بررسی دلایل خودکشی در ایران؛ دوئل بدون برنده
بررسی دلایل خودکشی در ایران؛ دوئل بدون برنده
«دو دانش آموز دختر دبیرستانی در خیابان نامجوی تهران با خوردن قرص برنج اقدام به خودکشی کردند».
این خبر یکی از اخباری است که هر از چندی در سایتهای مختلف خبری و صفحات روزنامه ها چاپ می شود و موجی از عواطف انسانی و احساسی را به دنبال خود می کشاند.
بر اساس گزارش سازمان ملی جوانان، بهداشت روانی نیمی از جوانان ایرانی زیر 29 سال کشور نگران کننده و هشداردهنده است، به طوری که 3/4 درصد جوانان در سلامت روانی خود دچار مشکل جدی بوده و 2/40 درصد نیز از مشکلات روانی رنج می برند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پلیس، امروزه سازمان بهداشت جهانی ضمن توجه دادن مسؤولان کشورها در تأمین سلامت جسمی، روانی و اجتماعی افراد جامعه، همواره بر این نکته تأکید دارند که هیچ یک از این سه بعد بر دیگری برتری ندارد. متأسفانه با توجه به اینکه بررسی ها نشان می دهد، میزان شیوع اختلالات روانی در بین جوانان کشورهای در حال توسعه در حال افزایش است، اما همچنان در برنامه ریزی های توسعه اقتصادی و اجتماعی معمولاً پایین ترین رتبه به آنها داده می شود و به این دلیل ارزیابی سلامت روانی در این کشورها اغلب منجر به غفلت از آنها شده است.
خود کشی
خودکشی به معنای نابود کردن و از بین بردن خود، پدیده ای است که سالیان دراز از روابط عشیره ای و سنتی تا روابط پیچیده شهرهای امروزی، گریبان بشر را گرفته و در فراز و نشیب تحولات اجتماعی قلب و روح خانواده ها و اجتماع را آزرده است.
آنچه که جامعه شناسان از خودکشی تعریف کرده اند، این است که: «خودکشی به هر حالتی از مرگ اطلاق می شود که نتیجه مستقیم و غیرمستقیم عملی باشد که شخص قربانی آن را انجام داده و از نتیجه عملش آگاه بوده است.»
به عقیده بسیاری از تحلیلگران مسایل اجتماعی؛ زندگی شهری، انبوه جمعیت، عدم تجانس افراد با هم، احساس غربت و تنهایی ناشی از آن، کاهش محبت خانوادگی و رها شدن فرد به سرنوشت خود، چشم و هم چشمی ها، پیدا شدن آرزوهای دور و دراز، محرومیت در عشق، فقر مادی و دهها عامل دیگر آن چنان ناراحتی هایی برای افراد فراهم کرده که فرد تنها راه نجات خود را در نابودی خویش جستجو می کند.
فریاد کمک خواهی...!
یک پژوهشگر مسایل اجتماعی در رابطه با خودکشی می گوید: خودکشی ممکن است به عنوان پایان راه و نتیجه نهایی نارسایی روزافزونِ سازگاری های اجتماعی توأم با احساس تنهایی و بیگانگی با شبکه ارتباطی انسان که به زندگی ما معنا می بخشد، باشد و بدین ترتیب فرد زمانی دست به خودکشی می زند که نیروی حیاتی مرموزی که هر مخلوق زنده را به زنده بودن امیدوار می کند، بی فروغ شده باشد.
علی معین فر در گفتگو با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی پلیس می افزاید: خودکشی از دیدگاه کسی که دست به این کار می زند در واقع یک فریاد کمک خواهی است و افراد فقط به دلایل روانی، کینه و انتقام خودکشی نمی کنند، بلکه عواملی مانند احساس شرم، گناه، ترس، نومیدی، وفاداری، درد و حتی اندوه هم سبب خودکشی می شود.
وی نتیجه می گیرد؛ خودکشی، ناشی از هم پاشیدگی نظام زندگی افراد و در هم ریختن قالبها و گسستگی روابط اجتماعی و در نتیجه احساس تنهایی و مطرود بودن فرد می باشد.
این جامعه شناس برجسته، رویکردهای مختلف بیان شده در مورد خودکشی را این چنین بیان می کند: از دیدگاه جامعه شناسی، عوامل مهم فرهنگی از قبیل فروپاشی نظام ارزشی سنتی، تحمیل ارزش فرهنگی بیگانه، تعارض در ارزشهای فرهنگی حاکم، فردگرایی و اختلال در نظام اجتماعی و عوامل اقتصادی مانند فقر، بیکاری، کم کاری، محرومیت، ناامنی شغلی و عوامل اجتماعی نظیر افزایش جمعیت، مهاجرت، جنگ، تبعیض، بی سوادی، مشکلات مربوط به ازدواج و مشکلات مربوط به اوقات فراغت از عوامل مهم خودکشی افراد است.
معین فر در ادامه با بیان اینکه تحقیقات در ایران نشان می دهد که اقدام به خودکشی در مردان بین سنین 20 تا 25 سال و در زنان بین 16 تا 20 سال است، معتقد است: ناراحتی های روانی، شکست در عشق و اختلالات روانی و شخصیتی و فقر و بیکاری از مهمترین دلایل خودکشی در ایران است.
یک کشمکشِ شدید
این استاد دانشگاه همچنین مسأله خودکشی در بین جوانان ایرانی را به عنوان یکی از حادترین مشکلات جامعه مورد تأکید قرار می دهد و می گوید: از آن جایی که جوانی دوره بروز استعدادها و توانایی هاست و جوان مدام در پی فرصتی است تا این استعدادها را شکوفا سازد و به نحوی خود را در بین اطرافیان و اجتماع مطرح می کند، اما محدودیتهای موجود به خصوص در جوامع کوچک موجب سرخوردگی جوانان می شود.
معین فر همچنین بالا نبودن سطح آگاهی در جوامع سنتی را دیگر عامل سرخوردگی جوانان در این جوامع می داند و می گوید: اغلب جوانان از این رنج می برند که چرا اطرافیان و جامعه احساسات آنان را درک نمی کنند و هنگامی که در چنین شرایطی جوانان تصمیم به خودکشی می گیرند، امید به زندگی را از دست داده اند و بر این عقیده هستند که با این عمل از محیط و اطرافیان خود انتقام بگیرند.به گفته این تحلیلگر مسایل اجتماعی، جوانانی که خودکشی می کنند اغلب کسانی هستند که از استعدادهای قابل توجهی برخوردارند، ولی چون محیط اطرافشان از درک آن عاجز بوده اند، در خود احساس ناامیدی و پوچی می کنند و سرانجام خود را به دست نیستی می سپارند.به اعتقاد معین فر، اگر در جامعه ای جوان نتواند خود را با محیط همرنگ سازد و در ارضای خواسته های معقول جوانی اش از راه عقلانی ناکام بماند، به عقده حقارت و خود کم بینی دچار شده و انقلابهای روحی در درون او به وجود می آید و آشوب سراپای وجودش را فرا می گیرد و او را به خودکشی سوق می دهد.
وی توضیح می دهد: در یکی از فرضیه های «هربست هندین» در مورد کشمکش های منجر به خودکشی تحت عنوان تمایل به قتل به خود برگشته شده (منعکس شده) چنین آمده است: خودکشی عاشق ها که در واقع خشم به معشوق است در بسیاری از موارد که بسیار جدی و مصرانه انجام می گیرد، بیانگر یک خشم واپس زده شده است که به این صورت تجلی یافته است.
به گفته این جامعه شناس، هربست هندین سعی داشته است بر اساس این نظریه نتیجه بگیرد که خودکشی ممکن است نتیجه یک کشمکش شدید میل به قتل باشد.
مسایل روحی و روانی و خودکشی!
رئیس مرکز اطلاع رسانی فرماندهی انتظامی آذربایجان غربی هم پس از اعلام خبر خودکشی دختر 17 ساله ای در این استان به پایگاه اطلاع رسانی پلیس گفت: خودکشی جوانان ریشه در مسایل روحی و روانی آنان دارد.
سرگرد شهنام رضایی افزود: یکی از عوامل مهم در خودکشی افراد به خصوص جوانان، عوامل روحی و روانی آنان در لحظه تصمیم به خودکشی است.
وی با اعتقاد بر اینکه انسان سالم خودکشی نمی کند، گفت: ناراحتی های روحی و روانی و یک سری علتهای دیگر باعث می شوند که فرد در یک لحظه اقدام به خودکشی نماید.
اتاقی به تنهایی یک خودکشی
یک پژوهشگر آسیبهای اجتماعی هم معتقد است که افراد معمولاً به چهار علت دست به خودکشی می زنند.
مجید ابهری در گفتگو با پایگاه اطلاع رسانی پلیس گفت: نوع اول خودکشی، خودکشی دگرخواهانه است که در اینجا فرد وظیفه اخلاقی عمیقی را در خود حس می کند و علاقه مند می شود تا خود را فدای دیگران کند.وی افزود: وقتی فردی به احساس همبستگی و انسجام قوی نسبت به یک گروه به صورت ویژه متحد و مقید باشد، در چنین شرایطی فرد در آرزوی فدا کردن زندگی خود به خاطر هدفهای گروه خواهد بود.
وی خودکشی از نوع بی هنجاری اخلاقی را نیز ریشه در بحران های بزرگ اجتماعی، یا اقتصادی و یا سیاسی می داند و می گوید: در این نوع خودکشی، فرد به حیاتش نه از آن رو پایان می دهد که هنجاری را شکسته، یا به قانون مورد پذیرش گردن ننهاده، بلکه بدین سبب دست به خودکشی می زند که بعد از تلاش بسیار زندگی را سراب، پیروزیها را بی فرجام و حیات را پوچ یافته است.
وی خودکشی خودخواهانه را از دیگر علل اکثر خودکشی ها می داند و معتقد است که خودکشی خودخواهانه وقتی رخ می دهد که فرد رابطه ضعیفی را بین خود و جامعه احساس می کند و فشارهای اجتماعی نمی توانند او را علیه رفتار «خود ویرانگرانه» تحت تأثیر قرار دهند.
وی می گوید: فردی که در منطقه ای فقیرنشین و در اتاقی محقر به تنهایی زندگی می کند و نه دوستی دارد و نه قوم و خویشی، ممکن است دست به خودکشی خودخواهانه بزند.
به اعتقاد ابهری، خودکشی خودخواهانه می تواند حاصل احساس تنهایی، درون گرایی، انزوا و یا حتی نوعی اخلال روانی باشد.این کارشناس آسیبهای اجتماعی، خودکشی جبری را آخرین نوع خودکشی می داند و می گوید: خودکشی جبری مربوط می گردد به «بی قدرتی» که مردم احساس می کنند.
وی تصریح می کند: بی قدرتی، به حالتی گفته می شود که فرد قادر به تحت تأثیر قرار دادن محیط اجتماعی خود نباشد، به عنوان مثال یک زندانی وقتی که دیگر تحمل ماندن در زندان را ندارد، اقدام به خودکشی می کند.
خودکشی در ایران
از نظر ابهری، با اینکه خودکشی در ایران در مقایسه با کشورهای صنعتی، کمتر بوده، اما در دو دهه گذشته آمار خودکشی در ایران رو به فزونی داشته است.
او می گوید: اختلافات زناشویی و نامناسب بودن شرایط زندگی خانوادگی، ناراحتی های روانی، شکست در عشق، از هم پاشیدگی و جدایی گروههای اجتماعی، اعتیاد، شرایط نامساعد اقتصادی، فقر، بیکاری و اختلالات روانی و شخصیتی از عمده علل و انگیزه های خودکشی در ایران است.
|