سخن پایانی در نقد و بررسی ترجمه «شازدهِ» کوچولو توسط خانم لیلی گلستان!
رأی دهید
پیش از این در ارتباط با اشکالات ترجمه خانم لیلی گلستان دو مقاله ارائه شد.
نظر به اینکه سوای اشکالات اساسی در ترجمه اصطلاحات و واژه های فرانسوی به زبان پارسی، جملات و کلمات بسیاری در چندین فصل از قلم ترجمه ایشان جا افتاده یا اساساً ترجمه نشده است، نخست خطوط و کلماتی را که ایشان در هر صفحه ترجمه نکرده اند به صورت گذرا یادآور می شوم ؛
در صفحه ۳۲ دو خط، ص ۳۶ شش خط، ص ۴۰ یک خط، ص ۴۶ حدود شش خط، ص ۵۴ دو عبارت، ص ۶۴ یک خط، ص ۹۰ دوخط، ص ۹۴ یک عبارت، ص ۱۳۱ دوخط، ص ۱۳۴ دو مورد، ص ۱۳۵ دو عبارت، و در فصل ۱۷ و ۱۹ دو واژه بسیار مهم فرانسوی á tout hasard ترجمه نشده است !
اکنون ادامه بررسی ترجمه ایشان ؛
در نشریه اینترنتی ایسنا، در مورد ترجمه خانم گلستان به چنین نوشته ای برخورد می کنیم ؛
«این مترجم با اشاره به اینکه شازده کوچولو با ترجمه قاضی، شاملو و نجفی را در گذشته خوانده بودم، توضیح داد: تا پایان کار اصلاً به فکر قیاس ترجمه خود با این سه ترجمه نبوده ام و پس از آنکه کتاب را به انتشارات تحویل دادم دست به قیاس زدم و متوجه شدم ترجمه من به حال و هوای ترجمه ابوالحسن نجفی نزدیک است. شاید به این دلیل که شخصا آثار نجفی را همیشه دوست داشته ام ».
همانگونه که در سلسله مقالات پیشین اشاره شده است، تعداد ترجمه های پارسی داستان شاهزاده کوچولو از مرز ۱۹۰ ترجمه گذشته است. اگر چه بسیاری از این “ شبه “ ترجمه ها کپی برداری کامل از ترجمه یکی از مترجمان قبلی کتاب فوق یا آمیزه ای از ترجمه دو مترجم دیگر می باشد ولی از بین آنها که به صورت اصولی و به دور از کپی برداری، کتاب فوق را ترجمه کرده اند کمتر کسی به این موضوع اشاره داشته که مگر اشکال ترجمه های پیشین چه بوده که شخص ایشان به ترجمه مجدد این کتاب ۹۰ صفحه ای اقدام نموده است ؟
نظر به حجم انبوه ترجمه های این کتاب، کوشش کردم تا در حد امکان برخی از ترجمه هایی که به دستم رسیده را بررسی و نقد کرده، اشکالات و کاستی های آنها را بیان کنم به این امید که علاقه مندان آتی به ترجمه این داستان، نگاهی پذیرا به این انتقادات داشته باشند.
آنچه که باعث تعجب است این است که بسیاری نام کتاب را به غلط “ شازده کوچولو “ ترجمه کرده اند اما بسیاری از همین مترجمان در فصل ۱۹ با اشاره به اعتراف شاهزاده کوچولو که احساس ضعف کرده و خود را شاهزاده بزرگی احساس نمی کند، از او با نام “ شاهزاده کوچولو “ یاد می کنند !
در ادامه جهت کوتاه شدن مطلب، فهرستی از واژه های فرانسوی کتاب فوق که خانم لیلی گلستان بصورت ناصحیح و نارسا ترجمه کرده اند ارائه می شود، البته با ذکر ترجمه دقیق آن واژگان جهت مقایسه !
این دیگر به عهده سایر مترجمین و مؤسسات زبان فرانسه است که درست یا نادرست بودن این نقد و بررسی را آزموده و اگر مایل بودند در نشریات انعکاس دهند !
واژه های فرانسوی و اشکال ترجمه خانم گلستان :
در فصل چهارم چنین نوشته شده ؛ J’ai vu une belle maison en briques rosses…
یعنی ؛ من یک خانه زیبا با آجرهای صورتی را دیدم …
خانم گلستان این جمله را چنین ترجمه کرده اند ؛
« من خانه ای زیبا دارم با آجرهای صورتی رنگ …
واژه sot, sotte به معنی سبک سر، نادان است و نه احمق، stupide.
واژه geste discret به معنی با افتادگی، بدون لاف است و نه آرام.
واژه businessman به معنی تاجر پیشه است و نه کارفرما.
واژه hanneton یعنی سوسک طلایی و نه زنبور طلایی.
واژه la consigne یعنی رهنمود و نه دستور.
واژه explorateur یعنی کاوشگر و نه کاشف.
واژه à tout hasard یعنی محض احتیاط و نه یک دفعه.
واژه un navire یعنی یک ناو، و نه یک کشتی.
واژه apprivoiser به معنی خوگرفتن، مأنوس شدن، انس گرفتن، اُخت شدن، الفت گرفتن است و نه اهلی کردن.
واژه marchand یعنی فروشنده و نه مغازه.
واژه le langage یعنی نوع سخن گفتن، شیوه گفتار و نه حرف زدن.
واژه camarade یعنی رفیق و نه دوست، دوست به فرانسه ami.
البته موارد فوق صرفاً به عنوان نمونه آورده شد، زیرا در هر فصل از کتاب از اینگونه اشتباهات ترجمه نمونه های فراوانی دیده می شود که با مقایسه ترجمه ایشان با متن فرانسوی داستان مشخص می گردد.
در فصل ۱۶ چنین آمده ؛
پس زمین شد سیاره شانزدهم.
در اصل فرانسوی نوشته شده، زمین شد سیاره هفتم.
در فصل ۲۲، سنت اگزوپری از زبان سوزن بان می گوید که ؛
من مسافران را در بسته های هزارتایی بسته بندی می کنم.
سنت اگزوپری با این شیوه نوشتار، به مدرنیزه شدن جامعه و بصورت کالا در آمدن انسان اشاره دارد که سوزنبان آنها را “ بسته بندی “ نموده و گاه به سمت چپ و گاه به راست هدایت میکند و حتی خود لکوموتیوران هم نمی دادند این محموله ها به کجا میروند. اما شوربختانه خانم گلستان نیز همچون بسیاری از مترجمین متوجه این موضوع نشده و چنین ترجمه کرده اند ؛
“ من مسافرها را در دسته های هزارتایی تقسیم می کنم. “
در فصل ۲۴ ؛
جمله فرانسوی چنین است ؛
Nous en étions au huitième jour de ma panne dans le désert…
ترجمه خانم گلستان ؛
« از خرابی موتورم چهار روز گذشته بود »
در واقع ترجمه متن اصلی چنین باید باشد ؛
ما در هشتمین روز خرابی موتورم در کویر بودیم.
و در ادامه آمده ؛ خاطرات تو بسیار زیبا هستند.
خانم گلستان نوشته اند ؛ چه خاطرات قشنگی تعریف می کنی
نکته مهم دیگر اینکه، خانم گلستان واژه désert به معنی کویر را بیابان ترجمه کرده اند و در ترجمه ایشان، منطقه پهناور کویری صاحارا ( صحاری ) در شمال آفریقا، با واژه های صحرا و بیابان مترادف شده است.
و اما نکته بسی مهمتر !
آنتوان دُ سنت اگزوپری در به تصویر کشیدن کاراکترهای داستان شاهزاده کوچولو طرحها و نقاشیهای رنگینی را با آبرنگ کشیده است و با رنگ آمیزیهای خود توانسته مکملی بر نوشته ها و متن داستان بیفزاید که خود گویای بسیاری از مسائل نهفته در کلیت این داستان است.
بعنوان نمونه در فصل دوازدهم زمانیکه شاهزاده کوچولو با یک انسان سرخورده در جامعه ( مرد زیاده نوش، می نوش ) روبرو میشود، انسانیت او را زیر پا نمی گذارد و او را buveur یعنی زیاده نوش خطاب می کند و نه یک الکلی یا دائم الخمر و میخواره.
بنابراین در طرحی که از او کشیده و او را پشت یک میز با بطریهای پر وخالی از مشروب جای داده، با اینکه نقاشی بسیار گویاست ولی به حیثیت انسانی او خدشه وارد نکرده است.
در ابتدای داستان هم می خوانیم که :
“ این دیدار بسیار کوتاه بود و شاهزاده کوچولو را در اندوه بزرگی فرو برد.”
نظر به اینکه سوای اشکالات اساسی در ترجمه اصطلاحات و واژه های فرانسوی به زبان پارسی، جملات و کلمات بسیاری در چندین فصل از قلم ترجمه ایشان جا افتاده یا اساساً ترجمه نشده است، نخست خطوط و کلماتی را که ایشان در هر صفحه ترجمه نکرده اند به صورت گذرا یادآور می شوم ؛
در صفحه ۳۲ دو خط، ص ۳۶ شش خط، ص ۴۰ یک خط، ص ۴۶ حدود شش خط، ص ۵۴ دو عبارت، ص ۶۴ یک خط، ص ۹۰ دوخط، ص ۹۴ یک عبارت، ص ۱۳۱ دوخط، ص ۱۳۴ دو مورد، ص ۱۳۵ دو عبارت، و در فصل ۱۷ و ۱۹ دو واژه بسیار مهم فرانسوی á tout hasard ترجمه نشده است !
اکنون ادامه بررسی ترجمه ایشان ؛
در نشریه اینترنتی ایسنا، در مورد ترجمه خانم گلستان به چنین نوشته ای برخورد می کنیم ؛
«این مترجم با اشاره به اینکه شازده کوچولو با ترجمه قاضی، شاملو و نجفی را در گذشته خوانده بودم، توضیح داد: تا پایان کار اصلاً به فکر قیاس ترجمه خود با این سه ترجمه نبوده ام و پس از آنکه کتاب را به انتشارات تحویل دادم دست به قیاس زدم و متوجه شدم ترجمه من به حال و هوای ترجمه ابوالحسن نجفی نزدیک است. شاید به این دلیل که شخصا آثار نجفی را همیشه دوست داشته ام ».
همانگونه که در سلسله مقالات پیشین اشاره شده است، تعداد ترجمه های پارسی داستان شاهزاده کوچولو از مرز ۱۹۰ ترجمه گذشته است. اگر چه بسیاری از این “ شبه “ ترجمه ها کپی برداری کامل از ترجمه یکی از مترجمان قبلی کتاب فوق یا آمیزه ای از ترجمه دو مترجم دیگر می باشد ولی از بین آنها که به صورت اصولی و به دور از کپی برداری، کتاب فوق را ترجمه کرده اند کمتر کسی به این موضوع اشاره داشته که مگر اشکال ترجمه های پیشین چه بوده که شخص ایشان به ترجمه مجدد این کتاب ۹۰ صفحه ای اقدام نموده است ؟
نظر به حجم انبوه ترجمه های این کتاب، کوشش کردم تا در حد امکان برخی از ترجمه هایی که به دستم رسیده را بررسی و نقد کرده، اشکالات و کاستی های آنها را بیان کنم به این امید که علاقه مندان آتی به ترجمه این داستان، نگاهی پذیرا به این انتقادات داشته باشند.
آنچه که باعث تعجب است این است که بسیاری نام کتاب را به غلط “ شازده کوچولو “ ترجمه کرده اند اما بسیاری از همین مترجمان در فصل ۱۹ با اشاره به اعتراف شاهزاده کوچولو که احساس ضعف کرده و خود را شاهزاده بزرگی احساس نمی کند، از او با نام “ شاهزاده کوچولو “ یاد می کنند !
در ادامه جهت کوتاه شدن مطلب، فهرستی از واژه های فرانسوی کتاب فوق که خانم لیلی گلستان بصورت ناصحیح و نارسا ترجمه کرده اند ارائه می شود، البته با ذکر ترجمه دقیق آن واژگان جهت مقایسه !
این دیگر به عهده سایر مترجمین و مؤسسات زبان فرانسه است که درست یا نادرست بودن این نقد و بررسی را آزموده و اگر مایل بودند در نشریات انعکاس دهند !
واژه های فرانسوی و اشکال ترجمه خانم گلستان :
در فصل چهارم چنین نوشته شده ؛ J’ai vu une belle maison en briques rosses…
یعنی ؛ من یک خانه زیبا با آجرهای صورتی را دیدم …
خانم گلستان این جمله را چنین ترجمه کرده اند ؛
« من خانه ای زیبا دارم با آجرهای صورتی رنگ …
واژه sot, sotte به معنی سبک سر، نادان است و نه احمق، stupide.
واژه geste discret به معنی با افتادگی، بدون لاف است و نه آرام.
واژه businessman به معنی تاجر پیشه است و نه کارفرما.
واژه hanneton یعنی سوسک طلایی و نه زنبور طلایی.
واژه la consigne یعنی رهنمود و نه دستور.
واژه explorateur یعنی کاوشگر و نه کاشف.
واژه à tout hasard یعنی محض احتیاط و نه یک دفعه.
واژه un navire یعنی یک ناو، و نه یک کشتی.
واژه apprivoiser به معنی خوگرفتن، مأنوس شدن، انس گرفتن، اُخت شدن، الفت گرفتن است و نه اهلی کردن.
واژه marchand یعنی فروشنده و نه مغازه.
واژه le langage یعنی نوع سخن گفتن، شیوه گفتار و نه حرف زدن.
واژه camarade یعنی رفیق و نه دوست، دوست به فرانسه ami.
البته موارد فوق صرفاً به عنوان نمونه آورده شد، زیرا در هر فصل از کتاب از اینگونه اشتباهات ترجمه نمونه های فراوانی دیده می شود که با مقایسه ترجمه ایشان با متن فرانسوی داستان مشخص می گردد.
در فصل ۱۶ چنین آمده ؛
پس زمین شد سیاره شانزدهم.
در اصل فرانسوی نوشته شده، زمین شد سیاره هفتم.
در فصل ۲۲، سنت اگزوپری از زبان سوزن بان می گوید که ؛
من مسافران را در بسته های هزارتایی بسته بندی می کنم.
سنت اگزوپری با این شیوه نوشتار، به مدرنیزه شدن جامعه و بصورت کالا در آمدن انسان اشاره دارد که سوزنبان آنها را “ بسته بندی “ نموده و گاه به سمت چپ و گاه به راست هدایت میکند و حتی خود لکوموتیوران هم نمی دادند این محموله ها به کجا میروند. اما شوربختانه خانم گلستان نیز همچون بسیاری از مترجمین متوجه این موضوع نشده و چنین ترجمه کرده اند ؛
“ من مسافرها را در دسته های هزارتایی تقسیم می کنم. “
در فصل ۲۴ ؛
جمله فرانسوی چنین است ؛
Nous en étions au huitième jour de ma panne dans le désert…
ترجمه خانم گلستان ؛
« از خرابی موتورم چهار روز گذشته بود »
در واقع ترجمه متن اصلی چنین باید باشد ؛
ما در هشتمین روز خرابی موتورم در کویر بودیم.
و در ادامه آمده ؛ خاطرات تو بسیار زیبا هستند.
خانم گلستان نوشته اند ؛ چه خاطرات قشنگی تعریف می کنی
نکته مهم دیگر اینکه، خانم گلستان واژه désert به معنی کویر را بیابان ترجمه کرده اند و در ترجمه ایشان، منطقه پهناور کویری صاحارا ( صحاری ) در شمال آفریقا، با واژه های صحرا و بیابان مترادف شده است.
و اما نکته بسی مهمتر !
آنتوان دُ سنت اگزوپری در به تصویر کشیدن کاراکترهای داستان شاهزاده کوچولو طرحها و نقاشیهای رنگینی را با آبرنگ کشیده است و با رنگ آمیزیهای خود توانسته مکملی بر نوشته ها و متن داستان بیفزاید که خود گویای بسیاری از مسائل نهفته در کلیت این داستان است.
بعنوان نمونه در فصل دوازدهم زمانیکه شاهزاده کوچولو با یک انسان سرخورده در جامعه ( مرد زیاده نوش، می نوش ) روبرو میشود، انسانیت او را زیر پا نمی گذارد و او را buveur یعنی زیاده نوش خطاب می کند و نه یک الکلی یا دائم الخمر و میخواره.
بنابراین در طرحی که از او کشیده و او را پشت یک میز با بطریهای پر وخالی از مشروب جای داده، با اینکه نقاشی بسیار گویاست ولی به حیثیت انسانی او خدشه وارد نکرده است.
در ابتدای داستان هم می خوانیم که :
“ این دیدار بسیار کوتاه بود و شاهزاده کوچولو را در اندوه بزرگی فرو برد.”
در حالیکه در ترجمه خانم گلستان با تصویری از یک مرد شلخته و لاابالی و پلشت، نیمه دمپایی بر پا، با لباس خواب روبرو هستیم که خوار و ذلیل بر زمین افتاده است !
پرسش این است که مگر طرحهای اصلی کتاب چه اشکالی داشت که مورد پسند واقع نشد و دست به چنین کاری زدید ؟
ضمن آنکه دست بردن در طرحهای اصلی داستان به همان نسبت خطاست که خواسته باشیم متن اصلی فرانسوی را تغییر دهیم و این در مورد سایرین از جمله کریس ریدل نیز صادق است.
و بعنوان نمونه ای دیگر، در فصل پایانی داستان، تصویری از شاهزاده کوچولو توسط سنت اگزوپری ترسیم شده است که شاهزاده کوچولو پس از گزیده شدن توسط ماری به سیاره خود باز می گردد.
در آن طرح بسیار زیبا و گویا، شاهزاده کوچولو در حالیکه به رنگ طلایی در آمده به سیاره خود باز می گردد، چرا که او پاک و بی آلایش از سیاره خود به سایر سیارات و در انتها به کره زمین سفر کرد و با ناهنجاری ها و نابسامانی هایی روبرو شد ولی تحت تأثیر بی خردیهای برخی از آدمیان قرار نگرفت و سرانجام همچون زری ناب به دیار خود بازگشت.
به پایان آورم گفتار این مبحث، حدیث ترجمه ها همچنان باقیست !
علی شکرالهی
دیدگاه خوانندگان
۴۳
Chokam - ری، ایران
این ترجمه های اشتباه زیاده، ما بیشتر تالیف کردیم ، تا ترجمه.یعنی از خودمان در آوردیم، بجای ترجمه. چون ترجمه خیلی سخته، گاها اصطلاحات فرانسه و لاتین توی زبان انگلیسی هست، گاها ضرب المثلهایی توی زبان انگلیسی هست که حتی ترجمه انگلیسی رو هم سخت کرده. مثلا برای خودمان مارکس ساختیم، چون اصلا مارکسیسم اسلامی اختراع ایرانیاست. یعنی شریعتی و طرفدارانش ، به هر حال جمعیتی ایرانی بودند. بهمین نسبت پست مدرنها مثل نیچه رو هم اشتباه ترجمه کردیم ، و من نمی گم اگه درست ترجمه می کردیم آیا وضع ما بهتر میشد . معلوم نیست تاریخ به کدام سمت میره. ولی شاید رنسانس اروپا حاصل ترجمه بود، آنها بیشتر از یونانی ها ترجمه کردند، بجای اینکه تالیف کنند. ..ولی دیگه گذشت، حالا عصر موبایله. دیگه مردم مثل زمان شاه توی روستاها نیستند، خیلی از روستاها بی سکنه شدند،آمدند شهر. برای همین عصر انقلابها به پایان رسید عصر غر زدنها شروع شده. عصر زل زدن به موبایل، اعتیاد به موبایل و افسردگی ها، هر چقدر هم میخواهید کتاب بخوانید یه انسان نظری، اما در عمل محکوم افسردگی و اعتیاد موبایل.راه نجات زندگی ساده و اتحاده،حتی روستانشینی
دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۵
۴۳
Chokam - ری، ایران
این ترجمه های اشتباه زیاده، ما بیشتر تالیف کردیم ، تا ترجمه.یعنی از خودمان در آوردیم، بجای ترجمه. چون ترجمه خیلی سخته، گاها اصطلاحات فرانسه و لاتین توی زبان انگلیسی هست، گاها ضرب المثلهایی توی زبان انگلیسی هست که حتی ترجمه انگلیسی رو هم سخت کرده. مثلا برای خودمان مارکس ساختیم، چون اصلا مارکسیسم اسلامی اختراع ایرانیاست. یعنی شریعتی و طرفدارانش ، به هر حال جمعیتی ایرانی بودند. بهمین نسبت پست مدرنها مثل نیچه رو هم اشتباه ترجمه کردیم ، و من نمی گم اگه درست ترجمه می کردیم آیا وضع ما بهتر میشد . معلوم نیست تاریخ به کدام سمت میره. ولی شاید رنسانس اروپا حاصل ترجمه بود، آنها بیشتر از یونانی ها ترجمه کردند، بجای اینکه تالیف کنند. ..ولی دیگه گذشت، حالا عصر موبایله. دیگه مردم مثل زمان شاه توی روستاها نیستند، خیلی از روستاها بی سکنه شدند،آمدند شهر. برای همین عصر انقلابها به پایان رسید عصر غر زدنها شروع شده. عصر زل زدن به موبایل، اعتیاد به موبایل و افسردگی ها، هر چقدر هم میخواهید کتاب بخوانید یه انسان نظری، اما در عمل محکوم افسردگی و اعتیاد موبایل.راه نجات زندگی ساده و اتحاده،حتی روستانشینی
دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۵
۴۳
Chokam - ری، ایران
این ترجمه های اشتباه زیاده، ما بیشتر تالیف کردیم ، تا ترجمه.یعنی از خودمان در آوردیم، بجای ترجمه. چون ترجمه خیلی سخته، گاها اصطلاحات فرانسه و لاتین توی زبان انگلیسی هست، گاها ضرب المثلهایی توی زبان انگلیسی هست که حتی ترجمه انگلیسی رو هم سخت کرده. مثلا برای خودمان مارکس ساختیم، چون اصلا مارکسیسم اسلامی اختراع ایرانیاست. یعنی شریعتی و طرفدارانش ، به هر حال جمعیتی ایرانی بودند. بهمین نسبت پست مدرنها مثل نیچه رو هم اشتباه ترجمه کردیم ، و من نمی گم اگه درست ترجمه می کردیم آیا وضع ما بهتر میشد . معلوم نیست تاریخ به کدام سمت میره. ولی شاید رنسانس اروپا حاصل ترجمه بود، آنها بیشتر از یونانی ها ترجمه کردند، بجای اینکه تالیف کنند. ..ولی دیگه گذشت، حالا عصر موبایله. دیگه مردم مثل زمان شاه توی روستاها نیستند، خیلی از روستاها بی سکنه شدند،آمدند شهر. برای همین عصر انقلابها به پایان رسید عصر غر زدنها شروع شده. عصر زل زدن به موبایل، اعتیاد به موبایل و افسردگی ها، هر چقدر هم میخواهید کتاب بخوانید یه انسان نظری، اما در عمل محکوم افسردگی و اعتیاد موبایل.راه نجات زندگی ساده و اتحاده،حتی روستانشینی
دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۵
۴۳
Chokam - ری، ایران
این ترجمه های اشتباه زیاده، ما بیشتر تالیف کردیم ، تا ترجمه.یعنی از خودمان در آوردیم، بجای ترجمه. چون ترجمه خیلی سخته، گاها اصطلاحات فرانسه و لاتین توی زبان انگلیسی هست، گاها ضرب المثلهایی توی زبان انگلیسی هست که حتی ترجمه انگلیسی رو هم سخت کرده. مثلا برای خودمان مارکس ساختیم، چون اصلا مارکسیسم اسلامی اختراع ایرانیاست. یعنی شریعتی و طرفدارانش ، به هر حال جمعیتی ایرانی بودند. بهمین نسبت پست مدرنها مثل نیچه رو هم اشتباه ترجمه کردیم ، و من نمی گم اگه درست ترجمه می کردیم آیا وضع ما بهتر میشد . معلوم نیست تاریخ به کدام سمت میره. ولی شاید رنسانس اروپا حاصل ترجمه بود، آنها بیشتر از یونانی ها ترجمه کردند، بجای اینکه تالیف کنند. ..ولی دیگه گذشت، حالا عصر موبایله. دیگه مردم مثل زمان شاه توی روستاها نیستند، خیلی از روستاها بی سکنه شدند،آمدند شهر. برای همین عصر انقلابها به پایان رسید عصر غر زدنها شروع شده. عصر زل زدن به موبایل، اعتیاد به موبایل و افسردگی ها، هر چقدر هم میخواهید کتاب بخوانید یه انسان نظری، اما در عمل محکوم افسردگی و اعتیاد موبایل.راه نجات زندگی ساده و اتحاده،حتی روستانشینی
دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۵
۴۳
Chokam - ری، ایران
این ترجمه های اشتباه زیاده، ما بیشتر تالیف کردیم ، تا ترجمه.یعنی از خودمان در آوردیم، بجای ترجمه. چون ترجمه خیلی سخته، گاها اصطلاحات فرانسه و لاتین توی زبان انگلیسی هست، گاها ضرب المثلهایی توی زبان انگلیسی هست که حتی ترجمه انگلیسی رو هم سخت کرده. مثلا برای خودمان مارکس ساختیم، چون اصلا مارکسیسم اسلامی اختراع ایرانیاست. یعنی شریعتی و طرفدارانش ، به هر حال جمعیتی ایرانی بودند. بهمین نسبت پست مدرنها مثل نیچه رو هم اشتباه ترجمه کردیم ، و من نمی گم اگه درست ترجمه می کردیم آیا وضع ما بهتر میشد . معلوم نیست تاریخ به کدام سمت میره. ولی شاید رنسانس اروپا حاصل ترجمه بود، آنها بیشتر از یونانی ها ترجمه کردند، بجای اینکه تالیف کنند. ..ولی دیگه گذشت، حالا عصر موبایله. دیگه مردم مثل زمان شاه توی روستاها نیستند، خیلی از روستاها بی سکنه شدند،آمدند شهر. برای همین عصر انقلابها به پایان رسید عصر غر زدنها شروع شده. عصر زل زدن به موبایل، اعتیاد به موبایل و افسردگی ها، هر چقدر هم میخواهید کتاب بخوانید یه انسان نظری، اما در عمل محکوم افسردگی و اعتیاد موبایل.راه نجات زندگی ساده و اتحاده،حتی روستانشینی
دوشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۵