احمد کسروی؛ اندیشمندی فراتر از زمانه‌ که امروزِ ایران را پیش‌بینی کرده بود

احمد کسروی و نمایی از ساختمان دادگستری-با استفاده از خبرگزاری‌های داخلیایندیپندنت فارسی، سایه رحیمی:
احمد کسروی هشتاد سال پیش، صبح روز بیستم اسفندماه ۱۳۲۴، در سن ۵۵ سالگی، هنگامی که برای ارائه‌ آخرین دفاعیات به کاخ دادگستری تهران در شمیران رفته بود، به ضرب گلوله‌ و ۲۷ ضربه چاقوی افراطیون مذهبی کشته شد.

کسروی یک حقوقدان و اندیشمند ایرانی بود که پیش از این واقعه به اتهام انتشار کتاب‌ها و مطالبی درباره‌ دین و مذهب تحت پیگرد قضایی قرار گرفته بود و مخالفانش مترصد فرصتی برای کشتن او بودند. او پیش‌تر در ابتدای همان سال هم از سوءقصد نواب صفوی و دستیارش در میدان حشمت‌الدوله جان سالم به در برده بود، اما فداییان اسلام بار دوم به دست برادران امامی توانستند او را برای همیشه از پای درآورند.


مهین کسروی، دختر او، آن روز و رفتن بی‌بازگشت پدر را در مصاحبه‌ای چنین روایت کرده است: «با منشی خود، آقای حدادپور، هماهنگ کرده بودند که به دادگاه بروند، چون علیه ایشان شکایتی تنظیم شده بود و می‌خواستند به اتهامات پاسخ دهند. مثل اینکه همه چیز از قبل به‌دقت برنامه‌ریزی شده بود؛ یعنی هم ورود قاتلان با اسلحه به دادگاه، هم خروج آن‌ها و هم حضور یکباره‌ مردم پشت در دادگاه برای آشفته کردن فضا.»

طبق روایت مهین کسروی، بعدازظهر همان روز که جو محل آرام شده بود، جنازه‌ها را به پاسگاه دربند بردند و شبانه دفن کردند. این احتمال وجود داشت که با تحریک مراجع دینی، افراطیون مذهبی حتی برای به آتش کشیدن پیکر احمد کسروی هم اقدام کنند. به همین دلیل، او و منشی‌اش را شبانه در همان کوه‌های دربند، نزدیک سرچشمه‌ آبک، دفن کردند و روی آن‌ها را نیز با سنگ و ملات پوشاندند تا قابل شناسایی نباشد یا حتی اگر شناسایی شد، نتوانند آن را نبش قبر کنند.

خانواده‌ و دوستان کسروی بعدها در موارد معدود و مخفیانه به نزدیکی مزار او می‌رفتند و پنهانی شمعی روشن می‌کردند، اما هیچ‌گاه به آن نزدیک نمی‌شدند تا معلوم نشود. امروز نیز دیگر نه از سرچشمه خبری است و نه از کوه اثری وجود دارد و جای آن‌ها را خانه‌ها و آپارتمان‌ها گرفته‌اند.

بدین ترتیب، مزار مردی که از اصلی‌ترین منتقدان خرافه و مذهب‌گرایی افراطی بود و پشت در خانه‌اش در خیابان شاهپور نوشته شده بود: «وکیل پایه یک دادگستری»، برای همیشه گمنام ماند.

هرچند مزار او بی‌نام و نشان است، احمد کسروی این روزها بیش از دیگر روشنفکران و اندیشمندان، در کانون توجه قرار دارد. حالا بسیاری معتقدند که او از زمانه‌اش جلوتر بود؛ تا آنجا که آنچه را امروز افراطیون مذهبی بر سر ایران آورده‌اند، پیش‌بینی کرده بود؛ مردی که قلمش را بی‌باکانه به سلاحی بدل کرد، در برابر خرافات ایستاد و به بهای جان، حقیقت را فریاد زد. به جهل تاخت و جهل نیز او را بی‌پاسخ نگذاشت.
احمد کسروی؛ از کودکی تا کنار گذاشتن ردای روحانیت
کودکی‌ کسروی در کوچه‌های تبریز سپری شد؛ جایی که نخستین واژگان را در فضای پرالتهاب مشروطه‌خواهی فرا گرفت. در روزهایی که فریاد آزادی‌خواهان همه‌جا پیچیده بود، کسروی، نوجوانی که شیفته‌ دانستن بود، در آن غوغا، عشق به حقیقت را از تاریخ و تجربه آموخت.

اما حقیقت چهره‌ای تلخ داشت. سال‌ها بعد، در مقام یک وکیل و قاضی، نه‌تنها با بی‌عدالتی در دادگاه‌ها روبرو شد، بلکه فساد را در تاروپود جامعه‌ای که دین و قدرت در آن به هم گره خورده بودند، دید، اما سکوت نکرد. قلمش را به شمشیری بر صفحات کاغذ تبدیل کرد و رگبار پرسش‌هایش، خواب بسیاری از مذهبیون را آشفته کرد.

او در روز هشتم مهر ۱۲۶۹ در محله‌ حکم‌آباد (هکماوار) تبریز زاده شد. نیاکانش همه ملا و پیش‌نماز بودند و او را نیز از شش‌سالگی به مکتب فرستادند تا نزد ملای مکتب، قرآن بیاموزد. در ۱۲سالگی، پدرش درگذشت و ناچار شد از درس دست بکشد و کار کند. افزون بر این، در آن سن دیگر آموزگاری در محله نبود که بتواند چیزی به او بیاموزد. حدود سه سال بعد، بار دیگر به مکتب بازگشت، اما این بار، شوهرعمه‌اش که قیم خانواده‌ کسروی نیز بود، او را به مدرسه‌ طالبیه تبریز فرستاد. او در همین مدرسه برای نخستین بار با محمد خیابانی آشنا شد. البته دوستی‌ آنان بعدها به عداوت کشیده شد.

احمد کسروی پس از آن به تهران رفت و در دانشگاه تحصیل کرد. هم‌زمان با آغاز جنبش مشروطه در ایران و آشنایی با آرمان‌های آن، نشریات و مطالبی منتشر می‌کرد که به تحلیل و نقد مسائل اجتماعی و تاریخی می‌پرداخت. در نقطه‌ مقابل، برخی نزدیکان و اعضای خانواده‌اش، آشکارا با مشروطه‌خواهی مخالفت می‌کردند و او که به مشروطه دلبسته شده بود، ناچار این دلبستگی را پنهان می‌کرد.

آن‌طور که از لابلای نوشته‌هایش و روایت نزدیکانش برمی‌آید، احمد کسروی با وجود اینکه ردای روحانیت بر تن داشت، همواره از این پیشه و رفتن به منبر ابراز شرمندگی می‌کرد و در اندیشه آن بود که حرفه‌ای دیگر برگزیند.

او حتی زمانی که قبای روحانیت به تن داشت، مانند دیگر ملایان رفتار نمی‌کرد؛ ریشش را می‌تراشید، کفش پاشنه‌دار و جوراب ماشین‌باف می‌پوشید، عمامه‌ کوچکی بر سر می‌گذاشت، شالش را سفت می‌بست و عینک به چشم می‌زد؛ کارهایی که مخالفانش همه را نشانه‌ فرنگی‌مآبی او می‌شمردند. افزون بر این، روضه نمی‌خواند و روضه‌خوان‌ها را نقد می‌کرد و تنها به خواندن خطبه عقد بسنده می‌کرد.

در نهایت نیز تصمیم گرفت که روحانیت را کنار بگذارد. او این تصمیم را پس از آن گرفت که دریافت روحانیت به‌عنوان یک نهاد اجتماعی و سیاسی در ایران برخلاف تصوری که از آن داشت، نه در جهت اصلاحات و پیشرفت جامعه، بلکه عمدتا در خدمت منافع خود و حاکمیت استبدادی است.
از ترک کسوت روحانیت تا روشنفکری؛ مسیر پرتلاطم احمد کسروی
زندگی احمد کسروی از زمانی که در سایه‌ سنت خانوادگی ردای روحانیت به تن کرد تا هنگامی که آگاهانه تصمیم گرفت این لباس و پیشه را کنار بگذارد، سال‌هایی پرتلاطم بود. در تمام این دوران، او برای تامین معاش با چالش‌های جدی مواجه می‌شد و همواره هدف آزارواذیت مذهبی‌ها قرار می‌گرفت. در مواردی، حتی نزدیکانش هم او را طرد کردند و همواره با شماتت ملایان و روحانیون مواجه بود.

او به‌عنوان نویسنده، محقق و پژوهشگر، فعالیت‌هایش را از طریق نگارش کتاب‌ها، مقالات و انتشار نشریات دنبال می‌کرد. افزون بر این، در موسسات آموزشی نیز تدریس می‌کرد و از این راه درآمدی داشت. با این‌ حال، بسیاری از نوشته‌ها و ایده‌های او با مخالفت‌های شدید گروه‌های مذهبی و سیاسی روبرو می‌شد که تاثیر منفی بر وضعیت معیشتی و درآمدش داشت.

او در نشریات مختلف هم مقاله می‌نوشت و برخی از کارهایش را از طریق نشریات مستقل خود، منتشر می‌کرد، اما این نشریات که عمدتا به نقدهای اجتماعی، تاریخی و دینی می‌پرداختند و ایده‌های نوگرایانه‌ای را مطرح می‌کردند، اگرچه او را در جامعه‌ روشنفکری به چهره‌ای شناخته‌شده تبدیل کردند، دشمنانی هم برایش رقم زدند. بنابراین به دلیل فعالیت‌های فکری و نوشتاری‌، هیچ‌گاه به یک شغل پایدار نرسید.

با این‌ حال، این دشواری‌ها در باورهای کسروی خللی ایجاد نکرد. او که در محیط‌های مذهبی و دینی رشد کرده بود، این فضا را به‌خوبی می‌شناخت. در نتیجه همین تجربه‌ها و مطالعات عمیق، به این نتیجه رسید که روحانیت، به‌جای آنکه در مسیر اصلاحات اجتماعی و سیاسی و حمایت از حقوق مردم گام بردارد، بیشتر در پی حفظ و گسترش قدرت خود است. به‌ویژه پس از انقلاب مشروطه، که در مواردی روحانیت در برابر حرکت‌های اصلاحی ایستاد، کسروی بیش‌ازپیش به نقش منفی آن در جامعه پی برد و به‌تدریج به نقد آن پرداخت.

او معتقد بود که روحانیت، نه‌تنها در برابر پیشرفت‌های علمی و اجتماعی ایستاده، بلکه به‌عنوان مانعی در مسیر تجدد و ترقی ایران عمل کرده است. او بر این باور بود که روحانیت طی قرون متمادی، به‌جای خدمت به جامعه و ملت، تنها در پی منافع شخصی و حفظ قدرت خود بوده و به‌طور غیرمستقیم بر سرنوشت و سیاست‌های کشور تاثیر گذاشته و آن را به عقب‌ماندگی سوق داده است.

همین دیدگاه‌ها که روحانیت را یکی از عوامل عمده‌ فساد و انحطاط اجتماعی در ایران معرفی می‌کرد، باعث شد کسروی به‌شدت هدف حمله روحانیون و افراد مذهبی قرار گیرد. کسروی بارها در نوشته‌هایش به‌صراحت اعلام کرد که «آخوندها را بزرگ‌ترین دشمنان پیشرفت ایران» می‌داند؛ زیرا آن‌ها «با تزویر و ریاکاری مردم را فریب داده‌اند و از دین و مذهب عمدا به‌عنوان ابزاری برای فریب مردم و حفظ قدرت خود استفاده می‌کنند». او از افشاگری درباره فساد اخلاقی و ریاکاری آخوندها هم ابایی نداشت.

به عقیده کسروی، روحانیون شیعه به‌جای آنکه مردم را به سوی آگاهی و تفکر منطقی هدایت کند، همیشه تلاش کرده‌اند مردم را در جهل و نادانی نگه‌دارند تا بتواند قدرت خود را حفظ کند.
آثار احمد کسروی از شیعی‌گری تا تاریخ مشروطه ایران
احمد کسروی علاوه بر نقد روحانیت، به تصوف، بهائیت و مادی‌گرایی نیز انتقاد‌های تندی وارد کرد. او در کتاب‌های «شیعی‌گری»، «صوفی‌گری»، «بهائی‌گری» و «در پیرامون مادی‌گری»، این باورها را بررسی و نقد کرد.

آثار احمد کسروی بالغ بر ۷۰ جلد کتاب به زبان‌های فارسی و عربی است. از میان این آثار، «شیعی‌گری» تقریبا جنجالی‌ترین کتاب او بود. در این اثر، کسروی به نقد تاریخ و باورهای شیعه پرداخت و معتقد بود که بسیاری از اعتقادات این مذهب ساختگی و برخلاف اصول اولیه اسلام‌اند. انتشار این کتاب واکنش‌ تند روحانیون و گروه‌های مذهبی را برانگیخت و او را به‌عنوان «دشمن دین» معرفی کردند.

در کتاب «تاریخ ۱۴۰۰ ساله ایران»، کسروی تاریخ ایران را از دوران پیش از اسلام تا دوران معاصر تحلیل کرد. این اثر یکی از نخستین تلاش‌ها برای نگارش تاریخ ایران بدون پیشداوری‌های مذهبی و سیاسی محسوب می‌شود. او در این اثر با تکیه بر واقعیت‌های تاریخی، دیدگاه‌های نوینی را در تاریخ‌نگاری ایران پایه‌گذاری کرد.

کتاب «تاریخ مشروطه ایران» یکی از مهم‌ترین آثار کسروی است که در آن به بررسی انقلاب مشروطه و تحولات سیاسی ایران در دوره قاجار پرداخته است. او با تحلیل دقیق، نقش طبقات اجتماعی، روحانیت و روشنفکران را در روند مشروطه بررسی و تلاش کرد تا علل و عوامل این جنبش را روشن کند.

کسروی علاوه بر کتاب‌ها، مقالات متعددی در نشریات مختلف منتشر کرد که بسیاری از آن‌ها به نقد وضعیت اجتماعی، سیاسی و دینی ایران اختصاص داشت. نشریه‌ «سیاحت شرق» یکی از مهم‌ترین رسانه‌هایی بود که کسروی برای انتشار افکار و نقدهایش از آن استفاده می‌کرد.

آثار احمد کسروی به دلیل رویکرد انتقادی و دفاع از اصلاحات اجتماعی و سیاسی، در آن زمان نه‌تنها بر جریان‌های فکری ایران معاصر تاثیر زیادی گذاشت که نقدهای تند او در زمینه‌های دینی و اجتماعی، هنوز هم موضوع بحث و مناظره اندیشمندان و پژوهشگران و ابزار حمله مخالفان و افراطیون مذهبی به او است.
کارزار مذهبیون علیه احمد کسروی و ماجرای ترور
پس از کناره‌گیری رضاشاه در سال ۱۳۲۰، ایران با شرایط جدیدی روبرو شد. بحران سیاسی در این دوران، در کنار حمایت برخی گروه‌های مختلف اجتماعی از روحانیت، با توجه به فضای باز سیاسی و آزادی مطبوعات، نقد مذهب نیز در محافل فکری و رسانه‌ای جایگاهی پیدا کرد.

هم‌زمان، برخی گروه‌های مذهبی خواستار محدود کردن این آزادی‌ها و بازگشت به ارزش‌های سنتی بودند. آن‌ها به‌ویژه در حوزه‌هایی مانند حقوق زنان، نظام آموزشی، و مناسک دینی، به دنبال تغییراتی بودند که برخی اصلاحات دوره رضاشاه را تحت تاثیر قرار می‌داد.

در این فضای پرالتهاب، نوشته‌های احمد کسروی به‌ویژه کتاب «شیعی‌گری»، واکنش‌های زیادی برانگیخت. او در این اثر، برخی باورهای مذهبی را هم نقد کرده بود. این موضوع باعث شد اعتراض گروه‌های مذهبی شد و برخی علما، از جمله روحانیون برجسته تبریز و نجف، خواستار ممنوعیت و جمع‌آوری آثار او شدند.

در پی این اعتراض‌ها، برای بررسی نوشته‌های کسروی دادگاه‌هایی تشکیل شد. با این حال، برخی افراد و گروه‌های تندرو معتقد بودند که روش‌های قضایی برای مقابله با کسروی کافی نیست و راه‌های دیگری را در نظر گرفتند. در نهایت طلبه‌ای به نام نواب صفوی که از منتقدان سرسخت احمد کسروی بود، بهار سال ۱۳۲۴ در میدان حشمتیه تهران به او شلیک کرد. این اقدام که با انگیزه حذف کسروی صورت گرفت، جز زخمی شدن او و بازداشت نواب صفوی نتیجه‌ای نداشت. البته نواب صفوی با وثیقه‌ای که برخی تجار بازار تامین کردند، از زندان آزاد شد.

پس از این واقعه، گروهی با نام فداییان اسلام شکل گرفت که به برخورد قاطع با افرادی که آن‌ها را مخالف ارزش‌های دینی می‌دانستند، معتقد بود. با این حال احمد کسروی همچنان به انتشار آثار و بیان دیدگاه‌های انتقادی‌اش ادامه داد.

سرانجام در اسفند همان سال، هنگامی که کسروی برای رسیدگی به پرونده‌ای درباره آثارش در دادگاه حضور داشت، گروهی از اعضای فداییان اسلام از جمله حسن و علی امامی به همراه چند نفر دیگر، به اتاق بازپرسی هجوم بردند. در این حمله با اسلحه و چاقو، احمد کسروی و منشی‌اش حدادپور جان خود را از دست دادند.

بستگان کسروی پیکر قربانیان را که پوشیده از زخم‌های عمیقی بود، در شامگاه همان روز ترور بدون کالبدشکافی به گورستان ظهیرالدوله در شمیران، نزدیک تهران منتقل کردند اما سرپرست صوفی قبرستان به دلیل افکار و نوشته‌های ضدصوفیانه کسروی، اجازه دفن نداد و اجساد برای دفن به محوطه تپه پایکوه امامزاده صالح، که آبک نامیده می‌شد، برده شدند.

آمران و عاملان کشتن احمد کسروی یک روز پس از ترور، بیانیه‌ای با این مضمون منتشر کردند: «کسروی بی‌وطن، وکیل مردود، مولف‌ کتاب‌های ننگین و گمراه‌کننده، دشنام‌دهنده به پیغمبر اسلام و پیشوایان دین، سوزاننده قرآن مجید و بالاخره دشمن ایران و ایرانیان از طرف ۴۰۰ میلیون مسلمانان روی زمین آشکارا کشته شد. آیا چنین روزی عید بزرگ نخواهد بود؟»

بعدها محمد امینی، پژوهشگر تاریخ ایران، جایی نوشت: «جامعه‌ای که در برابر اقدام تروریستی فداییان اسلام سکوت کرد، تاوان آن را بعدتر پرداخت.»

ترور کسروی بازتاب گسترده‌ای در محافل سیاسی و اجتماعی داشت و به یکی از نقاط مهم تقابل اندیشه‌های نواندیشانه و سنتی در ایران تبدیل شد. این واقعه نه‌تنها بر فضای فکری ایران تاثیر گذاشت، بلکه بر شکل‌گیری جریان‌های فکری و سیاسی سال‌های بعد نیز اثرگذار بود.
فتوای خمینی، پیش‌زمینه ترور احمد کسروی
سال‌ها و ماه‌های آخر عمر احمد کسروی با جبهه‌گیری شدید علمای مذهبی علیه او همراه بود. در این دوره، برخی مراجع شیعه از جمله سید روح‌الله خمینی خواستار برخورد قاطع با کسروی شدند. او حتی موضوع اعدام این متفکر ایرانی را در حضور هواداران دین مطرح کرد و گفت: «هرکس پیامبر اسلام را دشنام بدهد، واجب است بر شنونده که او را بکشد.»

خمینی در جایی دیگر نیز به کسانی که در برابر نوشته‌ها و گفته‌های کسروی سکوت کرده بودند، تاخت و خطاب به آنان گفت: «امروز شماها در پیشگاه خدای عالم چه عذری دارید؟ همه دیدید کتاب‌های یک نفر تبریزی بی‌سروپا را، که تمام آیین شماها را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیع به امام صادق و امام غایب روحی له الفدا، آن همه جسارت‌ها کرد و هیچ کلمه از شماها صادر نشد.»

پس از ترور احمد کسروی، مراجع دینی لابی‌گری برای آزادی برادران امامی را آغاز کردند. از جمله سید حسین طباطبایی قمی که از نجف به نخست‌وزیر وقت، احمد قوام، تلگراف زد و خواستار آزادی سریع ضاربان شد. سرانجام ضاربان تحت فشار علما و رهبران مذهبی و بازاریان با نفوذ، بعد از محاکمه‌ای کوتاه، آزاد شدند.
جایگاه احمد کسروی در جامعه امروز ایران
بیش از سه دهه پس از ترور احمد کسروی، خمینی با وعده «رساندن ایرانیان به مقام انسانیت» تحت آموزه‌های مذهب شیعه به قدرت رسید و تفکیک دین از سیاست را مردود شمرد. به دستور او، قانون اساسی و احکام قضایی ایران با استناد به احکام فقه شیعی، تدوین شد و روحانیت به‌عنوان یک نهاد مذهبی، در بیش از چهار دهه با استفاده از نقاب دین و مذهب، به رشد فساد و رانت پرداخت و انواع ظلم و ستم را به مردم روا داشت.

در این مدت، بسیاری از روشنفکران که به تفکیک دین از سیاست اعتقاد داشتند، کشته، زندانی یا تبعید شدند. نهایتا فضایی شکل گرفته که اکنون بسیاری از مردم احساس می‌کنند در فلات ایران زندانی شعارهای ریاکارانه افراطیون مذهبی شده‌اند و نه‌تنها دین از زندگی آنان دور شده، بلکه رویای زندگی آرام نیز از دست رفته است.

در همین شرایط، اندیشه‌ها، نوشته‌ها و هشدارهای احمد کسروی بیش از هر زمان دیگری موردتوجه قرار گرفت. در جامعه‌ای که سانسور و تحریف حقیقت همچنان ابزارهایی برای کنترل افکار عمومی‌اند، بازخوانی میراث کسروی همچون چراغی در تاریکی است؛ چرا که او نماد جسارتی بود که دانستن را بر مصلحت‌سنجی ترجیح داد.

به همین دلیل است که می‌گویند سهم احمد کسروی از روشنفکری در ایران در تاریخ معاصر، بی‌بدیل و تاثیرگذار است. او یکی از نخستین کسانی بود که به نقد جدی نهادهای مذهبی و روحانیت در ایران پرداخت. کسروی به‌شدت از لزوم اصلاحات در سیستم اجتماعی و سیاسی ایران حمایت می‌کرد. او به‌عنوان یک روشنفکر، بر لزوم دموکراسی و عدالت اجتماعی تاکید داشت و اصلاحات قانونی را از ضروریات جامعه می‌دانست. اگرچه در زمان حیاتش با مخالفت‌های شدید مواجه شد، میراث فکری و اصلاح‌طلبانه‌اش در تاریخ روشنفکری ایران باقی ماند.

در شرایطی که بسیاری از ایرانیان به‌ویژه در نسل‌های جدید، از وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور ناراضی‌اند، نوشته‌های کسروی به گریزگاهی برای تحلیل و نقد وضعیت موجود تبدیل شده است. به‌خصوص که او در زمان حیاتش بسیاری از مشکلات امروز جامعه ایران را پیش‌بینی کرده بود و از افشاگری درباره فساد نهاد روحانیت و سوءاستفاده‌های سیاسی مذهبی آنان ابایی نداشت.

در حال حاضر که فساد، مشکلات اقتصادی و نقض حقوق بشر در ایران به مسائلی روزمره تبدیل شده‌اند، بسیاری از ایرانیان متوجه می‌شوند که بسیاری از انتقادهای کسروی چقدر دقیق بودند. به همین دلیل، بسیاری از مردم با نوشته‌های او احساس همدلی می‌کنند، زیرا احساس می‌کنند که ایده‌های او هنوز هم در  وضعیت کنونی جامعه ایران مرتبط و کاربردی است، چرا که او به مسائلی پرداخته که اکنون در دوره جمهوری اسلامی به‌شدت برجسته شده‌اند.

نقدهای او به روحانیت، اسلام سیاسی، استبداد، فساد و مشکلات اجتماعی به‌طور فزاینده‌ای با وضعیت فعلی همخوانی دارند و به همین دلیل، بسیاری از ایرانیان، به‌ویژه جوانان، با افکار و نظرهای او همذاتپنداری می‌کنند.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۳۵
arian1 - ابادان، ایران

جایی نمانده است که اسلام و مسلمانان خون انسان‌های بی گناهی را نریخته باشند. تمام آموزش های این دین کثیف و اهریمنی بر مبنای قتل و ادم کشی، فساد و دروغگویی و کلاهبرداری است
دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۶
۳۶
Hamam.Mansoori - قزوین ، ایران

یاد احمد کسروی ها مجید رضا رهنوردها و... جاویدان. جالبه هم کسروی و هم علی دشتی که علیه اسلام کتاب نوشتند در ابتدا آخوند بودند این یعنی آخوندا چون اسلام و خصوصا شیعه را خوب می‌شناسند قطعا در میان آنها کم نیستند کسانی که از این دین متنفر میشن ولی سکوت میکنند چه به دلایل مالی اقتصادی و شغلی و چه آبروریزی که کسی باید خود مردم را به شناخت دین دعوت کند ولی معتقد نباشد و حتی خطری که وجود دارد از سمت حکومت دینی از زندان و حتی مرگ
دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۵
۲۵
راستگوی بی طرفدار - سالزبورگ، اتریش

مرد بزرگی که فقط راستی را پیشه خود کرد و هیچ حامی نداشت. راستگوی بی طرفدار در واقع نام جاودانه نام تاریخ میهن احمد کسروی است که خود کتابش بهنوشت و من آنرا به یاد این انسان والا مقام نام کاربری انتخاب کردم. انتقاد من از زرد پوست هم بخاطر همین بود که انسان نامی را انتخابمیکند که به افکارش نزدیک باس. این یارو بشکه فحش و بی ادبی دروغگویی و بیسوادی است اسم کاربری اش را گذاشته زرتشت😂😂. همه در واوگاه علیه کسروی بودند از قاضی و دادستان گرفته تا پاسبان مسئول انتظامات و پهلوی هیچوقت از این مرد بزرگ حماقت نکرد بلکه او بود که برادران امامی را بخشید.
دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۶
۵۰
Persian2600 - استکهلم، سوئد

وقتی که نوشته ها و نظرات زنده یاد صادق هدایت را میخوانم و یا میشنوم باید گفت که براستی انسان بزگ و فهمیده که سالها از زمان خودش جلو بود و جالب اینجاست که اخوندهای فاسد و لواطکار تخم تازی را واقعا خوب میشناخته. فقط باید گفت هزاران افسوس که در ان زمان کمتر کسی پیدا میشد که به حرفها و نظرات طلایش بطور عمیق فکر کند. واقعا کن چه انسان اگاه و فرهیخته ای بود که قدرش را ندانستند. روحش شاد و یادش تا ابد گرامی🧡🧡🧡
دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۵:۲۶
۶۲
سهراب هیچستانی - لاهه، هلند

. هشتاد سال پیش زنده یاد احمد کسروی که خمینی فتوای قتلش را داد گفت:. فریب آخوند ها را نخورید. اینها تفاله همان تازیانی هستند که به ایران حمله کردند. روزی خواهد رسید که اینان بر شما حکومت خواهند کرد و آن روز دیگر جان و مال و حتی فرزندانتان از دست آنها ایمن نخواهد بود.
دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۲
۸۲
گفتگوگر - پیتزبورگ، ایالات متحده امریکا
بزرگ به معنای واقعی
دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۷:۱۳
۵۵
hamid4053 - اصفهان، ایران
مشکل جامعه ما این است که به ملاهای بیسواد مفتخور انگل بیشتر بها میدهیم تا به انسانهای فرهیخته با سواد که عمر خود را صرف بیدار کردن جامعه تماشاچی میکنند که به هیچ عنوان حاضر به بیدار شدن نیستند. چنین بزرگانی در زندانهای این اشغالگران ایران کم تعداد نیستند. چه جوانهایی که جان خود را در راه ازادی ایران از چنگال این اشغالگران وحشی فدا کردند و متأسفانه نتوانستند این گروه تماشاچی را از خواب غفلت بیدار کنند. ای مردم به پا خیزید چیزی برایتان نمانده که بخاطر از دست دادنش بترسید. اگر دلخوش به زنده بودن هستید ان را هم در صف سلاخی که ایستاده اید از شما خواهند گرفت.
دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۷:۲۵
۴۵
قوقولی مقولی - مادرید، اسپانیا
با درود به روانش ، یادش گرامی
دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۷:۲۷
۲۵
zan,zendgi,azadi - کلن، آلمان
درود بر اخوندی که انسان شد و ره معرفت پیش گرفت ٫ چون کسروی ! ننگ ابدی بر شاهانی باد که ادعای انسانیت می کردند و اخوند شدند .چون شاهان جلاد مفت خور پهلوی
دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۷:۴۸
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.