نقش احمد خمینی در جنگ ایران و عراق؛ «اگر با من باشد با صدام ملاقات می‌کنم»

بی بی سی: مسعود آذر
نزدیک به سه دهه از مرگ احمد خمینی می‌گذرد. زندگی و نقش‌آفرینی فرزند آیت‌الله خمینی در مهمترین بزنگاه‌ها و وقایع آن سال‌ها از جمله جنگ ایران و عراق همچنان پر رمز و راز است.


با گذشت این سال‌ها تریدی باقی‌نمانده که احمد خمینی در وقایع نخست‌وزیری میرحسین موسوی در دور دوم ریاست جمهوری علی خامنه‌ای، حمایت از ریاست جمهوری ابوالحسن بنی‌صدر و عزل او، نزدیکی با سازمان مجاهدین خلق، اشغال سفارت آمریکا در تهران، عزل حسینعلی منتظری، انتصاب ریاست صداوسیما، اعدام‌های سال ۶۷ و... نقش داشته است اما سهم او در تک تک وقایع و میزان تاثیرگذاری او بر تصمیمات روح‌الله خمینی روشن و شفاف نیست.

یکی از مسایل مهمی که درباره نقش احمد خمینی کمتر صحبت شده و همچنان محل مناقشه است به جنگ هشت ساله ایران و عراق برمی‌گردد و این پرسش که او پس از بازپس‌گیری خرمشهر چه نقشی در ادامه جنگ داشت و در انتقال اخبار جنگ به پدرش چگونه عمل می‌کرد.

با فوت ناگهانی احمد خمینی (۲۵ اسفندماه ۱۳۷۳) بخش مهمی از وقایع پشت پرده آن سال‌ها و تصمیمات مهم در حسینیه جماران نیز به خاک سپرده شد و جماران صرفا تبدیل به مکانی برای نشر و تنظیم آثار «بنیانگذار جمهوری اسلامی» شد و در این میان چند کتاب و فیلم هم درباره احمد خمینی ساخته شد.

بازار حرف و حدیث و شایعه درباره «سکته قلبی» احمد خمینی کم نیست و مرگ ناگهانی او برای رسانه‌ها همچنان مورد سوال و پرسش است. از نظر بخشی از افکار عمومی این توضیحات قانع کننده نبوده و فوت او را همانند مرگ ناگهانی اکبر هاشمی‌رفسنجانی ابهام برانگیز و «مشکوک» می دانند.
پوستر مستند «احمد» که در دی‌ماه سال گذشته در هفدهمین دوره جشنواره فیلم مستند (سینماحقیقت) پخش شدمستند «احمد» یا «شوآف»
تلویزیون دولتی ایران درباره احمد خمینی گاه برنامه‌های مناسبتی مانند «یاد یار» پخش کرده اما به نظر می‌رسد این برنامه‌ها رضایت خانواده احمد خمینی را جلب نکرده است از این رو در دی‌ماه سال گذشته مستندی به نام «احمد» ساخته شد و در هفدهمین دوره جشنواره فیلم مستند (سینماحقیقت) به نمایش درآمد.

مستند «احمد» با سرمایه موسسه «عروج امام» وابسته به موسسه تنظیم و نشر آیت‌‌الله خمینی ساخته شده و روایتی از زندگی احمد خمینی است.

محمدعلی ابطحی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب همزمان با پخش این مستند، در روزنامه هم‌میهن با تیتر «مستند یا شوآف» به بررسی و نقد آن پرداخت و اشاره کرد که این فیلم برای «رفع سوءظن» از احمد خمینی ساخته شده است.

آقای ابطحی به طعنه نوشته بود که «تاریخ‌نویسان رسمی و رسانه ملی با مقوله تاریخ معاصر خیلی بازی کرده‌اند و متأسفانه معمولاً تاریخ را طوری می‌نویسند که براساس سیاست‌ها و مواضع امروزی حاکمیت تطبیق کند». نویسنده مطلب براین باور است که این مستند «محافظه‌کارانه» ساخته شده است و فراز و نشیب‌های زندگی او را نشان نمی‌دهد.

آنچه مستند «احمد» را قابل توجه می‌کند حضور شماری از مسئولان پیشین در زمان جنگ ایران و عراق، خانواده و نزدیکان احمد خمینی در این مستند است.

حسن خمینی در مستند «احمد»، درباره نقش پدرش در جنگ هشت ساله مدعی می‌شود که «نامه مفصل منتشر نشده‌ای از احمد خمینی به امام وجود دارد که ایشان به ‌طور مستدل و مفصل تحلیل کرده‌اند جنگ بعد از فتح خرمشهر باید متوقف شود و در این نامه نوشته‌اند که چه کسانی موافق تداوم جنگ و چه کسانی موافق توقف جنگ هستند.»

حسن خمینی در ادامه اضافه کرده که «این سند هنوز منتشر نشده است» و پس از گذشت سال‌ها از پایان جنگ، هنوز مشخص نیست که چه زمانی قرار است این اسناد منتشر شود.

از جمله کسانی که در مستند «احمد» صحبت می‌کند، حسن روحانی است. حضور آقای روحانی در این مستند بهانه‌ای شد که نشریه «آگاهی نو» در شماره‌ سیزدهم این نشریه (فروردین‌ماه - اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳)، گفت‌وگویی با آقای روحانی درباره احمد خمینی داشته باشد و او برای نخستین‌بار ده روایت و خاطره از احمد خمینی با عنوان «حق با خانم والده بود» را بیان کند.

آقای روحانی در زمان جنگ ایران و عراق عضو شورای عالی دفاع و رییس ستاد قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء بود.
حسن روحانی می‌گوید از احمد خمینی پرسیدم نظرت درباره پایان جنگ چیست و «احمد اقا گفت اگر با من باشد الان سوار هواپیما می‌شوم و می روم بغداد با صدام حسین ملاقات می‌کنم و به جنگ خاتمه می‌دهم ولی ملاقات با امام ثمری ندارد»خاطرات حسن روحانی از احمد خمینی
بخش زیادی از خاطرات حسن روحانی درباره احمد خمینی به دوران جنگ ایران و عراق برمی‌گردد. احمد خمینی علاوه براینکه دفتر آقای خمینی را اداره می‌کرد به عنوان نماینده پدرش نیز در شورای عالی دفاع نیز شرکت می‌کرد.

حسن روحانی در آن زمان رئیس کمیسیون دفاعی مجلس بود و از سال ۱۳۶۲ قائم مقام فرمانده جنگ بود. او می‌گوید پس از بازپس‌گیری خرمشهر، موافق پایان جنگ بوده است و در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ و در زمانی که ایران شبه جزیره «فاو» را تصرف کرده بود در دیداری که با احمد خمینی داشته به او توضیح داده که از لحاظ نظامی امکان پیروزی ایران در جنگ نیست و گزارش‌های دیگر «نادرست است».

آقای روحانی از احمد خمینی تقاضای «ملاقات ویژه» با آقای خمینی می‌کند تا در یک جلسه «نیم ساعته تا چهل و پنج دقیقه» شرایط جنگ را برای فرمانده کل قوا گزارش کند.

آقای روحانی می‌گوید «حاج احمد آقا گفت که می دانم چه می خواهی بگویی. می‌خواهی بگویی ادامه جنگ فایده‌ای ندارد. اما امام این حرف را قبول نمی‌کند. گفتم خود شما چطور فکر می کنید؟ احمد اقا گفت "اگر با من باشد الان سوار هواپیما می‌شوم و می روم بغداد با صدام حسین ملاقات می‌کنم و به جنگ خاتمه می‌دهم ولی ملاقات با امام ثمری ندارد"... و این دیدار انجام نشد».

حسن روحانی می‌گوید پس از بازپس‌گیری فاو از سوی ارتش عراق (۲۸ فروردین ۱۳۶۷) احمد خمینی به او پیشنهاد می‌کند یک روز در میان گزارش جنگ را بدهد و «حتی با امام جلسه بگذارد» اما او قبول نمی‌کند و می‌گوید تا وقتی که پیشرفت داشتیم «دیگران» گزارش می‌دادند و حالا که هر روز شکست می‌خوریم «گزارش را من بدهم؟».

خاطره آقای روحانی از احمد خمینی به سال ۱۳۶۵ برمی‌گردد و ممکن است در سال‌های اولیه جنگ نظر احمد خمینی متفاوت بوده باشد و با گذشت زمان و کاهش توان ایران تغییر کرده باشد اما هرچه هست رفتار احمد خمینی نشان می‌دهد که او برای دیدار «قائم مقام فرمانده جنگ» با آقای خمینی مشکل تراشی کرده است.

درباره محدودیت‌ها و مانع تراشی‌های احمد خمینی برای دیدار با رهبر سابق جمهوری اسلامی ایران اظهارات مختلفی منتشر شده است یکی از نمونه‌های شاخص و بارز آن ممانعت از دیدار مصطفی چمران، فرمانده جنگ‌های نامنظم و مشاور و نماینده آقای خمینی در شورای عالی دفاع است.

کتاب «سفر اسارت» نوشته محسن کمالیان فصلی تحت عنوان «احمد خمینی و مسئله‌ امام موسی صدر» دارد. براساس آنچه آقای کمالیان گفته است وزارت ارشاد صدور مجوز این کتاب را موکول به حذف این فصل از کتاب کرده بود که نویسنده راضی به چنین تصمیمی نمی‌شود و در نهایت کتاب در فضای مجازی تمام و کمال منتشر می‌شود.

در کتاب «سفر اسارت» نوشته شده است که احمد خمینی از پیگیری مسئله ربایش‌ موسی صدر، روحانی با نفوذ شیعه در لبنان خوشنود نبوده و برخی اقداماتش عملاً سنگ‌اندازی در این مسیر بوده است چرا که آقای صدر را رقیبی برای پدرش می‌دانسته است.

آقای صدر معروف به «امام موسی صدر»، مؤسس مجلس اعلای شیعیان لبنان و جنبش امل بود و در شهریورماه ۱۳۵۷ در لیبی مفقود شد و تاکنون سرنوشت او در پرده‌ای از ابهام است.
در کتاب «سفر اسارت» نوشته شده است که مصطفی چمران در آخرین سفرش به تهران، به جماران رفته بود تا آقای خمینی را ملاقات و گزارشی از مشکلات جبهه را ارائه کند ولی احمد خمینی مانع دیدار می‌شودنویسنده کتاب «سفر اسارت» می‌گوید «احمد خمینی، آن گروه از کنشگران سیاسی را که استقلال رأی داشتند و ممکن بود فکر سیاسی امام راحل را متأثر سازند، بر نمی‌تابید».

محسن کمالیان در بیان مدعای خودش از چند چهره شاخص مانند صادق طباطبایی و ابراهیم یزدی نقل کرده است که مصطفی چمران در آخرین سفرش به تهران، به جماران رفته بود تا آقای خمینی را ملاقات و گزارشی از مشکلات جبهه را ارائه کند ولی احمد خمینی مانع دیدار می‌شود و «چمران نیز با دلی شکسته و قصد عدم بازگشت به تهران، به جنوب بازگشت و یکی دو روز بعد (۳۱ خرداد ۱۳۶۰)، در دهلاویه به شهادت رسید».

همچنین مهدی نوربخش استاد علوم سیاسی و داماد ابراهیم یزدی نقل کرده است که ابراهیم یزدی، پس از استعفای دولت موقت، بارها تقاضای دیدار با آقای خمینی را داشت اما احمد خمینی چنین اجازه‌ای نمی‌داد تا اینکه آقای خمینی در آخرین سال‌های عمرش «روزی به دفترش دستور می‌دهد دکتر یزدی را جهت دیدار وی دعوت کنند. وقتی یزدی وارد منزل جماران می‌شود احمد خمینی مصرانه از وی خواسته بود تا قصه‌ درخواست‌های مکرر ملاقات و رد آنها را برای امام بازگو نکند».

یکی دیگر از مسانلی که به احمد خمینی نسبت می‌دهند «تردید» درباره نامه‌هایی است که به نام روح‌الله خمینی منتشر شده است. در همین راستا این احتمال از سوی بعضی از نویسندگان حوزه جنگ داده شده است که او در زمینه جنگ نیز ممکن است در تماس با فرماندهان جنگ پیام‌هایی را به نقل از پدرش و بدون اطلاع او ارسال کرده باشد که صحت نداشته است.

در سال‌ ۱۳۶۸ دو نامه مهم یکی خطاب‌ به آیت‌الله منتظری و دیگری درباره ممنوعیت فعالیت نهضت آزادی ایران منتشر شد و گفته شد که «احمد خمینی نویسنده آنها بوده است». دفتر نشر آقای خمینی این اظهارات را تکذیب کرده است.
عکسی از حضور احمد خمینی در جلسه شورای عالی دفاع که به نمایندگی رهبر سابق جمهوری اسلامی ایران در آن شرکت می‌کرداحمد خمینی در قامت یک «تحلیلگر نظامی»
در زندگی‌نامه احمد خمینی گفته شده است که در سال‌های ۱۳۵۲، احمد خمینی در لبنان آموزش نظامی دیده است و عکسی معروفی نیز از او در کنار مصطفی چمران در حالی که اسلحه در دست دارد، منتشر شده است اما اطلاعاتی از دانش نظامی او در دست نیست.

یکی از محققان حوزه جنگ که نخواست نامش مطرح شود به بی‌بی‌سی فارسی گفت که «احمد خمینی در مسایل جنگ دخالت نداشت و از سواد کافی نظامی برای دخالت در امور جنگ برخوردار نبود و صرفا یک رابط بود. اکبر هاشمی رفسنجانی اصلی‌ترین چهره سیاسی نزدیک به آقای خمینی در موضوع جنگ بود».

در مقابل چنین نظراتی در کتاب «مهاجر قبیله ایمان»، نوشته حمید انصاری، از اعضای دفتر آقای خمینی گفته شده است که احمد خمینی فقط نقش انتقال خبر و به عبارتی رابط خبری در جنگ را ایفا نمی‌کرد و به لحاظ «فراست و تجربه و تیزهوشی» که داشت در جلسات مهم تصمیم گیری شرکت می کرد.

در این کتاب سراسر ستایشگرایانه و تبلیغاتی، از شخصیت‌های مختلف سیاسی و مسئولان آن روزها از جمله رهبر جمهوری اسلامی ایران نقل قول‌هایی مطرح شده است.

علی خامنه‌ای نقش احمد خمینی را «بی‌بدیل» دانسته و گفته است احمد خمینی به پدرش «نظرات پخته‌ خوبی» می‌داده است اما آقای خمینی تحت تاثیر عواطف پدر و فرزندی قرار نمی‌گرفت.

آقای خامنه‌ای درباره حضور احمد خمینی در جلسات مربوط به جنگ گفته است « در آن جلسات حاج احمد آقا به عنوان یک عنصر خوش فکر و باهوش و با تجربه انصافا به درد ما می‌خورد».

در این کتاب، محسن رضایی، فرمانده کل وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقشی فراتر به احمد خمینی داده و او را مانند یک «استراتژیست نظامی» بالا می‌برد. او می‌گوید احمد خمینی در مورد جنگ «تحلیل داشت، وقتی بسیاری از مشکلات حل نشده می‌ماند، ایشان وارد عمل می‌شد... و به نتیجه می‌رساند».

آقای رضایی گفته است که بعد از عملیات بیت‌المقدس (فتح خرمشهر) احمد خمینی «تشکیلات نظامی» در دفتر جماران درست کرده بود و به نقشه های عملیات‌های جنگی دسترسی داشت.

آقای خمینی در ۲۰ مهر ۱۳۵۹ وظایف شورای عالی دفاع را ابلاغ کرد و علی خامنه‌ای و مصطفی چمران را به عنوان مشاورانش در شورا معرفی کرد.

به نوشته وب سایت آیت‌آلله خمینی «احمد خمینی برای باخبرکردن سریع‌تر امام‌خمینی از امور جبهه‌ها و تصمیم‌گیری‌های شورا» در این جلسات شرکت می‌کرد.

«شورای عالی دفاع ملی» بالاترین نهاد ساماندهی نیروهای مسلح و مردمی در دهه نخست جمهوری اسلامی ایران بود که پس از بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ از قانون اساسی حذف شد و شورای عالی امنیت ملی جایگزین آن شد.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.