نظر سانسورشده میلان کوندرا درباره خمینی و سلمان رشدی چه بود؟

     کوندرا نوشت حکم خمینی علیه سلمان رشدی حمله تئوکراسی به دوران مدرن بود- میلان کوندرا (۱۹۲۹ – ۲۰۲۳)رادیو فردا، مصطفی خلجی:
با وجود ترجمه تقریباً همه آثار میلان کوندرا، نویسنده پرآوازه فرانسوی چک‌تبار به زبان فارسی، خوانندگان کتاب در ایران اطلاع چندانی از نظر کوندرا درباره رمان «آیات شیطانی» نوشته سلمان رشدی ندارند.

این بی‌اطلاعی ناشی از یک امر مصیبت‌بار اما روزمره در ایران است: سانسور.


در ۲۵ بهمن ۱۳۶۷، روح‌الله خمینی رهبر وقت جمهوری اسلامی، در بستر اعتراضاتی که از چندی قبلش علیه انتشار رمان «آیات شیطانی» در بریتانیا و پاکستان آغاز شده بود، حکم ارتداد سلمان رشدی را صادر کرد.

این حکم، آتش اعتراضات را شعله‌ورتر کرد و منجر به یک سری اتفاقات مرگبار در ارتباط با این کتاب شد و رشدی نیز بر اثر تهدیدها، زندگی مخفی خود را آغاز کرد.

میلان کوندرا که خودش از حکومتی خودکامه و فرهنگ‌ستیز فرار کرده و پدیده «رمان» برای او دغدغه‌ای بنیادین بود، نمی‌توانست نسبت به تحولات مربوط به رمان «آیات شیطانی» بی‌تفاوت باشد.

چهار سال پس از صدور حکم خمینی، میلان کوندرا کتابی با عنوان «وصایای تحریف‌شده» نوشت که با فاصله کوتاهی اولین ترجمه آن به فارسی در ایران منتشر شد.

چند سال بعد، ترجمه دیگری از این کتاب، با عنوان «وصیت خیانت شده» منتشر شد.

در حالی که در همان سطرهای آغازین کتاب، میلان کوندرا به بررسی رمان «آیات شیطانی» پرداخته، اما در هیچ کدام از این ترجمه‌ها نظرات کوندرا درباره این رمان و اساساً حکمی که خمینی علیه رشدی صادر کرد، نیامد.

سانسوری که حکومت جمهوری اسلامی بر نشر کتاب در ایران اعمال می‌کند موجب شد که تقریبا همه ترجمه‌های فارسی کتاب‌های کوندرا به صورت تکه‌پاره و مثله‌شده منتشر شود.

اما سانسور ترجمه «وصایای تحریف‌شده» در دو مورد جداگانه، علاوه بر تحریف آثار کوندرا، تلاش جمهوری اسلامی برای جا انداختن روایت خود از «آیات شیطانی» را نیز نشان می‌دهد.
کوندرا درباره «آیات شیطانی» چه نوشت؟
کوندرا در همان فصل اول کتاب «وصایای تحریف‌شده»، با ستایش از کار رمان‌نویسی سلمان رشدی، رمان «آیات شیطانی» را با آثار فرانسوا رابله، نویسنده بزرگ فرانسوی قرن پانزدهم میلادی مقایسه می‌کند.

او صحنه‌ای سوررئال از مهم‌ترین اثر رابله را ذکر می‌کند که در آن جنین گارگانتوآ، یکی از شخصیت‌ها، در رگ‌های بدن مادرش می‌لغزد و از گوش مادر بیرون می‌آید.

کوندرا می‌نویسد که رابله با چنین توصیفی به خواننده‌اش می‌‌گوید که منتظر خواندن یک داستان واقعی نباشد.

کوندرا بلافاصله به «آیات شیطانی» اشاره می‌کند و از این جا به بعد در ترجمه‌های فارسی «وصایای تحریف‌شده» سانسور شده است:

«همانطور که رابله در صفحات اول کتابش گارگانتوآ را از طریق گوش مادرش به صحنه جهان می‌آورد، در آیات شیطانی نیز پس از انفجار هواپیمای در حال پرواز، دو قهرمان داستان سلمان رشدی در حال گپ زدن، آواز خواندن و رفتاری کمیک و غیرمحتمل به زمین سقوط می‌کنند...»

کوندرا می‌گوید که رشدی همانند رابله با همین اولین صحنه، قراری روشن با خواننده‌اش می‌گذارد که منتظر خواندن داستانی جدی و واقعی نباشد، «حتی اگر در مورد مسائلی باشد که نمی‌تواند وحشتناک‌تر باشد».

جالب است که رابله نیز با اثر خود، خشم کلیسا را برانگیخته بود.

کوندرا پس از نقد و بررسی ادبی رمان «آیات شیطانی» می‌افزاید: «سلمان رشدی از زمان 'بچه‌های نیمه‌شب' که در زمان انتشارش تحسین همه‌جانبه‌ای را برانگیخت، هیچ‌کس در دنیای ادبی آنگلوساکسون با این نظر مخالف نیست که رشدی یکی از بااستعدادترین رمان‌نویسان امروزی است.»

سلمان رشدی در سال‌هایی شروع به نوشتن کرد که زادگاهش مسیر جدیدی را آغاز کرده بود.

او که رمان‌های ابتدای‌اش در چارچوب «ادبیات پسااستعماری» هم طبقه‌بندی شده، سال‌ها پیش از «آیات شیطانی»، در اوایل دهه ۱۹۸۰، با رمان «بچه‌های نیمه‌شب» مهارت خود را در نویسندگی به نمایش گذاشت و خود را به عنوان رمان‌نویسی بااستعداد به تثبیت رساند.

رشدی ۳۴ ساله بود که توانست با همین رمان، جایزه معتبر «من بوکر» را در سال ۱۹۸۱ از آن خود کند.

به عقیده منتقدان ادبی، نقطه قوت این رمان، خلق یک رئالیسم جادویی و در عین حال ارائه تصویری بسیار واقع‌گرایانه از تاریخ هند است.

این رمان به حدی مستحکم و دارای ارزش ادبی است که در دو مرحله، به عنوان بهترین رمان برنده بوکر در تاریخ‌های ۲۵ ساله و ۴۰ ساله این جایزه نیز شناخته شد. حتی در ایران هم مهدی سحابی با ترجمه این رمان، جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی را به دست آورد.

در فاصله انتشار «بچه‌های نیمه‌شب» و «آیات شیطانی»، رشدی رمان «شرم» را منتشر کرد که آن هم با استقبال مواجه شد. این رمان به مفهوم شرم در زمینه فرهنگی یک جامعه اسلامی (پاکستان) می‌پرداخت.

کوندرا در «وصایای تحریف‌شده» نوشت: «رمان آیات شیطانی ادای احترام [منتقدان و خوانندگان] را در پی داشت بدون اینکه کسی پیش‌بینی کند طوفانی چند ماه بعد از آن آغاز می‌شود، زمانی که خمینی رشدی را به جرم توهین به مقدسات به اعدام محکوم کرد و قاتلانی را به دنبال او فرستاد که هیچکس پایان کار این قاتلان را نمی‌بیند.»

کوندرا در همان سال‌های آغازین صدور حکم ارتداد سلمان رشدی، به خوبی پیش‌بینی کرده بود که پایانی بر این حکم نیست.

با وجود خوش‌بینی‌های خود رشدی در سال‌های اخیر، کوندرا در پایان عمرش دید که نویسنده آیات شیطانی چگونه در یک نشست ادبی در نیویورک هدف یک حمله با چاق قرار گرفت.

اما حرف اصلی کوندرا و تیغ تند انتقادش در «وصایای تحریف‌شده» متوجه خمینی، حکم ارتداد یا حتی مسلمانان معترض نبود، او بیشتر از جامعه ادبی و رسانه‌های غربی انتقاد داشت که موجب شدند در کشورهای خود، خبرهای مربوط به حکم خمینی بر ارزش ادبی «آیات شیطانی» سایه افکند.

کوندرا نوشت: «در فرانسه، مطبوعات بلافاصله گزیده‌هایی از رمان هنوز منتشرنشده را برای اطلاع‌رسانی درباره دلایل صدور حکم منتشر کردند. رفتاری که ظاهراً عادی به نظر می‌رسید، اما برای یک رمان کشنده بود.»

کوندرا از این که حتی رسانه‌های غربی به دلیل اتهام‌‌افکنی‌ها علیه رشدی، یک اثر هنری را به یک «پیکره جنایت» تبدیل کردند، عصبانی بود.
میلان کوندرا خودش با دست‌خط خودش روی جلد کتاب «وصایای تحریف‌شده» را طراحی کرده بودکوندرا نوشت که برخی از سیاستمداران غربی سعی کردند ظاهرا موضعی بی‌طرفانه داشته باشند، از یک سو حکم خمینی را رد کنند و از سوی دیگر رمان رشدی را حمله به ایمان مسلمانان بدانند، در صورتی که از نظر کوندرا، اساساً اتهام توهین به مقدسات در مورد رمان «آیات شیطانی» واقعی نبود و ریشه در امر دیگری داشت.

کوندرا معتقد بود که «اسلام ایرانی» با انقلاب ۱۳۵۷ «از اعتدال مذهبی به سوی یک تئوکراسی (دین‌سالاری) مهاجم» سوق یافته بود و همزمان تاریخ رمان‌نویسی در جهان با آثار سلمان رشدی به سرچشمه طنز خود یعنی رابله بازگشته بود.

کوندرا در «وصایای تحریف‌شده» نوشت: «از این منظر، حکم علیه رشدی نه به عنوان یک تصادف یا یک جنون، بلکه به عنوان درگیری عمیق میان دو دوره است. با این حکم، تئوکراسی به دوران مدرن حمله می‌کند و خلاق‌ترین نماینده این دوران یعنی رمان را هدف قرار می‌دهد.»

کوندرا معتقد بود که رشدی «به اسلام حمله نکرد، او یک رمان نوشت، ولی این امر برای ذهن تئوکراتیک (دین‌سالار) بدتر از یک حمله است.»

نویسنده «وصایای تحریف‌شده» نوشت: «اگر دینی مورد هجوم قرار گیرد (با جدل، کفر، بدعت)، نگهبانان معبد می‌توانند به راحتی در زمین خود و با زبان خود از آن دفاع کنند. اما، برای آنها، رمان یک سیاره دیگر است. جهان دیگری بر اساس هستی‌شناسی دیگری. جهنمی که در آن حقیقت منحصر به فرد ناتوان است و ابهام شیطانی تمام یقینات را به معما تبدیل می‌کند.»
دوستی کوندرا و رشدی
میلان کوندرا ۱۸ سال از سلمان رشدی بزرگتر بود، اما میان این دو نویسنده بزرگ، که یکی تجسم هنر رمان و دیگری نماد زنده آزادی بیان است، رابطه‌ای دوستانه و نزدیک برقرار بود.

رشدی در تازه‌ترین گفت‌وگویش با مطبوعات فرانسوی از رابطه‌اش با میلان کوندرا نویسنده فرانسوی چک‌تبار گفته است.

نویسنده آیات شیطانی گفته این نظریه میلان کوندرا را قبول دارد که رمان‌نویسی در جهان دو سرچشمه دارد؛ یکی رئالیسم «کلاریس» ساموئل ریچاردسون و سوررئالیسم «تریسترام شندی» لارنس استرن که هر دو از نویسندگان قرن هجدهم انگلستان بودند.

رشدی گفته که خودش در رمان‌نویسی به سبک استرن گرایش دارد؛ دقیقاً همان چیزی که کوندرا در آثار رشدی یافته بود.

همچنین رشدی در فهمیدن جهان خود را وامدار کوندرا می‌داند.

زمانی که کوندرا درگذشت، رشدی با اشاره به جمله‌ای از این نویسنده به گاردین گفت: «'مبارزه انسان با قدرت، مبارزه حافظه با فراموشی است'، از زمانی که این جمله را خواندم، در ذهنم مانده و درک من از رویدادهای سراسر جهان را روشن کرده است.»

نویسنده «آیات شیطانی» که بارها مهمان کوندرا و همسرش در پاریس شده بود، همچنین به یاد آورده که چگونه پس از فروپاشی کمونیسم در چکسلواکی و به قدرت رسیدن واتسلاو هاول، در ارسال یک نامه تبریک به هاول از طرف کوندرا نقش داشت.

کوندرا و هاول که هر دو در دوران کمونیسم تحت سانسور و سرکوب حکومت پراگ قرار ‌گرفتند، به دلیل این که نگاه یکسانی به سیاست، وطن‌ و جهان پیرامون خود نداشتند، دچار اختلافاتی شده بودند.

اما سلمان رشدی می‌گوید که یک روز کوندرا از او خواسته بود به مناسبت رئیس‌جمهور شدن هاول، پیام تبریک مشترکی برایش بفرستد.

وقتی هاول در سال ۲۰۱۱ درگذشت، کوندرا درباره او گفت که زندگی هاول «واقعاً شبیه یک اثر هنری بود.»

هاول نیز چند سال پیش از آن، وقتی میلان کوندرا قربانی یک جنجال رسانه‌ای در چک شد، از کوندرا خواست «بالاتر از این جدال‌ها» بماند.

هاول نوشت: «اگر در این ماجرا یک نویسنده مشهور جهان قرار نداشت، هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. بنابراین، نویسنده خوب بودن و مشهور بودن خطرناک است، اما هرازگاهی باید خطر کرد.»

این جمله هاول در مورد سلمان رشدی هم صادق است. قطعاً اگر رشدی جایگاهی در ادبیات نداشت، یا رمان «آیات شیطانی» اثری خلاق و تأثیرگذار نبود، روح‌الله خمینی نیز به قربانی کردن او برای اهداف ایدئولوژیک و سیاسی‌اش طمع نمی‌کرد.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.