سه شنبه ۱ آبان ۱۳۸۶ - ۲۳ اكتبر ۲۰۰۷
چند جرعه آب , این خانم بی حجاب خارجی و آن برادران هموطن
پیش از ظهربود .بعد از یک هفته حضور در سوریه ,راهی فرودگاه دمشق شدیم. نزدیک 5 یا 6 ساعت و یا شاید کمی بیشتر در فرودگاه معطل مانده بودیم تا کارها هماهنگ شود و ما بتوانیم به ایران برگردیم. این سفر جایزه جشنواره مطبوعاتی من بود. سال 77 من در جشنواره مطبوعات در رشته تیتر رتبه دوم کشور را کسب کرده بودم. جایزه نفر اول سفر حج و نفر دوم سوریه بود. مدت زیادی در فرودگاه مانده بودیم. در آن سالن که ما حضور داشتیم خبری از فروشگاه یا کافی شاپ نبود. ماه مرداد و گرما و تشنگی با هم جور بود. آب هایی که در شیر های آنجا جریان داشت غیر قابل آشامیدن بود. خیلی ها تشنه بودند. یکی از همسفران من منصور حسینی خبرنگار آن روز روزنامه سلام بود. ما کنار هم نشسته بودیم. در فاصله 10 –12 متری ما چند نفر ایرانی غیر از اعضای کاروان ما روی مبل های سالن نشسته بودند. آنها هم مثل ما فارسی حرف می زدند . ایرانی بودند. از حرف هایشان فهمیدیم که از لبنان آمده اند. ظاهرشان نشان می داد که مسافر معمولی و عادی نیستند. یعنی برای گردش و تفریح به آنجا نرفته اند. از اسباب و وسایلشان می شد فهمید در این مسیر چند باری است که رفت و آمد دارند. حدود 3 یا 4 بطری بزرگ آب آشامیدنی همراه آنان بود. من و منصور حسینی با هم چند باری در مورد آب خوردن صحبت کردیم. طوری که یقین داشتیم آن افراد به راحتی متوجه حرف ما شده اند. اما هیچ عکس العملی از خودشان نشان ندادند. انگار نه انگار که حرف های ما را شنیده اند. غیر از ما خیلی از مسافران دیگر هم تشنه بودند و این معطلی آنان را هم کلافه کرده بود. آن 2-3 نفر با 4 بطری آب عین خیالشان نبود. در همین فاصله که ما با هم حرف میزدیم , ناگهان کسی از پشت سرما دستی به روی شانه من زد . و بلافاصله یک شیشه آب کوچک را به ما تعارف کرد. وقتی به پشت سرم نگاه کردم تا بدانم این بطری آب از جانب چه کسی به ما تعارف می شود ,خانمی غیر محجبه را دیدم که بچه ای در آغوش داشت. من ابتدا به فارسی تشکر کردم. اما او متوجه نشد. به محض خروج اولین کلمات از دهانش متوجه شدم ایرانی نیست. ابتدا به عربی و سپس انگلیسی از او سپاسگزاری کردم. خواستم شیشه آب را به او پس بدهم ولی او نپذیرفت و با حرکاتش به من فهماند که من متوجه تشنگی شما شده ام و این بطری را دادم تا از آن بنوشید. من هم آن بطری را گرفتم و درش را باز کردم و فقط 2-3 جرعه از آن نوشیدم. چون لیوانی در اختیارم نبود و میخواستم دوباره بطری را به او برگردانم ,بنابر این طوری از بطری نوشیدم که هیچ تماسی با دهانم پیدا نکند. منصور حسینی هم همین کار را کرد. و بعد بطری را در حالی که هنوز بیش از نیمی از آن آب داشت به آن خانم برگرداندم. او اصرار داشت بطری نزد ما بماند. ولی من آن کودک را نشانش دادم و به او با زبان بی زبانی فهماندم که شما بچه دارید و به این آب بیشتر از ما نیاز دارید. بعد هم از او تشکر کردم. ما نمیدانستیم گه حداقل 5-6 ساعت در فرودگاه معطل خواهیم شد والا با خودمان آب آشامیدنی می آوردیم.
ما فقط 2 یا 3 جرعه از آن آّب نوشیدیم چون می دانستیم به محض ورود به هواپیما هم آب هست و هم شام می دهند.اما برای من حرکت آن خانم که به زبان ما هم آشنایی نداشت خیلی جالب بود. او در حالی که خودش بچه کوچکی به همراه داشت از حرکات ما متوجه عطش و تشنگی ما شد . این در حالی بود که من اصلا متوجه او نبودم. زیرا درست پشت سرمان نشسته بود و من او را نمی دیدم. در همان حال آن ایرانی ها که ظاهر اسلامی هم داشتند در همان نقطه حاضر بودند و من اطمینان داشتم صحبت های ما را به راحتی متوجه می شدند. 4 بطری بزرگ آب آشامیدنی تا ساعتی دیگر به هیچ کارشان نمی آمد. اما دریغ از یک تعارف به ما و سایر مسافران. حرکت و رفتار آن خانم که هیچ پوشش درستی هم نداشت بیشتر از هر چیز دیگری برایم ارزشمند بود. رفتار او بیشتر مرا تحت تاثیر قرار داد تا آن به اصطلاح هموطنان که ظاهر اسلامی هم داشتند. آن لحظه از خودم به عنوان هموطن آن آدمها خجالت کشیدم. یادمان باشد که رفتار و عملکرد ما می تواند بهترین تبلیغات را برای جذب دیگران داشته باشد. سالهاست حرف می زنیم و شعار می دهیم اما چقدر توانستیم نسل جوان یا نوجوان کشور خودمان را جذب کنیم؟ خارجی ها و دیگران پیشکش ما. شاید به نظر شما این حرف ها کم ارزش باشد. ولی خیلی کارهای دیگر و بزرگ از همین نکات کوچک شکل می گیرد. شاید شما هم چنین تجربه هایی را داشته باشید.
پینیسیلین - هند - پونا |
ای آقا.مشکل اصلی خود ما هستیم.تا نوک انگشت انتقادهامون به خودمون برنگرده هم وضع به همین شکل است.هر چند من اگر جای شما بودم پا میشدم و با احترام از هموطنم درخواست آب میکردم.نه اینکه به در بگم و توقع داشته باشم دیوار بشنوه و جواب هم بده.شاید اون چند مسافر ایرانی از حرکت شما و دوستتون ناراحت شدند و بهتون آب ندادند.و یا اینکه منتظر بودند که شما طبق عرف جامعه از زبانتون کمک بگیرید و درخواست آب کنید و یا اینکه شاید اصلا متوجه سناریو شما و دوستتون نشدند و هزار تا شاید دیگه که اگه خودتون میخواستید میشد اصلا پیش نیاد....
در آخر اینکه حجاب و پوشش هیج جای دنیا مگر در ایران ویران خودمان (البته آن هم فقط در بعضی از مراکز خشک مذهب) ارزش به حساب نمی آید.آن رفتار انسانی هر شخصی است که به او شخصیت میدهد نه مارک غربی تی شرت یا برقع مشکی ..... |
شنبه 3 فروردین 1387 |
|
mahditehrani - ایران - تهران |
خب ایرانین دیگه جای تعجب نداره (البته به هیچ وجه نباید جمع بست) |
شنبه 3 فروردین 1387 |
|
atash.vienna - اتریش - وین |
لطف کنید این داستان رو برای جناب بهجت تعریف کنید.شاید اخر عمرئ فهید نجس کیه. |
شنبه 3 فروردین 1387 |
|
sarami - ایران - خرم آباد |
شاید او همسر ابوالفزل عباس بوده است کسی چه می داند از این موجود دو پا هر کاری برمی اید |
شنبه 3 فروردین 1387 |
|
persian_gulf - کانادا - همیلتون |
lپاینده خلیج همیشگی فارس
برادر بزرگوار متاسفانه این موضوع تازه ای نیست فقط شما کمی دیرتر به این تجربه رسیدید. یادم میاد زمانی که به کانادا وارد شدیم اولین کسی که از اعتماد ما سو استفاده کرد متاسفانه یک ایرانی بود.این در حالی بود که بعضی کانادایی ها تا حد امکان سعی می کردند ما رو راهنمایی کنند و به یک شکلی کمک کنند. |
شنبه 3 فروردین 1387 |
|
sarv_e_chamaan - ایران - تهران |
چقدر خارجیا خوبن ما بدیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! |
شنبه 3 فروردین 1387 |
|
iroony - ایران - تهران |
پینیسیلین - هند - پونا ...با نظرت موافقم...نویسنده یه جور رندی هم داشته که نمیخواسته آب رو خودش بخواهد توقع داشته اونها 2 دستی تقدیم کنند...اما کیه ندونه قیافه اسلامی تو ایران فقط وسیله ی پیشرفته و از باطن افراد نمی آید..تو محل کاره من آدمی هست که همه بهش میگن حاجی محاسن داره نمازش هم قضا نمیره...اما همراه با نماز رشوه اش هم قضا نمیره... |
شنبه 3 فروردین 1387 |
|
husseini - فنلاند - ترنیو |
نه اقا اینو دیگه به ایرانیها ربت نده اگه تشنه بودید اب میخواستی.
البته به نوع ادم بستگی داره من خودم تو فرودگاه قاهره از ایرانیها تقاضای اب
کردم اب که هیچ به من کوکاکولا هم دادن. |
شنبه 3 فروردین 1387 |
|
sabahalamot - بلژیک - گنت |
به رفم سوگند در این دیار غریب هر بدی دیدم از هم میهنم بوده .خارجیها فقط کمک کردند. |
شنبه 3 فروردین 1387 |
|
mohammad55ir - هند - پونا |
sarami - ایران - خرم آباد
لطفا شعور خودتان را با توهین به مقدسات زیر سؤال نبرید،
درضمن نام حضرت، ابوالفضل میباشد نه ابوالفزل،هرچند از همان جائیکه تقریبا هیچ اطلاعی از این شخصیت بزرگوار نداری،پس این توهین شما کاملا قابل توجیه است. |
شنبه 3 فروردین 1387 |
|
حسن کچل - ایران - زاهدان |
خوب من اینو به بهجت ربط نمیدم به فیلم اخراجی بهتره به ریش نیست به ریشه هست |
شنبه 3 فروردین 1387 |
|
jesus_christ - ایران - یزذ |
تا تو باشی دفعه دیگه نری سوریه و پولاتو بریزی تو جیب اعراب دشمن. |
شنبه 3 فروردین 1387 |
|
malmo - سوپد - مالمو |
اقای سرامی اخه تو به زن ابوالفزل عباس چکار داری ؟؟؟؟؟؟؟؟ |
شنبه 3 فروردین 1387 |
|
king_irooni - ایران - سربندر |
دقیقا" دارید حکایت اون جانبازه و پسری که شلوار جین و موهای عجیب و غریب داشت رو تکرار میکنید و من هم بازم میگم که انسانیت ربطی به دین و ملیت و زبان و شکل و قیافه نداره. |
یکشنبه 4 فروردین 1387 |
|
sarv_e_chamaan - ایران - تهران |
به خاطر یه جرعه آب یه من مثنوی سروده شد!!! |
یکشنبه 4 فروردین 1387 |
|
Neda.Dubai - امارات - دبی |
آقای سارامی به نظر من تو اصلا هیچی نگی سنگین تری...
بجای این حرفات برو دیکته تمرین کن....
آقا چرا الکی واسه خودت چرتو پرت میگی شوخی هم حدو حدودی داره...
فکر میکنی خیلی با مزه میشی این حرفارو میرنی...اصلا ابوالفضل رو میشناسی که این مزخرفاتو میگی.....
واقعا که.... |
یکشنبه 4 فروردین 1387 |
|
ARTEMIS-SW - سو ید - مالمو |
وقتی ایرانی میبینه هموطنش کنار خیابون نشسته جیزی برای خوردن نداره پولشو میریزه تو جیب عربها و قاتلین اجداد خودش به عنوان زیارت مکه سوریه عراق دیکه جه انتظاری/ تا ابله در ایران هست ملا درنمیماند .5000 امامزاده که معلوم نیست تو ایران چه غلطی میکردند/در کتابها تاریخی عربها ست که حسین گفت ..ایرانیان را باید به بند کشید و بدترین عرب از بهترین ایرانی برتر است ...بیرگی تا کی.......... |
دوشنبه 5 فروردین 1387 |
|
jvdkhz - پارس - پارسه گرد |
این سزای کسی است که پول ایران را در کشور عربها خرج میکند.خوب کاری کردند بهت آب ندادند.باید از تشنگی میمردی. |
دوشنبه 5 فروردین 1387 |
|
jesus_christ - ایران - یزد |
ARTEMIS-SW - سو ید - مالمو
jvdkhz - پارس - پارسه گرد
دمتون گرم. |
دوشنبه 5 فروردین 1387 |
|
parmida-otrish - اتریش - وین |
انسان بودن وانسانیت داشتن هیچ ربطی به فلان نژاد یا فلان قوم نداره باید در وجود ادم باشد. متاسفانه در بعضیها انسانیت جایش را به خودخواهی و ... داده. |
پنجشنبه 8 فروردین 1387 |
|