لحظه بحرانیِ درگذشت خامنه ای:‌ برنامه اسرائیل و آمریکا و اصلاح طلبان چیست؟ برنامه مردم چه بباید باشد؟‌

رامین کامران می نویسد:
* پس از جنگ ۱۲ روزه نظرها بیش از پیش به خامنه ای معطوف شده است. چون بر مقاومت و ایستادگی تأکید دارد که مردم می خواهند و آن را می پسندند. و باید پذیرفت که این ایستادگی بسیار ارزشمند است.

*طرح مسئله: بسیاری از مسلمانها که پس از دیدن کارنامه ناکارآمدی و فساد ۴۶ ساله جمهوری اسلامی از آن بریده اند، به رأس آن همچنان وابسته هستند. آیا این امر متناقض نیست که به خودِ نظام بگویی نه، ولی به رهبر نظام بگویی آری؟!

*این وضعیت محصول موقعیت تناقض آمیز ایران کنونی و مشکلاتی است که با آن دست بگریبان است. در این شرایط همه دنبال یک نجات دهنده می گردند و اینها شخص خامنه ای را نجات بخش به شمار می آورند. آیا می توان همزمان از یک سو خواهان خلاص شدن از شر نظام شد و از سوی دیگر خامنه ای را منجی به شمار آورد که در راس نظام است؟

*این بخش از جامعه در این شرایط نقطه اتکای محکمی به غیر از خامنه ای پیدا نکرده است. از او توقع عقلانیت و خیرخواهی و قدرت دارند. بر این باورند که انسان حکیم و مقتدری است که طرح هایی خیرخواهانه ای دارد. این سه صفاتی است که به هر منجی مذهبی و غیر مذهبی نسبت داده می شود. در واقع سطح پائین صفات سه گانه مهم علم بیکران، قدرت بیکران و خیرخواهی بیکران خداوند است. منجی یک فرد است، نه یک نظام سیاسی.

*خامنه ای منجی باشد یا نباشد،‌به دلیل سن اش مدت زیادی زنده نخواهد ماند. دوستدارانش خواهان عمری طولانی برای او هستند، اما واقعیت این است که هر عمری پایانی دارد. سخنان من در این جلسه معطوف به این لحظه پایانی است.

*وقتی لحظه درگذشت خامنه ای فرا رسد، جمهوری اسلامی با بحرانی بزرگتر از درگذشت خمینی مواجه خواهد شد. با فوت خمینی مشکلاتی که برای جمهوری اسلامی قابل تصور بود، با جانشینی سریع خامنه ای حل شد. اما این بار مسئله فقط حفظ نظام نیست، مسئله حفظ موجودیتِ ایران و پایداری ایران است. این احتمال وجود دارد که با درگذشت خامنه ای- با توجه به طرح ها و فشارهای شدید آمریکا و اروپا و اسرائیل از یک سو و خائنان داخلی از دیگر سو- ایران گرفتار فروپاشی وجودی شود.

 اسرائیل به دنبال تجزیه ایران:

*به نظر من هیچ اشکالی ندارد که عده ای اکنون پیرو خامنه ای هستند. اما وقتی او فوت کرد چه خواهید کرد؟ برای آن موقعیت باید برنامه داشت. چون دشمنان ایران زمین برنامه های بلندمدت داشتند و دارند. تجاوز ۱۲ روزه اسرائیل به ایران یک برنامه ریزی بلندمدت بود. آن برنامه بلندمدت در حمله ۱۲ روزه با ضرباتی همراه بود، اما به نتیجه نرسید.

*جنگ را از نظر نظامی بُردیم، خطر تجزیه ایران هم موقتاً رفع شد، اما دشمن را به هیچ وجه نباید دست کم گرفت. مطمئن باشید که آنان برای پس از مرگ خامنه ای هم برنامه ریزی کرده اند. کمین کرده اند تا از آن شرایط هم برای منافع شان استفاده بکنند.

✍ اصلاح طلبان به دنبال رهبری حسن روحانی و سازش تسلیم طلبانه به دولتهای غربی

*برنامه اصلاح طلبان این است که حسن روحانی را جانشین خامنه ای کنند. برنامه اسرائیل هم تجزیه ایران است. اصلاح طلبان اعتماد به نفس دارند، چون دولت و پول دارند و احتمال هم دارد که با خارجی ها هم سازش کنند. اصلاح طلبان فاقد دانش سیاسی و از آن بیشتر جربزه ی ایستادن در برابر اسرائیل و آمریکا و اروپا هستند.

ملت فاقد برنامه

*آنکه برنامه ای برای این لحظه سرنوشت ساز نداردِ ملت ایران است. ملت اگر فاقد برنامه باشد، مثل انقلاب ۱۳۵۷ که رهبر انقلاب- آیت الله خمینی- همه چیز را بُرد، گرفتار خواهد شد. خمینی استقلال و جمهوری اسلامی را محقق کرد، اما آزادی را هم نابود کرد. و اینک پس از ۴۶ سال هنوز فاقد آزادی هستیم. اینک دموکراسی و آزادی وجود ندارد، مردم مشارکتی در حکومت ندارند و فساد هم بالاست. سیاست داخلی گرفتار فقدان آزادی و دموکراسی است و سیاست خارجی هم گرفتار یک تنگنای بی سابقه است.

*مخاطب من در اینجا مردم و ارزشی های طرفدار خامنه ای هستند. وقتی خامنه ای فوت کرد، چه خواهید کرد؟

اگر مدافع حفظ نظام باشید، اصلاح طلب می شوید، چون اصلاح طلبان حسن روحانی را رهبر خواهند کرد. آیا شما به روحانی هم همان قدر اعتماد دارید و تکیه می کنید که به خامنه ای اعتماد دارید و تکیه می کنید؟ آیا به ایدئولوژی اسلام سیاسی می چسبید و زیر بار اصلاح طلبان می روید و وضعیت کنونی را حفظ می کنید؟ با یک سیاستِ خارجیِ ناغیرتمندانه ی مزخرفی که من و شمااصلاً تحمل اش را نداریم؟

*به نظر من تغییر نظام و ملی گرایی خواسته های مردم را به نحو حداکثری محقق می سازد. خواسته های مردم از نظر من به این شرح است، یا به این شرح باید باشد:

*یک بخش اعتقاد به اسلام به عنوان دین و فرهنگ است. اسلام سیاسی تجربه شد و مردم دیدند که آنها را به کجا بُرد. اسلام یک دین و فرهنگ گسترده است. اسلام را نگاه دارید، اما از اسلام سیاسی گذار کنید.

*در عین مسلمانی باید به دنبال ایران رفت. ایران باید مستقل از دین باشد. تقابل اسلام و ایران یاوه گویی است. یا اسلام یا ایران نداریم. همه ایرانیان با هم حقوق برابر دارند. اسلام سیاسی نگاهدار ایران نیست.

*ملی گرایی همه افراد را در ارتباط با هم قرار می دهد. همه افراد مستقل از تفاوتهایی که داریم و دارند، ایرانی هستیم و هستند. اسلام سیاسی ایران را به این روز انداخته شد، نه اسلام به عنوان دین. ملی گرایی هیچ تقابلی با مسلمانی و دینداری ندارد.

*لائیسیته نیازمند بی دینی نیست. راه حل مسائل ایران و بقای ایران سیاسی است، نه دین زدایی کردن از ایران یا دین ستیزی. فقط روحانیت باید بیرون از حکومت باشد و در حکومت حضور نداشته باشد.