احتمال همکاری رانندگان بسیجی اسنپ و دستگاه سرکوب؟ سهامداران حکومتی اسنپ کیستند؟
رأی دهید
بعد از انتشار فیلم درگیری راننده اسنپ و یک مسافر زن، به رغم عذرخواهی اسنپ، حکومت درگیری به دلیل پوشش اختیاری را تکذیب کرده. در آستانه سالگرد قتل حکومتی مهسا امینی، و همزمان با نهایی شدن لایحه عفاف و حجاب اجباری، نقش شرکتهایی مثل اسنپ چیست؟
دیدگاه خوانندگان
۴۴
Adamat7775 - خارکف، اوکراین
در دههی هفتاد در ایران، میگفتند که دستگاه سیکیوریتی، افرادی دارد که همچون تاکسی کار میکنند، تا در بین صحبت مسافرین با هم، و یا با صحبت با مسافر، از احوال افکار عمومی باخبر شوند. / سال ۱۳۸۰ که هنوز ایران مقیم بودم، خب مثل خیلیهای دیگه از همنسلانم، جوان ژیگولی بودم، بهویژه آنکه کار گرافیک هم انجام میدادم و این رشتهی هنری، در آن دوران، بر سبک لباس و ظاهر نیز هنایش گذاشته بود. زمان جوانی ما، برای پسرها، ریش باریک پروفسوری(ریش بزی) مد بود، و همچنین مو هم بلند میکردیم و با کش از پشت میبستیم، و گردنبند و دستبند نقره نیز داشتیم، کیف چرمی هم که در آن وسایل گرافیک و دیسکت کارهای آماده برای چاپ بودند هم روی شانه میانداختیم. / یک روز که از چاپخانه کار چاپی رو تحویل گرفتم، برای رساندن آن به مشتری، تاکسی دربست گرفتم. آقای راننده با دیدن سر و وضع ژیگول من، سر صحبت رو باز کرد و دایم میخواست دیدگاه رو من راجع به سیاست بدونه!، اما من گفتم سیاسی نیستم، و دخالت در سیاست اصلا کار خوبی نیست!!!. بندهی خدا دید چیزی عایدش نمیشه، دیگه ازم سوالی نپرسید ؛))) - یعنی فهمید که به کاهدون زده ؛)))
پنجشنبه ۰۹ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۲
۴۴
Adamat7775 - خارکف، اوکراین
در دههی هفتاد در ایران، میگفتند که دستگاه سیکیوریتی، افرادی دارد که همچون تاکسی کار میکنند، تا در بین صحبت مسافرین با هم، و یا با صحبت با مسافر، از احوال افکار عمومی باخبر شوند. / سال ۱۳۸۰ که هنوز ایران مقیم بودم، خب مثل خیلیهای دیگه از همنسلانم، جوان ژیگولی بودم، بهویژه آنکه کار گرافیک هم انجام میدادم و این رشتهی هنری، در آن دوران، بر سبک لباس و ظاهر نیز هنایش گذاشته بود. زمان جوانی ما، برای پسرها، ریش باریک پروفسوری(ریش بزی) مد بود، و همچنین مو هم بلند میکردیم و با کش از پشت میبستیم، و گردنبند و دستبند نقره نیز داشتیم، کیف چرمی هم که در آن وسایل گرافیک و دیسکت کارهای آماده برای چاپ بودند هم روی شانه میانداختیم. / یک روز که از چاپخانه کار چاپی رو تحویل گرفتم، برای رساندن آن به مشتری، تاکسی دربست گرفتم. آقای راننده با دیدن سر و وضع ژیگول من، سر صحبت رو باز کرد و دایم میخواست دیدگاه رو من راجع به سیاست بدونه!، اما من گفتم سیاسی نیستم، و دخالت در سیاست اصلا کار خوبی نیست!!!. بندهی خدا دید چیزی عایدش نمیشه، دیگه ازم سوالی نپرسید ؛))) - یعنی فهمید که به کاهدون زده ؛)))
پنجشنبه ۰۹ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۲
۴۴
Adamat7775 - خارکف، اوکراین
در دههی هفتاد در ایران، میگفتند که دستگاه سیکیوریتی، افرادی دارد که همچون تاکسی کار میکنند، تا در بین صحبت مسافرین با هم، و یا با صحبت با مسافر، از احوال افکار عمومی باخبر شوند. / سال ۱۳۸۰ که هنوز ایران مقیم بودم، خب مثل خیلیهای دیگه از همنسلانم، جوان ژیگولی بودم، بهویژه آنکه کار گرافیک هم انجام میدادم و این رشتهی هنری، در آن دوران، بر سبک لباس و ظاهر نیز هنایش گذاشته بود. زمان جوانی ما، برای پسرها، ریش باریک پروفسوری(ریش بزی) مد بود، و همچنین مو هم بلند میکردیم و با کش از پشت میبستیم، و گردنبند و دستبند نقره نیز داشتیم، کیف چرمی هم که در آن وسایل گرافیک و دیسکت کارهای آماده برای چاپ بودند هم روی شانه میانداختیم. / یک روز که از چاپخانه کار چاپی رو تحویل گرفتم، برای رساندن آن به مشتری، تاکسی دربست گرفتم. آقای راننده با دیدن سر و وضع ژیگول من، سر صحبت رو باز کرد و دایم میخواست دیدگاه رو من راجع به سیاست بدونه!، اما من گفتم سیاسی نیستم، و دخالت در سیاست اصلا کار خوبی نیست!!!. بندهی خدا دید چیزی عایدش نمیشه، دیگه ازم سوالی نپرسید ؛))) - یعنی فهمید که به کاهدون زده ؛)))
پنجشنبه ۰۹ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۲
۴۴
Adamat7775 - خارکف، اوکراین
در دههی هفتاد در ایران، میگفتند که دستگاه سیکیوریتی، افرادی دارد که همچون تاکسی کار میکنند، تا در بین صحبت مسافرین با هم، و یا با صحبت با مسافر، از احوال افکار عمومی باخبر شوند. / سال ۱۳۸۰ که هنوز ایران مقیم بودم، خب مثل خیلیهای دیگه از همنسلانم، جوان ژیگولی بودم، بهویژه آنکه کار گرافیک هم انجام میدادم و این رشتهی هنری، در آن دوران، بر سبک لباس و ظاهر نیز هنایش گذاشته بود. زمان جوانی ما، برای پسرها، ریش باریک پروفسوری(ریش بزی) مد بود، و همچنین مو هم بلند میکردیم و با کش از پشت میبستیم، و گردنبند و دستبند نقره نیز داشتیم، کیف چرمی هم که در آن وسایل گرافیک و دیسکت کارهای آماده برای چاپ بودند هم روی شانه میانداختیم. / یک روز که از چاپخانه کار چاپی رو تحویل گرفتم، برای رساندن آن به مشتری، تاکسی دربست گرفتم. آقای راننده با دیدن سر و وضع ژیگول من، سر صحبت رو باز کرد و دایم میخواست دیدگاه رو من راجع به سیاست بدونه!، اما من گفتم سیاسی نیستم، و دخالت در سیاست اصلا کار خوبی نیست!!!. بندهی خدا دید چیزی عایدش نمیشه، دیگه ازم سوالی نپرسید ؛))) - یعنی فهمید که به کاهدون زده ؛)))
پنجشنبه ۰۹ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۲
۴۴
Adamat7775 - خارکف، اوکراین
در دههی هفتاد در ایران، میگفتند که دستگاه سیکیوریتی، افرادی دارد که همچون تاکسی کار میکنند، تا در بین صحبت مسافرین با هم، و یا با صحبت با مسافر، از احوال افکار عمومی باخبر شوند. / سال ۱۳۸۰ که هنوز ایران مقیم بودم، خب مثل خیلیهای دیگه از همنسلانم، جوان ژیگولی بودم، بهویژه آنکه کار گرافیک هم انجام میدادم و این رشتهی هنری، در آن دوران، بر سبک لباس و ظاهر نیز هنایش گذاشته بود. زمان جوانی ما، برای پسرها، ریش باریک پروفسوری(ریش بزی) مد بود، و همچنین مو هم بلند میکردیم و با کش از پشت میبستیم، و گردنبند و دستبند نقره نیز داشتیم، کیف چرمی هم که در آن وسایل گرافیک و دیسکت کارهای آماده برای چاپ بودند هم روی شانه میانداختیم. / یک روز که از چاپخانه کار چاپی رو تحویل گرفتم، برای رساندن آن به مشتری، تاکسی دربست گرفتم. آقای راننده با دیدن سر و وضع ژیگول من، سر صحبت رو باز کرد و دایم میخواست دیدگاه رو من راجع به سیاست بدونه!، اما من گفتم سیاسی نیستم، و دخالت در سیاست اصلا کار خوبی نیست!!!. بندهی خدا دید چیزی عایدش نمیشه، دیگه ازم سوالی نپرسید ؛))) - یعنی فهمید که به کاهدون زده ؛)))
پنجشنبه ۰۹ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۲