داستان سفر۱۱ ساله یک پسر ۱۳ ساله سوری به اروپا
رأی دهید
او ساکن استان حمص در غرب سوریه بود. و با پدرش که راننده تاکسی بود و مادر و دو خواهر کوچکترش زندگی میکرد.
حمص، سومین شهر بزرگ سوریه پیش از بروز درگیریها ۱.۵ میلیون جمعیت داشت. پس از پاسخ مثبت ساکنان این استان به فراخوان سرنگونی بشار اسد در اوایل سال ۲۰۱۱ به میدان کلیدی نبرد در شورش علیه او بود.
خلیل تعریف میکند: «روستای من بین دو کوه واقع بود و هر شب در آن درگیری رخ میداد.»
«زمانی که سربازان و شورشیان به سمت یکدیگر تیراندازی میکردند، آتش و جرقههای نور را میدیدم که از نوک تفنگهایشان بیرون میآمد. خیلی میترسیدم.»
طی این شورش، دهها هزار نفر ذیل «قانون ضد تروریسم» که تقریباً همه اقدامات مسالمتآمیز مخالفان را جرم تلقی میکرد بازداشت شدند. ابراهیم، پدر خلیل، یکی از بازداشتشدگان بود.
خلیل میگوید: «دولت او را به زندان انداخت. وقتی بیرون آمد، [خانواده] ما مشکلات بسیاری داشت. در نتیجه تصمیم گرفتیم از سوریه برویم.»
اینگونه بود که سفر دهساله این پسر پناهنده آغاز شد.
ایستگاه اول: لبنان
از زمان آغاز درگیریها در سوریه، ۱۲ میلیون نفر آواره شدهاند. بیش از ۶ میلیون نفر کشور را ترک کردهاند.
حدود ۱.۵ میلیون سوری در کشور همسایهشان لبنان زندگی میکنند. لبنان با جمعیتی بالغ بر ۵.۳ میلیونی، کشوری است که بیشترین درصد پناهندگان را در جهان دارد.
آنها به طور قانونی با هواپیما به ترکیه رفتند.
ترکیه از زمان آغاز جنگ داخلی سیاست درهای گشودهای را به روی سوریها در پیش گرفته بود و همچنان میزبان بیش از ۳.۶ میلیون پناهنده ثبتشده سوری است.
این کشور بالاترین تعداد پناهندگان را به طور کلی در جهان دارد.
آنها چهار سال در استانبول زندگی کردند ولی با وجود تنشهای فزاینده میان مردم محلی و پناهندگان، ادغام شدن در جامعه آنجا را دشوار یافتند.
«در استانبول، بچهها [ی ترک] سراغم میآمدند و میگفتند: 'چرا برنمیگردی سوریه؟' با مشکلات زیادی روبرو میشدم. ولی فکر کردم که اگر بنشینم فقط گریه کنم چیزی عوض نمیشود. باید زندگیام را ادامه میدادم.»
تا نیمه سال ۲۰۱۹، گزارشهایی از ترکیه منتشر شدند مبنی بر اینکه ترکیه صدها سوری را بر خلاف میلشان به کشورشان بازگردانده است. دولت ترکیه در آن زمان این را انکار کرد.
خانواده خلیل از ترس قرار گرفتن در چنین وضعیتی تصمیم گرفتند از آنجا بروند. ابتدا به شهر ساحلی بودروم رفتند تا سفر خود را از طریق دریای اژه به سوی یونان آغاز کنند.
آنها سه بار بدون موفقیت این کار را انجام دادند. دفعه چهارم، خلیل و خانوادهاش سوار بر قایقی که حدود ۵۰ مسافر داشت توانست پا به جزیره کوس یونان بگذارد.
خلیل میگوید: «فکر میکردیم خواب میبینیم. شاد بودیم و در امان و شکر خدا را میکردیم. فکر میکردیم 'برنده شدیم'. حالا میشود آیندهمان را بسازیم.»
«مطمئنی پسرم؟»
ولی این «رؤیا» زیاد طول نکشید. در سال ۲۰۲۰ گزارشهایی مبتنی بر اخراج مهاجران و پناهندگان از آبهای یونان به سوی ترکیه منتشر شد.
سازمانهای حقوق بشری از دولت یونان به خاطر سوء رفتار با پناهجویان انتقاد کردند. مسئولان یونان در آن زمان منکر بدرفتاری با مهاجران شدند.
ابراهیم میترسید که نوبت آنها هم بشود. خلیل پیشنهاد کرد که از بقیه خانواده جدا شود و به تنهایی راهی اروپا شود.
«پدرم اول گفت نه. ولی بعد از اینکه کمی فکر کرد پرسید: 'مطمئنی، پسرم؟' و گفتم 'بله'. گفت 'بسیار خوب. همین روزها میروی. آماده شو'.»
بیش از ۱۶۵ کیلومتر کوهنوردی کردند و از رودخانهها عبور کردند و غذایی به جز مقدار اندکی ماهی تن و شکلات برای نیرو گرفتن نداشتند.
این گروه اطمینان حاصل کرده بودند که آب و کیسه خواب برای طول مسیر داشته باشند. از سفر پرمشقتشان گهگاه با تلفنهایشان فیلم میگرفتند و برای حفظ روحیهشان با هم شوخی میکردند. آنها میخواستند وقتی به مقصدشان برسند این خاطرات را با خانوادههایشان به اشتراک بگذارند.
در نوامبر سال ۲۰۲۰، خلیل به بلگراد پایتخت صربستان رسید. یک روز که ساعت ۵ صبح با دوربین موبایلاش از خود فیلم میگرفت گفت: «دیگر نمیتوانم. خیلی خسته شدهام.» این یکی از کارت پستالهای مجازی بود که مدتی بعد قرار بود برای خانوادهاش بفرستد.
تلاشهای متعدد
خلیل میخواست در نهایت تا غرب صربستان و به سوی اتریش یا هلند برود.
او تلاشهای متعددی برای عبور از مرز اتحادیه اروپا کرد: ۱۱ بار به مجارستان، سه بار به کرواسی و یک بار به رومانی. در همه موارد شکست خورد.
پس از ماهها کوشش، به خاطر پیادهرفتنهای طولانیاش در شرایط آب و هوایی سخت، سلامتیاش دچار مشکلاتی شد که دیگر مجال سفرهای مشابهی را به او نمیداد. بالاخره ناچار شد دست بردارد و در بلگراد ساکن شود.
تخمین زده میشود که از سال ۲۰۱۵ بیش از یک میلیون مهاجر و پناهجو از سراسر جهان مسیر بالکان را در تلاش برای رسیدن به کشورهای اتحادیه اروپا طی کردهاند.
شورای اروپایی پناهندگان و تبعیدیان میگوید که هزاران نفر از پناهندگان هر سال با بازگشت اجباری، خشونت و آزار قاچاقچیان یا نیروهای امنیتی و مرزی مواجه شدهاند و در شرایطی غیر انسانی زندگی میکنند که خطرهای مختلفی برای سلامتیشان دارد.
حداقل سه سال است که پایتخت صربستان خانه تازه خلیل است و او در آن به مدرسه رفته است، انگلیسی و صربی یاد گرفته است و دوستان زیادی پیدا کرده است.
یکی از نقاشیها که به دیوار زده شده است اولین حرف از نام مادرش را نشان میدهد که در تصویر یک قلب آمیخته است. نقاشی دیگر عکس دختری است با بالهایی فرشتهوار که از دریا به سوی آسمان پرواز میکند.
خلیل میگوید: «دخترک تنهاست و این آن حسی است که آن وقت داشتم و میخواستم این را نشان بدهم.»
«بعد از تمام اتفاقهایی که یونان، آلبانی و کوزوو افتاد خیلی خسته بودم ... آمدم اینجا با خود فکر کردم که 'شکر خدا کمی استراحت میکنم'. زندگیام حالا نقص ندارد. میتوانم بخوابم. میتوانم مدرسه بروم.»
فصل آخر: گرد هم آمدن دوباره خانواده
وقتی خلیل در صربستان بود و پدر و خواهرانش هنوز در یونان بودند، مادرش توانست به هلند برسد و موفق شد پناهندگی بگیرد.
در سال ۲۰۲۳، این خانواده برای پیوستن به هم قبول شدند و ظرف چند ماه خلیل توانست پیش آنها در هلند برود. او عزیزانش را تقریباً چهار سال بود که ندیده بود. حالا همه پناهندگی گرفتهاند.
او میگوید: «میخواهم دوستهای تازهای پیدا کنم و زندگی آرامی به همراه خانوادهام داشته باشم و از جنگ به دور باشم.»
«تجربههای زندگی من به من درس دادهاند که خودم را باور کنم و قوی باشم تا بتوانم به هر چیزی میخواهم برسم.»