دانش جعفری: احمدی نژاد علاقه دارد همه بانک ها را به قرض الحسنه تبدیل کند

دانش جعفری:

 احمدی نژاد علاقه دارد همه بانک ها را به قرض الحسنه تبدیل کند

خروج آخرین وزیر طرفدار اقتصاد آزاد از کابینه
 نه‌این که خروج هشتمین یا نهمین وزیر از دولت نهم خبر عجیب و ناراحت‌کننده‌ای باشد که در طول یکی دو سال گذشته بسیار از این خروج‌ها دیده‌ایم اما آنچه طرفداران بخش خصوصی را ناراحت می‌کند، خروج آخرین اقتصاددان طرفدار اقتصاد آزاد از کابینه است.داوود دانش‌جعفری را در هیچ شرایطی نمی‌توانیم از مهمترین وقایع اقتصاد ایران در سال‌های اخیر حذف کنیم  چراکه او بیشترین نقش را در بازنگری و ابلاغ سیاست‌های جدید اصل 44 قانون اساسی ایفا کرده است. شاید از بخت بد بخش خصوصی بود که ابلاغیه اصل 44 در اوج دولتی ابلاغ شد که اصولا اعتقادی به سرمایه‌گذاری و توسعه بخش خصوصی ندارد در غیر این صورت، اگر این ابلاغیه در دولتی غیر از دولت نهم ابلاغ می‌شد، شاید شاهد بسط و توسعه  اقتصاد رقابتی بودیم.آنچه نوشتن از داوود دانش‌جعفری را دشوار می‌کند شخصیت آرام و بسیار قابل احترام اوست که جایگاهش را از حد و اندازه‌های مدیری سیاسی به پایین‌ترین حد تنزل می‌دهد.در خوب‌اندیشی وزیر اقتصاد دولت نهم هیچ‌کس شک ندارد اما می‌گویند او در مواجهه با تصمیمات خلق‌الساعه وطرح‌های غیرفنی و غیراقتصادی و اظهارنظرهای غیراقتصادی مدیران دولت اصولگرا سکوت کرده است.کسی چه می‌داند شاید داوود دانش‌جعفری که بزرگترین اندوخته‌اش از 5 سال حضور در سرزمین 72 ملت، تقویت روحیه تفاهم بوده، ترجیح داده است تا مسائل درونی دولت را به بیرون نکشد، اگرنه همان پوشه‌های بزرگی که وزیر معزول یا مستعفی اقتصادی و دارایی دولت نهم، قصد دارد به آرشیو شخصی‌اش منتقل کند، می‌تواند شکوائیه‌ها و گلایه‌های او از دولت نهم باشد.این گفت‌وگو یک ساعت پیش از وداع غریبانه دانش‌جعفری با ساختمان باب‌همایون انجام شده است؛ ساختمانی که باید دید وزیر آینده‌اش تا چه اندازه با برنامه‌های خلق‌الساعه و بداهه‌نوازی‌های دولت متبوعش همراه خواهد بود.

                                                       ***

  

 

دروب سایت رسمی‌دولت نوشته‌اند که شما اهل تهران هستید اما در "وب‌سایت تفرشی‌ها" از شما به عنوان یکی از مشاهیر شهر تفرش نام برده‌اند ونام شما را درکنار بزرگانی مثل امیرکبیر قرار داده‌اند.فکرمی‌کنید پس از30 ماه حضور دردولت نهم،از شما مثل امیرکبیریا قائم مقام فراهانی یا علی حاتمی‌یاد شود؟

دروب‌سایت تفرشی‌ها که این کار را کرده‌اند اما باید ببینید در سایت ایرانی‌ها چگونه از من یاد می‌شود. واقعیت این است که ما درحال تجربه کردن دوران جدیدی از زندگی هستیم.یعنی با وجود این که تکنولوژی وعلم،بسیاری از مشکلات ما را حل کرده است اما ما ایرانی‌ها سخت زندگی می‌کنیم.امیرکبیرهم دوران سختی داشت وهمین طور قائم مقام فراهانی. حتی مرحوم علی حاتمی‌هم دوران  سخت وغریبی را پشت سر گذاشت.این قاعده مختص مشاهیر تفرش نیست.اصولا مشاهیر کشورما درزمان حیاتشان شناخته شده نیستند وزمانی که می‌میرند مشهور می‌شوند.درمجموع زندگی در عصرما با وجود پیشرفت‌های تکنولوژی سخت وطاقت‌فرسا است ومدیریت اقتصادی در این عصر،بسیار سخت‌تر از زندگی است.وقتی درمورد امیرکبیر صحبت می‌کنید،به کارهای انجام شده‌اش اشاره می‌کنید اما اگرمی‌خواهید در مورد وزیراقتصاد دولت نهم قضاوت کنید،باید به کارهایی که نکرده است اشاره کنید.

من متولد تهران هستم.پدر من هم تهرانی هستند اما پدربزرگم تفرشی بودند وماهنوز آشنایان زیادی در این شهر داریم اما مادر من تبریزی هستند ومن علاوه براین که تفرش را بسیار دوست دارم،به تبریز هم علاقه‌مند هستم.

پدر من کارمند راه‌آهن بود وما سال‌ها در منطقه رباط کریم زندگی کردیم.تحصیلات من در مدرسه‌های مختلفی دنبال شد اما دوران دبیرستان را در"مدرسه پیرنیا" گذراندم وسال آخر دوران دبیرستان را در "مدرسه جاویدان" به پایان رساندم. دبیرستان پیرنیا در منطقه امیریه تهران بود ومن هرروز از رباط کریم تا امیریه را پیاده طی می‌کردم تا درکلاس‌ها شرکت کنم.دبیرستان جاویدان هم در میدان شاهپور بود که مدرسه خیلی خوبی محسوب می‌شد.خانواده ما درهمه زمینه‌ها،خانواده‌ای معمولی بود.سطح دسترسی ما  به امکانات رفاهی، مثل خیلی از خانواده‌های آن دوره،سخت بود.درسال 1352 موفق شدم دیپلم بگیرم ودرهمان سال درآزمون اعزام به خارج شرکت کردم که با نمره خوبی موفق شدم جواز تحصیل در دانشگاه کشمیر را کسب کنم. به همین دلیل درآبان ماه سال 52 به کشور هندوستان رفتم ودر رشته عمران ادامه تحصیل دادم.

 

ازفضای آن روزهای تهران بگویید واین که تحت تاثیر چه جریان‌هایی قرار داشتید؟

 

من اهل مطالعه بودم وکتاب‌های روشنفکری آن روزها را با علاقه دنبال می‌کردم.جالب این است که چند سال قبل از اعزام به کشور هند، ردپای اندیشه‌های گاندی را گرفته بودم ودرنوشته‌های جلال آل‌احمد به خصوص کتاب غرب‌زدگی‌اش، به دموکراسی هندی علاقه‌مند شده بودم.حتی به خاطر دارم که تحت تاثیر کتاب غرب‌زدگی آل‌احمد، نوشته پر حرارتی درموردآثار دموکراسی غربی نوشتم ومثل آل‌احمد، اندیشه شرقی را تکریم کردم.همین نوشته باعث شد دوستان تازه‌ای در دبیرستان پیدا کنم که اکثرا تفکرات انقلابی داشتند.در دوران دبیرستان، روزنامه‌ای منتشر می‌کردیم که به سبک وسیاق روزنامه‌های دیواری مرسوم در آن دوره‌ها بود.دراین روزنامه،بارها مقالات متعددی در مورد هند نوشتم ولی هرگز فکر نمی‌کردم روزی شرایطی فراهم شود که من برای ادامه تحصیل به کشور هند بروم.

 

چطوراین شرایط فراهم شد؟

 

همکلاسی‌ها ودوستانم می‌دانستند که من به کشور هند علاقه دارم تا این که روزی یکی از دانش‌آموزان قدیمی‌دبیرستان جاویدان که برای ادامه تحصیل به کشور هند رفته بود برای تجدید دیدار به جمع معلمان قدیمی‌اش آمد.یکی ازمعلمان ما که از میزان علاقه من به کشور هند آگاهی داشت، من را با دانش‌آموز قدیمی‌اش آشنا کرد ومدتی که با هم به گفت وگو نشستیم، تصمیم گرفتم در آزمون اعزام به خارج شرکت کنم وکشور هند،گزینه اولم باشد.درآزمون هم به دلیل این که درسم خوب بود، نمره بالایی گرفتم.زمانی که برای اعزام به هند پذیرفته شدم، این تصور را داشتم که دراین کشور، در رشته اقتصاد تحصیل کنم وتصمیم گرفته بودم که این تصور را عملی کنم اما معلمی‌داشتیم که انقلابی بود وادبیات درس می‌داد.فامیل ایشان علیزاده بود ومن توسط همین آقای علیزاده، قانع شدم که درس اقتصاد نخوانم.معلم ادبیات ما، تفکرات انقلابی خاصی داشت ومن به اتفاق چند نفر از همکلاسی‌هایم با ایشان حشر ونشر داشتیم.زمانی که خبر قبولی‌ام را برای اعزام به خارج از کشور به ایشان دادم،گفت:چرا می‌خواهی اقتصاد بخوانی؟ گفتم: علاقه دارم که اقتصاد خوانده برگردم و برای رفع مشکلات اقتصادی کشورم وکاستن از فاصله‌های طبقاتی وفقر مردم،درگوشه‌ای ازکشور،به وظیفه ملی‌ام عمل کنم. اما ایشان گفت: برای کمک به کشور لازم نیست حتما درس اقتصاد بخوانی. حتی اگردکترای اقتصاد هم داشته باشی، سیستم اداره کشور،به تو اجازه نمی‌دهد که اندیشه‌ها وبرنامه‌های خودت را پیاده کنی وتو هیچ وقت نمی‌توانی به آن چه درنظر داری دسترسی پیدا کنی.تاکید معلم ادبیات ما این بود که یک کارشناس اقتصادی نمی‌تواند به صورت مستقل عمل کند وبه این دلیل که باید وصل به دولت باشد، مجبورش خواهند کرد که ماشین امضایی بیشتر نباشد.آقای علیزاده از من پرسید پول‌سازترین رشته‌ای که درحال حاضر وجود دارد،چه رشته‌ای است ومن گفتم:راه وساختمان. توصیه معلم ادبیاتم،آن روزها خیلی تاثیرگذاربود ومن بعد از شنیدن اظهار نظرهای ایشان، تصمیم گرفتم دررشته راه وساختمان ادامه تحصیل بدهم.

 

آن روزها تحت تاثیر چه اندیشه‌ای بودید؟

 

کتاب‌های زیادی می‌خواندم اما تحت تاثیر اندیشه خاصی نبودم. بیشتر دوستان من، جوان‌های انقلابی بودند که اندیشه اسلامی‌داشتند.کتاب‌های اندیشه چپ را هم می‌خواندم اما خیلی درمن تاثیر نداشت.بعدها که به کشور هند رفتم،با اندیشه‌ها وافکار مختلفی آشنا شدم وچیزی که برای من خیلی اهمیت پیدا کرد،روحیه تساهل وتسامح هندی‌ها بود که با وجود تعدد اندیشه ومکتب،همه باهم به دموکراسی هم اعتقاد داشتند  ودرکنار هم دوستانه زندگی می‌کردند.درطول مدتی که درهندوستان بودم،بهترین درسی که آموختم، تفاهم وپرهیز از جنجال بود که بعدها درزندگی من تاثیر زیادی گذاشت.درهند، دوستان زیادی داشتم ازجمله منوچهر متکی که درحال حاضر وزیر امور خارجه است.شهید سرافرازکه درجریان انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی شهید شد،مختار کلانتری که بعدها رئیس کمیته انقلاب اسلامی شدوقدیر رجب زاده وخیلی دیگر از دوستان که انجمن اسلامی حلقه اتصال ماشده بود، از رفقای دوران دانشگاه من هستند.

درکشور هند با وجود آزادی مطلقی که برای مطالعه وگزینش عقاید مختلف داشتم،بازهم ترجیحم اندیشه اسلامی‌بود. حضور درکشوری عجیب وغریب،باعث شده بود که من به اندیشه اسلامی‌نگاهی متفاوت داشته باشم. درحقیقت،غربت باعث می‌شود تا انسان از داشته‌های خودش با تعصب بیشتری دفاع کند.

دراین مدت  مثل خیلی از جوان‌های آن دوره،کتاب‌های چه‌گوارا واندیشمندان چپ را خواندم اما تحت تاثیر قرار نگرفتم. درواپسین روزهای حضورم دردانشگاه کشمیر هندوستان، اخبار جهانی،از ناآرامی‌های ایران خبر می‌داد وتحلیلگران معتقد بودند انقلاب ایران به زودی به پیروزی می‌رسد.درآذر ماه سال 1357،تصمیم گرفتم به ایران برگردم ومثل خیلی از ایرانی‌های به دور مانده ازوطن،نگران سرنوشت کشورم بودم.بنابراین قبل ازاین که درسم به پایان برسد،به ایران برگشتم.دراین روزها با بعض افراد انقلابی جنوب شهر از جمله مرتضی نبوی،سعید حجاریان،حسین محمدی،جواد افخمی،احمد شجاعیان،مرتضی میرباقری،ناصر ایمانی وخیلی های دیگر که باهم جمع می شدیم وبحث های انقلابی می کردیم.اسدالله بیات هم درجمع ما حاضر می شد ودرس اخلاق می داد.

فضای آن روزهای ایران را به خوبی به خاطر دارم که بسیار متفاوت از کشور هند بود.در مدت کوتاهی اعتراض‌های مردمی‌به اوج رسید وانقلاب اسلامی‌پیروز شد وپس از مدتی، من به هند بازگشتم تا آخرین مراحل تحصیلم را به پایان برسانم.فکر می‌کنم دو یا سه امتحان از مجموع درس‌هایم باقی مانده بود وپس از مدت کوتاهی درسال 1358 موفق شدم تحصیلم را به پایان برسانم.

 

از چه سالی وارد چرخه اموردولتی وپست‌های مدیریتی شدید؟

 

پس از این که ازهند برگشتم، درمدت زمان کوتاهی،جذب جهادسازندگی شدم وکارم از یک کارشناس معمولی آغاز شد.درسال 1358 به عنوان مهندس جهادسازندگی به کار مشغول شدم و حوزه فعالیت‌هایم شهرستان شمیرانات بود که وظیفه داشتم درزمینه احداث جاده ومدرسه وانتقال خطوط لوله آب وازاین دست فعالیت‌ها،انجام وظیفه کنم.مدت کوتاهی از این فعالیت‌ها گذشت که با آغاز جنگ، به جبهه اعزام شدم وازسال 1359 درمناطق جنگی وظیفه احداث پل وجاده وفعالیت‌های مهندسی را برعهده گرفتم.درهمین شرایط تصمیم به ازدواج گرفتم. با توجه به شناختی که دربحبوحه انقلاب نسبت به برخی دوستان پیدا کرده بودم درسال 1361 با دختر عمه مهندس مرتضی نبوی ازدواج کردم.

با این حال حضور من در جبهه ادامه پیدا کرد وپس از مدت زمانی کوتاه،فرماندهی مهندسی جنگ جهاد سازندگی تهران به من سپرده شد. بعد از آزادسازی خرمشهر، عضو ستاد مرکزی بازسازی مناطق جنگ‌زده شدم وپس از شهادت آقای رضوی به عنوان رئیس ستاد مرکزی پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی فعالیت کردم.فعالیت‌های مهندسی من درجهادسازندگی ادامه داشت تا این که به عضویت شورای مرکزی جهاد سازندگی که بالاترین مرجع سیاست‌گذاری این وزارتخانه بود انتخاب شدم.

 

فعالیت‌های سیاسی هم داشتید؟

 

درزمان جنگ نه، اما بعداز این دوران،عضو جامعه اسلامی‌مهندسان شدم وفعالیت سیاسی هم داشتم.بعدها به اتفاق آقایان فدایی، احمدی‌نژاد ودارابی ودیگر دوستان جزو موسسان جمعیت ایثارگران بودم.البته آقای احمدی‌نژاد را پیش ازاین درجامعه اسلامی‌مهندسان می‌شناختم.

 

جریان "نشان فتح" چه بود؟

 

نشان فتح را به دلیل فعالیت‌های خاصی که برای شکستن حصر آبادان داشتم دریافت کردم.درجریان محاصره آبادان،راه ارتباطی آبادان وماهشهر قطع شده بود و رساندن آذوقه ومهمات به رزمنده‌ها کار دشواری بود.برای رساندن مهمات وآذوقه،باید به ماهشهر می‌رفتند واز راه دریا،ازجنوب جزیره آبادان واز کناره‌های اروند،به این منطقه دسترسی پیدا می‌کردند.من دراین منطقه،"بندر چوئبده" را احداث کرده بودم ودرمدت زمان اندکی که تا عملیات ثامن‌الائمه باقی مانده بود،"شهید طرح‌چی" که فرمانده عملیات مهندسی جنگ بود، پیشنهاد اتصال جاده آبادان-ماهشهر را مطرح کرد ومن به اتفاق شهید شهشهانی تصمیم گرفتیم این جاده را به هم متصل کنیم.من از داخل آبادان وازیک طرف محاصره کار را آغاز کردم وآقای شهشهانی از بندر ماهشهروازآن طرف محاصره.17 کیلومتر جاده را بااستفاده از آجرهای نیمه تمام کوره‌های آجرپزی اطراف آبادان به اتمام رساندیم واین جاده که احداث شد، ارتباط زمینی آبادان وماهشهر میسر شد.نشان فتحی که پس از جنگ توسط مقام معظم رهبری اعطا شد، به خاطر این گونه فعالیت‌های من بود که درطول جنگ تحمیلی به شکل‌های مختلف دنبال شده بود.بعداز این که جنگ به پایان رسید درجهادسازندگی پست‌های مختلفی داشتم.از حضور دربازسازی مناطق زلزله‌زده رودبار وقزوین تا معاونت جهادسازندگی واین رویه ادامه داشت تا این که تصمیم گرفتم به تصمیمی‌که درسال 1352 گرفته بودم وهرگز عملی نشده بود،رنگ واقعیت بخشم.

 

یعنی تحصیل دررشته اقتصاد؟

 

بله.بعداز بازگشت از هندوستان، همیشه درصدد بودم که مجددا وارد دانشگاه شوم واین بار اقتصاد بخوانم.با سختی توانستم شرایط تحصیلم را فراهم کنم وبه این ترتیب برای تحصیل رشته اقتصاد به دانشگاه تهران وارد شدم وپس ازاین که موفق شدم فوق لیسانسم را ازدانشگاه تهران بگیرم،مدرک دکتری اقتصاد را هم از دانشگاه علامه طباطبائی دریافت کردم.جالب است بدانید که تز دکتری من،"بررسی عوامل موثر برنوسان‌های اقتصاد کلان ایران" بود.دردوره جدید زندگی دانشجویی‌ام، اگرچه جنگ رفته بودم وسابقه اجرایی داشتم، اما همیشه به صورت منظم درکلاس‌ها حاضر می‌شدم.

 

شماسابقه دو دوره حضور در مجلس شورای اسلامی‌دارید.چگونه وارد مجلس پنجم وبعدها مجلس هفتم شدید؟

 

در انتخابات مجلس پنجم،به همراه عده‌ای ازدوستان،نامزد انتخابات شدم وموفق شدیم به مجلس راه پیدا کنیم.درمجلس پنجم نایب رئیس کمیسیون اقتصادی ونایب رئیس کمیسیون بررسی لایحه برنامه سوم توسعه بودم وفکر می‌کنم نقش خوبی در تصویب قانون برنامه سوم توسعه داشتم.بعداز مجلس پنجم،درانتخابات مجلس ششم هم ثبت نام کردم اما به اتفاق دوستان،موفق به کسب آرای لازم نشدیم.مدتی بعدبه پیشنهاد دکتر محسن رضایی به عنوان دبیر کمیسیون اقتصاد کلان مجمع تشخیص مصلحت نظام انتخاب شدم.آقای رضایی را اززمان جنگ می‌شناختم.به مدت چهارسال،تا انتخابات مجلس هفتم،درمجمع تشخیص مصلحت نظام بودم وپس از آن،رای مورد نیاز برای نمایندگی مردم تهران را کسب کردم واندکی بعد،به عنوان رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس انتخاب شدم.

 

وچگونه به دولت نهم راه یافتید؟آیا شما سهمیه گروهی خاص بودید؟

 

نه.بر خلاف دکتر رهبر که آقای احمدی نژاد با ایشان آشنایی زیادی نداشت، من را ازسال‌های دور می‌شناخت.من البته در جریان انتخابات ریاست جمهوری،فعالیت سیاسی نداشتم به این دلیل که دربحبوحه انتخابات در دفتر مشاورت اقتصادی مقام معظم رهبری فعالیت داشتم واز فعالیت‌های انتخاباتی منع شده بودم.آقای احمدی‌نژاد پس از این که درانتخابات به پیروزی رسیدند، اعضای ستاد انتخاباتی خودرا در محل ساختمان مجلس قدیمی‌جمع کردند.همان طور که می‌دانید، درستاد ایشان تعداد زیادی جوان وجود داشت که از پیروزی آقای احمدی‌نژاد خیلی خوشحال بودند.بعدازمدتی، گروهی از این جوانان، وظیفه داشتند که برای تکمیل کابینه، گزینه‌هایی با معیارهای مورد نظر آقای احمدی‌نژاد انتخاب ودر مورد آنها تحقیق کنند.مدتی بعد نتیجه تلاش‌های این جوانان دراختیار آقای احمدی‌نژاد قرار گرفت اما جالب این بود که همه پست‌های حساس دولت به اعضای ستاد تبلیغات ایشان رسیده بود.آقای احمدی‌نژاد از این کار خوشش نیامد وبه این نتیجه رسید که باید دایره را وسیع‌تر بگیرد بنابراین گزارش دیگری تهیه شد که بیشتراعضای کابینه، خارج از فهرست ستاد انتخاباتی آقای احمدی‌نژادبود.شاید درفهرست جدید،تعدادی آدم مشترک با فهرست قبلی وجود داشت اما فهرست جدید بسیار منطقی‌تر ومنصفانه‌تر بود.درهمین شرایط من به عنوان نامزد وزارت جهاد کشاورزی دعوت به تدوین برنامه شدم ودر دیدارهایی که با آقای احمدی‌نژاد داشتم تقریبا مسجل شده بود که به عنوان وزیر جهادکشاورزی معرفی خواهم شد.ملاقات‌های من وآقای احمدی‌نژاد بیشترشد ودرهمین شرایط از دکتر فرهاد رهبر هم  برای حضور دروزارت اقتصاد دعوت به همکاری شد.دکتر رهبر هم برنامه‌ای تهیه کرد واین برنامه مورد توجه آقای احمدی‌نژاد قرار گرفت.زمانی که ملاقات‌های من ودکتر رهبر با آقای احمدی‌نژاد بیشترشد،ایشان عنوان کرد که از ما استفاده مناسبی خواهد کرد وما قطعا درفهرست کابینه حضور خواهیم داشت.پست ما مشخص نشده بود اما شواهد نشان می‌داد که من قرار است به عنوان وزیر جهادکشاورزی معرفی شوم.هرچه زمان می‌گذشت،آقای احمدی‌نژاد نگاه کامل‌تری نسبت به من ودکتر رهبر پیدا می‌کرد.

 

شما به اتفاق دکتر رهبر عضو تیم گزینش کابینه بودید؟

 

بله.زمانی که آقای احمدی‌نژادبه این نتیجه رسید که می‌تواند روی نظرات کارشناسی من ودکتر رهبر حساب کند، نشستی برگزار کرد که من ودکتر رهبر به اتفاق حضورداشتیم.آقای احمدی‌نژاد گفتند که چیزی حدود 10 نفربرای هرپست درفهرست ورود به کابینه هستند وازما خواستند که در تهیه گزارشی درمورد صلاحیت این افراد به ایشان کمک کنیم.به این ترتیب من ودکتر رهبر به اتفاق آقایان الهام وزریبافان، گروهی را تشکیل دادیم که کار ارزیابی نامزدهای غیر سیاسی کابینه را برعهده داشت.به جز وزارتخانه‌ها وپست‌های کاملا اقتصادی، کار ارزیابی ومصاحبه برای وزارتخانه‌هایی مثل وزارت بهداشت هم بر عهده ما گذاشته شد.ما درمدت زمانی کوتاه، ازمیان انبوه کسانی که نامزد ورود به کابینه شده بودند بعداز مصاحبه وسنجش توانایی، دو یا سه نفر را نهایی می‌کردیم وانتخاب نهایی را به خود آقای احمدی‌نژاد می‌سپردیم وایشان نظر نهایی را صادرمی‌کردند.ما حق انتخاب نداشتیم وازمیان گزینه‌های معرفی شده، نفرات نهایی را به ایشان معرفی می‌کردیم.

آقای احمدی‌نژاد درنهایت با نفرات نهایی، شخصا مصاحبه می‌کردند تا این که ازمیان آنها نفرنهایی ومورد نظر خودرا انتخاب می‌کردند.دراین جریان، عده‌ای هم علیه ما موضع گرفتند.این افراد از اعضای ستاد انتخاباتی احمدی نژاد بودند و فکرمی‌کردند ما باعث شده‌ایم نامزدهای مورد نظر آنها ازفهرست نهایی حذف شوند.

 

ازمیان شما ودکتر رهبر، شما قرار بود به سازمان مدیریت وبرنامه‌ریزی بروید و دکتر رهبر به وزارت اقتصاد.حتی برنامه هم نوشتید اما برعکس این اتفاق افتاد.چرا؟

 

درست می‌گویید.من زمانی که در تیم مصاحبه بودم فشارزیادی وجود داشت که به هرشکل از من استفاده نشود. دو گروه، مخالف حضور من درکابینه بودند.گروه اول از دوستان اصولگرا بودند که مخالف اقتصاد آزاد بودند وتفکر اقتصاد دولتی را دنبال می‌کردند.گروه دیگر هم جوان‌هایی بودند که  این تلقی را داشتند که ما جای آنها را گرفته‌ایم ونقشه‌های آنها به هم خورده است.جالب این بود که آقای احمدی‌نژاد درمورد خیلی از این افراد به این نتیجه رسیده بود که پست وزارت برای آنها زود است وهمان طور که اشاره کردم، آقای احمدی‌نژاد پس از مشورت وتحقیق زیادی که انجام داده بود، به این نتیجه رسیده بود که باید دایره را گسترده‌تر ببیند.

گروه‌هایی که برای حذف ما به آقای احمدی‌نژادفشار می‌آوردند وقتی مقاومت وسرسختی ایشان را دیدند، از رئیس جمهور منتخب خواستند شرایطی فراهم کند که حداقل دانش جعفری به سازمان مدیریت وبرنامه‌ریزی نرود به این دلیل که سازمان مدیریت وبرنامه ریزی در توزیع بودجه نقش عمده ای داشت.

آقای احمدی‌نژاد بازهم مقاومت کرده بود تا این که من ودکتر احمدی‌نژاد به اتفاق دکتر رهبر نشستی برگزارکردیم که درآن مشخص شد جایگاه هرکدام از ما کجا باشد.آقای احمدی‌نژاد صلاح دیدند که من به وزارت اقتصاد بروم ودکتر رهبر به سازمان مدیریت.همان روز،من برنامه‌ام را به دکتر رهبر دادم وایشان هم برنامه‌اش را به من داد.ازاین تفاهم وتعامل،آقای احمدی‌نژاد هم خوشحال شد وماهم واقعا دلخورنشدیم.

 

تحلیل شما ازاین کار آقای احمدی‌نژاد چه بود؟

 

 دکتر رهبر یک بار برای دیوان محاسبات به مجلس معرفی شد اما رای نیاورد .من فکر می‌کنم تحلیل آقای احمدی‌نژاد این بود که من جایگاه بهتری درمیان نمایندگان مجلس دارم ومی‌توانم رای اعتماد بیشتری جذب کنم.شاید برای آقای احمدی‌نژاد مهم این بود که وزیر اقتصاد کابینه‌اش با رای بالایی از مجلس خارج شود وطبیعی بود که من به این دلیل که عضو همین مجلس بودم، رای بیشتری می‌توانستم کسب کنم.درهرصورت جابه جایی ما خیلی سخت وپیچیده نبود وماهم ازاین جابه جایی دلخور نشدیم.

 

ارزیابی شما از دکتر رهبر چه بود؟

 

حقیقتش را بخواهید دکتر رهبر را ازدور می‌شناختم وتصورات درستی ازایشان نداشتم.فکر می‌کردم ایشان باید دیدگاه‌های بسته‌ای درمورد اقتصاد داشته باشد اما بعدها دیدم که ایشان خیلی آدم روشن ومتعهدی است.قبل ازاین که به صورت نهایی به آقای احمدی‌نژاد "بله" بگوییم، با دکتر رهبر نصف روز نشستیم وصحبت کردیم وبه اصطلاح"سنگ‌ها را واکندیم". دراین نشست، نقاط تفاهم ونقاط افتراق اندیشه وبرنامه‌های ما مشخص شد وما به نقطه روشنی رسیدیم.نقطه‌ای که نشان می‌داد ما می‌توانیم با هم کارکنیم.

جالب این است که دکتررهبر همان حرف‌هایی را می‌زد که من می‌زدم ومن حرف‌های ایشان را تکرار می‌کردم.ما واقعا درک روشنی از برنامه‌های اقتصادی دولت داشتیم.هیچ گاه با دکتر رهبر به اختلاف نظر نرسیدم.البته فضای حاکم بر مطبوعات به گونه‌ای بود که دنبال نقطه ضعف بودند ومن خوشحالم که هیچ نقطه ضعفی دراین زمینه به شما وهمکارانتان ندادیم.

 

اما درروزهای نخست شکل‌گیری کابینه هرکدام صحبت از فرماندهی اقتصاد می‌کردید.

 

فرماندهی اقتصاد هم برای ما حکایتی داشت.اولین صحبت را من داشتم که ازاظهاراتم این گونه برداشت شد که دارم به دکتر رهبر گوشزد می‌کنم که فرمانده اقتصاد ایران من هستم.فردای آن روز مشابه سخنان من را به نقل از دکتر رهبر منتشر کردند واین شائبه به وجود آمد که ما برای فرماندهی اقتصاد می‌جنگیم.اما با هم صحبت که کردیم کلی خندیدیم وهمان روز در یک برنامه تلویزیونی شرکت کردیم که داستان به طور کامل فراموش شد.

 

درمورد دکتر شیبانی چطور؟تا چه اندازه میان شما هماهنگی وجود داشت؟

 

بسیار عالی بود.رابطه‌ای بی‌نظیر وکم‌سابقه میان وزیراقتصاد ورئیس کل بانک مرکزی.من دکترشیبانی را ازقبل می‌شناختم.ایشان بسیار متدین وخبره در امور اقتصادی بودند.درمجموع تیم اقتصادی دولت نهم بسیار هماهنگ بود.

 

ارزیابی داوود دانش جعفری از عملکرد وزیر اقتصاد دولت نهم چیست؟

 

با توجه به شناختی که دارم فکر می‌کنم آدم آزاده‌ای بود که حرفش را می‌زد وملاحظه سیاسی نداشت.

 

آقای دکتر شما تاکید کرده‌اید که درمورد خروج‌تان از کابینه سوالی مطرح نکنم با این حال اگر ممکن است به صورت اجمالی به مهمترین نکاتی که باعث بروز اختلاف میان شما وآقای رئیس جمهور شده است اشاره کنید.

 

این گونه اختلافات به طور قطع درخیلی از دولت‌ها وجود داشته اما باید آن را اصلاح کنم واز آن به عنوان اختلاف نظر یاد کنم.من وآقای احمدی‌نژاد درمورد برخی مسایل اشتراک نظر نداشتیم.من هم به عنوان یک کارشناس اقتصادی وظیفه داشتم نظرم را درمورد برخی مسایل بیان کنم.ما درروزهای اولی که قرار بود به کابینه بپیوندم چنین قراری گذاشته بودیم ومن هرجا که احساس می‌کردم باید اظهار نظر کنم،حرف کارشناسی‌ام را مطرح می‌کردم با این حال وعده کرده بودیم که اگر دیدگاه‌های ما مغایربا مسایل اصولی دولت بود، درنهایت تن به نظر دولت بدهیم.

 

به طور قطع اسراروناگفته‌های زیادی از دولت نهم دارید اما نکته‌ای که برای من اهمیت دارد این است که اگر شما به جای دکتر رهبر به سازمان مدیریت وبرنامه‌ریزی رفته بودید، در مقطعی که ایشان کناره‌گیری کردند، از دولت کنار می‌رفتید؟

 

 

قرار بود وارد این گونه مسایل نشویم.این سوال‌ها را بگذارید برای بعد.من به مجموعه دولت وشعارهای آقای رئیس‌جمهور اعتقاد دارم وایشان را انسانی عدالت‌خواه می‌دانم اما دوست ندارم وارد این گونه مسایل شوم که درشرایط فعلی دردی از مشکلات ما دوا نمی‌کند.

شما در مورد انحلال سازمان مدیریت وبرنامه‌ریزی چه موضعی اتخاذ کردید؟

 

مواضعم را به رئیس جمهوری اعلام کردم.من به این دلیل که فایده ای دراین کار نمی دیدم،با آن مخالف بودم.درشرایط کنونی به این مسایل نمی‌پردازم.شما هم بهتر است به مسایل دیگری بپردازید.

 

 

گفته می‌شود شما یک باردیگر هم استعفا کرده بودید.زمانی که آقای احمدی‌نژاد بدون اطلاع شما هیات مدیره بیمه ایران را برکنار کرد.

 

بله نسبت به این موضوع واکنش نشان دادم.درآن مقطع فکر می‌کردم میان من وآقای احمدی‌نژاد اعتماد لازم وجود ندارد به همین دلیل استعفا دادم اما آقای احمدی‌نژاد مخالفت کرد.درنهایت پرونده را بازگذاشتم که هرزمان موافقت شد،کابینه را ترک کنم.

 

 

چه چیزی باعث شد شما ماندن رابه رفتن ترجیح بدهید؟

 

رفتن همیشه بهترین ابزار نیست.

شما مخالف رویه دولت در توزیع منابع بودید؟ آیا این درست است که شما مخالف سفرهای استانی هم بودید؟

 

 

نه.سفرهای استانی برای من تجربه خوبی از ایجاد ارتباط با مردمی‌بود که هیچ وقت مجال ورود به دفترم را پیدا نمی‌کنند.من خیلی وقت‌ها در سفرهای استانی جوانی را می‌دیدم که پای پیاده از رباط کریم به منطقه امیریه می‌آمد تا دردبیرستان پیرنیا درس بخواند.من مخالف سفرهای استانی نبودم اما نسبت به سیاست‌هایی که باعث رشد نقدینگی می‌شد انتقاد داشتم.دراین زمینه انتقاد من تنها متوجه دولت نبود. گاهی نمایندگان مجلس هم دراین زمینه نقش موثری داشتند.هنوز هم تعداد افرادی که فکر می کنند رشد نقدینگی عواقب بدی ندارد دردولت ومجلس زیاد است.

 

 

گفته می‌شود یکی از مصداق‌های اختلاف نظر شما با رئیس جمهور، تاکید ایشان به تبدیل بانک ملی یا یکی از بانک‌های بزرگ دیگر به بانک قرض‌الحسنه بوده است.

 

بله درست می گویید. داستان ازاین قرار بود که گفته می شد بخشی از منابع قرض الحسنه بانک ها دراین امورصرف نمی شود.ما پیشنهاد کردیم برای رفع این مشکل حساب ها ازهم تفکیک شود.یعنی منابع قرض الحسنه از سپرده های سرمایه گذاری تفکیک شود اما آقای احمدی نژاد علاقه مند به جدایی فیزیکی بانک ها بود.بعدها پیشنهاد تاسیس بانک قرض الحسنه را برای تامین نظر رئیس جمهور مطرح کردیم کهسهامدارآن بانک های مختلف بودند وقرار شد که بانک ها منابع قرض الحسنه خودرا به این بانک منتقل کنند اما بعدها متوجه شدیم که بانک قرض الحسنه هم نظر رئیس جمهور را جلب نکرده وایشان هم چنان برنظر قبلی خود تاکید دارد.آقای احمدی نژاد علاقه من بود همه بانک های دولتی را به قرض الحسنه تبدیل کند.من وخیلی از صاحب نظران اقتصادی نسبت به عواقب این طرح هشداردادیم اما رئیس جمهور علاقه مند است هم چنان بانک های بزرگ از جمله بانک ملی را به قرض الحسنه تبدیل کند.

 

مسایل زیادی می‌تواند وجود داشته باشد که منشا اختلاف نظر میان یک وزیر اقتصاد طرفدار اقتصاد آزاد ورئیس جمهوری باشد که علاقه زیادی به توزیع عادلانه منابع ونقدینگی دارد.دست یافتن به این اختلاف نظر‌ها چندان دشوارنیست اما بد نیست به این موضوع اشاره کنید که واقعا مواضع شما درمقابل این گونه حرکت‌ها چه بوده است؟

 

رویکرد من درمقابل این گونه مسایل براساس اصولی بود که به آن اعتقاد داشتم. تفاوت من با دیگران این بود که نخواستم مسایل رابه مطبوعات بکشانم.

 

پیش از تعطیلات نوروزی گفت وگویی با دکتر رهبر داشتم وازایشان پرسیدم اگر به گذشته برگردید وبا پیشنهاد آقای احمدی‌نژاد برای پیوستن به کابینه مواجه شوید، چه موضعی اتخاذ خواهید کرد؟

 

اجازه بدهید تا یک سال از خروج من از کابینه بگذرد آن وقت جواب شمارا خواهم داد.ادامه این گفت وگو با پرداختن به مسایل دولت برای من مقدور نیست.

 

بسیار خوب آقای دکتر اگر امکان دارد  روایت خود را از بررسی وبازنگری اصل 44 بازگو کنید.

من جمله‌ای از امام شنیده‌ام که هرزمان بحث مسایل اقتصادی مطرح می‌شود، آن را نقل می‌کنم. در زمان نخست‌وزیری آقای «موسوی»، نامه‌ای به امام (ره) نوشته شد برای اینکه نحوه حضور دولت در فعالیت‌های اقتصادی مشخص شود و امام درپاسخ این نامه نوشتند: «هر کجا که بخش خصوصی‌ می‌تواند فعالیت کند، دولت کنار بکشد. دولت به جایی وارد شود که بخش‌خصوصی توان فعالیت ندارد».

با همین مقدمه باید به این نکته اشاره کنم که موضوع بازنگری وبازخوانی سیاست‌های اصل 44 از سال 1376 توسط مقام معظم رهبری به مجمع سپرده شده بود و پیش از من،این موضوع در دستور کار مجمع قرار داشت. پیش از من دکترالیاس نادران دبیر کمیسیون اقتصادی مجمع را برعهده داشت ودر زمان ایشان، چندبار خواسته بودند که سیاست‌های این اصل را بازنگری کنند اما به دلیل وجود دیدگاه‌های مختلف درمورد نحوه اداره کردن اقتصاد، اختلاف پیش آمده بود وهمه چیز مسکوت ماند.درهرصورت با وجود تلاش زیادی که دراین مورد صورت گرفته بود  جریان‌هایی وجود داشت که مخالف بازنگری سیاست‌ها بود.جریان‌هایی که عموما طرفدار اقتصاد متمرکز دولتی بود.فکر می‌کنم ورود به حوزه بازنگری حد واندازه دولت برای خیلی‌ها حکم میوه ممنوعه راداشت واین را هم اضافه می‌کنم که شاید فضای عمومی‌کشور مناسب با طرح این گونه مسایل نبود.زمانی که من وارد مجمع شدم، روی این موضوع کار کردم وبا وجود برخی مقاومت‌ها،سعی کردم کار را به سرانجام برسانم.درمجمع روی این موضوع مطالعه زیادی صورت گرفت تا این که گزارشی از مجموعه مطالعات برای رهبری ارسال شد.ایشان پیشنهادات ارایه شده را نپذیرفتند وعنوان کردند که گزارش،خیلی کلی ومبهم است بنابراین مجددا به صورت تفصیلی روی این گزارش کار کردیم. نکته جالب این بود که رهبری دیدگاه بسیار جالبی درمورد توسعه بخش خصوصی داشتند وهربار که دراین زمینه توصیه می‌کردند،به مسایل مهمی‌اشاره داشتند که برای ما خط قرمز محسوب می‌شد یعنی درذهن ما این گونه ثبت شده بود که نباید وارد این حوزه‌ها شویم اما ایشان رهنمود می‌دادند که وارد شوید ومطالعه داشته باشید.درمجموع گزارش بسیار مبسوطی برای باردوم با این درونمایه که بخش دولتی به تنهایی نمی‌تواند جوابگوی رشد وتوسعه کشور باشد،تهیه کردیم.

اتکای ما دراین گزارش به مقدمه اصل 44 درقانون اساسی بود که به تقسیم کار میان بخش‌های خصوصی، دولتی وتعاون اشاره داشت.دراین مقدمه تصریح شده است که نقش هریک ازاین بخش‌ها دراقتصاد کشور نباید با اصول دیگر قانون اساسی یا با مسایل شرعی مغایرت داشته باشد ودرعین حال اصرار بر حضورهریک از این بخش‌ها نباید مانع رشد وتوسعه اقتصاد کشور شود.این اصل تصریح کرده بود که اگر این فرض‌ها، اتفاق افتاد، بازنگری نقش دولت،بخش خصوصی وتعاون امکان‌پذیر خواهد بود.ما به استناد همین موضوع،سیاست‌ها را بازنگری کردیم.با این توصیف،گزارش دوم مجمع درمورد سیاست‌های اصل 44 تهیه وبرای رهبری ارسال شد ودرنهایت دیدیم که سیاست‌های بازنگری شده، در دو بند،ابلاغ شد.یکی بند "الف" بود که به آزادسازی تاکید داشت ودیگری بند "ج" که بر خصوصی‌سازی تاکید می‌کرد.زمانی که نماینده مجلس پنجم بودم، دریکی از مهمانی‌های وزارت امور خارجه، سفیرعربستان که تازه به ایران منتقل شده بود، به من نزدیک شد وگفت: سوالی در مورد یکی از بندهای قانون اساسی جمهوری اسلامی‌دارم.سوال من این است که چرا جمهوری اسلامی‌درقانون اساسی‌اش، از قوانین کشورهای سوسیالیستی استفاده کرده است؟گفتم:کدام اصل قانون اساسی سوسیالیستی نوشته شده؟که ایشان گفت: اصل 44 قانون اساسی.سفیر عربستان حتی معتقد بود اصل 44 مغایر با شرع است به این دلیل که درزمان پیامبر هم اقتصاد دولتی نبود وحتی پیامبر هم فعالیت‌های بازرگانی می‌کردند.

 

 

فکر می‌کنید اصل 44 قانون اساسی براساس چه ضرورتی ابلاغ شد واصولا چه پیامی‌داشت؟

 

به نظر من پیام رهبری در مورد سیاست‌های کلی اصل44  قانون اساسی در یک جمله، عبارت از افزایش ظرفیت اقتصاد ملی با استفاده از رویکرد ارتقاء نقش بخش خصوصی در اقتصاد بود با این تاکید که در کنار بهبود شاخص‌های اقتصادی، شاخص‌های عدالت اجتماعی مثل توزیع درآمد در بین اقشار مختلف مردم هم بهبود یابد.دراین زمینه این روزها شاهد مطرح شدن بحث‌های زیادی درمورد هدفمند شدن یارانه‌ها هستیم. همه می‌دانیم که در حال حاضر وضعیت توزیع درآمد در کشور مناسب نیست. نسبت درآمد دهک ثروتمند کشور به درآمد دهک فقیر حدود 17 برابر است، در حالی که در کشوری مثل ژاپن، این نسبت به حداقل خود یعنی حدود 5/4 برابر رسیده است.همیشه این پرسش در ذهن برنامه‌ریزان ومدیران اقتصادی کشور نقش می‌بندد که چرا با وجود پرداخت ده‌ها میلیارد دلار یارانه وضعیت توزیع درآمد تا این حد اسف‌بار است.

به نظر من حرکت براساس سیاست‌های اصل 44 می‌تواند مارا مجبور به اصلاحات اقتصادی کند.اصلاحاتی که درد دارد اما لازم است هرچه سریعتر اجرا شود.

 

شما جزو موثرترین افرادی بودید که درابلاغ اصل 44 نقش داشتید.ازیک سو درمجمع تشخیص مصلحت نظام تاثیر گذاربودید وازسوی دیگر دردفتر مشاورت اقتصادی مقام معظم رهبری.با این حال کارشناسان می‌گویند دولت نهم دراجرای ابلاغیه خیلی توفیق نداشت.به چه دلیل؟

 

 برای اجرای صحیح اصل 44، به اجماع‌نظر میان کلیه ارکان نظام نیازداریم.  منظور از اجماع نظر آن است که وقتی اجرای سیاستی برای کشور اولویت پیدا می‌کند، باید از ابعاد مختلف، و توسط همه مدیران کشور درقوای سه‌گانه پیگیری شود. دراین ابلاغیه  بحث توانمندسازی بخش خصوصی مطرح شده واین معنی را می‌دهد که به طور مثال در سیستم بانکی  باید برنامه‌ای تنظیم شود تا متقاضیان بخش خصوصی نسبت به بخش عمومی‌و دولتی در گرفتن تسهیلات دراولویت قرار گیرند. اگر قوانین بودجه کشور چنین سیاستی را به روشنی بیان نکند نتیجه این خواهد بود که عمده منابع بانکی کشور متوجه نیازهای دولت شده و هدف توانمندسازی بخش خصوصی تأمین نمی‌شود. من معتقدم  اجرای مصوبه‌ای نظیر ابلاغیه اصل 44 که کارش جراحی اقتصاد کشور است،به طورقطع نیاز به برنامه‌ریزی‌های گسترده دارد.فکر می‌کنید بستر به گونه‌ای فراهم است که به محض ابلاغ یک مصوبه، می‌شود از همین فردا خصوصی‌سازی کرد؟ باور کنید خیلی از وزرا،درهمین دولت فکر می‌کردند اگر فلان شرکت را واگذار کنند،چیزی از حوزه وزارتی آنها باقی نخواهد ماند.ذهنیت آنها این بود که وزیر، حتما باید سازمان‌های بزرگ دولتی داشته باشد بنابراین وقتی لایحه اصل 44 تدوین شد، زمان زیادی از ما گرفت تا برخی وزرا را قانع کنیم که این لایحه، برای اجرای ابلاغیه اصل 44 ضرورت دارد وبرای اقتصاد کشور مفید است.خیلی از وزرا،آمادگی تصویب چنین لایحه‌ای را نداشتند.من فکر می‌کنم اگر پیگیری وفشار آقای احمدی‌نژاد نبود، لایحه دراین دولت تصویب نمی‌شد.آقای رئیس‌جمهور درمقاطع آخر،کمک زیادی کرد تا لایحه تصویب شود. با این حال دوره توقف لایحه اصل 44 دردولت خیلی طولانی شد.

من پیش ازاین که لایحه به مجلس ارایه شود،رایزنی‌های زیادی کردم تا به مشکل نخوریم که اتفاقا درمجلس، خیلی سریع مطرح شد ونکته جالب این بود که نمایندگان مجلس، درمورد لایحه اصل 44 اطلاعات بیشتری از اعضای دولت داشتند.دراین زمینه مرکز پژوهش‌های مجلس هم تلاش زیادی کرد.

 

فکر می‌کنید وزیر بعداز شما دراین زمینه چه کارهایی را باید دنبال کند؟

 

فکر می‌کنم ایشان باید همچنان پیگیر مسایل مربوط به اصل 44 باشند.دراین زمینه تفهیم این که بند الف ابلاغیه اصل 44 اهمیت بیشتری از بند ج دارد،کاربسیار مشکلی است.هنوز خیلی از وزرا ومدیران دولتی با آزادسازی مشکل دارند. وزیر پس ازمن باید درجهت توانمندسازی بخش خصوصی تلاش کند. این قسمت پیچیدگی زیادی دارد وباید منابع تازه‌ای برای توسعه بخش خصوصی درنظر گرفته شود.توجه زیاد دولت به هزینه کردن درامور جاری تا حدودی بخش خصوصی را ازداشتن منابع جدی محروم کرد اما حالا که به این مضوع رسیدیم،  می‌خواهم به این نکته اعتراف کنم که برای پیش‌برد اقتصاد ایران به سمت اقتصاد رقابتی، کاملا تنها بودم ودربعضی ازمسایل بلندترین صدایی که موافق با بخش خصوصی بود، صدای وزیر اقتصاد بود. من با توجه به این که درجریان ابلاغ اصل 44 تلاش زیادی کردم، خیلی پی‌گیر مسایل اجرایی آن بودم درهمین زمینه سه‌برابر 15 سال گذشته خصوصی‌سازی کردم.

درتمام مدت حضورم درکابینه بر خصوصی‌سازی شفاف وتوسعه بازار سرمایه تاکید داشتم.بازار سرمایه دولت نهم اگرچه تحت تاثیر ریسک‌های مختلف قرار داشت اما به نسبت شرایط موجود، عملکرد قابل قبولی داشت. برخی درمورد سهام عدالت این انتقاد را مطرح کرده‌اند که سهام عدالت خصوصی‌سازی نیست اما من همچنان معتقدم سهام عدالت تنها راهی بود که می‌شد پیش از خصوصی‌سازی گسترده واحدها انجام داد.درهمین زمینه، رهبری هم توصیه‌هایی نظیر ضرورت واگذاری 5درصد سهام شرکت‌ها به کارکنان آنها را مطرح کردند که مورد توجه ما قرار گرفت ودرلایحه گنجانده شد وبه نظر من همین سیاست‌ها،باعث شد مقاومت‌ها وبرداشت‌های نادرست از خصوصی‌سازی که اغلب در اذهان عمومی‌وجود داشت، به میزان زیادی ازبین برود.

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.