مهران مدیری روی لبه تیغ
رأی دهید
سابقه مهران مدیری، نشان میدهد که همواره در قسمت های ابتدایی داستان، مخاطب را محک میزند و به سرعت اشتباهات تصورشده در داستان و سناریو را تغییر میدهد. این اتفاق در «نقطهچین» و «پاورچین» به سرعت توانست مسیر داستان و سطح رویکرد مخاطب را به کلی تغییر دهد و موجب توجه مردم شود.
اما نکته ای که در کنار هوش و ظرافت کارگردانی مدیری به آن دقت نمیشود، خالی شدن این کارگردان از سوژههای جدید و ضعیف شدن گروه نویسندگان آن به خاطر سرعت تولید مجموعههای مورد اشاره در چهار سال گذشته است.
بیتوجهی به همین نکته، موجب شد که مهران غفوریان با موفقیت در یک مجموعه نود قسمتی زیر آسمان شهر، با تکرار سفارش از شبکه روبهرو شده و هنگامی که در میانه سری دوم آثار، ضعف سوژههای تکراری آشکار شد، نه تنها اقدام عاجلی برای آن صورت نگرفت، بلکه برخلاف تصور، سری سوم هم به وی داده شد که برای جلب نظر بیشتر مردم که همزمان با پخش «پاورچین» از شبکه تهران بود، انواع و اقسام اقدامات فیزیکی مانند آوردن ژانگولرها تا جذب اکبر عبدی به عنوان عامل جذب مخاطب به کار گرفته شد.
البته در این میان، قصد مقایسه بین این دو سبک کار را نداریم، ولی آنچه مشخص است، کیفیت کار مدیری به عنوان یک سرمایه برای رسانه ملی است که باید حفظ شود، چون در صورتی که قرار باشد فشار مستمر بر دوش مدیری و گروه او باشد، ماجرای ناکامی مهران غفوریان در شبکه سه برای او هم دور از دسترس نیست.
مدیری برخلاف دیگر کارهایش، در این مجموعه رویکرد عجیبی به جذابیتهای عشقی نشان داده و با تشکیل مثلث و مربع عشقی، فضایی را در بخشی از قسمت ها ایجاد کرده که به سانسور آن بخش ها در تکرار این سریال در روز بعد انجامید، حتی در برخی موارد از جذابیت بازیگران برای جذب مخاطب بهره میبرد.
از طرفی، کاراکترهای ثابت مانده که حالت نوستالژیک شخصیت چهرههای پیشین را در سریال وی دارند، عاملی شده که مخاطب به راحتی نقش و چهره جدید را بپذیرد و از طرفی خود بازیگر هم هنوز در بحران گذشته و حال گرفتار است.
اگر در بخش های آینده این سریال، تحول جدی در ساختار داستان و شکل بازی چهره ها شکل بگیرد و خود مهران مدیری از بخش روایت در این مجموعه صرف نظر کند، بیشک تغییرات به موفقیت این سریال کمک خواهد کرد.
اما آنچه مهم است، انداختن بار طنز یک شبکه روی دوش یک نفر اشتباهی است که میتواند به افت آن گروه منجر شده و در پایان، بازار رقابت را برای گروههای دیگر محدود کند.
بیشک، توجه به اصلیترین اصول رسانه؛ یعنی حفظ سرمایهها در رقابت سالم، میتواند کمک شایانی به موفقیت گروهها و نتایج هزینههای میلیاردی صرف شده در این زمینه باشد.
همچنین صرفا با گرفتن اسپانسر برای رفع نیازهای مالی، از تبلیغ مایع ظرفشویی تا مصرف انرژی نباید به اثر فرهنگی چنین محصولاتی بیتوجهی کرد، چون آنچه مردم از وقت خود برای دیدن چنین برنامههایی هزینه میکنند، هزینهای هنگفتتر از جمع کل درآمدهای تبلیغاتی جذب شده است که در صورت بی توجهی جبران شدنی نیست.