عامه پسندهای مذهبی علف های هرز بازار کتاب

عامه پسندهای مذهبی علف های هرز بازار کتاب

شاید بهتر باشد بگوییم ماجرا از اعتراض صریح آیت‌الله مکارم شیرازی به متولیان مسجد جمکران شروع شد؛ آنجا که ساختن فضایی شیشه‌ای برای محراب مسجد و نوع نورپردازی خاص آن را نوعی عوام‌فریبی و تقدس‌زایی"بی‌مبنا دانستند. همین هم شد که مسئولان مسجد جمکران گنبد و بارگاه تازه‌تاسیس! را به سرعت جمع کردند. گرچه ناگفته نماند در آن روزگار وجود این بارگاه اضافی! مشتریان زیادی هم پیدا کرده بود؛ علاوه بر اینکه مردم در آن فضای شیشه‌ای پول می‌ریختند و نذرهایشان را اینگونه ادا می‌کردند؛ انواع و اقسام دخیل‌ها و نامه‌ها هم به سمت این کعبه‌ی خیالی گسیل شده بود.

همان‌سالها _ حدود سال 83_ زمزمه‌ی ترویج خرافات به شکل علنی و نه در پس پرده در جامعه شنیده‌ می‌شد؛ ‌زمانیکه هر ساله چند نفری به اسم عارف و مرشد و سالک ظهور می‌کردند. آخرینش هم در سال 84 و در قم، مردی بود که خود را سید یمانی! زمان غیبت معرفی کرده بود. یا در همین تهران حسین کاظمینی بروجردی که خود را نماینده‌ی امام عصر(عج) معرفی می‌کرد و مردم را برای زیارت آن حضرت در تورهای یک روزه به اطراف تهران می‌برد؛ برایشان دعا می‌نوشت و آنها را شفا می‌داد! شخصی که خود را نوه آیت‌الله بروجردی(ره) معرفی کرده بود و بعدها در اعترافاتش معلوم شد حتی قرآن را نیز نمی‌تواند به خوبی قرائت کند.

در واقع حرکتی آشکار در جهت تقویت مذهبی جدید مبتنی بر خواب و نقل و آرزو؛ به جای عقل و استدلال و سند. در این میان پر بیراه نیست اگر بگوییم که تولید کتب شبه‌مذهبی در کشور نیز به گسترش این جریان کمک شایانی کرد. سال‌های زیادی است که وقتی به آمار نشر در کشور مراجعه می‌کنیم، حوزه دین در صدر کتب منتشره قرار دارد، که در نگاه اول شاید بسیار رضایت بخش و برای مدیران فرهنگی نوعی افتخار به حساب بیاید. اما اگر کمی دقیق شویم خواهیم دید که این آمار حبابی کف‌‌آلود بیش نیست و شاید کمتر از 10 درصد آنچه امروزه ذیل عنوان کتاب دینی به جامعه عرضه می‌شود، تولیدات قابل تامل و مفید برای مخاطب باشد.

اگر در آمار دقت کنیم خواهیم دید که غیر از قرآن، مفاتیح‌الجنان، نهج‌البلاغه و سایر کتب صرفا مذهبی، از جمله ادعیه و زیارات وارده، گونه‌‌ای از کتاب‌های شبه‌مذهبی هم هر ساله‌ و در تیراژ بالا، منتشر می‌شوند که اغلب با عناوینی چون: راه وصال، شوق دیدار،‌ استخاره و تعبیر خواب، در جستجوی ماوراء، در محضر یار و... راه‌های «میان‌بر»! رفع حاجات، رفع بلاها و گرفتاری‌ها، تجویز نسخه شفابخش! برای تمام مشکلات مادی و معنوی، عرفان‌های قرصی و حبی! دینداری آزاد و مدرن! و حتی روش‌های دیدار سریع! با حضرت حجت(عج) را در بر می‌گیرند. آثار کم‌زحمت یا در اکثر اوقات بی‌زحمت، که از دین و دین‌داری فقط پوسته‌ای نسخه‌نویس برای دردهای لاینحل! عوام ارائه می‌دهند.

به این‌ها اضافه کنید تب فراگیر خواندن این کتاب‌ها در میان عامه مردم. در دنیای مدرن امروز که انسان ماشینی اهل اینترنت و اس ام اس،‌ فرصت تامل و تفکر را از دست داده و غالبا به دنبال روش‌های ساندویچی‌است، بالتبع به شدت نیازمند قرص‌های مذهب درمانی! با تاثیر فوری! و قوی نیز باید باشد.

لطفا فقط عوام بخوانند!راه وصال، نوشته سید محمدرضا حسینی مطلق، نمونه‌ای از این آثار است که به شکلی فزاینده در حال رشد و توزیع است و ظاهرا نه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نه سازمان تبلیغات اسلامی و نه حتی حوزه‌های علمیه، هیچ برنامه‌ای برای ساماندهی، نظارت و کنترل بر آنها ندارند.

انتشارات نصایح با انتشار کتاب راه وصال، وظایف مؤمنان در زمان غیبت امام زمان (عج) را اعلام کرده است. کتابی که در سالهای 85 و 86 با مجوز ارشاد استان قم به چاپ شانزدهم و هفدهم نیز رسیده است.

نویسنده خود در مقدمه‌ی کتاب اعتراف می‌کند که کتاب مجموعه‌ای جمع‌آوری شده است، بدون تحلیل و اضافات. اگر چه در طول کتاب بارها شاهد تحلیل و تفسیرهای بی‌ربط و باربط آقای نویسنده _ که معلوم نیست در حوزه‌ی دین چه تحصیلات و تخصصی دارد _ هستیم که برای فرار از پاسخ‌گویی به شبهات مطرح شده در این تحلیل‌های شگفت، در سایه‌ی منابعی که بسیاری از آنها نیز محل بحث و اشکال است، پنهان می‌شود.

همچنین نویسنده در همان مقدمه به این نکته اشاره کرده است که تکالیف! این کتاب صرفا مخصوص عوام است. هشتاد تکلیف عوامانه! که با کمک نویسنده به 99 تکلیف می‌رسد. 19 تکلیف جدید را مؤلف با عنوان تکالیف تابعه! به خواننده معرفی می‌کند.

تکلیف از ما، سر درگمی از شماروال همیشگی کتاب‌های این چنینی- عامه پسند- نگاه دانای کلی نویسنده است، تا آنجا که پیدا کردن رابطه‌های علی و معلولی زیاد به کار نمی‌آید و هرچه نویسنده بگوید، لاجرم همان درست است. اوضاع زمانی جالب‌تر می‌شود که نویسنده‌ای که غالبا از ‌استدلال و استناد فراری است، به‌جای ارائه‌ی ‌کلید، خود قفلی جدید بر افکار به هم ریخته‌ی مخاطبش می‌شود. برای نمونه در تکلیف پنجم و در صفحه 29کتاب می‌خوانیم:

«تکلیف دیگر ادای حقوق امام(ع) و انجام تکالیف و وظایفی است که مردم در برابر آن بزرگوار برعهده دارند. روشن است بالاترین و مهمترین حق پس از خداوند متعال و رسول‌الله(ص) حق ‌امام‌(ع) است که باید به بهترین شکل ادا شود. ادله و روایات بسیاری در این موضوع وجود دارد که ذکر آن‌ها(!) به رساله‌ای مستقل نیاز دارد. امام معصوم(ع) می‌فرمایند: هر حقی که برای خداوند تعالی هست، آن حق برای ما می‌باشد.»

به راستی در این مثلا تکلیف چه وظیفه‌ای به مومن عام محول شده است. آن هم با چه شاخص‌ها و مختصاتی؟! نوشتن این جملات حتی با ذکر منبع حدیث، به عنوان یک مثلا تکلیف برای عوام مردم، چه معنا و مفهومی ‌می‌تواند داشته باشد جز‌ تولید علامت سئوال‌های متعدد؟!

و جالب‌تر بروز تناقض در گفتار و رفتار نویسنده است؛ در تکلیف ششم و در صفحه‌ی 30 کتاب می‌خوانیم:

«دعوت مردم و آشنا نمودن آنان با حضرت و پیش بردن و راهنمایی و هدایت آنان در مسیر، سوق دادن آنان به بالاترین قله‌ی عرفان و شناخت حضرت، یکی دیگر از تکالیف مومنان است.»

آیا این بند با توضیح مؤلف (همان جمع آوری کننده) در مورد اینکه این کتاب صرفا حقوقی را مورد بررسی قرار داده که مخصوص "عوام" است، هم‌خوانی دارد؟ و آیا تکلیف عنوان شده، از وظایف "عوام" است؟ یا اینکه بیشتر شبیه "کپی‌برداری" دوانویس‌های کنار ناصرخسرو از نسخه‌های پزشکی است؛ که به زبان انگلیسی و با خطی ناخوانا _ برای عوام _ نوشته می‌شود.

اجازه بدهید بازهم کتاب را ورق بزنیم. در تکلیف دهم کتاب نیز سرودن شعر و نوشتن کتاب در فضایل و مناقب آن حضرت در شادی و غم ایشان، به عنوان تکلیفی دیگر بر عهده‌ی مردم گذاشته شده است. آیا اساسا این بخش از نوشته‌های نویسنده یک تکلیف است؟ و آیا یک تکلیف! عامه است؟! یا به نوعی مهر تایید برای نویسنده که خود را مکلف! دانسته و قلم بدست گرفته است؟!

نکته دیگری که در کتاب باید به آن اشاره کرد، احادیث و آیاتی است که در ذیل هر تکلیف نوشته شده است و اغلب یا بسیار کلی و یا کاملا بدون ارتباط با موضوع مطرح شده است:

خانه نشینی از وظایف مومن است« تکلیف دیگر انتظار فرج و ظهور حضرت مهدی علیه‌السلام در هر شب و روز، بلکه در هر ساعت و هر لحظه است؛ یعنی مومن باید همیشه درانتظار آن حضرت باشد. امام صادق علیه‌السلام ‌می‌فرمایند: «خوشا به حال شیعیان قائم ما که در زمان غیبتش منتظر ظهور او، و در زمان ظهورش مطیع او هستند؛ آنها دوستان خدا هستند؛ هم آنان‌که نه ترسی بر ایشان است و نه اندوهگین می‌شوند.» امام زین‌العابدین علیه‌السلام می‌فرماید: «همانا مردم زمان غیبت او، که امامت او را باور دارند و منتظر ظهور او هستند، از مردم هر زمانی بهتر هستند.» » ؟!

ظاهرا استفاده از آیات و روایات در متن کتاب بیش از آنکه موید گفته‌های نویسنده باشد، بیشتر به جهت خالی نبودن عریضه است. تا جائیکه حتی نویسنده دست به دامان احادیث جعلی یا ضعیف نیز می‌شود.‌ مثلا در تکلیف هفدهم کتاب، "خانه‌نشینی" از جمله وظایف مومن در زمان غیبت ذکر شده است. آن هم با استدلال دوری از فساد!

در واقع معلوم نیست مخاطب کتاب طبق توصیه ششم، باید برای "دعوت مردم و آشنا نمودن آنان با حضرت و پیش بردن و راهنمایی و هدایت " تلاش کند یا بر اساس تکلیف اخیر "خانه‌نشینی" گزیند؟!

اتفاق دیگری که باز از نشانه‌های تولید این گونه آثار مکتوب است، تکرار یک مطلب به شیوه‌ها و بهانه‌های مختلف در صفحات کتاب و حجیم نمودن آن است. مثل تکلیف! هجدهم که قبلا در تکلیف! هفدهم به نوعی دیگر ذکر شده و در واقع زیر مجموعه آن است و نه یک تکلیف جدید.

بنویس و از حضرت امضا بگیرترویج دستور‌العمل‌های خاص مستند یا حتی بدون سند، به عنوان یک سند کلی و نسخه‌ی عمومی، یکی دیگر از شاهکارهای این کتاب و البته این قبیل کتب ‌است. در صفحه 76 و 77 کتاب می‌خوانیم که از جمله تکالیف! مومنان آن است راه و طریق به سوی امام باز و مفتوح است و... و برای تایید این گفته روایتی نقل می‌شود: حضرت علی بن محمد به شخصی فرمود: «هر وقت خواستی حاجتی را طلب کنی، آن را بنویس و زیر جانماز بگذار و ساعتی رها کن؛ سپس بیرون بیاور و در آن نظر کن. راوی(!) می‌گوید این کار را کردم و جواب آنچه خواسته بودم، یافتم، در حالی که امضای آن حضرت در آن بود.»

یا در صفحه 78 کتاب می‌خوانیم:

« مومن باید برای عرض حوائج خود و رفع مشکلات، از دعاها، نمازها، وسایل و اسبابی که ائمه‌ی هدی برای راهیابی و توسل به آن حضرت معرفی کرده‌اند، استفاده نماید و از این دعاها و نمازها و مانند آنها غفلت نورزد که در ادامه به پاره‌ای از آنها اشاره می‌شود و به یاری خدا در رساله‌ای مستقل(!) راه‌های ارتباط با آن حضرت و عرض حاجات به تفصیل بیان خواهد شد. روایت شده که هر کس را حاجتی باشد، دعا و کلامی را که در ادامه ذکر می‌گردد، در رقعه‌ای (نامه‌ای) بنویسد و در یکی از قبور ائمه بیاندازد یا آن را ببندد و مهر کند و با خاک پاکی، گل بسازد و آن را در میان گل بگذارد و در نهر یا چاهی عمیق بیاندازد که به حضرت صاحب‌الزمان می‌رسد و آن حضرت شخصا متولی برآوردن آن حاجت می‌شود.»

و برای تایید مطالب بالا منبعی را معرفی می‌کند که مصداق روباه و دم و شاهد است؛ "پیوند معنوی با ساحت قدسی". که نه نام نویسنده‌اش مشخص شده و نه ناشر آن.

ذکر این روایات و آن تکالیف، جز ایجاد ابهام برای عوام _ در صورت نتیجه نگرفتن از انجام این اعمال در رفع حاجات _ خاصیت دیگری دارد؟ آیا نه این است که این کار، نوعی دعانویسی مکتوب و عوام‌فریبی نوشتاری است؟

مومن باید پیوسته محزون باشددر جایی دیگر و در تکلیف! بیست و سوم، نویسنده از جمله‌ی تکالیف مومن را، تهیه اسلحه و اسب برای یاری آن حضرت می‌داند؛ ولی در نکته‌ی بیست و چهارم تاکید می‌کند منظور از مرابطه با امام یعنی ارتباط معنوی و حضور دائمی در زمره‌ی ولایتمداران ایشان. آیا نباید پرسید چرا ابتدا موضوعی به عنوان یک تکلیف! ذکر می‌شود و در صفحات بعد، تصحیح و به نوعی انکار می‌گردد؟!

در صفحه 91، نویسنده اینچنین صفحه را پر کرده است: تکلیف! دیگر خواندن این دعا است که در روایات ائمه معصومین به خواندن آن سفارش شده است." اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن و..." و متن دعای فرج را با معنی کامل آن به عنوان یک تکلیف ذکر کرده است!

یا در تکلیف! چهل و دوم آمده است:

«مومن باید به جهت فراق و دوری و عدم لقا و دیدار آن حضرت، محزون و غمگین باشد و پیوسته در حزن و غم بسر برد. اگر مومن به جز بعضی ساعات! امام زمان علیه‌السلام را پیوسته می‌بیند و ملاقات می‌کند، باید در همان بعضی ساعات، در فراق آن حضرت، محزون و غمگین و متاثر باشد.»

و بعد برای تایید این نکته، فرازی از دعای ندبه را آورده است که "آیا معین و یاوری هست تا با او ناله و گریه را طولانی کنیم؟" و در ادامه در تکلیف چهل و سوم، گریه کردن مومن در فراق آن حضرت را تکلیفی دیگر! می‌داند و در نکته‌ی چهل و چهارم تاکید می‌کند:

« از دیگر تکالیف مومنان، گریاندن بر فراق آن حضرت یا بر شداید و ناملایمات وارده بر ایشان یا بر آباء طاهرین اوست؛ البته در حد توان و استعداد افراد.»

این نکات با نکته چهل و پنجم که خواندن دعای ندبه است؛ تکمیل می‌شود. آیا نویسنده نمی‌توانست تمام این چند نکته مستقل را در یک صفحه و مثلا به عنوان یک تکلیف! به مخاطب خود عرضه کند؟!

نکات 52 و 53 نیز جالب توجه است؛ در اولی مومن به خواندن دعای نور و عهد سفارش شده و در دومی به خواندن دعای نور! و جالب‌تر اینجاست که نویسنده در صفحه 130 در ادامه تشریح! نکته 52 دعای عهد را معرفی می‌کند و فرازهایی از آن را مثال می‌زند؛ ولی از آن با عنوان دعای نور! یاد می‌کند.

ناشر همه‌ فن‌حریفمجوز نشر انتشارات نصایح با موضوعات مذهب، ادبیات و علم معانی صادر شده است؛ اما در طول سالهای فعالیت عناوین مختلف و غیر مرتبط بسیاری را منتشر کرده است که خود این پراکندگی و عدم رسیدگی به وضعیت ناشران، به نظام نظارتی دقیق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر‌می‌گردد. از جمله عناوین متعدد کتاب‌هایی که این ناشر منتشر کرده می‌توان به "بلوغ و غریزه جنسی، در جستجوی خدا، اصول مداحی (اشعار و مدایح)، خنده بر لب(لطیفه‌های پندآموز)، عنایات حضرت مهدی به علما و طلاب، تست کامل عربی، عالم برزخ، دراکولا(داستان ترجمه)، موفقیت، انواری از قرآن، آموزش ریاضی اول راهنمایی، زیارت عاشورا، آداب الحرمین، زیارات عتبات عالیات و..." و البته کتبی هم به زبان‌های عربی، اردو و کردی!

در واقع از مسئولان ارشاد و بویژه ممیزان ارجمندشان که در اعطای مجوز به کتب ادبی مو را از ماست می‌کشند _ افراط _ باید پرسید چگونه به اینگونه آثار به راحتی و بی‌هیچ نظارتی _ تفریط _ اجازه‌ی نشر و تجدید چاپ در تیراژ چند صدهزاری را می‌دهند؟ و حتی با "حمایت"های عجیب و غریب از قبیل خرید و اهداء، به گسترش این "علف‌های هرز" کمک می‌کنند؟

شاید هم اصولا نشر در حوزه‌ی دین آنقدر سهل و آسان شده است؛ که هر فردی می‌تواند به راحتی در این حوزه قلم و قدم بزند؟!

البته بدیهی است که دخالت و نظارت در این حوزه و بالتبع کاهش آمار نشر در حوزه‌ی دین، ارشاد را در مظان اتهام قرار می‌دهد؛ وزارتخانه‌ای که خود یکی از متولیان "تولید" آثار مفید در حوزه‌ی دین است. با این حساب لابد! پر شدن بیلان وزارتی مهم‌تر از عواقب ناشی از تولید اینگونه آثار _ که تاثیر مستقیم بر نسل جوان کشور و با عنوان جعلی "آموزه‌های دینی" دارد _ است. والله اعلم.

--------------------برگرفته از: کتاب نیوز با اندک تصرف و با حفظ نشانه گذاری متن اصلی که بخشی از انتقال معنا را بر عهده دارد

رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.