان روز شروع به تشکیل لشکرهای بیشتری کرد، نیروهای کیفی را از داخل ارتش جدا نمود، لشکر گارد را تشکیل داد، بعداً لشکر گارد را به سپاه گارد تبدیل کرد و شروع به یک برنامه‌ریزی جدی نمود که هم جلوی ما را بگیرند و هم در یک زمان مناسبی به ما هجوم بیاورند.حال اگر بخواهیم در بحث‌های تاکتیکی آن وارد بشویم، خیلی زمان می‌گیرد ولی اگر بخواهیم در یک جمع‌بندی خیلی کوچک به این مساله برسیم، باید بگویم که دشمن در سال ۱۳۶۷ (سال جاری) در عرض چهار ماه فاو، شلمچه، جزیره و بقیه جاهایی را که ما داخل خاکشان بودیم از ما پس گرفت؛ تغییراتی این شکلی در یک زمان کوتاه به وجود آوردند. در واقع برنامه‌ای بود که از زمان‌های گذشته و چند سال قبل روی آن کار کرده بودند و این زمان را مناسب دیدند و شروع کردند، که اگر جمع‌بندی کنیم، می‌بینیم که اینها بعد از عملیات والفجر ۸ که اواخر ۶۴ و اوایل ۶۵ بود شروع کردند.من یادم است از اسرا هم که سؤال می‌کردیم، می‌گفتند یک تیپ‌هایی در عراق دارد تشکیل می‌شود به نام تیپ‌های طلایی؛ یعنی در همان روزهای اولی که ما در فاو بودیم اسرا می‌گفتند که عراقی‌ها دارند بین گردان‌ها نیروهایی را که خیلی وفادار به حکومت عراق و صدام هستند جدا می‌کنند که داوطلب بشوند و برای آموزش بفرستند و اینها را تحت تیپ‌های طلایی سازماندهی کنند. همین‌طور که روزها پیش می‌رفت، بعد از چند وقت گفتند که این تیپ‌های طلایی به لشکرهای طلایی تبدیل شده‌اند. این سرعت، خیلی زیاد بود...دشمنان صرفه‌جویی قوا را که یک اصل تاکتیکی در نظام ارتش‌های کلاسیک است، شروع کردند. اینها تا قبل از عملیات والفجر ۸ ، به قوای خودشان اهمیت زیادی نمی‌دادند، برای ایشان تصرف سرزمین و پاتک در همان موضع و آن لحظه ضروری‌تر بود تا اینکه مثلاً قوایشان را حفظ کنند.ما می‌دیدیم که اینها در عملیات‌ها چند تیپ پشت سر هم می‌گذارند و پشت بی‌سیم‌هایشان می‌گفتند که وقتی تیپ اول عبور کرد و همه کشته شدند، تیپ دوم حرکت کند و بعد تیپ سوم! یعنی تا این حد پس گرفتن زمین‌ها برایشان مهم بود، که هیچ بهایی برای نیروهایشان قائل نبودند و تلفات خیلی عمده‌ای هم می‌دادند. شما حساب کنید! اگر شما را توجیه کنند، شما را یک ماه، بیست روز یا دو ماه به یک منطقه‌ای که می‌خواهد در آن عملیات بشود ببرند. از روی کالک، نقشه و در یک زمین مشابه مانور کنید، مثلاً اگر عبور از رودخانه لازم باشد، بروید و آموزش غواصی ببینید و شنا یاد بگیرید و سلاح‌ مخصوص آن عملیات را بگیرید و به خوبی توجیه بشوید، چه‌قدر با سرعت می‌توانید آن عملیات را انجام بدهید؟ ولی اگر غیر از این باشد شما را جلوی این خط ببرند و بگویند که این خط است، می‌خواهیم به آن حمله کنیم، آن هم دشمن است! نه توجیه هستید، نه می‌دانید چه کار باید کنید، فرمانده گروهان یا دسته شما هم آگاه نیست و تلفات بسیار زیادی می‌دهید و درصد موفقیتتان هم خیلی کم است. آنها به این شکل وارد می‌شدند، سربازهایشان را که در جبهه شمالی، در جبهه میانی و یا در پادگان‌ها در حال احتیاط بودند سوار می‌کردند، می‌بردند، می‌گفتند که ایرانی‌ها آمده‌اند، فرمانده‌هان از روی کالک و نقشه ایشان را توجیه می‌کردند و می‌گفتند که این زمین را ایرانی‌ها تصرف کرده‌اند، این تیپ باید از آنجا حمله کند، این زرهی از اینجا حمله کند و ما هم آتش فراوانی می‌ریزیم، شما سریع بروید و این سرزمین را تصرف کنید! دشمن در تمام پاتک‌هایش ناموفق بود، الا عملیات بدر که آن هم یک بحث عقبه و تاکتیکی دارد که نقطه ضعف‌هایی از جانب خودمان در امر عدم پشتیبانی بوده، در ضمن جبهه آبی ما وسعت زیادی داشت و نمی‌توانستیم با قایق پشتیبانی کنیم. غیر از عملیات بدر در تمام عملیات‌های دیگر پاتک‌های دشمن ناموفق ماند، هر جایی را که تصرف کردیم، نتوانستند از ما پس بگیرند ولی در بعضی از عملیات‌ها اصلاً نگذاشتند که وارد خطشان بشویم، مثلاً در عملیات والفجر مقدماتی نگذاشتند که خط را درست پاکسازی کنیم، در عملیات کربلای 4 نگذاشتند که به خوبی به خط مسلط بشویم، ولی در جاهایی که توانستیم به خوبی خط را بگیریم، نیروهای در خط دشمن را منهدم کنیم و احتیاط‌های محلی ایشان را از منطقه پاکسازی کنیم، اینها هر چه پاتک کردند، پاتک‌هایشان ناموفق ماند و آنها این نکته را می‌دانستند، چون کلاسیک بودند، ولی برای آنها سخت بود که قبول کنند چون غرور نظامی داشتند.اینها در اول جنگ هم اشتباهاتی داشتند، شاید اگر این اشتباهات را در اول جنگ نمی‌کردند، می‌توانستند خیلی بیشتر به ما ضربه بزنند. در دوران جنگ هم وقتی ما به اینها حمله می‌کردیم، سریع می‌آمدند و پاتک می‌کردند! این پاتک‌ها به جز مرگ خودشان بهره‌دیگری در پی نداشت. اینها این نکته را به فرماندهانشان گفتند و به یک جمع‌بندی رسیدند، یعنی به فرماندهی جنگ و به فرماندهی کل نیروهای مسلح که خود صدام باشد این را فهماندند که یک اشتباهی به این شکل در کار است و باید زمان را از دست بدهیم و در بعضی از موقعیت‌ها زمین‌ها را هم از دست بدهیم تا یک زمان مناسبی به دست بیاوریم، چون نیرویی که می‌خواهد حمله کند، باید توجیه بشود و آموزش مشابه ببیند. اخبار و اطلاعاتی از وضعیت ما را هم منافقین برای آنها بردند و با وضعیتی که ما داشتیم، اینها به یک جمع‌بندی رسیدند و به نقطه ضعف ما پی بردند.در یک زمان خاصی جبهه ما مملو از آدم است و حسابی نیرو داریم، در یک وقتی هم همه می‌روند، این یک نقطه ضعف بسیار عمده‌ای بود که دشمن در جبهه ما می‌دید. جبهه ما در یک فصل خاصی که هوا مناسب بود و مدرسه‌ها تعطیل بودند، کشاورزها نیز مساله کشاورزی را حل کرده بودند پر از نیرو بود، در غیر این فصل نیروهایمان در جبهه خیلی اندک بودند، همه چیز تعطیل می‌شد، یک دفعه می‌دیدیم یک آمار پنج شش هزار نفری یک لشکر، در یک فصلی از سال به دویست سیصد نفر تبدیل می‌شد! دشمنان این دو جمع‌بندی را کنار هم گذاشتند، یک وضعیتی هم در سازمان رزم خوشان به وجود آوردند و نیروی جدا از نیروی دفاعی خودشان در جبهه ارتش خودشان تشکیل دادند. این دو جمع‌بندی به همراه تجدید قوا و ورود نیروهای جدید به نیروی زمینی عراق و استفاده وسیع از شیمیایی و آتش‌های خیلی فراوان را کنار هم گذاشتند و شروع به کار کردند.حالا نیاز به یک زمان داشتند که این زمان مناسب را آزاد گذاشتند. تعداد نیروهای ما هم در سال 66 خیلی کم بود، ما در عملیات حلبچه که با آن وسعت و با آن عظمت حمله کردیم و به منطقه رفتیم بیشتر از شصت هفتاد گردان نداشتیم، یعنی یک پنجم گردان‌های فعلی! مجبور هم بودیم که به آنجا برویم و عملیات کنیم، وضعیت ما خیلی نامناسب بود، مجبور بودیم یک عملیات وسیع کنیم، در مرز گشتیم تا یک جای مناسب را برای عملیات پیدا کنیم که هم به نیروی خودمان بخورد یعنی بتوانیم با این نیرو عملیات را انجام بدهیم و هم موفقیت داشته باشیم که سرانجام آن منطقه را پیدا کردیم. این برای ما باید روشن شود، ارتش عراق این کار را در عرض چهار یا شش ماه نکرد، بلکه این را در عرض چهار پنج سال برنامه‌ریزی کرد و در عرض چهار تا پنج ماه اقدام نمود که تا این حد به نتیجه رسید. ما بعد از جریان فاو، این وضعیت را از عراق دیدیم با این حجم نیرویی که در فاو وارد کرد. می‌دانید که مثلاً اگر ما در جبهه فاو یک نفر در خط داشتیم، دست کم سی نفر ما دست کم چهل نفر حمله می‌کردند و همین‌طور که پیش می‌رفتیم، چون یک تحرکی هم در ارتش عراق به وجود آمده بود.دیگر نیروهای جیش‌الشعبی، تیپ‌های سه رقمی، ژاندارمری و شرطه‌ها پشت این حرکت‌های خودشان می‌گذاشتند و می‌خواستند اینها را هم مانوری کنند، می‌گفتند که این گارد خط را می‌شکند، شما پشت سرش عملیات را ادامه بدهید و نیروی خیلی وسیعی در عملیات‌های خودشان پشت سر هم وارد می‌کردند. بعد از اینکه جمهوری اسلامی قطعنامه ۵۹۸ را قبول کرد، وقتی اینها دیدند که ما قطعنامه را قبول کرده‌ایم و در وضعیتی هستیم که اکثر جبهه‌هایمان سقوط کرده‌اند و یا خودمان آنها را تخلیه کرده‌ایم، دستور هجوم سراسری دادند. مثلاً ما جبهه حلبچه، ماووت، سلیمانیه و حاج عمران را به اختیار خودمان تخلیه کرده بودیم، حتی همین منطقه عملیات رمضان را به اختیار خودمان تخلیه کرده بودیم، اینها که چنین وضعیتی را دیدند، به همه ارتش‌ها و تیپ‌هایی که در سرتاسر مرز داشتند دستور هجوم سراسری دادند، که ظاهراً از پذیرش قطعنامه سه چهار روز گذشته بود که اینها شروع به حمله کردند و در جنوب، سپاه سوم یک حمله گسترده‌ای را شروع کرد.در غرب حمله بزرگی شد که ارتش عراق تقریباً تا سر پل ذهاب آمد. در ضمن از منافقین هم استفاده کردند و این طرح را داشتند که به تهران بیایند! به خیال اینکه ما سلاح‌هایمان را از دست داده‌ایم و نیروهایمان هم روحیه خودشان را از دست داده‌اند و توان نداریم ولی خداوند کمک کرد و قبل از اینکه در غرب، آن اتفاقات به آن شکل بیفتد، دشمن در جنوب با آن تهاجم گسترده‌ای که کرده بود، شکست خورد. من خودم به یقین رسیدم، روز اول که عراقی‌ها حمله کردند، با حجم نیرویی که از عراقی‌ها می‌دیدم، تصور نمی‌کردم که قصد اینها خرمشهر باشد، به حسینیه سر زدم یک افسری را به اسارت گرفته بودند، با او صحبت کردم و پرسیدم که هدف شما چیست؟ گفت که "یک گردان ما دیروز منهدم شده، امروز چند تیپ دیگر به ما اضافه شده و در نهایت قصد ما تصرف خرمشهر است" که الحمدالله رزمندگان اسلام محکم ایستاده‌اند و دشمن شکست خیلی خوبی خورد و تعداد زیادی تانک و نفربرش را از دست داد و به مرز خودش عقب نشینی کرد و این نقطه جدیدی شد چون اینها می‌خواستند سه چهار روز ببینند که چه کار باید کنند، بایستی دنبال قطعنامه و آتش‌بس بروند یا اینکه در این وضعیت مناسب، یک جاپایی، یک سر پلی، یک خرمشهری، یک آبادانی، یک منطقه استراتژی مهمی از ما بگیرند و بگویند که ما سه چهار شرط هم داریم، اگر شما دیگر حال جنگیدن ندارید و می‌خواهید صلح کنید و به نتیجه رسیده‌اید که قطعنامه ۵۹۸ به اجرا در بیاید، ما به چند امتیاز هم نیاز داریم که باید به ما بدهید! ولی الحمد‌الله خداوند کمک کرد و در آن وضعیت، رزمندگان اسلام به پیروزی رسیدند.الان وضعیت نامعلومی در جبهه خودمان داریم، صحبت، حرف و مسائل زیاد است. انقلاب اسلامی تصمیمی گرفته است و چون امر ولایت است ما مطیع آن هستیم، اگر به ما امر کنند که نجنگید، نمی‌جنگیم، اگر امر کنند که در جبهه بمانید، می‌مانیم و اگر امر کنند که سر قله بایستید یا در آفتاب تا ظهر بمانید، می‌مانیم. هر چه امام بفرمایند، انجام می‌دهیم. الان ما باید خیلی حواسمان را جمع کنیم که در اطاعت از اماممان یک وقت خدای نکرده سستی و کوتاهی نکنیم. خط مشی انقلاب که روشن شده، امام در صحبت‌های صریح فرموده‌اند که پذیرش قطعنامه ۵۹۸ برای ما یک تاکتیک نیست که دنیا و دشمنان بنشینند و بگویند که اینها یک تاکتیک است، می‌خواهند سازمان خودشان را تجهیز کنند، اسلحه بخرند و دوباره حمله کنند! ما فقط می‌خواهیم قطعنامه ۵۹۸ به اجرا در بیاید و آتش‌بس بشود...این روزها من با بعضی از برادرها مواجه شده‌ام که می‌گویند دیگر صلح شد ما می‌رویم، خداحافظ! این خیلی اشتباه است.برادرها! ما امروز باید محکم در جبهه‌هایمان بمانیم، ببینید الان چه قدر دارند مسئله آتش‌بس را کش می‌دهند! مگر یکی از شرایط این نبود که با سرعت آتش‌بس اجرا بشود؟ یک روز می‌گویند سه روز دیگر، یک روز می‌گویند دو هفته دیگر. می‌نشینند زمانی را مشخص می‌کنند، اینها گویای یک سری مسائلی است که ما باید خیلی حواسمان را جمع کنیم، اگر الان در خودمان این زمینه به وجود بیاید و بگوییم که دیگر خلاص شدیم، دیگر کاری نیست، ما رفتیم و خداحافظ! و مثلاً افرادی هستند که در جبهه حضور داشته باشند، آن وقت خدای نکرده ضربه‌ای می‌خوریم که شاید دیگر نتوانیم جبران کنیم. الان باید خیلی حواسمان را جمع کنیم تا وقتی که به ما امر نشده به نیرو نیاز نیست و در این حد و اندازه بس است، باید همه ما محکم بندهای پوتین‌هایمان را بسته باشیم، کمربندهایمان را محکم کرده و آماده دفاع از اسلام باشیم.در صحبت قبلی بعضی از برادرها تشریف داشتند، عرض کردیم ما یک برنامه‌ریزی کرده‌ایم که هم به برادرها فشار نیاید و هم جبهه با کمبود مشکل مواجه نشود. یک سری از برادران هستند که یک ضمانت چهل و پنج روزه داده‌اند که در جبهه باشند، یک تعداد از برادران هم هستند، یعنی برنامه و کارشان طوری است که استخوان‌بندی گردان‌ها هستند و دنبال گردانشان می‌باشند، اگر به آنها بگویند که به مرخصی بروید! می‌روند و اگر بگویند که بمانید! می‌مانند، از اول بوده‌اند و ان‌شا‌الله تا آخر هم هستند.الان در این برنامه‌ریزی جدید ما که حتماً به فرمانده گردان‌هایتان ابلاغ کرده‌اند و یا ابلاغ می‌کنند، باید ان‌شا‌الله دقت کافی بشود که بتوانیم این مطلب را به خوبی انجام بدهیم. الان فشار مضاعفی از نظر گرما در پادگان هست، شاید مثلاً وضعیت تدارکاتی مناسب نباشد به هر حال یک مدت زمانی هست که برادران آمده‌اند و نیاز هست که برای چند روز به استراحت بروند و استراحت کنند، تا هم وضعیت اینجا بهتر بشود و هم نیرو در جبهه داشته باشیم. در این سازماندهی جدید که می‌شود آن برادرانی که در کوتاه‌مدت تعهد دارند، می‌مانند، اینها را به یک شکل سازماندهی می‌کنند، آن برادرانی هم که ماندگار هستند و همیشه هستند و یا مثلاً بیش از چهل و پنج روز تعهد دارند و گونه‌ای دیگر سازماندهی می‌کنند. به یک شکلی هم برنامه‌ریزی شده که فعلاً مثلاً برای پنج تا هفت‌ روز به مرخصی بروند و در نوبت بعدی کس دیگری برود که همیشه گردان‌ها و جبهه پر باشد، در ضمن نیرو هم برای دفاع داشته باشیم. وضعیتی هم که الان در پادگان‌ها حاکم است لازم به گفتن نیست که یک وقت خدای نکرده برادران احساس کنند که ما حالا به زبان می‌آوریم ولی در عمل این طور نیست؛ خودمان هم خیلی ناراحت هستیم. الان وضعیت بهداشت در پادگان‌ها، به خصوص این هوای گرم، مناسب نیست. گرما زیاد است، برادرها سرپوشی برای حفاظت از گرما ندارند، کمبود یخ هم هست، ولی ما واقعاً چاره‌ای نداریم، برادران باید تحمل کنند، ان‌شا‌الله خداوند به شما اجر بدهد. دعا کنید که خداوند توفیق بدهد تا بتوانیم وضع را بهتر کنیم، ولی این مشکلی است که از اول تا حالا مشکل همیشگی ما بوده و یکی از مسائل مهم جنگ است.نکته دیگری که می‌خواستم به برادرها سفارش کنم که حتماً الان اجرا هم می‌شود ولی لازم دانستم باز هم به برادرها سفارش کنم، مسئله پراکندگی در پادگان است. برادرانی که ماسک دارند که از ماسک خودشان باید مراقبت کنند و همیشه دنبالشان داشته باشند، آن عده‌ای هم که ماسک ندارند، اگر در توان لشکر هست باید در اختیارشان بگذارند و تهیه کنند و اگر هم نیست، سعی کنید که هوشیار باشید، یک وقت خدای نکرده در این روزها دشمن دست به یک جنایتی می‌زند و یک وقت خدای نکرده شاید بمباران کند، شیمیایی بزند یا مطلبی به وجود بیاورد که اگر پراکندگی نباشد و برادران دور هم جمع باشند، یک وقت خدای نکرده، تلفاتی می‌دهیم که نادرست است و مقصر خودمان هستیم. به همه برادرها توصیه و سفارش می‌شود که ان‌شا‌الله در این امر توجه خاص کنند که یک وقت اگر خدای نکرده اقدامی صورت گرفت، به ما آسیبی نرسد.مسئله بعد که خیلی مهم است، این است که حفظ جبهه از هر نظر به عهده رزمندگان است. آبروی جبهه، عظمت جبهه، تعریف کردن از خوبی‌های جبهه، همه چیز با رزمندگان است، اگر رزمندگان در شهر رفتند و تعریف کردند و گفتند که در جبهه صفاست، صمیمیت و دوستی برقرار است، مردم خوشحال می‌شوند و به طرف جبهه رو می‌آورند. اگر تعریف کردند و گفتند که ما باید در جبهه حضور داشته باشیم، دو ماه رفتیم ما را آموزش دادند و خلاصه همه مسائل را با زبانی خوب و مثبت بیان کنند کیفیت جبهه همیشه حفظ می‌شود، ولی اگر بد جبهه را بگویند، اولاً جایگاه مقدسی را که خودتان در آن هستید خراب کرده‌اید و اولین بدی به جماعت خودمان بر می‌گردد و دوم اینکه مردم را دلسرد می‌کند. ما باید مبارزه کنیم، انقلاب ما انقلاب اسلامی است، در قانون هیچ حکومتی از اسلام و دفاع از اسلام اثری وجود ندارد.امروز جنگ ما با صدام است، فردا معلوم نیست چه توطئه دیگری در میان باشد. ای برادران عزیز، مؤمن، مسلمان، خداپرست و زیر پرچم ولایت، ما باید همیشه آماده مبارزه باشیم، اگر مبارزه از وجود ما گرفته بشود، ما می‌میریم، اگر مبارزه در چارچوبه ما نباشد ما دیگر نمی‌توانیم به خودمان بگوییم که جوان‌های این مملکت هستیم، در واقع جسمی بی‌روح می‌شویم، یک چیزی که فقط حرکت می‌کند. مبارزه جزو کارهای ماست، حالا هر روز به یک گونه‌ای! یک روز باید آرپی‌جی زد، یک روز باید جای پرتاب آرپی‌جی را ساخت، یک روز باید با روشی دیگر، در جای دیگر مبارزه کرد. باید همیشه این در ذهن ما باشد، ما در چارچوب انقلاب اسلامی قرار گرفته‌ایم، ما فریاد کشیده و گفته‌ایم که ما خدا را می‌خواهیم، ما با ضد خدا سازش نداریم و دست از این شعار و این عقیده، که اساس حرکت ما بوده، نمی‌توانیم برداریم، ما باید همیشه برای مبارزه آماده باشیم و هیچ‌گاه نباید ناامید بشویم که دیگر مبارزه‌ای در کار نیست. مبارزه همیشه هست، ما نباید از مبارزه دور شویم چون ما خیلی دشمن داریم. شما فقط این موج رادیو را تاب بدهید! ببینید چه‌قدر دشمن در گوشه و کنار دنیا برای مبارزه با ما خوابیده است! مگر اینها می‌توانند دست از کفر و عنادشان بردارند؟! مگر اینها می‌توانند یک روز به ما بگویند که آسوده باشید؟! مگر اینها می‌توانند یک روز ما را ببینند که در مملکت خودمان به مبارزین فلسطینی کمک می‌کنیم تا علیه آمریکا و اسراییل قیام کنند؟! هرگز! اینها با ما مبارزه می‌کنند. باید همیشه در وجودمان، در خونمان، در خانواده‌هایمان، در گفتارمان، در اعمالمان، در شغلمان، در برنامه‌ریزی‌مان چهره مبارزه، مقاومت، ایثار و فداکاری باشد.نگوییم که امروز جنگ تمام شده و دیگر نیاز به نیروی داوطلب ندارند و دیگر گردانی در کار نیست، پس ما دنبال کسب و کارمان برویم. اگر چهره خشکیده و ستم زده از کار برای دنیا در ما به وجود بیاید و روح پر معنویت مبارزه از ما گرفته بشود آن وقت زندگی کردن خیلی سخت می‌شود. من از همه شما می‌خواهم که همیشه در چهره‌تان، در وجودتان، در برنامه و گفتارتان مسائل مبارزاتی را حفظ کنید. ان‌شا‌الله که این انسجام و این بسیج شدن‌ها و این گردان‌ها می‌ماند و دور هم جمع شدن، راهپیمایی کردن، تیراندازی کردن، سلاح به دست گرفتن، پرچم محمد رسول‌الله (ص) را روی شانه گذاشتن، حرکت کردن و مهیا شدن برای رزم همیشه ادامه می‌یابد. ما باید همیشه این را در محلمان و در کوچه‌مان پیاده کنیم!در آن زمان هم که برادران را برای عملیات آماده می‌کردیم به آنها می‌گفتیم که حفظ تشکیلات در یک محله، یکی از مسائل مهم انقلاب است، باید یک فردی که در جبهه شهرت، شجاعت و تدبیر بیشتری داشته و به عنوان فرمانده گردان یا فرمانده گروهان مشخص می‌شده در محله هم، بقیه برادرها دور او را بگیرند و حفظش کنند هم برای دنیا و هم برای آخرت تا همیشه عظمت رزم حفظ شود. گفته ما هم در آن روز روی همین اصل بود، می‌گفتیم ما که نمی‌توانیم به برادرها بگوییم که اصلاً به دانشگاه، دانشکده و یا مدرسه نروید و فقط در جبهه حاضر باشید! ممکن است نزدیک عملیات به عده‌ای نیاز داشته باشیم ولی در قبل از عملیات که نیازی نیست باید در آن زمان به کارشان برسند و نزدیک عملیات به جبهه بیایند، که الحمدالله در خیلی از جاها این اتفاق افتاده و خیلی هم ثمربخش بوده و اثرات مثبتی هم داشته است.الان هم باید به همین شکل باشد، برادرهای روحانی که در هر اجتماعی بوده و در جبهه سابقه و مسوولیت داشته‌اند، مثل برادران بسیجی که فرمانده گروهان یا فرمانده دسته بوده‌اند، الان باید آن حالت را حفظ کنند. البته حالتی که خداپسندانه باشد، یک وقت خدای نکرده به گونه‌ای عمل نشود که اثر منفی به جا بگذارد، باید به گونه‌ای عمل کنیم که تمام مسائل اسلامی مراعات شود. برادران اگر یک وقتی در یک محله‌ای پنج نفر رزمنده با لباس رزم دور هم جمع شوند و این، اثر منفی برای جبهه می‌گذارد، مقصر هستند و باید از این کار پرهیز کنید. تجربه هم نشان داده در بعضی از جاها حساسیت و یا بدبینی هست، در یک مسجد یا یک زیرگذر، وقتی پنجاه‌نفر دور هم جمع می‌شوند، یک عده‌ای که مثلاً با یک فرد یا یک تشکیلاتی مخالف هستند، می‌گویند که اینها افرادی هستند که می‌گویند ما به جبهه رفته‌ایم و حالا می‌خواهند خودشان را در اینجا به نمایش بگذارند! ما باید به سرعت از این کارها پرهیز کنیم و کاری کنیم که همه جذب اسلام شوند. نگاه کنید!هنوز افرادی با سن چهارده سال به جبهه نیامده‌اند یا اگر آمده‌اند اندک شمار هستند، سن‌های دوازده سال به بعد در انتظار هستند، ما نمی‌توانیم این چارچوبه‌ای را که از خط شهادت گرفته‌ایم رها کنیم، ما نمی‌توانیم این تعریف‌هایی را که از شهدای‌مان به دست آورده‌ایم و در شب‌های عملیات برای‌مان تعریف کرده‌اند از یاد ببریم، ما باید پرچمدار شهیدان باشیم، ما باید فریاد آنها را به نسل‌های بعدی برسانیم، ما باید تعریف کنیم که فرمانده گردانمان و آن همرزم‌مان و یا آن آرپی‌جی‌زن وقتی داشت آر‌پی‌جی را شلیک می‌کرد و همان لحظه شهید شد چه پیغامی به ما داد. باید به وصیت‌نامه‌ها بیشتر رجوع کنیم، سراغ وصیت‌نامه‌ها برویم و ارزش بیشتری برای آن قائل بشویم. اینها ارزش‌هایی است که ما در انقلاب و در نبردمان به دست آورده‌ایم و باید اینها را برای نگهداری خودمان و سازندگی نسل بعد حفظ کنیم. ان‌شا‌الله باید به این خط و به این روش طبق رضایت خداوند ادامه بدهیم تا بتوانیم یک ارتش خیلی عظیمی برای آقا امام زمان (عج) تشکیل بدهیم.مطلبی که ما قبلاً هم در دیدارهایی که با برادرها داشته‌ایم حالا یا در صحبت‌های عمومی و یا خصوصی گفته‌ایم و باز هم سفارش می‌کنیم این است که ما به وجود افراد لایق در هر زمینه که می‌توانند کار و کمک کنند نیاز داریم. وظیفه فردی ما این است که خدمت برادران عرض کنیم و وظیفه بقیه افراد هم هست که بیایند کمک کنند. ان‌شا‌الله ما باید از این سلاح‌هایی که در دست داریم، استفاده کنیم. افرادی را برای فرماندهی تربیت کنیم و از این امکاناتی که داریم برای فرماندهی در کارهای پیاده بهره ببریم. خیلی خوب است که از این وسایل استفاده بشود، ما آمادگی آن را هم داریم، ولی به شرایط خاص نیاز دارد. کسی که می‌خواهد آموزش تانک را ببیند باید زمان‌دار بیاید، اگر شما بها بدهید هم برای خودتان و هم برای آینده خوب است.حالا اگر هم برادرهایی هستند که نمی‌توانند پشت ‌سر هم بایستند و بازدهی داشته باشند، باید در یک زمان مناسبی بیایند که لااقل از آموزش آن و تداوم آن آموزش در جهت عملی بهره بگیرند. باید همگی از این تجهیزات که در دستمان هست و می‌توانیم با آنها آموزش بدهیم بهره‌برداری و استفاده کنیم تا ان‌شا‌الله بهره‌ای برده‌ باشیم.مسئله بعدی که خواستم بگویم، مسئله احترام به همدیگر است که الحمدالله هست. اگر در بین ما احترام وجود نداشته باشد گویا هیچی نداریم. باید همیشه توجه کنیم که احترام به همدیگر گذاشتن در تمام موارد جزو واجبات است. گاهی اوقات یک چیزهایی را برادران تعریف می‌کنند که من خیلی خوشحال می‌شوم و مثلاً برادرها تعریف می‌کنند که عده‌ای مثلاً از کاشان آمده‌اند و در نجف‌آباد به خانه یک شهید رفته‌اند، یا از نجف‌آباد به خانه فلان شهید در کاشان، در خمینی شهر و یا در جاهای دیگر رفته‌اند. این کارها بسیار عالی و خوب است. این پیوند، خیلی خوب است، برادرها باید با هم ارتباط داشته باشند، به همدیگر نامه بنویسند، به دیدار یکدیگر بروند، در ایام مرخصی رفت‌ و آمد داشته باشند. باید به خانواده شهدا حتماً سر بزنید.تنها کاری که از دست ما بر می‌آید این است که در دوران مرخصی حتماً به خانواده شهدا سر بزنیم، من که نمی‌رسم ولی جاهایی که لیاقت پیدا کرده‌ام و به خانه شهید رفته‌ام، دیده‌ام که واقعاً یک مادر شهید یا یک پدر شهید وقتی که مرا می‌بیند، احساس می‌کند که دوباره بچه خودش را دیده است. بعضی از خانواده‌ها هم هستند که چهار نفر شهید و مفقود داده‌اند. ما روسیاه و شرمنده و تابع امر خداوند هستیم و هر چه که خداوند صلاح و مصلحت بداند، ان‌شا‌الله راضی به آن هستیم. هر چه که خداوند برای‌مان مقرر بفرماید ما تابع هستیم، ان‌شا‌الله خداوند به ما قدرت بدهد که از او به خوبی اطاعت کنیم. بیش از این مزاحم برادرها نمی‌شوم، خیلی تشکر می‌کنم از اینکه جمع شدید و دیدارها تازه شد. از همه شما التماس دعا دارم.

koresh - انگلیس - لندن
8 سال جنگ 2 سال عراق خواست و6 سال اخوندها اخوند از اسراییل اسلحه صدام از امریکا نتیجه هیچ پس افتخاری ندارد مردن برای هیچ نگویید دفاع از وطن خوب اگر دفاع بود چرا 2 سال بعد از جنگ که اعراب حاضر بودند حتی خسارت بدهند به ایران اخوندها قبول نکردند میخواستند به کربلا و قدس بروند مردن در راه ارمان و تداوم حکومت ظالم افتخاری ندارد
چهار‌شنبه 26 تیر 1387

payamak - انگلستان - منچستر
برادر شهیدم کاش فقط برای یکروز بلند میشدی و میدیدی جانهایی که برای این نامردهای ضد وطن دادید وخونهای شما چطور پامال شد وجگرتان چطور اب میشد وقتی صدام را برادر صدام خطاب میکردند .لعنت خدا بر این وطن فروشان 28 ماه در کردستان جنگیدم که حالا چار تا سوسول مثل اعتراض بیان بما انتقاد کنند .ننگ بر وطن فروشان
چهار‌شنبه 26 تیر 1387

Eteraaz - ایران - تهران
payamak - انگلستان - منچستر دوست رزمنده ! چه کسی صدام رو برادر صدام خطاب کرد ؟ این در شان یک رزمنده نیست که از خودش حرف در بیاره ! اگه منظورت اینه که ما به ملت عراق میگیم برادر ، خوب علتش کاملا مشخصه و چون معتقدیم که در 8 سال جنگ ، با حزب بعث و نوچه هاش میجنگیدیم و نه ملت عراق . ملت عراق همونهایی هستند که در سال 1990 انتفاضه کردند و 16 استان عراق رو تصرف کردند و چیزی هم به سرنگونی صدام نمانده بود ، ولی آمریکائیها چون هنوز به وجود صدام احتیاج داشتند ، هلیکوپترهای آپاچی رو فرستادند به کمک صدام و همونطور هم که خودت میدونی ملت عراق بعد از این واقعه توسط صدام قتل عام شد و هنوز هم گورهای دسته جمعی شون رو پیدا میکنند . شما اگه 28 ماه تو کردستان بودی باید به این مسئله افتخار کنی و نباید تحت تاثیر بعضی نیش های اطرافیا قرار بگیری و به گذشته ات پشت کنی و اظهار پشیمونی کنی . در ضمن من کی به شما انتقاد کردم ؟ بازم از خودت حرف در آوردی دیگه ؟ دوست عزیز ، خانواده هایی تو ایران هستند که 6 تا شهید دادن ، ولی هیچگاه از این حرفهایی که شما میزنی نمیزنن و مادران و پدرانشان به فرزندانشان افتخار میکنند و هیچ گلایه ای هم ندارن . شما اینو بدون اگه در داخل کشور مشکلی هم هست باید خودمون حلش کنیم و اگه کسی هم خون شهیدان رو پایمال کرده در نهایت در پیش همان شهیدان رسوا خواهد شد . یادت باشه شما همون قدر که از عراقی ها بدت میاد ، باید از اون انگلیسی ها هم بدت بیاد که یکی از حامیان اصلی صدام بودند و تا آخرین لحظه هم دست از حمایت از صدام بر نداشتند . ولی نمیدونم چرا تو نظراتتان هیچ وقت این مسئله رو ندیدم !
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

Afshin London - انگلستان - لندن
جنگ طلبى، شهادت پرورى، سربازگیرى، کشتن، کشته شدن، حفظ اسلام، اطاعت کورکورانه از امام، .... این چنین ایده ها و سرمشقها ثمره اش این شد که یاد بگیرند همیشه دنبال دشمن جدیدى باشند: یک وقت صدام بود، حالا گیر میدن به اسراییل و آمریکا. بخوبى براشون واضح است که بهانه اى به اسم -حفظ اسلام -نمیتونه کارى از پیش ببره وقتى دشمنى در کار نباشه. اگر آمریکا و اسراییل و بقیه هم کوتاه بیان اونوقت باید دنبال یک دشمن جدید بگردند تا بقول خودشون اسلام را حفظ کنند. در صورتى که آگاهانه (از طرف سران جمهورى اسهالى) و طرفداران ناآگاه آنان، هدف صرفن حفظ قدرت و بقاى یک عده آخوند قدرت طلب و بیرحم است. آیا واقعن کسى یا قدرتى در این فکره که همه مسلمونها را از بین ببره که دم از حفظ اسلام میزنید؟ آیا این فقط یک دروغ بزرگ براى حفظ سیستم جدید خلافت در ایران نیست؟ اینجور شستشوى مغزى نتیجه اش اینه که بدست آوردن فنآورى هسته اى باسم -حق مسلم یک ملت- تبلیغ بشه. آیا حق مسلم این ملت نمیتونه آزادى باشه؟ نمیتونه صلح و آشتى باشه؟
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

فاتح - ایران - تهران
خدا شهید احمد کاظمی رو رحمت کنه ای کاش ما هم در راه همین شهیدان مظلوم قرار گیریم .
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

javane irani - ایران اسلامی - تهران
(اگر مبارزه در چارچوبه ما نباشد ما دیگر نمی‌توانیم به خودمان بگوییم که جوان‌های این مملکت هستیم) چه جمله زیبایی برادر شهیدم انقلاب ما به خواست همرزمانت همچنان در خط مقدم جنگ با وطن فروشانی که دست درددستان انگلیس اسراییل و آمریکای جنایتکار دارند ایستاده اند و قدمی عقب نخواهند نشست. ایران اسلامی به کوری چشم منافقین و کفار معاند اسلامی خواهد ماند و ما از آن حمایت و حفاظت می کنیم. برخی که 28 ماه که نه 8 سال جبهه ها را پر از شایعه و یأس می کردند الان هم هستند مطمین باشید با آنها سازش نخواهیم کرد.راستی آزاد شدن نهایی اسرای لبنان را هم به همه لبنانیان و امت بزرگ مسلمان در تمام جهان تبریک عرض می کنم. خداوندا اعتراض عزیز را هم بسلامت دار!!!
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

majeed_banned - ایران - شیراز
دوره بدی شده ها اینجا رو هم بسیجی ها دارن میگیرن بابا کر کره رو بکش پایین بزار IranianBAsij بره پی کارش دیگه
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

alaindelone - امریکا - لس انجلس
payamak - انگلستان - منچستر Eteraaz - ایران - تهرا ن. توصیه میکنم شما دو تا تلفنی نون به قرض هم بدین.
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

barbud_daneshmand - بلژیک - گنت
Eteraaz - ایران - تهران ادم به تو چی بگه؟؟؟؟؟!!!رهبرات نامه نوشتند وگفتن: برادر صدام حسین ریس جمهور محترم کشور دوست ومسلمان عراق.
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

koresh - انگلیس - لندن
Eteraaz - ایران - تهران دوست عزیز جوک می گی انگلیس شما اخوندها و اخوندصفتان را اورده و 30 ساله تر و خشکتون کرده حکومت اخوندی بوسیله استعمار انگلیس و با فریب مردم نا اگاه بوسیله نهضت ازادی و مجاهدین و در اخر دروغهای خمینی شکل گرفت 30 ساله اخوندها پشت پرده همدست انگلیسند و هزار فیلم برای فریب مردم بازی میکنند انگلیس و اخوند دو موجود مکار و روبا صفت می باشد شما سردار اسلام اعتراض دم از ضد انگلیسی بودن نزن که اگر انگلیس نبود شما باید چون دوستانتان در گذشته گدایی میکردید
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

malek khorshid - هلند - روتردام
کاسه لیسان لبنانی و عرب زاده ها به اخر عمرتان رسیده اید.اشهدتان را بخوانید که پس از چندی شربت شهادت نصیب شما نیز خواهد شد. به امید ان روز بزرگ.پیروزی ما نزدیک است.
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

dj amir - انگلستان - برادفورد
Eteraaz - ایران - تهران در حال حاضر برادر بشار اسد کشور دوست وبرادر سوریه.مرگ بر رژیم فاشیستی اخوندی
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

koresh - انگلیس - لندن
فاتح - ایران - تهران javane irani - ایران اسلامی - تهران Eteraaz - ایران - تهران دوستان دشمن ایران و ایرانی ارزو میکنم شهادت نصیب شما در راه سلطان علی شیره ای بشود تا بشریت و ملت ایران از دست شما نوچه ها نفسی بکشند
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

mehrdad76 - سوئد - سوئد
جناب اعتراض و هموطن گرامی جوانه ایرانی چرا هر وقت صحبت از شهدا می شود شما ان را چماق می کنید و بر سر ما میزنید در جنگ صفئن امروعاص قران را بر سر نیزه کرد برای بقای حکومت معاویه امروز مسئولین نظام خون شهدا را وسیله ای کردند برای توجیح عملکرد شان ایا شهدا شهید شدند تا فاصله غنی و فقیر هروز بیشتر شود ایا شهدا شهید شدند تا بیت المال غارت شود ایا حرمت خون شهدا را فقط مردم محروم کشور باید پاس بدارند و مسئولین نظام هروز بر ثروتشان بیفزایند مگر حضرت ع نفرمودند از هر دری که فقر بیاید از در دیگر ایمان میرود ایا امریکا و اسرائیل مسئول تقسیم ناعادلانه بیت المال در کشور هستند شما سخنان اقای پالیزدار را گوش کرده اید. ایا بنام دین وخدا بر مردم ظلم کردن از وطن فروشی بدتر نیست.مگر بزرگترین جهاد جهاد با نفس نیست ایا مسئولین نظام این کار را کرده اند سوئد
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

iranppp - آلمان - دوسلدورف
آنانکه محیط فضل وآداب شدند-درجمع کمال شمع اصحاب شدند-ره زین شب تاریک نبردند برون-گفتند فسانه ای ودر خواب شدند
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

jamsil - کره - سپول
از چیزهای صحبت می کنید که سالهاست خاتمه یافته صدام کجاست جنگ کی تمام شده رزمنده .جبهه کو؟ باباجان حرف تازه ای علمی اکتشافی نوع اوری فن اوری ..
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

dariush1 - انگلیس - دنکاستر
من تو جبهه این احمد کاظمی رو میشناختم...یه نجف ابادی جسور بود..که البته مثل بقیه بسیجیان مخش شستشو شده بود...به ما میگفتن نترسین برین رو مین...اگه شهید شدین امام حسین دم در بهشت(!!)دست بر سینه وایساده!! البته صحبتهای ایشون مال بیست سال پیش هست...اون روزا هنوز بعضیها خمینی رو امام میدونستن!! هر چند که مزد خدمات کاظمی رو 3 سال پیش با خوراندن شربت شهادت زورکی و انفجار هلی کوپتر سپاه بهش دادن... من خودم زمان جنگ یه وصیت نامه نوشتم...که حالا که یادم میفته خندم میگیره...امام را...منتظری نستوه را...نماز جمعه را...اسلاااااااااااام(!!!) را...و کلی جفنگیات دیگه که اون موقع مد بود...
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

jahangard - آمریکا - لس آنجلس
اعتراض جان! کجایی نیستی؟! به حرفای این جاهلان هم زیاد توجه نکن! نمی دونم اینا خودشونو به خنگی می زنن یا واقعا اینقدر کج فهم هستن! بعد از گذشت 20 سال از فوت روح خدا خمینی بت شکن! هنوز انگلیس و آمریکا از کابوسی که داشتند و هنوز هم آثار در همه جای دنیا پراکنده است خواب ندارن!
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

iranppp - آلمان - دوسلدورف
دیسکو جوکی کشور برادر سوریه وپدر شریف ومرحوم برادر بشار تنها ملتی بودن که در زمان جنگ از ما حمایت کردن.یاران غار ما بوده وهستن.نکنه توقع داشتی دوستان ما حامیان صدام-آمریکا وانگلیس وفرانسه وآلمان- باشن.
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

payamak - انگلستان - منچستر
جوانه ایرانی یاس و ناامیدی بر امثال تو که امثال تو بودند که نیروهای ارتش رو از پشت میزدید حالاهم داری اسه لیسی لبنانی ها رو میکنی اگه تو 8 سال تو خط مقدم بودی حتا مثل خیلیهای دیگه گوشه ..... قایم میشدی که روی مین نفرستندت .به انگلیسی به امثال تو میگن.
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

LoveLife - ایران - تهران
نباید این طوری به خون هزاران آدم بی گناه این جوری نگاه کرد!! این افراد جان خودشون رو برای این مملکت دادن!! این ها شهید شدند که ما آزاد بشیم××!! راه و نیت این آدمها حق بوده! نباید پیشامد های به وچود آمده رو به گردن این عزیزان انداخت!!! روح همشون شاد
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

LoveLife - ایران - تهران
واییییییی چرا این قد چشماتون رو بد بستید ؟؟ چرا وقتی از مملکتی نا راضی هستید به شهدا گیر می دید ؟ به خدا من از همتون بیشتر متنفر شدم از این مملکت !!! ولی گناه این آدمها چی بوده ؟ این ها رفتند که آدمهایی مثل یه عرب حرومزاده با لا سر ما نباشه ؟ یعنی شما ها می گید اینا نمی رفتند ؟ به خدا قسم ظلم می کنید!!! این ها خونشون رو فدا کردند که من و شما آزاد باشیم>> ؟ از کجا می دونستند مملکت این جا کشیده می شه ؟؟؟ به نظرتون باید می زاشتند مملکت دست یه سری عرب حرومی می افتاد ؟ این جوری نگید من به هم ریختم×××!! جو گیری یعنی چی ؟ یعنی مادری که خودشو میندازه تو آب برای نجات بچش جو گیره ؟؟؟ اینو می خوام بدونم؟ می گید وقتی شنا بلد نیست چرا خودشو انداخته ؟؟؟ وقتی می فهمید چرا انداخته خودشو تو آب که شما هم مادر یا پدر باشید و ببینید عزیزتون داره جلو شما پر پر می شه ، آره وقتی که کسی رو دوس داشته باشید!!!! وقتی هم می تونید این شهدا را درک کنید که کشورتون رو دوس داشته باشید!!!
پنج‌شنبه 27 تیر 1387

lordofthepersia - انگلستان - بریستول
malek khorshid - هلند - روتردام تنها چیزی که الان عمرش به سرااومده و اشهدش و یا خونده یا باید بخونه شما ادمهای وطن فروش خائن احتمالا یه لیوان اب خنک براتون خوبه (:
جمعه 28 تیر 1387

aryaee2500 - ایران - بوشهر
تنها هنر جمهوری اسلامی کشتن انسانهای بیگناه می باشد ، در این 30 سال انسانهای بزرگی را از دست دادهایم بعضی به جرم مخالفت و بعضی هم با حمایت کورکورانه از نظام کشته شده اند . ملت کم کم دارند از خواب بیدار می شوند ، البته افرادی مثل Eteraaz هنوز وجود دارند که به امید خدا راه بجای نخواهند برد. بقول شاعر معاصر حمید مصدق : گر چه شب تاریک است ،دل قوی دار سحر نزدیک است.
جمعه 28 تیر 1387

oxygen - ایران - تهران
واقعآ اگه این حرفارو 20 سال پیش گفته پس ادم بزرگی بوده.
جمعه 28 تیر 1387

moomo - سوپد - ستومگهلم
aryaee2500 - ایران - بوشهر این ارزو رو به گور میبرید که یه روزی ایران بزرگ بیوفته توی دست یه موشت بئ.........
شنبه 29 تیر 1387

moomo - سوپد - ستومگهلم
malek khorshid - هلند - روتردام مالک زیر زمین وطن فروش خائن خدارو شکر میکنم که ادمهایی مثل تو توئ ایران زیاد نیستن......
شنبه 29 تیر 1387

parviz1 - انگلستان - کترینگ
ملا علی و مزدوران رژیم اسهالی !!! آیا هدف جوانها این بود که برن جنگ و ملاها و مزدورانی که رنگ جبهه را بخود ندیدن به جان و مال و ناموس ملت تجاوز کنند!!! این همه مدرک از جنایت و تجاوز و دزدی و خیانت و وطن فروشی شما آشغالهای مفسد کم است!!! مگر امام 13 نگفت که همه چیز مجانی میشه!!!! مگر نگفت که آزادی بیان و آزادی قلم و آزادی....میدهم این بود!!!پول نفتیکه قرار بود بین ملت تقسیم بشه این بود!!!!فقط به برادران دنیای عرب و بین خود ملاها و یک مشت مفتخور!!!!نتیجه 8 سال جنگ برای دفاع از کشور و صدها هزار شهید و معلول این بود که یک شب برادر پوتین بیاد و دریای مازندران را ببخشید!!! آنوقت کارنامه ننگین خود را با شهادت و شهامت و دفاع از ناموس ملت و اهداف ملی ملت ایران یکی میکنید!!!! آیا این شما مزدوران نیستید که هر روز در دانشگاها و شهرها و حتی با حمله به خانه ملت ناموس و جان میگیرید!!! زندنها را نگاه کنید !!شما که ایرانی نیستید و با دزدی اموال کشور و سرمایه گذاریهای خارج از کشور و جنایتها برای رسیدن به اهداف منفورتان ثابت کردید که نه مسلمانید و نه ایرانی.
دوشنبه 31 تیر 1387

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.