قهرمانانی که کنار خیابان بساط دارند؛ نگاهی به ملیپوشان ایرانی که دستفروش شدند
رأی دهید
«هیچ وقت سمت ورزش حرفهای نرید. این رو کسی داره بهتون میگه که ده سال از زندگی خودش رو مدام و به صورت شبانهروز پای ورزش گذاشته. آخرش میشه من. با وجود اینکه در شهر من هم اداره بندر هست و هم اداره گمرک من باید بیام اینجا کاسبی کنم.»
اینها را امیرحسین محمودپور، کاپیتان تیم ملی روئینگ ایران، با انتشار ویدئویی در اینستاگرامش گفت که از تیم ملی و ورزش حرفهای خداحافظی کرده است؛ در این ویدئو نمایی از یک ورزشکار در کنار رگالی از لباسهایی که برای فروش کنار خیابان گذاشته است، دیده میشود.
او نه بازنشسته شده و نه از ورزش خداحافظی کرده است. درست در اوج، وقتی به قول خودش به تازگی مدال نقره المپیک دانشجویان را به عنوان «معتبرترین مدال خانواده قایقرانی» کسب کرده و در فاصله چهار پنج ماه تا مسابقات سهمیه المپیک پاریس که شکی در به دست آوردنش ندارد. یک ورزشکار چه حجمی از ناامیدی را باید تجربه کرده باشد که از المپیکی بگذرد که فرصت حضور و مدالآوری در آن، آرزوی هر ورزشکاری است؟
ماجرای دردناک برای ورزش ایران اما اینکه که آنچه امروز امیرحسین محمودپور را از ادامه ورزش ناامید کرده و به دستفروشی کشانده، قصه پرتکرار زندگی دهها ورزشکاری است که به رغم کسب قهرمانیهای متعدد در نهایت برای امرار معاش به دستفروشی روی آوردند.
بیش از یک دهه نوشتن و گفتن از حکایت درد
گاهی حتی ماجرا غمانگیزتر هم میشد. مثل وقتی محسن مدهنی، قهرمان کشتی فرنگی نوجوانان ۲۰۱۷ جهان، ویدئویی از وضعیت نابسامانش منتشر کرد که مأموران شهرداری اندیمشک مانع دستفروشیاش در خیابان شده بودند و همین راه تأمین معاش هم از او سلب شده بود.
کار به جایی رسیده بود که برخی رسانهها که از حمایت فدراسیونها، وزارت ورزش و صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان ورزش، ناامید شده بودند، راهکارهایی برای حمایت شهرداریها از این ورزشکاران را مطرح میکردند.
ایسنا در گزارشی که در سال ۱۳۹۱ از او منتشر کرد، از اقدام او به خودکشی نوشت و طنابی که ردش هنوز بر گردن او نمایان بود و اگر دوستانش سر نرسیده بودند، او را به گور میکشاند.
روزنامه بهار بهمن ۱۳۹۶ در گزارش مفصلی که درباره ورزشکاران دستفروش منتشر کرد، نوشت: «حتی کسب مدال رقابتهای جهانی و آسیایی نیز تضمینی برای ساختن آینده آنها نبوده است. واقعا آنها دیگر باید چه میکردند تا در شهر خود از حداقل امکانات بهره مند شوند؟»
این روزنامه از محمدرضا تخشا، کاپیتان تیم ملی فوتسال معلولان، نوشته بود که به رغم کسب قهرمانی جهان در ایتالیا و رسیدن به رتبه سومی در فرانسه، برای گذران زندگی یا کنار جاده انجیر میفروشد یا ضایعات میخرد.
از سمبوسه فروشی مجتبی مرادی نوشت که حدود ۵ سال به طور متوالی مقامهای جهانی و کشوری کسب میکرد و در بخش دیگری از گزارش خود نوشت: «محمد یوسف رئیسی، ﻣﺮ�'ﯽ سابق ﺗﯿﻢ ﻣﻠﯽ ﮐﺮﯾ�'ﺖ نوجوانان، که تا دیروز با پیراهن تیم ملی روی نیمکت تیم ملی تکیه میزد اکنون بر صندلی مندرس در گوشه ای از یکی از خیابانهای اصلی در جنوب سیستان و بلوچستان نشسته با بطریهای پر شده از بنزین!»
در تمام سالهایی که گذشت، در ادامه همه گزارشهایی که از وضعیت نابسامان ورزشکاران و روی آوردنشان به دستفروشی برای تأمین معاش، مسوولان ورزش ایران بارها و بارها با این سوال روبرو شدهاند که چه برنامهای برای سازماندهی وضعیت ورزشکاران دارند؟
این اما تنها تلاشی نبوده که برای بهبود این وضعیت انجام شده است، خود این ورزشکاران که به دستفروشی روی آوردهاند، بارها و بارها با مسوولان مختلف ورزشی تماس گرفتهاند، تلاشهایی بیثمر تا ناامیدتر از قبل نتیجه بگیرند که «افتخار که آب و نان نمیشود.»
همان حرفی که ﻣﺤﻤﺪ ﯾﻮﺳ�'، ﺭﯾﯿﺴﯽ ﻋﻀﻮ ﮐﻤﯿﺘﻪ �"ﻨﯽ فدراسیون ﮐﺮﯾ�'ﺖ گفته بود. او بیش از ۱۰ سال پیش درباره تلاشهایش به خبرگزاری مهر گفته بود: «بارها از مسئولان فدراسیون خواستم تا کلاس آموزشی در شهرستانها برای من بگذارند تا بتوانم بازیکن تربیت کنم اما از سال ۲۰۰۴ تا کنون این درخواستها و قولهای مسئولان بی جواب مانده است.»
درد مشترکی که امید ستایشپورهم آن را به زبان آورد: « بارها از مدیرکل جدید ورزش استان هم وقت گرفتم تا شرایط خود را مطرح کنم، اما هر بار به بهانه جلسات متعدد نتوانستم با او که خودش قهرمان کشتی است، ملاقات کنم.»
سجاد نیکپرست، نایب قهرمان پرتاب نیزه پارالمپیک لندن و ریو، که سرانجام به دستفروشی در بازار گناوه روی آورده بود؛ در مصاحبهای که سال ۱۳۹۶ با خبرگزاری مهر داشت، گفته بود که از سال ۸۸ که عضو تیم ملی دو و میدانی جانبازان و معلولان ایران بوده، همه هزینههای ورزشیاش را خودش تامین کرده است و «هیچ ادارهای یک هزار تومانی در مورد هزینههای تمرینات و سایر هزینه های جانبی در آنجا به من نداده است.»
صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان ورزش جمهوری اسلامی هم که تنها کاری که انجام نمیدهد، حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان ورزشی است. چنانکه در آخرین گزارش عملکردی که از این صندوق در خبرگزاری میزان منتشر شده است صرفا به شرحی کلی از حمایتهای این نهاد بسنده شده و هیچ سند یا آمار و ارقامی درباره عملکرد آن نیامده است.
پیشتر پرویز ابوطالب، از اعضای سابق هیات مدیره این صندوق، به مجله ورزشی تماشاگر گفته بود: «بودجه را به ۲ میلیارد تومان رساندند، اما ۵۰۰ میلیون تومان هم به قهرمانان پرداخت نشد. با این پول، ۳۵ مغازه در باب همایون خریداری کردند.»
فدراسیونی که از وضعیت ورزشکارش خبر ندارد
بعد از ویدئویی که امیرحسین محمودپور در اینستاگرامش منتشر کرد، در مصاحبهای گفت: «با حقوق چهار میلیون تومان نمیتوان زندگی کرد و به من فشار زیادی آمده است که تصمیم گرفتم خداحافظی کنم.»
خبرگزاری تسنیم با علیرضا سهرابیان، رئیس فدراسیون قایقرانی، گفتگویی داشته که او در این مصاحبه تازه به فکر رایزنی برای حل مشکل این ورزشکار افتاده و گفته حل این موضوع را در اولویت برنامههای خود قرار داده است.
او میگوید در تلاش است در اولین زمان با کیومرث هاشمی، وزیر ورزش و جوانان، جلسهای برگزار کرده و با کمک وزارت ورزش اقدامی جهت اشتغال این ورزشکار انجام دهد: «از صبح امروز در حال پیگیری این موضوع هستم. اجازه دهید تا با وزیر ورزش صحبت و سپس نتیجه آن را اعلام کنم. هر اقدامی که لازم باشد انجام میدهم تا مشکل برطرف شود.»
سوال اما اینجاست که بر فرض مشکل محمودپور هم حل شد، آیا نباید وزارت ورزش بعد از بیش از چندین دهه مشکل مالی ورزشکاران به فکر سازوکاری اساسی برای حل این مشکل باشد؟
در سالهای اخیر هیچ نامی از ورزشکارانی به میان نیامده که پیش از این به دستفروشی و راههای این چنینی برای تأمین معاش خود روی آوردهاند و این به معنی حل مشکل آنها یا پایان عاقبت تلخ مالی ورزشکاران نیست.