مصاحبه‌‌ای که سال گذشته با برادر مهسا امینی انجام شد، زمانی که خواهرش هنوز در بیمارستان بود

ایران وایر، آیدا قجر
یک سال از این گفت‌و‌گو می‌گذرد. حالا همه دنیا نام «مهسا» را می‌داند. ظهر ۲۳ شهریور ۱۴۰۱ بود. فردای بستری شدن «مهسا (ژینا) امینی» که به کما رفته بود، در بیمارستان «کسری» تهران. هنوز کسی نه اسمش را می‌دانست و نه تصویرش را دیده بود. «اشکان» (کیارش)، تنها برادر مهسا امینی، نخستین کسی بود که جزییات واقعه را اطلاع‌رسانی کرد. اشکان کتک خورده و لباسش پاره شده بود و صورت و چشم‌هایش از گاز اشک‌‌آور هم‌چنان می‌سوختند. ۲۵ شهریور اعلام کردند که مهسا طاقت نیاورد و جان داد و اعتراضات سراسری و خیزشی دادخواهانه از نزدیک به نیم‌قرن ظلم جمهوری اسلامی آغاز شد.

بعد از آن، کشتند و کور کردند و به حبس کشیدند تا بگویند مهسا را نکشته‌اند. خانواده مهسا را تحت فشارهای امنیتی قرار دادند. در رسانه‌های حکومتی چندین و چند مستند ساختند که هنوز ادامه دارد تا به افکار عمومی بقبولانند که ژینا به خاطر بیماری‌های قبلی جان داده است.


انتشار این فایل صوتی، بعد از یک‌سال و هم‌زمان با سال‌روز کشته‌ شدن دختر جوانی که نامش رمز مقاومت شد، تنها یک هدف دارد؛ افشای تمام حقیقت به زبان اشکان برای افکار عمومی و هر نهاد ملی و بین‌المللی، به عنوان سندی از جنایت جمهوری اسلامی.

اشکان در همین گفت‌وگو می‌گوید که صورت مهسا ورم کرده و پایش کبود شده بود. حقیقت هیچ‌وقت برای همیشه پنهان نمی‌ماند.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۴۱
ebimicro - سینت نیکلاس، بلژیک
الحق که کردی مرد، فقط ۱۸ سالته ولی اندازه کل هیکل رض پهلوی تخم داری. من روز اول که خبرش تو همین ایرانیان یوک اومد گفتم رژیم این یکی رو بد آورد، خیلی هم بد آورد. دختر کردا رو بکشی و قصر دربری محاله، گفتم تا به ..خوردن نیفتید محال ول کن ماجرا بشن.
شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۶:۳۰
۶۴
zarduscht1 - فرانکفورت، آلمان
درک کرده زمانی که خبر اینجوری می‌‌زارند چقدر خلوت است. یک بار دیدید ضد بشر ها. روحت شاد مصدقی ها. طلوع آزادی ها. دمکرات‌ها فقط یک بار بگویند. مهسا روانت شاد. یک ایران را نجات دادی یا خواهی‌ داد .در آینده. یا سگ به روحت شیخ علی‌. ولی‌ یک مقاله از پهلوی بگذار انگار به هالو این‌ها نشادر تزریق کرده. دیگر به چه زبانی به گویند آخور آن‌ها به کجا وصل است.‌ای ۵۷ اتی ابله دست کم شرف سیاسی و نگذار با اسم مصدق این و آن و دمکارسی اینقدر شما را به بازی گیرند؟ دوست خاله خرسه را نشنیدی ؟ طرف یک خرس به عنوان دوست گرفته هرچه گفتند. خرس که دوست عزیز نمی‌‌شود.گوش نداد. رفت با خرس در جنگل پیاده روی. به خرس گفت من یک چرتی‌ می‌‌زنم. مواظب خواب آرام من باش.مگسی بر بینی‌ طرف نشست .خرس هم نامردی نکرد. یک سنگ یک تنی بلند کرد و محکم به بینی‌ طرف کوبید. تا مگس فرار کند.کی‌ درک می‌‌کنید دوستی‌ شما با این‌ها دوستی‌ با خرس عمامه دار است؟
شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۷:۰۷
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.